آزار مسیحیان سوریه توسط نیروهای شورشی

ابوحسین در حالی که پشت فرمان پژو سفید قراضه اش با سرعت زیاد از دمشق به سوی شمال غربی می راند می گوید:” باید قبلا ملوله را می دیدید. این شهر در حد اهرام مصر و شهر ویران پترا در اردن است”. اگرچه که شاید مقایسه دهکده ملوله با اهرام مصر و پترا در اردن چندان مقایسه درستی نباشد اما این مرد سوری با افتخار از ملوله صحبت می کند زیرا از نظر وی ملوله در حکم هویت کشورش سوریه است.

 

به گزارش شفقنا به نقل از دی‌ولت، کمتر نقطه ای را در سوریه می توان سراغ کرد که تا این اندازه با افسانه و داستان و باور و تاریخ درهم تنیده باشد. ملوله که طبق روایات تاریخی از عصر حجر شهری مسکونی بوده است در واقع یکی از اولین خاستگاه های جامعه مسیحی به شمار می آید. این دهکده امروز نیز یکی از مهم ترین زیارتگاه های مسیحیت در سوریه محسوب می شود.

ابوحسین 56 ساله که شغل اصلی اش فروشندگی لوازم التحریر است در عرض نیم ساعت شصت کیلومتر از دمشق دور می شود و پس از طی مسافتی در کوهستان ظاهرا نمی تواند ادامه بدهد زیرا پیمودن کوه های کالامون از توان پژو مدل 1984 او خارج است. ملوله در ارتفاع 1500 متری قرار دارد و دویست متر آخر را به ناچار باید پای پیاده طی کرد. این دهکده سنگی که در نوع خود در دنیا بی نظیر است، از دو طرف در میان دو دره تنگ و عمیق قرار دارد. مردم این جا هنوز هم به زبان آرامی یعنی همان زبانی که طبق روایات عیسی مسیح با آن به عبادت می پرداخت صحبت می کنند. "رفیق شامی" یکی از مشهورترین نویسندگان سوریه که خود یک مسیحی آرامی است، بخش هایی از رمان "نیمه تاریک عشق" را که در واقع نسخه عربی رومئو و ژولیت محسوب می شود در همین دهکده که خاستگاه اقوام پدری اش است نوشت.

ملوله مکانی آرام و عرفانی و اسرارآمیز است و ابوحسین هر زمان که خشمگین و دلخسته باشد به این جا می آید و در عبادت گاه کوچک صومعه سرکیس مقدس می نشیند و کمی با پدر روحانی صحبت می کند و بدین ترتیب آرام می شود. اگرچه که ابوحسین یک مسلمان معتقد است اما همواره روابطی خوب با مسیحیان ملوله داشته و دارد. او با اشاره به آرامش و اعتدال موجود در این دهکده می گوید: "انگار که مردم این جا شیطان را از این محل رانده اند و شرارت جایی در ملوله ندارد". اما ابوحسین هم امروز می داند که شرارت و آن شرورها در طی جنگ داخلی سوریه حتی ملوله را هم عرصه تاخت و تاز خود کردند.

شورشیان سوریه و به ویژه گروه تروریست و بنیادگرای جبهه نصرت از چند هفته پیش نبرد سختی را با نیروهای دولتی در حوالی ملوله آغاز کرده اند. شورشیان برای مدتی بخش هایی از ملوله را نیز در تصرف خود داشتند و در همان زمان بود که سه هزار نفر از ساکنان بومی این دهکده سنگی فرار را بر قرار ترجیح دادند. فراریان از توهین ها و غارت های نیروهای شورشی داستان ها داشتند و بر پایه این اطلاعات نیروهای شورشی حتی با زور اسلحه مردم را وادار به مسلمان شدن می کردند و تهدید کرده بودند که هر کس از این کار سرباز زند بی درنگ سرش از بدن جدا خواهد شد.

البته چیزی نگذشت که نیروهای دولتی بار دیگر کنترل ملوله را به دست گرفتند اما کوه های اطراف همچنان در تسخیر نیروهای شورشی است. در این میان چهل راهبه و کودک یتیم در میان این دو جبهه گرفتار شده اند. به همین خاطر کلیسای ارتدوکس یونانی در دمشق طی اطلاعیه ای اعلام کرد: "انجمن تاکلای مقدس روزهای دردناکی را می گذراند زیرا این انجمن در میان مناطق جنگی قرار دارد".

"ماری" یکی از زنانی است که از ملوله گریخته و حال در دمشق و در امنیت زندگی می کند. به گفته او هنگامی که شورشیان به ملوله رسیدند فریاد می زدند که "ملوله زخم کهنه مسیح" است و ساکنان آن را "صلیبی" می خواندند. یکی از ساکنان ملوله نیز تعریف می کند که شورشیان با اسلحه همسایه او را تهدید و مجبور کردند که مسلمان شود و سپس خنده کنان فریاد زدند: "حالا او هم یکی از ماست". یکی از ساکنان ملوله در تماس تلفنی با خبرگزاری آسوشیتد پرس گفته بود که بسیاری از شورشیان اتباع کشورهای تونس و مراکش و لیبی و چچن بوده و لهجه های مختلف و متفاوتی دارند. یکی از دیگر زنان ملوله نیز در مصاحبه با خبرنگار راشا تودی گفت:" شورشیان ادعا می کنند که علیه اسد می جنگند. اما من می پرسم که آیا اسد در ملوله زندگی می کند؟". این زن در حال حاضر همراه با اقوامش در محله باب توما در دمشق به سر می برد. او در ادامه می گوید:" آنها علیه اسد نمی جنگند بلکه به دنبال برپایی یک امارات اسلامی در سراسر خاورمیانه و آسیای مرکزی هستند. اما ملوله برای آنها از اهمیت استراتژیک برخوردار است". بسیاری از شورشیان عنوان کرده اند که به دلیل همین اهمیت استراتژیک است که باید زیارتگاه مسیحی ملوله را "پاکسازی" و از "شر کافران" نجات دهند.

ملوله از صدها سال پیش و شاید از زمان آغاز تاریخ مسیحیت، نماد مسیحیان آرامی به شمار می رود و تا به امروز نیز آن حواری مونث یعنی تکلای مقدس در این جا مورد تکریم قرار دارد. دو صومعه ملوله در واقع علت اصلی شهرت این دهکده محسوب می شود و این صومعه ها در آغاز قرن چهارم پس از میلاد مسیح بنا شده است. سرکیس که یک سرباز رومی بود به دلیل گرویدن به مسیحیت تحت تعقیب قرار گرفت و به قتل رسید و بدین ترتیب لقب قدیس گرفت. در همان زمان بود که دیگر پیروان مسیحیت نیز که تحت تعقیب قرار داشتند در غارهای واقع در کوه های کم ارتفاع کالامون پناه گرفتند و در طول زمان خانه هایی از سنگ و آن دو صومعه تکلای مقدس و سرکیس مقدس در این جا بنا گردید. صومعه سرکیس مقدس یکی از کهن ترین صومعه های جهان به شمار می آید. پدر میشل نیز تنها کشیش این صومعه است که هنوز در ملوله زندگی می کند و با وجود تاکید "برادران ایمانی" اش در کلیسای ارتدوکس فرانسه و یونان برای ترک سوریه همچنان اصرار دارد که باید در ملوله بماند. البته پدر میشل برای مدت کوتاهی به دمشق رفت و در آن جا برای تامین داروی مورد نیاز صومعه برنامه ریزی هایی را انجام داد.

اخراج مسیحیان در آغاز از عراق صورت گرفت و حال نوبت به سوریه رسیده است. مسیحیان به صورت گروهی از منطقه می گریزند و به زودی اثری از آسوری ها، ارمنی ها، آرامی ها، کلدانی ها، قبطی ها و مسیحیان ارتدوکس در سرزمین هایی که خاستگاه مسیحیت به شمار می آید وجود نخواهد داشت و گوناگونی و تکثر فرقه های مسیحی برای همیشه از میان خواهد رفت. در جریان تهاجم نیروهای آمریکا و بریتانیا به عراق در ده سال پیش جمعیت مسیحیان آن کشور به نصف کاهش یافت و امروزه تنها دو درصد از جمعیت عراق را مسیحیان تشکیل می دهند و در سوریه نیز چنین سناریویی در حال اجراست.

هنگامی که سوریه در سال 1945 به استقلال رسید، نزدیک به 20 درصد از جمعیت این کشور را مسیحیان تشکیل می دادند و امروز یعنی دو سال و نیم پس از آغاز جنگ داخلی طبق برآوردها تنها شش درصد از جمعیت 22 میلیونی سوریه از مسیحیان تشکیل می شود. هر اندازه که به نفوذ شورشیان رادیکال در سوریه افزوده می شود به همان میزان شمار مسیحیان نیز کاهشی وحشتناک پیدا می کند. بر اساس برآوردهای صورت گرفته نزدیک به یکصد هزار نفر از جمعیت دو میلیونی پناهجویان سوری را پیروان فرقه های مختلف مسیحی تشکیل می دهند. اگرچه که ارتش آزاد سوریه گردانی از شورشیان مسیحی را نیز تحت امر خود دارد اما اکثریت این مردم حامیان رژیم بشار اسد محسوب می شوند و با افزایش نفوذ جهادی های رادیکال در سوریه، زندگی مسیحیان این کشور نیز بیشتر به مخاطره می افتد.

خانواده ابویحیی از سه قرن پیش در جنوب سوریه زندگی می کردند و طی این سیصد سال دو جنگ جهانی و بی شمار مناقشات منطقه ای را در وطن خود یعنی "الجوش" واقع در حومه حمص شاهد بوده اند اما روزی پای جهادی ها به این کشور باز شد و برای مسیحیان سوریه راهی جز فرار باقی نماند. ابویحیی که در حال حاضر در اردوگاه پناهجویان ساتاری در اردن زندگی می کند می گوید: "جهادی ها به خانه های ما می آمدند و می گفتند دو راه بیشتر نداریم، یا باید مسلمان شویم یا از آن جا برویم. در سوریه دیگر جایی برای ما مسیحیان وجود ندارد".

اکثریت مسیحیان سوریه در آغاز جنگ داخلی تلاش داشتند که خود را از این رویدادها دور نگه داشته و بی طرف بمانند. آنان تحت حکومت بشار اسد در انجام فرایض دینی خود کاملا آزاد بودند و البته مسیحیان نیز مانند دیگر گروه های اجتماعی سوریه از سوی سرویس های اطلاعاتی و امنیتی این کشور تحت نظر قرار داشتند. با این حال از نظر شورشیان رادیکال، مسیحیان سوریه "همدست رژیم" به شمار می آیند. هنگامی که رسانه های دولتی سوریه با آب و تاب خبر از بازپس گیری ملوله توسط نیروهای ارتش می دادند، معدود ساکنان این دهکده تا اندازه ای احساس آرامش کردند اما آینده تیره و مبهم همچنان بر شانه های آنان سنگینی می کند، آینده ای که همان زندگی تحت نظارت های دائمی یک رژیم اقتدارگراست.

ابومحمد الحامد یکی از فرماندهان ارتش آزاد در حلب و از جمله شورشیانی است که سعی در جلب اطمینان و اعتماد جامعه مسیحیان سوریه دارد. او می گوید: "به برادران مسیحی همواره اطمینان داده و می دهیم که ما فقط برای یک سوریه آزاد و نه برای برپایی نظام خلافت می جنگیم. اما هر بار که جهادی ها حمله کرده یا اقدام به آدم ربایی می کنند، اعتماد مسیحیان به ما و انقلاب بیش از پیش کاهش می یابد".

"جورج" جواهرساز 52 ساله اهل دمشق می گوید: "اکثر مسیحیان تبعیدی دل در گرو اروپا دارند زیرا امیدهای خود برای بازگشت به سرزمین پدری را از دست داده اند. بنیادگرایی بود که عراق و لبنان و مصر را ویران کرد و حال سوریه را نیز ویران می کند". جورج در حالی که در صف انتظار طویل مقابل سفارت سوئد در امان ایستاده تا درخواست پناهندگی خود را تسلیم کند ادامه می دهد:" برای ما مسیحی ها تنها یک راه باقی مانده و آنهم مهاجرت به غرب است".

"پطرس مارایاتی" اسقف اعظم کلیسای کاتولیک-آرامی حلب نیز با بدبینی نسبت به آینده مسیحیان اظهار نظر می کند. به گفته وی در صورت برقراری یک آتش بس بسیاری از مسیحیان سوریه این کشور را ترک خواهند کرد:" هیچ امیدی برای زندگی پیروان مذاهب مختلف در کنار هم مانند گذشته در سوریه وجود ندارد. نه گروه های اپوزیسیون و نه جهادی ها و دیگران اقدامی نمی کنند که موجب امیدواری مسیحیان شود. حمله به ملوله توسط بنیادگرایان را نیز باید به عنوان نمادی از وضعیت آینده به شمار آورد".
ابوحسین در حالی که پشت فرمان پژو سفید قراضه اش با سرعت زیاد از دمشق به سوی شمال غربی می راند می گوید:” باید قبلا ملوله را می دیدید. این شهر در حد اهرام مصر و شهر ویران پترا در اردن است”. اگرچه که شاید مقایسه دهکده ملوله با اهرام مصر و پترا در اردن چندان مقایسه درستی نباشد اما این مرد سوری با افتخار از ملوله صحبت می کند زیرا از نظر وی ملوله در حکم هویت کشورش سوریه است.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.