ما به فناوری ایمان داریم

امید لایزال است. مردمِ امروز به جای طرحِ سیاستی برای حل مشکل ، نرم افزار خلق می‌کنند 

 

 

بعدازظهر یکی از روزهای ماه نوامبر ۱۹۸۹ در اتاقم در دانشگاه مشغول وقت گذرانی بودم که دوستی محکم روی در اتاقم ضرب گرفت. عصبانی داد زدم: «چه شده؟» در جواب به فریاد شنیدم: «دیوار برلین همین الان سقوط کرد.»‌تا ماه‌ها بعد از آن گیج از شگفتی آن رویداد بودم. زمانی که جماعتی به چپاول دفاتر پلیس مخفی مشغول بودند و نلسون ماندلا از زندان بیرون آمد، دو بند از شعر رودزورث در بابِ انقلاب فرانسه، که در مقاله‌ای درباره‌ی انقلاب ۱۹۸۹ خوانده بودم، مدام در ذهنم مرور می‌شد: «سعادتی بود زنده بودن در آن سپیده دم/ لیکن جوان بودن، نهایت شادکامی». 

 

خوش‌بینانه‌ترین لحظه‌ی سیاسی‌ای بود که از سر گذراندم: تکرار ۱۹۴۵ یا ۱۹۸۶ برای نسل من. عجیب این‌جاست که حقیقتا نتیجه‌ی فوق‌العاده‌ای رقم خورد. 

 

اما حالا، برخلافِ آن روزها، بر قله‌ی بدبینی سیاسی ایستاده‌ام. هیچ‌کس، نه راست و نه چپ، انتظار وقوع رویدادی خوب را ندارند. مسائل اصلی پیش‌رو چنین‌اند: چه چیز از مداخله‌ی نظامی در سوریه فاجعه خواهد ساخت؟ آیا مجلس نمایندگان آمریکا برای چهل‌ویکمین بار به لغو «اوباماکر»‌( (طرح خدمات عمومی درمان باراک اومابا) رای خواهد داد؟ 

 

امید لایزال است. میل به ارمان شهر پایدار است و حالا فقط از سیاست به فناوری کوچ کرده است. مردم به جای اندیشیدن تدبیری سیاسی برای حل مشکل، برایش «اپ»ی می‌نویسند. در عالم سیاست، سخت می‌توان همه‌ی پرتوهای امیدی را که از یک دهه‌ی پیش، از زمان حمله به عراق، رنگ باخته‌اند برشمرد. ایمان به کاپیتالیسم ازاد در کنترل، با برادرانِ لمان مرد. بعد، باراک اوباما، جنبش‌های تسخیر و تی پارتی هم خیلی زود هوادارنشان را ناامید گذاشتند. در سال ۲۰۰۹ در کپنهاگ روشن شد که دنیا بر سر مبارزه با تغییرات جوی به توافق نخواهد رسید. حالا بهار عربی فرزندانِ خود را می‌بلعد، معترضان روس به خانه‌های‌شان بازگشته‌اند، و دیگر کمتر کسی به آرمانِ اروپا باور دارد. ریاضت اقتصادی تازه‌ترین بارقه‌ی امیدی بود که خاموش شد. تکانه‌ و انگیزه‌ی آزادی‌بخشی غرب، که پیش‌تر نوک پیکانش عراق و کوبا را نشانه رفته بود، هم جان باخته است. میانمار هم که سر آخر درهای خود را گشود، نزاع قومی آغاز شد. 

 

دیگر سخت می‌توان منجی سیاسیِ خودخوانده‌ای یافت: هوگو چاوز مرده است و فیدل کاسترو خود اعتراف کرده انقلاب کوبا شکست خورده است. سیاست‌مداران به آدم‌های مشهوری تنزل یافته‌اند که فقط با رسوایی‌های مسخره‌ی خصوصی «آنتونی وینر» مانند توجه ما را جلب می‌کنند. ماندلا بر بستر مرگ هنوز یک سر و گردن بالاتر از همه‌ سیاست‌مداران امروز است. هم‌زمان، سیلی از سریال‌های تلویزیونی، مثل «خانه پوشالی»، «معاون رئیس جمهور» و «رویِ گل‌آلود ماجرا» سیاست‌مداران را خودشیفتگان آزمند به تصویر می‌کشند. جای شگفتی نیست که احزاب سیاسی با سرعتی بی‌سابقه اعضای‌شان را از دست می‌دهند. آخرین احساسِ  به جامانده که هنوز بسیاری از رای‌دهندگان غربی را تحریک می‌کند  و سر شوق می‌آورد، خشمِ معطوف به مهاجران است؛ نمایشی ازلی و کهن‌‌الگو از بدبینی. اندرو  آدونیس، متفکر برجسته‌ی حزب کارگر بریتانیا، می‌گوید: «ما در یکی از آن دوره‌های تاریخی، مثلِ دهه‌ی ۱۹۷۰، هستیم که در آن سیاست‌مداران به وضوح پاسخی در چنته ندارند.»

 

اما هم‌زمان، گروهی از مردم در این دوران برخواسته‌اند که ادعا می‌کنند پاسخ‌ها نزدِ آن‌هاست: تکنولوژیست‌ها. در سالِ ۲۰۰۷، هم‌زمان با آغازِ فروریختنِ اقتصاد کشورهای غربی، اپل آی‌فون را معرفی کرد. از آن زمان تا کنون، اعتبار و اعتماد عمومی ذره‌ذره از سیاست‌مداران به صاحبان فناوری منتقل شده است و صاحبان فناوری صبورانه در این‌که از این قدرت تازه‌شان چطور بهره بگیرند، به تامل نشسته‌اند. آن‌ها سرگرمِ آفرینش جهانی نو هستند: اریک اشمیتِ گوگل با کره‌ی شمالی مذاکره می‌کند، جف بزوس آمازون سعی می‌کند روزنامه‌ها را نجات دهد، مارک زاکربرگ فیس‌بوک تلاش می‌کند فقرای جهان را وارد جهان آنلاین کند و بیل گیتس مایکروسافت به جنگ بیماری‌های واگیردار رفته است. به روایتی، «آن‌ها صورتی منجی مانند دارند و خوش‌بینی ژرفی در فناوری نهفته است.»

 

در جهان‌بینی آرمان‌شهرِ فناوری ساخته، تلفن‌های همراه آفریقا را نجات می‌دهند، رسانه‌های اجتماعی قدرت را در دست فعالان سیاسی و اجتماعی می‌گذارند، و خودروی بی‌راننده‌ی گوگل فلاکت بشر در رفت‌و‌آمد‌های جان‌کاهِ هرروزه را پایان می‌دهد. چشم امید به یافتن راه‌حلی برای توقف تغییرات آب‌وهوایی حالا بیش‌تر به دره‌ی سیلیکون دوخته شده تا واشنگتن. عنوانِ کتابِ تازه‌ی یوگنی موروزف شوخی با این اوضاع کنونی است:«برای نجاتِ همه‌چیز، این‌جا را کلیک کنید.» در این مسیرهیچ‌چیز  برای باختن نیست، جز حریم خصوصی‌مان.

 

در این آرمان شهر فناوری ساخته‌ی در حال رشد، دولت به ندرت نقشی دارد. بزرگ‌ترین دستاوردهای تکنولوژیک گذشته (بمب اتم، فرود بر سطح ماه و حتی اینترنت) از دولت آمریکا آغاز شده‌اند. امروزه، مردم چه حکومت‌شان را دوست داشته باشند چه از آن بیزار باشند، عمدتا نادیده‌اش می‌گیرند. البته که همه زیاده از حد بر سیاست‌مداران سخت گرفته‌ایم. احتمالا حالا که تمام غرور و گستاخی‌شان ناگزیر فروریخته، بهتر شده‌اند. برای مثال، بحث و جدل بر سر سوریه خیلی منطقی تر از بحث بر سر عراق پیش‌رفت. روزای اقتصادِ غرب احیا خواهد شد، اما در حال حاضر هم زندگی زیاد بد نیست. اگر به شاخص امید به زندگی جهان، صلح بین‌المللی و تعداد کسانی که با دست‌مزد کمتر از روزی ۱ دلار روزگار می‌گذرانند نگاهی بیندازیم، حال بشر هرگز به خوبی نبوده است. شاید سیاست‌مداران دارند کارشان را درست انجام می‌دهند. 

 

(اندیشه پویا، شماره ۱۰، پاییز ۹۲) 
امید لایزال است. مردمِ امروز به جای طرحِ سیاستی برای حل مشکل ، نرم افزار خلق می‌کنند 
سایمون کوپر

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.