خبری خوش در میان خبرهای بد

سخن دانایان و نخبگان جامعه، چیزی نیست که بتوان در درازمدت در برابر آن ایستادگی کرد؛ سرانجام روزی می‌رسد که دست‌ها بالا می‌رود و هر کس چراغی در دست می‌گیرد و در پی یکی از همانان می‌گردد…

به گواهی برگ برگ کتاب تاریخ و به شهادت سرنوشت جوامع بشری، پیروزی مشی و منش نخبگان جامعه بر جاهلان و بی‌مایگان، قطعی است؛ اگرچه دیر و آهسته و تدریجی. می‌توان سال‌ها جامعه‌ای را به راهی برد که نخبگان آن جامعه نمی‌پسندند، می‌توان مدتی مردمان کشوری را برانگیخت که مشت‌های خود را گره کنند و علیه نخبگان خویش شعار دهند؛ می‌توان نخبگان و خردمندان را از همۀ عرصه‌های مهم اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بیرون کرد و جای آنان را به متملقان سودجو و تنک‌مایگان پرادعا داد، می‌توان – به فرمودۀ علی – تقدیم الاراذل کرد و تأخیر الافاضل، می‌توان کشور را بر ریل نخبه‌کشی انداخت و جاهلان را به میدان آورد تا با نعره‌های هراسناک خود، صداها را در سینه‌ها حبس کنند، می‌توان به راهی رفت و جامعه‌ای ساخت که باز به قول امیرالمؤمنین(ع) «جاهلها مکرم و عالمها ملجم؛ نادانش عزیز و گرامی و دانایش لجام‌زده» باشد، می‌توان و از این بدتر را هم می‌توان. اما هیچ‌یک از آن‌ها، چندان نمی‌پاید که جاهلیت را تا صبح صادق امان دهد: «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا ینْفَعُ النَّاسَ فَیمْکثُ فِی الْأَرْضِ؛ کف را چاره‌ای جز رفتن نیست، و آنچه برای مردم سودمند است، ماندنی است.»

دیدی آن قهقهۀ کبک خرامان حافظ          که ز سر پنجۀ شاهین قضا غافل بود

سخن دانایان و نخبگان جامعه، چیزی نیست که بتوان در درازمدت در برابر آن ایستادگی کرد. سرانجام روزی می‌رسد که دست‌ها بالا می‌رود و هر کس چراغی در دست می‌گیرد و در پی یکی از همانان می‌گردد که به بهانه‌های واهی، غریب و زخمی در گوشۀ خانۀ خود نشسته است. امروز امیرکبیر را می‌کشند، فردا مشروطه از راه می‌رسد؛ امروز مجلس را به توپ می‌بندند؛ فردا ستارخان و باقرخان از خواب بیدار می‌شوند و از تبریز به تهران می‌آیند تا شاخ استبداد را بشکنند؛ امروز مدرسه‌ها را می‌بندند، فردا دانشگاه‌ها سر بر می‌آورند، و هلمّ جرّا.

پیروزی آسان‌تر و کم‌هزینه‌تر عقلانیت و خردمندی بر نادانی و مردم‌فریبی، در گرو همواری و ارتباط آسان میان نخبگان و مردم است. ده ریشتر زلزله، آنقدر به خانه و زندگی مردم آسیب نمی‌زند که نیم‌متر فاصله میان مردم و نخبگان، ویران‌گر است. متأسفانه این فاصله در ایران، اکنون فقط با مقیاس کیلومتر قابل اندازه‌گیری است. نخبگان، مغز جامعه‌اند؛ همچنان‌که هنرمندان، کار قلب را برای جامعه می‌کنند. برای جلوگیری از سکتۀ مغزی و قلبی جامعه، نخست باید رگ‌های ارتباطی را لای‌روبی کرد، این مهم، فقط از عهده‌ی رسانه‌های آزاد و حرفه‌ای برمی‌آید. رسانه‌ها، به‌ویژه نوع دیداری و شنیداری آن‌ها، بهترین پل ارتباطی میان مردم و نخبگان‌اند. این پل، فعلا در دسترس نیست و تا اطلاع ثانوی، جور آن را باید رسانه‌های مجازی و موازی بکشند.

آیا اینترنت می‌تواند این چاله را پر کند؟ آیا شبکه‌های اجتماعی، مانند فیس‌بوک، میدان مناسبی برای تأثیرگذاری نخبگان است؟ ظاهرا آری. اما این «آری»، از سر ناچاری است. خانه‌ی نخبگان نباید مجازی باشد. محیط‌های مجازی، غیر از آن‌که از امتیاز دسترسی آسان و ارزان برخوردار نیستند، آفت‌هایی نیز دارند که چندان پوشیده نیست. مشکل دیگر آن است که مخاطبان اصلی، یعنی مردم کوچه و بازار، اهل گشت و گذار در فضاهای مجازی نیستند. همچنین هنوز بسیاری از نخبگان، حضور در شبکه‌های اجتماعی را دون شأن خود می‌دانند و از پیامدهای آن می‌هراسند.

با وجود این، همۀ موانع و مشکلات دسترسی مردم به نخبگان جامعه، آنقدر زورمند نیست که فاصله‌ها را بیش از آن کند که اکنون است؛ اما هزینه‌ای که جامعه بابت همین مقدار فاصله می‌پردازد، بیرون از شمار است.
سخن دانایان و نخبگان جامعه، چیزی نیست که بتوان در درازمدت در برابر آن ایستادگی کرد؛ سرانجام روزی می‌رسد که دست‌ها بالا می‌رود و هر کس چراغی در دست می‌گیرد و در پی یکی از همانان می‌گردد…رضا بابایی

مطالب مرتبط
منتشرشده: 10
  1. طاهری

    درود بر استاد بابایی بزرگ!

  2. موسوی

    واقعا همین طور که می فرمایید است. عالمان دون شأن خود می دانند که به سوی جاهلان آیند و جاهلان هم رفتن به سوی عالمان حماقت می خوانند و سبب دور شدن از اغراض معطوف به حسیات و خیالات خود. پس چه باید کرد؟

  3. محمدعلی

    خب را حل؟

  4. مفتون

    غرور عالمان و جهل جاهلان

  5. بهرام

    حق با شماست: همچنان که روزهای خوب، همیشگی نیستند، روزهای بد نیز باید بگذرند.همه خبرها، تا همیشه نمیتواند بد باقی بماند.

  6. محمدیاری

    تحلیل های متفاوت نیز کار همین نخبگان است.تشکر از استاد بابای عزیز

  7. ربانی

    طرح بدهید استاد! چه باید کرد؟

  8. محجوبه

    یا شکورسلام به استاد بابای عزیز ممنون که مرا هم به این سایت و این متن خوب دعوت کردید . دردناک اما امید بخش بود . امید بخشی کار مؤمن است کسی که در اوج تاریکی روزنه های نور را می بنید و از آن خبر می دهد . اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین اللهم عجل لولیک الفرج

  9. سميعي

    بله، چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند

  10. رضا بابايي

    سلام به هم. دوستان. این یادداشت خالی از طرح و پیشنهاد نیست. مشخصا پیشنهاد کرده‌ام که ارتباط‌ها را باید بیشتر کرد و از هر راهی برای گفت‌وگو وارد شد. کسی منتظر دعوت نباشد. با وجود اینهمه رسانه‌های متنوع، دلیلی برای گوشه‌گیری وجود ندارد. باید به میان مردم رفت، از هر راهی. شبکه‌های اجتماعی مانند فیسبوک یکی از این راههاست.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.