آیا ترغیب زنان کارگر جنسی و زنان معتاد کارتن خواب، به عقیم شدن اخلاقی است؟

میثم مولایی

مولاوردی، معاون ریاست جمهوری در امور زنان، در اوایل سال جاری (1395) پرده از طرح عقیم‌سازی زنان کارتن‌خواب برداشت. چندی پیش باز طرح عقیم‌سازی زنان کارگر جنسی و کارتن‌خواب‌های معتاد از سوی سیاوش شهریور، مدیر کل اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران، مطرح شد و فضای رسانه‌ای کشور را تحت تأثیر قرار داد. بیان مجدد این طرح پس‌ازآن انجام شد که اخبار بسیاری از کارتن‌خواب‌های گورستان‌های اطراف تهران فضای رسانه‌ای را پرکرده بود.

1. مقدمه
بسیاری از صاحب نظران، طراحان این موضوع را بسیار نکوهش کردند که چرا چنین ایده‌ای را مطرح کرده‌اند. من آنچه از این نکوهش می‌فهمم این است که ایشان معتقدند که نباید چنین چیزی مطرح می‌شد. البته در این بین بسیاری این طرح را یک طرح اجباری تصور می‌کردند در حالی که به هیچ وجه این طرح یک طرح اجباری نبود و اصل بر این بود که زنان کارتن‌خواب و کارگر جنسی با رضایت در این طرح شرکت کنند. در این بین ممکن است این پرسش به وجود بیاید که: فارغ از اینکه این عمل حتی به‌صورت رضایتمندانه درست است یا خیر، آیا «ترغیب زنان کارتن‌خواب و کارگران جنسی به عقیم شدن» عملی اخلاقی است یا خیر؟ در این نوشته من سعی خواهم کرد به این پرسش اخیر پاسخ دهم.
 
اما آنجه در این یاداشت سعی در اثبات آن را دارم این مدعاست که:
(C) ترغیب زنان معتاد کارتن‌خواب و کارگر جنسی به عقیم شدن، عملی اخلاقی است[1].
من دو دلیل اصلی در تأیید C خواهم آورد اولی مبتنی بر اصل فایده‌گرایی اخلاقی است ‌ و دیگری مبتنی بر اصل غیر اخلاقی بودن اعمال درد و رنج بدون توجیه کافی است. ‌

پیش از آنکه دلایل خود را له C‌ بیاورم لازم می‌دانم پیش فرض‌های مهمی را که از سوی طرح کنندگان عقیم‌سازی زنان کارگر جنسی و زنان کارتن‌خواب معتاد، البته به ظن من، وجود دارد را مطرح کنم. این پیش فرض‌ها عبارتند از:
(A1) حضور زنان کارتن‌خواب معتاد و کارگر جنسی در جامعه ما مشهود است.
(A2) بارداری‌های ناخواستهٔ حاصل از تن‌فروشی این زنان، آسیب‌های اجتماعی جدی را منجر می‌شود.
(A3) راه‌کارهای موجود برای حل این معضل نتوانسته‌اند موفقیت‌آمیز باشند یا موفقیت‌های قابل ملاحظه‌ای نداشته‌اند.

در مورد ‌ A1 من «مشهود بودن» را در معنای قابل ملاحظه بودن بکار می‌برم و باید گفت که ما به چشم یا از دیگران از وجود چنین اشخاصی مطلع شده‌ایم. گمان نمی‌کنم هیچ فردی این حقیقت را کتمان کند مگر آنکه چشم بینا یا گوش شنوا نداشته باشد. اما آنچه مشخص است هیچ گونه آمار رسمی از تعداد این زنان در دسترس نیست و یا اگر هست، رسانه‌ای نیست. من احتمال دوم را قوی‌تر می‌دانم زیرا بر اساس باورهای قومی و دینی برای جامعهٔ ما وجود چنین کسانی به خصوص مقولهٔ زنان کارگر جنسی، یک تابو است و فرهنگ جامعهٔ ما کسب درآمد از طریق کارگری جنسی را برنمی‌تابد. شاید دلایل دیگری هم برای پنهان‌کاری در اعلام آمار رسمی این مورد وجود داشته باشد، اما اینقدر می‌توان فهمید که اعلام طرح عقیم‌سازی این زنان خود می‌تواند موید وجود چنین زنانی آن‌هم در شمار کثیر باشد.

اما A2‌ چندان نیازمند بحث نیست اگر به واقع حضور چنین زنانی آسیب‌های جدی را در حوزهٔ فرزندآوری ایجاد نمی‌کرد بی‌گمان اعلام چنین طرحی لغو و بیهوده بود. بنابراین این مورد و مورد A3‌ از اعلام چنین طرحی قابل فرض است. اما من معتقدم یکی از دلایل مهمی که A3‌ را در پی داشته است باز به باورهای قومی ـ دینی و قوانین مستخرج از آن بازمی‌گردد. بر اساس این باورها چنین زنانی، به خصوص کارگران جنسی، از سوی جامعه طرد می‌شوند و هیچ جایگاهی در جامعه ندارند. لذا هر طرحی که بخواهد این آسیب اجتماعی را درمان کند یا اصلاً موفقیت‌آمیز نخواهد بود و یا اگر باشد موفقیت چشمگیری نخواهد داشت.

2. دلیل اول
(1) اگر طرح عقیم‌سازی زنان کارتن‌خواب معتاد و زنان کارگر جنسی مطرح شده است آنگاه A1‌، A2‌ و A3‌ صادق است.
(2) اگر A1‌، ‌A2 و ‌A3 صادق باشد آنگاه ترغیب زنان معتاد کارتن‌خواب و کارگر جنسی به عقیم شدن، عملی اخلاقی است.
(3) اگر طرح عقیم‌سازی زنان کارتن‌خواب معتاد و زنان کارگر جنسی مطرح شده است آنگاه ترغیب زنان معتاد کارتن‌خواب و کارگر جنسی به عقیم شدن، عملی اخلاقی است.
(4) طرح عقیم‌سازی زنان کارتن‌خواب معتاد و زنان کارگر جنسی مطرح شده است.
بنابراین:
‌(‌C‌) ترغیب زنان معتاد کارتن‌خواب و کارگر جنسی به عقیم شدن، عملی اخلاقی است.

در استدلال اخیر مقدمهٔ 2 محور اصلی استدلال است و اگر من بتوانم آن را اثبات کنم آنگاه C را اثبات نموده‌ام. زیرا در مورد 1 پیش از این دلایلی را بیان کردم و به نظرم به‌قدر کافی این دلایل واضح هستند. در این بین 3 و 4 هم چندان نیازمند اثبات نیستند. زیرا 3 نتیجه 2 و 1 است در نتیجه اگر این دو مقدمه صادق باشند قیاس شرطی حاصل از آنها هم صادق است. مقدمه 4 هم که در رسانه‌ها به‌صورت علنی اعلام شده است بنابراین صدق آن محرز است. پس تنها مورد اصلی اثبات فقط 2 است.

من برای اثبات 2 از اصل فایده‌گرایی اخلاقی استفاده خواهم کرد. من ساده‌ترین تفسیر از اصل فایده‌گرایی اخلاقی را مدنظر دارم یعنی:
عمل x اخلاقی است اگر و تنها اگر x بیشترین خیر ممکن را برای اکثریت افراد محقق کند و یا x از بروز بیشترین شر ممکن برای اکثریت افراد جلوگیری کند.

من در اینجا باید بر اساس اصل فایده باوری فوق دلیلی را ترتیب دهم که نشان دهد ترغیب زنان معتاد کارتن‌خواب و کارگر جنسی به عقیم شدن، با در نظر گرفتن موارد A1، A2 و A3، بیشترین خیر ممکن را برای اکثریت افراد جامعهٔ ما به همراه دارد و یا اینکه از بیشترین شر ممکن برای اکثریت افراد جامعهٔ ما جلوگیری می‌کند.

برای این منظور من در ادامه گوشه‌ای از صحبتهای سیاوش شهریور را می‌آورم:
مدیر کل اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران با اشاره به اینکه این زنان علاوه بر توزیع مواد مخدر، خودشان هم مصرف می‌کنند و به سکس ورکری [روسپی‌گری] هم مشغول هستند، افزود: بالای ۲۰ درصد این زنان ایدز دارند و انواع و اقسام بیماری را گسترش می‌دهند.
وی ادامه داد: برخی از این زنان علاوه بر اعتیاد و کارتن‌خوابی و توسعه فحشا، عین ماشین جوجه‌کشی بچه تولید می‌کنند و چون بچه‌ها سرپرست ندارند، به فروش می‌رسند … وی بابیان اینکه هیچ‌کسی در ایران (مدیران ملی) با این گزاره ضدحقوقی (عقیم‌سازی زنان کارتن‌خواب) موافق نیست، تصریح کرد: اگر زنی باشد که جانش به لبش رسیده باشد، نتواند بچه‌اش را بزرگ کند و مجبور باشد آن را بفروشد، اگر بگوید که حاضرم عقیم شوم، این کار انجام شود؛ بهتر است، چراکه حداقل شاهد بچه‌ای مریض، دارای فقر غذایی، بحران‌زده و فاقد سرپرست نخواهیم بود … باید با پروژه قانع کردن زنان کارتن‌خواب، عقیم‌سازی صورت گیرد تا جلوی بسیاری از آسیب‌های اجتماعی گرفته شود.

استدلال من برای پذیرش مقدمهٔ 2 به این شرح است:
(5)[(A1 ∧ A2) A3] ⊃ (A2 ∧ A3)[2]
(6) اگر ‌(‌A2 ∧ ‌A3) صادق باشد آنگاه فرزندآوری حاصل از تن‌فروشی زنان کارتن‌خواب معتاد و زنان کارگر جنسی مشکلات کثیری را برای جامعه ایجاد می‌کند.
(7) اگر فرزندآوری حاصل از تن‌فروشی زنان کارتن‌خواب معتاد و زنان کارگر جنسی مشکلات کثیری را برای جامعه ایجاد کند آنگاه عقیم‌سازی آنها می‌تواند به عنوان یک راهکار موقتی از بروز این مشکلات جلوگیری کند.
(8) اگر عقیم‌سازی زنان کارتن‌خواب معتاد و زنان کارگر جنسی ‌ می‌تواند به عنوان یک راهکار موقتی از بروز این مشکلات جلوگیری کند آنگاه ترغیب زنان معتاد کارتن‌خواب و کارگر جنسی به عقیم شدن، عملی اخلاقی است.‌
بنابراین
(2) اگر ‌A1‌، ‌A2 و ‌A3 صادق باشد آنگاه ترغیب زنان معتاد کارتن‌خواب و کارگر جنسی به عقیم شدن، عملی اخلاقی است.‌

در استدلال اخیر 5 نیازمند اثبات نیست. زیرا 5 یک گزارهٔ منطقاً صادق است. اما در مورد 6 همانطور که شهریور هم بدان اشاره کرد زنانی از این دست با توجه به اینکه بی‌سرپرست هستند و نیز با توجه به اظهار نظر لیلا ارشد، مددکار اجتماعی و مدیرعامل خانه خورشید که در خصوص زنان کارتن‌خواب کارگر جنسی اظهار می‌کند: «کودکان این زنان مسئله بسیار مهمی هستند که جامعه باید به آنها توجه کند. وی افزود:‌ وقتی این زنان کارتن‌خواب در پارک‌ها، شیشه مصرف می‌کنند و اقدام به برقراری روابط جنسی می‌کنند باردار شده و کودکان حاصل ازاین‌روابط تبدیل به دغدغه‌ای برای آنها می‌شود[3]»، فرزندان خود را به فروش می‌رسانند. فروش این کودکان بی‌گناه معضلاتی را پدید می‌آورد از جمله تبدیل‌شدن آنها به کودکان کار، حمل‌کنندگان مواد مخدر، بزهکاری و حتی در نهایت، اگر این کودکان دختر باشند، تبدیل به یک کارگر جنسی دیگر در آینده می‌شوند؛ این‌ها معضلات کمی نیستند و مشکلات و هزینه‌های گزافی را بر جامعه تحمیل می‌کنند و با توجه به باورهای قومی ـ دینی اشاره شده، جامعه از پذیرش آنها سرباز می‌زند.

اما برای تأیید 7 من استناد می‌کنم به گفته‌های لیلا رشید به عنوان یک متخصص در این زمینه که:
«زنی که سال‌هاست در سن باروری بوده و دچار اختلالات شخصیتی و سوءمصرف موادمخدر و محرک است و در بهزیستی فرزندی دارد، زمانی که تمایل به توبکتومی داشته باشد، با کارشناسی یک روان‌شناس، یک متخصص زنان و یک مددکار اجتماعی عمل توبکتومی انجام می‌شود. به عبارت دیگر، این کار زمانی جایز است که فردی دچار اختلال شخصیت بوده و تصمیمی برای فرزندآوری نداشته باشد.» او ادامه می‌دهد: «یکی از زنانی که مصرف‌کننده بود، می‌گفت من متامفتامین مصرف می‌کنم و نمی‌توانم برای یک رفتار دیگر تصمیم بگیرم چون بسیاری از این افراد مورد تعرض قرار می‌گیرند و قادر به تشخیص رفتار در یک موقعیت محافظت‌شده نیستند [4]»

همانطور که از صحبت‌های رشید برمی‌آید توبکتومی یا عقیم‌سازی گویا در حال حاضر بهترین گزینه برای چنین زنانی است که با مصرف مواد یا حتی برای به دست آوردن مواد دست به تن‌فروشی می‌زنند یا مورد تعرض قرار می‌گیرند.

مقدمهٔ 8 را هم می‌توان بر اساس اصل فایده‌گرایی اخلاقی توجیه کرد. بر این اساس 8 اینطور مستدل می‌شود که چون عقیم‌سازی از بروز شر ممکن کثیر برای اکثریت جامعه جلوگیری می‌کند لذا ترغیب زنان معتاد کارتن‌خواب و کارگر جنسی به عقیم شدن، عملی اخلاقی خواهد بود. با این مقدمات به نظر می‌رسد که 2 صادق است.

3. دلیل دوم
اما دلیل دیگر در تأیید C از این قرار است:
(β) اگر عمل اختیاری x، منجر به درد و رنج بدون توجیه کافی شود آنگاه: a) x غیر اخلاقی است و b) هر عمل اختیاری دیگری مانند y که ممکن است به x منتهی شود، هم عملی غیر اخلاقی است.
(φ) اگر عمل اختیاری x` از بروز درد و رنج بدون توجیه کافی، جلوگیری کند آنگاه: a) x` اخلاقی است و b) هر عمل اختیاری دیگر مانند y` که ممکن است به x` منتهی شود، هم عملی اخلاقی است.
 
(9)[(A1‌ ∧ A2‌) ∧ A3‌] ⊃ A2‌[5]
(10) اگر A2 صادق باشد آنگاه آسیب‌های اجتماعی بسیاری متوجه خود کودک متولد شده است.
(11) اگر آسیب‌های اجتماعی بسیاری متوجه خود کودک متولد شده باشد آنگاه وی دچار درد و رنج بدون توجیه کافی خواهد شد.
(12) اگر این کودکان دچار درد و رنج بدون توجیه کافی می‌شوند آنگاه باردار شدن زنان کارتن‌خواب و کارگران جنسی منجر به درد و رنج این کودکان شده است.
(13) جلوگیری نکردن از بارداری این زنان ممکن است منجر به باردار شدن آنها شود.
 (β`) اگر باردار شدن زنان کارتن‌خواب و کارگران جنسی منجر به درد و رنج بدون توجیه کافی فرزندان آنها شود آنگاه: a) باردار شدن زنان کارتن‌خواب و کارگران جنسی، غیر اخلاقی است و b) جلوگیری نکردن از بارداری این زنآن‌هم غیر اخلاقی است. (بدیل β).
(14) اگر گزارهٔ 12 صادق باشد آنگاه جلوگیری کردن از باردار شدن زنان کارتن‌خواب و کارگران جنسی از درد و رنج این کودکان جلوگیری می‌کند.
(15) اگر جلوگیری کردن از باردار شدن زنان کارتن‌خواب و کارگران جنسی از درد و رنج این کودکان جلوگیری می‌کند آنگاه ترغیب به عقیم شدن این زنان ممکن است از باردار شدن آنها جلوگیری کند.
(φ`) اگر جلوگیری کردن از باردار شدن زنان کارتن‌خواب و کارگران جنسی از درد و رنج این کودکان جلوگیری می‌کند آنگاه a) جلوگیری کردن از باردار شدن این زنان اخلاقی است و b) ترغیب زنان کارتن‌خواب معتاد و زنان کارگر جنسی به عقیم‌سازی، عملی اخلاقی است (بدیل φ)

بنابراین:
(C) ترغیب زنان کارتن‌خواب معتاد و زنان کارگر جنسی به عقیم‌سازی، عملی اخلاقی است.
دلیل دوم من، دلیل قابل توجه تری است زیرا در نقدهای بسیاری که به طراحان عقیم‌سازی زنان کارتن‌خواب و کارگر جنسی می‌شود، از رنج‌هایی که از به دنیا آمدن این کودکان، نصیب این کودکان می‌شود، غفلت شده است. مقدمات β و φ صورت‌بندی اصل «غیر اخلاقی بودن درد و رنج بدون توجیه کافی» است. β صورت‌بندی سلبی از این اصل است و φ صورت‌بندی ایجابی آن. براساس صورت‌بندی سلبی، یعنی β، هر عملی که به‌صورت مستقیم یا غیر مستقیم، بالضروره یا بالامکان، منتهی به درد و رنج بدون توجیه کافی شود، غیر اخلاقی است و در مقابل در صورت‌بندی ایجابی، یعنی φ، هر عملی که به‌صورت مستقیم یا غیر مستقیم، بالضروره یا بالامکان، از درد و رنج بدون توجیه کافی جلوگیری کند، اخلاقی است.

اما در این استدلال هم مقدمهٔ 9 و 10 چندان نیازمند مستدل شدن نیستند. زیرا 9 منطقاً ضروری است و 10 هم کاملاً مشخص است و همانطور که در بالا هم گفته شد، آسیب‌های اجتماعی متنوعی گریبان گیر این کودکان است. اما مقدمهٔ 11 هم صحیح است. زیرا ایجاد این رنج برای این کودکان هیچ توجیه کافی ندارد و هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند بگوید چرا این کودکان باید به دنیا بیایند و رنج بکشند و این رنج کشیدن بنابر فلان دلیل کاملاً معقول است.

مقدمات 12 و 13 هم به‌قدر کافی روشن هستند. بر اساس 12 بارداری زنان کارتن‌خواب و کارگر جنسی عامل اصلی برای تولد کودکان ایشان و لاجرم درد و رنج آنها خواهد شد. از سوی دیگر مشخص است که جلوگیری نکردن از بارداری در این زنان عامل دیگری است برای بارداری ایشان و در نتیجه درد و رنج این کودکان ازاین‌رو 13 هم کاملاً محرز و مشخص خواهد بود. اگر 12 و 13، و هم‌چنین صورت‌بندی سلبی اصل ‌«غیر اخلاقی بودن درد و رنج بدون توجیه کافی» یعنی β صحیح باشد آنگاه β` هم صحیح خواهد بود. آنچه تا اینجا با قبول ‌β` به دست می‌آید این است که جلوگیری نکردن از باردار شدن زنان کارتن‌خواب و کارگران جنسی غیر اخلاقی است. بنابراین این مقدمه حلقهٔ واسطه‌ای می‌شود برای ادامهٔ مسیر استدلال از 12 به‌سوی 14. زیرا اگر جلوگیری نکردن از باردار شدن زنان کارتن‌خواب و کارگران جنسی غیر اخلاقی باشد، پس باید نشان دهیم چگونه از این عمل غیر اخلاقی باید حذر کنیم.

اما مقدمهٔ 14 در واقع لازمهٔ مقدمهٔ 12 است. به واقع اگر درد و رنج این کودکان معلول باردار شدن مادران ایشان باشد، مشخص است که جلوگیری کردن از باردار شدن این زنان، از بروز درد و رنج این کودکان جلوگیری می‌کند. اما مقدمهٔ 15 ممکن است چالش‌برانگیز باشد. سؤال اینجاست: چرا در مورد 15 باید استلزام میان مقدم، یعنی «جلوگیری کردن از باردار شدن زنان کارتن‌خواب و کارگران جنسی از درد و رنج این کودکان جلوگیری می‌کند» و تالی آن یعنی «ترغیب به عقیم شدن این زنان ممکن است از باردار شدن آنها جلوگیری کند» را بپذیریم؟ به عبارت دیگر با فرض قبول مقدم، چرا باید فقط ‌«ترغیب به عقیم شدن این زنان ممکن است از باردار شدن آنها جلوگیری کند»‌ را لازمهٔ آن بدانیم؟ چرا نگوییم «ترغیب به عقیم شدن مردان کارتن‌خواب معتاد و مردان هرزه ممکن است از باردار شدن زنان کارتن‌خواب و زنان کارگر جنسی جلوگیری کند»؟

پاسخ من از این قرار است که، اولاً من 15 را به عنوان یک استلزام منطقی در نظر نگرفته‌ام؛ بنابراین من نمی‌گویم که عقیم کردن مردانی که هرزه یا کارتن‌خواب هستند نمی‌تواند از بارداری این زنان جلوگیری کند. حتی من معتقد هستم که ترغیب مردان بخصوص کارتن‌خواب و معتاد هم به عقیم‌سازی لازم است و نباید فرض کنیم که این تنها زنان کارتن‌خواب یا کارگر جنسی هستند که باید ترغیب شوند از حق طبیعی مادر شدن خودداری کنند.‌ بنابراین اگر شما به جای ‌«ترغیب به عقیم شدن این زنان ممکن است از باردار شدن آنها جلوگیری کند»‌ در 15، ‌«ترغیب به عقیم شدن مردان کارتن‌خواب معتاد و مردان هرزه ممکن است از باردار شدن زنان کارتن‌خواب و زنان کارگر جنسی جلوگیری کند» قرار دهید، من هیچ اعتراضی نخواهم داشت. اما این جای گذاری از درستی 15 نمی‌کاهد. به عبارت دیگر حتی اگر این جای گذاری را انجام دهیم باز هم 15 می‌تواند درست باشد. از سوی دیگر قرار گرفتن 15 در سیر استدلال من از آن جهت بوده است که من قصد داشتم c را اثبات کنم. اگر قصد من اثبات چیزی بود مثل این که «ترغیب مردان کارتن‌خواب و هرزه، به عقیم شدن، اخلاقی است»، بدون شک از آن جای گذاری اخیر استفاده می‌کردم.

اما باز ممکن است کسانی مایل باشند که از بدیل‌های دیگری بجای تالی 15، به‌طور خاص و یا عدم عقیم‌سازی یکی از طرفین نزدیکی جنسی به‌طور عام، استفاده کنند. من باز فی‌نفسه منکر این جای گذاری‌ها نخواهم بود. اما پرسشی دارم که از این قرار است: کدام بدیل می‌تواند در جامعه کنونی ما و در شرایط حاضر راهگشا باشد؟ از سوی دیگر آیا بدیل‌های دیگر می‌توانند به‌اندازهٔ تالی 15، یا بدیل دیگر آن یعنی عقیم‌سازی مردان کارتن‌خواب یا هرزه، از بروز درد و رنج برای این کودکان جلوگیری کند؟ از سوی دیگر این کار نیازمند فرهنگ‌سازی در این باب است که من گمان نمی‌کنم با توجه به دیدگاه اجتماعی حال حاضر ما از این امور چنین فرهنگ‌سازی بتواند جایی برای خود باز کند، یا لااقل به این زودی نمی‌تواند باز کند. بنابراین من گمان می‌کنم 15 و بدیل دیگر آن بر اساس طرح عقیم‌سازی مردان کارتن‌خواب و هرزه، در جهان ممکن ما درست است.

اگر شما دلایل من را در پذیرفته باشد آنگاه درستی φ` را نیز خواهید پذیرفت زیرا φ` بدیل φ براساس مقدمات سابق خود است. و ازاین‌رو c را هم لاجرم باید بپذیرید.

خاتمه
اگر دو دلیل من درست باشند آنگاه من توانسته‌ام c را اثبات کنم. بنابراین طراحان این عملی غیر اخلاقی را مرتکب نشده‌اند. شاید کسانی مایل باشند c را تعمیم دهند و از آن نتیجه بگیرند که عقیم‌سازی زنان کارتن‌خواب و کارگر جنسی، عملی اخلاقی است. این نتیجه‌گیری زمانی درست است که بتوان این مقدمه را اثبات کرد که: «اگر ترغیب به یک عمل مانند x در زمان t اخلاقی باشد، آنگاه x در t اخلاقی است». بر همین اساس «اگر c در زمان حاضر اخلاقی باشد آنگاه عقیم‌سازی زنان کارتن‌خواب و کارگر جنسی، اخلاقی است» یا بدیل دیگر آن عقیم کردن مردان هرزه و مردان کارتن‌خواب معتاد اخلاقی است. من به گمانم این نتیجه‌گیری درست است. زیرا مقدمه اخیر درست است. زیرا واضح است تا زمانی که ما عملی را اخلاقی ندانیم اخلاقاً مجاز به ترغیب دیگران به انجام آن عمل نیستیم. بنابراین نفس عقیم‌سازی زنان کارتن‌خواب و کارگران جنسی در زمان حاضر اخلاقی است. اما از این نتیجه‌گیری هم نباید برداشت کرد که عقیم‌سازی با اجبار جواز اخلاقی دارد. زیرا این اجبار داشتن با نفس «ترغیب کردن» که در مقدم آمده است منافات دارد.

از سوی دیگر شاید عده‌ای به من اعتراض کنند که چرا چنین دیدگاهی دارم و چرا چنین چیزی را مستدل کرده‌ام. من این گونه راهکار را یک راهکار مطلق در نظر نگرفته‌ام بلکه آن را در شرایط کنونی راهکار مناسبی می‌دانم به عبارت دیگر تا زمانی که راهکارهای فعلی دیگر نتایج موثری به بار نمی‌آورند، به نظر می‌رسد این ایده بتواند مانند یک ترمز اضطراری عمل کند. من متاسفم هستم از بیان این نکته که: «تا زمانی که جامعهٔ ما این طیف از شهروندان خود را برای کمک انسان دوستانه به ایشان، برای رهایی آنها از این آسیب اجتماعی، پذیرا نباشد، هیچ راهکار دیگری نمی‌تواند واقعاً مؤثر واقع شود». این ادعای اخیر من بدان معنا نیست که من بروز چنین چیزهایی را می‌پذیرم چراکه بدون شک چنین چیزهایی یک آسیب اجتماعی محسوب می‌شود و هیچ عاقلی اینها را تصدیق نمی‌کند؛ بلکه بدان معناست که برای حل این معضل، به صورتی غیر ازآنچه در اینجا مستدل شد، یک شرط لازم وجود دارد که همانا پرورش روحیهٔ دیگر دوستی برای کمک به یک هم نوع برای بیرون آمدن از منجلاب چنین مسایلی است فارغ از اینکه او چه کسی باشد.

ارجاعات:
[1] C حرف اول واژه Claim است.
[2] به عبارت دیگر:‌ اگر ‌A1‌، ‌A2 و ‌A3 صادق باشد آنگاه (‌A2 و ‌A3) هم صادق است.‌
 
[3] ایسنا، کد خبر: 94072717493
[4] خبر آنلاین، کد خبر: ۴۷۲۳۵
[5] به عبارت دیگر: اگر ‌A1‌، ‌A2 و ‌A3 صادق باشد آنگاه ‌A2 صادق است.‌
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.