آینده علوم انسانی و موانع تحول

اید توجه داشت که اگر بومی سازی و اسلامی سازی علوم انسانی به عنوان یک تقاضا از سوی دانشجویان مطرح شود، به طور طبیعی عرضه متناسب با آن نیز صورت خواهد گرفت

 

در شرایط کنونی، علم روانشناسی شامل چهار جریان شاخص مسلط روان تحلیل گری، رفتارگرایی، انسان گرایی و مکاتب شناختی است، اما در دو دهه اخیر جریان جدیدی در روانشناسی به وجود آمده است که تمایل به معنویت دارد. این جریان در مباحثی مانند بهداشت روانی و درمانگری به صورت کاربردی نتایجی داشته است. البته باید توجه داشت که این مساله اختصاص به روانشناسی ندارد و در سایر شاخه های علوم انسانی هم این اتفاق در حال رخ دادن است. این مساله به نوعی خبر از مسیر آینده علوم انسانی در جهان مبنی بر آشتی و گرایش دوباره به سمت معنویت و دین در مفهوم عام آن می دهد. اتفاق دیگری که در این خصوص در حال رخ دادن است، نزدیک شدن و بازگشت به فلسفه و مبانی فلسفه در علوم انسانی مانند روانشناسی است. این در حالی است که از صد سال پیش، نوعی جدایی از فلسفه در روانشناسی اتفاق افتاده است. به وجود آمدن این مسائل، بیانگر فراهم شدن زمینه مساعدی جهت بیان مسائل و دیدگاه های ما شده است. البته از آنجا که در داخل کشور، به این دیدگاه ها توجه کمتری می شود، گاهی این موضوعات و مسائل با مقاومت هایی مواجه می شود.

 

در مورد گرایش به معنویت در روانشناسی می توان نمونه هایی را بیان کرد. نخستین مورد به روانشناسی مثبت بر می گردد. گرچه این روانشناسی در ظاهر فاقد مفاهیم مذهبی و معنوی است، ولی بررسی اجزای آن بیانگر همپوشی زیاد آن با مفاهیم معنوی و اخلاقی است. به عنوان مثال؛ مسائلی مانند شکرگذاری، عفو و بخشش، شادکامی یا نگاه مثبت به زندگی به عنوان سعادت جزو مفاهیمی است که در این شاخه از روانشناسی مطرح است. این در حالی است که این مسائل سابقاً در دین و اخلاق مطرح بود. این جریان را روانشناسی به نام مارتین سلیگمن در سال 1998 پایه گذاری کرد و توسعه زیادی پیدا کرده است. امروز مباحث روانشناسی مثبت، به صورت جدی و پردامنه دنبال می شود و در حیطه های مختلفی مانند مدیریت، تربیت و درمانگری پیگیری می شود. در ایران هم کتاب هایی در این راستا ترجمه شده است.

 

دومین کاربرد معنویت در روانشناسی مربوط به بحث مشاوره و درمانگری است. یکی از مباحث جدی مطرح شده سالیان اخیر در این راستا، این است که مباحث مشاوره و درمانگری را به صورت آزاد و مستقل از فرهنگ نمی توان مطرح کرد و این مسائل کاملاً وابسته به فرهنگ هستند. از این رو، همواره باید به فرهنگ توجه جدی داشت. یکی از نمونه ها در این زمینه، توجه به کتاب های آقای مروان دویری است که در زمینه مشاوره مسلمانان آمریکا انجام شده است. او در تجربه بیست ساله خود دریافت که این مشاوره باید در چارچوب متفاوتی با سایر شهروندان آمریکا انجام شود و باید به بافت فرهنگ و مذهبی این افراد توجه شود.

 

نمونه سوم در خصوص کاربرد معنویت در روانشناسی، توجه به روش های مقابله و سازگاری با ناملایمات، مشکلاتی و فشارهایی است که برای انسان پیش می آید. یکی از روانشناسان به نام پارگامنت در این راستا تحقیقاتی را انجام داده که جزو آثار مهم و قابل توجه است. او نشان می دهد که روش های مقابله مذهبی بسیار مفید و موثر است و نمونه های تجربی زیادی را در این راستا قابل بیان است که او این موارد را در آثار خود بیان کرده است.

 

یکی دیگر از نشانه های تحول در علم روانشناسی در مقیاس جهانی، گرایش بیشتر به سمت ژنتیک در روانشناسی است که این مساله با توجه به کشفیات جدید رخ داده در زمینه نقشه ژنتیک و ژنوم انسانی رخ داده است. با این شیوه، روانشناسان به دنبال این هستند که پایه های زیستی رفتارهای انسانی را ترسیم کنند. در این راستا، همچنین تحقیقات جدیدی در نوروسایکولوژی انجام شده است که نشان از مسیری می دهد که در آینده با قوت جدی تری دنبال می شود. بنابراین امروز نگاه های زیستی و تبیین زیست شناختی انسان در زمینه روانشناسی با قوت بیشتری پیش می رود.

 

آینده علوم انسانی در ایران

با توجه به جنبشی که در زمینه تحول علوم انسانی در ایران مطرح شده است و ایجاد فرهنگ این تحول در اساتید دانشگاه، زمینه مناسبی جهت انجام تحول در این علوم فراهم شده است. اما آینده علوم انسانی و روانشناسی به طور خاص به عوامل مختلفی بستگی دارد که می توان در این راستا به نکات زیر اشاره نمود:

 

 نخستین عامل به عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای تحول علوم انسانی، وزارت علوم و نهادهای وابسته اختصاص دارد که در صورت عملکرد مناسب و صحیح این نهادها و با توجه به زمینه مناسبی که اکنون در اکثریت اساتید دانشگاه به وجود آمده است، تحول و ایجاد تغییرات در علوم انسانی با قدرت مناسبی دنبال خواهد شد.

 

عامل دوم در تحول علوم انسانی، مشارکت اساتید است و باید کوشش نمود که مشارکتی جدی در این رابطه از سوی اساتید دانشگاه صورت گیرد. به عنوان مثال؛ در خصوص روانشاسی با توجه به اینکه اینجانب در کارگروه تحول روانشناسی حضور دارم، حضور و مشارکت اساتید قابل توجه بوده است. از این رو، هر چه در شاخه های گوناگون علوم انسانی، اساتید مشارکت بیشتری داشته باشند، امکان موفقیت بیشتر است.

 

عامل سوم به مطالبه دانشجویان در خصوص تحول در علوم انسانی اختصاص دارد. در این خصوص باید نهادهایی مثل جهاد دانشگاهی و نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه ها در زمینه فرهنگ سازی و مطالبات دانشجویان فعالیت کنند و مساله تحول و بومی سازی علوم انسانی را به یک فرهنگ و تقاضایی جدی تبدیل نمایند. باید توجه داشت که اگر بومی سازی و اسلامی سازی علوم انسانی به عنوان یک تقاضا از سوی دانشجویان مطرح شود، به طور طبیعی عرضه متناسب با آن نیز صورت خواهد گرفت.

 

چهارمین عامل تحول در علوم انسانی به عملکرد مراکز پژوهشی برمی گردد. از این رو، این نهادها باید از جهت محتوایی از این تحول پشتیبانی کنند و با انجام فعالیت هایی اثرگذار، در زمینه تدوین کتاب های درسی علوم انسانی با رویکرد و نگاه جدید و اسلامی سازی یا بومی سازی این منابع کوششی جدی انجام دهند. زیرا در صورتی که منابع و متون مناسب در دسترس اساتید قرار داده شود این مساله اهرمی مهم در جهت این مساله خواهد شد که آینده به نفع جریان بومی سازی علوم انسانی رقم زده شود.

 

موانع تحول در علوم انسانی

مسیر تحول علوم انسانی با موانع مهمی نیز همراه است که می توان به مواردی از آن اشاره کرد:

 

یکی از موانع جدی برای آینده تحول علوم انسانی، سیاسی کاری و سیاست زدگی است. باید توجه داشت که بحث تحول علوم انسانی از جنس تولید علم و حرکت به سمت دانش های جدید است و این رخداد، حرکتی تدریجی و بنیادی است و با بخشنامه و تحمیل این مساله به وقوع نمی پیوندد. هر چند که این دستورالعمل ها می تواند بسترساز تحول باشد. بنابراین باید این حرکت، حرکتی کاملاً علمی و از جنس دانش باشد و اگر به حرکتی سیاسی تبدیل شود، به طور قطع شکست خواهد خورد. زیرا به صورت ابزاری در اختیار جناح های سیاسی قرار خواهد گرفت و به جای تعمیق و فرهنگ سازی در جامعه در نطفه خود از بین خواهد رفت. پس باید در این خصوص مراقب بود و مسئولان امر نیز باید از سیاسی کردن این اتفاق مهم بپرهیزند.

 

 مانع دوم در این بحث، اتخاذ نگاه های حداقلی و حذف اکثریت اساتید و کارشناسان و اکتفا به گروهی اندک از اساتید است. ضمن آنکه اگر این نگاه تقویت شود که بومی سازی علوم انسانی زمینه ای جهت دفع و کنارگذاشتن و تعدیل اساتید است که این حرکت با موانعی جدی مواجه خواهد شد. این در حالی است که به عقیده بنده، که در رشته روانشناسی مشغول هستم، باید بگویم که اکثریت اساتید مطرح این رشته می توانند با ما همراه شوند و اگر حرکت در مسیر صحیحی قرار گیرد و تعامل مناسبی در مسیر علمی با این اساتید صورت گیرد، این همراهی افزون خواهد شد.

 

مانع سوم در مسیر بومی سازی علوم انسانی، شتاب زدگی در این مساله است. از این رو باید توجه داشت که باید با زمانمندی و طی بازه های زمانی مشخص در مسیر تحول در علوم انسانی حرکت نمود. زیرا از آنجا که این اقدام از جنس تولید دانش و علم است و نیاز به بسترهای ذهنی و اجتماعی دارد، شتاب زدگی و غلبه این پندار که این مساله با برگزاری یک همایش یا کنگره به نتیجه می رسد، همانند چیدن یک میوه در هنگام خامی آن است و ما را از رسیدن به نتیجه مطلوب محروم خواهد کرد. پس باید بازه های زمانی استاندارد را در این خصوص رعایت کرد و از شتاب زدگی پرهیز نمود.

 

هم اکنون، مراکز پژوهشی مهمی در کشور مانند پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، موسسه امام خمینی(ره) و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در شاخه های مختلف علوم انسانی فعال هستند. در این رابطه، پیشنهاد بنده به شورای تحول علوم انسانی، این است که وظیفه شورای عالی انقلاب فرهنگی ارزیابی عملکرد این نهادها است و باید هیات های نظارت و ارزیابی  قوی در جهت بررسی فعالیت های آنها فعالیت کنند. نتیجه این بررسی نشان خواهد داد که  با توجه به بودجه و فعالیت های انجام شده در مراکز پژوهشی در خصوص اسلامی سازی و بومی سازی علوم انسانی تا چه اندازه توفیق حاصل شده است. بنابراین در صورتی که مسیر این فعالیت ها صحیح است، تقویت شوند و اگر تداخل ها و همپوشانی هایی وجود دارد اصلاحات لازم صورت گیرد و در صورتی که فعالیت ها در مسیر درست قرار ندارند، باید فکری در این خصوص انجام داد.

 

 
اید توجه داشت که اگر بومی سازی و اسلامی سازی علوم انسانی به عنوان یک تقاضا از سوی دانشجویان مطرح شود، به طور طبیعی عرضه متناسب با آن نیز صورت خواهد گرفتحجت الاسلام والمسلمین دکتر مسعود آذربایجانی

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. هادی

    بحران علوم انسانی در دانشگاهها… مگر بزرگترین بحران دانشگاهی ما مسئله علوم انسانی نیست؟ چه چیزی جز عرفانناب شیعی می تواند این بحران را براستی حل کند و علوم انسانی را براستی اسلامی – شیعی کند؟به خدا که معارف ما به همه این نیازها پاسخی در خور داده است و بن بست ها را گشوده است.کفران نعمت آنهم نعمتی ملی، عین خیانت است به ملت و نظام آنهم در دوره ای که نظام مادر غایت محاصره دشمنان جهانی خویش است. این محاصره را بایستی در درون بشکنیم تاامواج انفجارش دشمنان نظام ما را کور و کر و منگ سازد و خودشان را فلج نماید. انفجاری کهحتی غباری هم برنمی انگیزد. زیرا دشمنان ما فقط و فقط به امید نارسائیهای فرهنگی وبن بست های هویتی و ایمانی مردم ما دست به اینهمه تهاجم و محاصره زده اند تا مردم را بهشورش بر علیه مقدسات نظام بکشانند.بیائیم خود را از درون اقتداری بخشیم که مأیوس شوند. و به یاد آوریم آخرین سطور وصیتامام راحل را که همه مردم را توصیه به خودشناسی نمود یعنی توصیه به عرفان نفس!عارف را هیچ قدرتی نمی تواند بشکند.استاد علی اکبر خانجانی – ص 92 کتاب شریف ” عقل الهی “دانلودلینک دانلود :http://dl.ketabkhane-erfani.com/download/ketabha/aghle_elahi.zipاز وبلاگ ” عرفان زندگی ” http://erfan-zendegi.blogfa.com

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.