
سوگواری مؤمنانه و غیرمؤمنانه برای امام حسین (ع)؛ خوانشی اگزیستانسیالیستی از تجربه رنج و معنا
سوگواری برای امام حسین (ع) فراتر از واکنش عاطفی یا آیینی صرف است؛ این تجربهای اگزیستانسیالیستی است که انسان را به مواجههای عمیق با رنج، مرگ و انتخابهای وجودیاش فرا میخواند. در این نگاه، سوگواری مؤمنانه، نه فقط تکرار ظاهری مراسم، بلکه تکرار حقیقی روح عاشورا و تجسم شهامت، ایمان و مسئولیتپذیری است. آیا ما آمادهایم تا از دل این سوگ، انتخابی نو و ایمانی تازه برآوریم و به معنای حقیقی قیام حسینی در زندگی امروز خود جامه عمل بپوشانیم؟ این پرسش بنیادین، محور اصلی خوانشی اگزیستانسیالیستی از سوگواری عاشورا است که محمدحسین محمدپور در متن پیش رو به تفصیل بدان پرداخته است.
مرگ، رنج، و مواجهه با هستی
فلسفه اگزیستانس با مسئله «هستیِ انسانی» و چگونگی بودن انسان در جهان آغاز میشود؛ جهانی که پر از بیثباتی، اضطراب، مرگ، و انتخابهای دشوار است. در این نوع نگاه، انسان یک موجود دادهشده و منفعل نیست، بلکه موجودی است که باید بودن خود را بسازد؛ آن هم در دل موقعیتهایی که اغلب با رنج و فقدان همراهاند.
حادثه کربلا و قیام امام حسین (ع) در این میان، یکی از مهمترین وقایع تاریخیای است که از منظر اگزیستانسیال میتوان آن را یک انتخاب تمامعیار انسانیـالهی در برابر بیمعنایی، ظلم و مرگ دانست. عاشورا نه صرفاً یک رویداد سیاسی یا مذهبی، بلکه صحنهای است که در آن، مرز میان بودن اصیل و بودن تسلیمشده، ایمان و ترس، معنا و پوچی، آشکار میگردد.
در این افق، «سوگواری برای حسین (ع)» نیز نه تنها واکنشی عاطفی، بلکه نحوهای از مواجهه وجودی با رنج، مرگ و مسئولیت است. از همین منظر است که تمایز میان سوگواری مؤمنانه و سوگواری غیرمؤمنانه معنادار میشود.
۱. سوگواری مؤمنانه: مواجهه مسئولانه با رنج متعالی
سوگواری مؤمنانه، نوعی مشارکت وجودی در تجربه عاشورایی است؛ تجربهای که در آن، انسان سوگوار، از تماشاگر منفعلِ رنج به مسئولِ درگیر با پیام رنج تبدیل میشود.
ویژگیهای این نوع سوگواری:
1. درک حسینی از مرگ: در نگاه مؤمنانه، مرگ حسین (ع) نه یک شکست، بلکه پیروزی معنا بر پوچی است. سوگوار مؤمن، با گریه برای حسین، در واقع برای بیمعنایی مرگهای بیحاصلِ امروز اشک میریزد.
2. از سوگ به ایستادگی: گریه، آغاز تعهد است، نه پایان احساس. اشک، فقط نشانهی عاطفه نیست، بلکه نشانهای از آمادگی برای ایستادن در جبههی حق است.
3. سکوت در برابر خدا، نه اعتراض به بیعدالتی او: سوگوار مؤمن، همانگونه که کیرکهگور توصیف میکند، در “پیشگاه خدا” به حالت سکوتی پُرمعنا فرو میرود؛ نه با عصیان، بلکه با اعتماد. او حسین را «فرد ایمانی» میبیند، کسی که فراتر از عقل عرفی، راهی جز راه خدا را نپذیرفت، حتی به قیمت جان خود و عزیزانش.
4. تجربه غیبت معنا، اما ایستادن بر امید: همانطور که گابریل مارسل میگوید، ایمان مؤمنانه در دل شک و رنج نیز خود را حفظ میکند. مؤمن، در دل سوگ، معنا را بازمیآفریند؛ نه اینکه آن را از بیرون دریافت کند.
5. سوگواری به مثابه “یادآوری مسئولیت”: سوگ حسینی در این رویکرد، آیینی برای بهخاطر آوردن وظیفه فردی است: «آیا تو نیز حاضری جانت را فدای حقیقت کنی؟ آیا تو هم در صحنهای که کربلای زمانهات میطلبد، حاضری برخیزی؟»
۲. سوگواری غیرمؤمنانه: سوگ تهی از ایمان، فاقد مشارکت وجودی
در نقطه مقابل، سوگواری غیرمؤمنانه، واکنشی است عمدتاً هیجانی، موروثی یا نمادین، که فاقد درگیری درونی با حقیقت رنج حسینی است. در این نوع سوگواری، فرد ممکن است گریه کند، فریاد بزند، و حتی به افراط در مظاهر بیرونی بپردازد، بیآنکه در جان خود تغییری حس کند یا مسئولیتی را بپذیرد.
ویژگیهای این نوع سوگواری:
1. فرافکنی رنج: سوگوار، به جای درگیری با مسئله ظلم، آن را به تاریخ و گذشته حواله میدهد؛ حسین را اسطوره میسازد، تا خودش مجبور نباشد راه او را ادامه دهد.
2. غیبت ایمان فعال: سوگواری در اینجا به عادتی موروثی تبدیل میشود؛ بدون آنکه انتخابی فردی یا مشارکتی وجودی در آن باشد. این همان «ایمان کلیشهای» است که کیرکهگور نقد میکند.
3. فرار از مواجهه اخلاقی: به جای آنکه سوگ، زمینهساز انتخاب اخلاقی شود (مثلاً ایستادگی در برابر ظلم معاصر)، به تخلیهی روانی یا آئینی فروکاسته میشود.
4. تقدیس رنج بدون تحلیل آن: در این نوع سوگواری، رنج حسین تقدیس میشود، اما درکی از هدف آن (احیای دین، نجات انسان، امر به معروف) وجود ندارد.
5. عدم نسبت با اکنونِ تاریخی: سوگواری غیرمؤمنانه، عاشورا را به “گذشتهای تکراری” تقلیل میدهد، نه “الگوی اکنونساز”؛ در نتیجه، پیامی برای امروز ندارد و صرفاً یک بازنمایی آیینی بیتأثیر باقی میماند.
۳. عاشورا به مثابه تجربه اگزیستانسیالیست
در اگزیستانسیالیسم، انسان نه با مفاهیم انتزاعی بلکه با انتخابهای حیاتی و شخصی معنا مییابد. امام حسین (ع) در لحظهای که همه راههای عقل معاش به سازش میانجامید، دست به انتخابی زد که مبتنی بر ارزش، تعهد و ایمان بود.
این لحظه، به تعبیر هایدگر، «لحظه اصالت» (authentic moment) بود؛ لحظهای که انسان، با مرگ خویش، نسبت حقیقیاش با هستی را تعریف میکند.
سوگوار مؤمن، آن کسی است که در این لحظه وجودی شریک میشود: نه با تقلید از ظاهر، بلکه با تکرار حقیقیِ روحِ آن انتخاب.
۴. نتیجهگیری: آیا ما آماده تکرار اگزیستانسیال عاشورا هستیم؟
سوگواری برای امام حسین (ع)، اگر صرفاً به احساسات یا آیینهای بیدرونمایه محدود شود، نه تنها ما را متحول نمیکند، بلکه گاه ما را از حقیقت حسین نیز دور میسازد. از منظر اگزیستانسیالیستی، تنها آن سوگی مؤمنانه است که ما را به مواجهه با خودمان، با ترسهایمان، با مرگ و انتخابمان فراخواند؛ سوگی که همزمان هم اشک است، هم انتخاب.
پس پرسش اساسی آن نیست که چقدر گریه کردیم، بلکه آن است که آیا در دل این سوگ، انتخابی نو، ایمانی تازه، و شهامتی حسینی در ما زاده شد؟