اسلام در کانون توجه رسانه‌های غربی

عباس عیسی‌زاده

شهروندان غربی عموماً نه از مجاری مطالعاتی و پژوهشی، که از طریق رسانه‌های جمعی و در ارتباط با برخی حوادث و رویدادهای خاص با اسلام و فرهنگ و جوامع اسلامی آشنا شده‌اند. ازاین‌رو، جهت وصول به درکی صحیح از زمینه‌های بروز اسلام‌هراسی معاصر و علل گسترش دامنه‌های این جریان غیرانسانی در غرب، بررسی سیر تاریخی توجه رسانه‌ها به اسلام و همچنین وقایع و رویدادهایی که بهانه هجوم به اسلام و مسلمانان قرار گرفته‌اند، اجتناب‌ناپذیر می‌نماید.

پیشینه طرح اسلام به‌منزله یک "دین" در محافل علمی غرب، بر خلاف انتظار، چندان طولانی نیست[1]؛ تا پیش از دهه 90 میلادی، "اسلام" [به‌مثابه دومین دین بزرگ جهان از لحاظ تعداد پیروان] مستقیماً موضوع نظرسنجی‌ها و پژوهش‌های علمی قرار نمی‌گرفت و به سختی می‌توان مطالعات و تحقیقات میدانی قابل ذکری در رابطه با آن در مراکز پژوهشی غرب سراغ گرفت. طبق شواهد تاریخی، در فاصله زمانی میان جنگ جهانی دوم تا اواخر دهه 80، مسلمانان عمدتاً بر مبنای پایگاه اجتماعی، موقعیت اقتصادی، نژاد، قومیت، ملیت و قلمرو جغرافیایی مسکون شناخته می‌شدند تا براساس هویت دینی و تعلقات مذهبی. به جای واژه "مسلمان" مفاهیمی همچون «پناهجو، مهاجر، اجنبی، عرب، کرد، پاکستانی، الجزایری و یا ترک» در معرفی آنان به‌کار می‌رفته است. به بیان دیگر، مسلمانان در وهله اول، ذیل دسته‌بندی‌های مختلف قومیتیِ خاورمیانه بررسی می‌شدند و هویت اسلامی آنان در درجه بعدی اهمیت قرار داشت.

لکن پس از آن اوضاع به‌کلی تغییر کرد و امروزه، مسلمانان بیش از هر وصف با هویت اسلامی خود، تعریف و شناخته می‌شوند. این تحول گفتمانی در اروپا به‌طور مشخص معلول رویکرد وسایل ارتباط جمعی و نحوه بازنمایی آنها از دو واقعه تقریباً همزمان در کشورهای فرانسه و بریتانیاست: جنجال حجاب در فرانسه و ماجرای پرهیاهوی سلمان رشدی و کتاب آیات شیطانی در بریتانیا، هر دو در خلال سال‌های 89-88 میلادی؛ متعاقب این حوادث، رسانه‌های جمعی غرب که تنها منبع خبری اغلب شهروندان محسوب می‌شوند، با دامن‌زدن به تنش‌ها، اختلافات و کشمکش‌ها، تصویری بسیار مخدوش و منفی از اسلام و پیروان آن منعکس کردند. در این مقطع، مسلمانان به‌عنوان جماعتی هولناک بازنمایی می‌شدند که باید به‌دقت آنان را تحت نظر داشت و شدیداً نگرانشان بود.

دینا ابراهیم، استاد دپارتمان ارتباطاتِ دانشگاه ایالتی سان فرانسیسو، بر این باور است که مشابه همین اتفاقات، در پی فروپاشی شوروی در دهه 1990 میلادی در ایالات متحده به‌وقوع پیوست. پس از آن بود که اسلام و گروه‌های اسلامی خطر و تهدیدی جهانی معرفی شده، جای کمونیسم را به‌عنوان دشمن شماره یک غرب گرفتند. از دید تحلیل‌گران، بعد از سقوط اتحاد جماهیر شوروی، سیاست خارجی امریکا دچار نوعی خلأ شد و جهت پرکردن آن، جریان تروریسم به‌منزله "تهدیدی اسلامی" ابداع شد و به زمینه غالب تبلیغات سیاسی دهه 90 تبدیل گردید. رسانه‌های امریکایی نقش اصلی را در این میدان ایفا کردند و در سال‌های اخیر غالباً اسلام و مسلمانان را در هاله‌ای از تهدید و هراس جنون‌آمیز پوشش دادند.

در مجموع، به‌رغم وجود تفاوت‌هایی در مورد جرقه‌های ابتدایی توجه عمومی به اسلام در بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده، وجه اشتراک مهم در موارد یادشده این بوده که آغاز توجه در همه کشورهای غربی همواره پس از وقوع یک رویداد بحرانی صورت گرفته است. به تعبیری، اسلام و موضوعات پیرامونی آن، معمولاً زمانی ارزش پوشش خبری و رسانه‌ای یافته‌اند که فاجعه‌ای رخ داده باشد. ازاین‌رو، نام اسلام همواره با بحران، فاجعه، ترور، کشتار، تندروی، خشونت، بربریت و نظایر آن گره خورده است؛ طبعاً چنین مقارنه‌سازی شیطنت‌آمیزی، هر مخاطبی را تحت تأثیر قرار داده، موجب ایجاد پیوندی ناگسستنی میان "اسلام" و "بنیادگرایی و تروریسم" در ذهن او خواهد شد.

ارجاعات:
[1]. منظور «پیشینه طرح اسلام به‌منزله یک دین» در زمان معاصر، به‌ویژه پس از جنگ جهانی دوم است.
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.