اخلاقِ دادخواهی، مام وطن: خانه‌ات آتش بگیرد چه می‌کنی؟

فرهاد شفتی: انسان موجود پیچیده‌ای است، و این پیچیدگیِ او چندین برابر می‌شود هنگامی که احساس ظلم کند. در این ایام که این مرز و بوم مورد تهاجم بی‌رحمانه و وحشیانهٔ خارجی قرار گرفته است، آن هم توسط رژیم اسراییل، حکومت نسل‌کشی که تاکنون جان بیش از شصت‌هزار نفر بی‌گناه را در غزه گرفته است، بسیاری از ما به نحوی و به شکلی در مقام دادخواهی قرار گرفته‌ایم. بعضی سعی می‌کنند به مراجع بین‌المللی یا محلیِ خارج از ایران نامه بنویسند، بعضی بیانیه می‌دهند، و در حداقل‌ترین شکل ممکن بسیاری نیز پیام دادخواهی و دادرسی خود را به صورت درددلی یا اعتراضی در رسانه‌های اجتماعی هم‌رسان می‌کنند.

این یادداشت کوتاه را در دو بخش می‌نویسم. نخست چند نکتهٔ کوتاه دربارهٔ اخلاق دادخواهی را به طور گذرا و «جنگی» با خوانندهٔ این متن در میان می‌گذارم. سپس متنی را که برای جمع کوچکی نوشته بودم که نه دادخواهی بلکه درددلی است، در اینجا نیز می‌گذارم شاید که بر دلی زخمهٔ خوش‌آیندی زند.

اخلاقِ دادخواهی

اگر از سرِ آزادگی می‌نویسیم یا می‌گوییم تا فریادکشِ آنچه امروز بر کشور می‌رود باشیم و دادخواهی کنیم، شایسته است که در این فریادکشی و دادخواهی نیز اخلاق را رعایت کنیم. بدون ادعایی در زمینهٔ تخصصیِ این موضوع، چند نکته را که به نظرم می‌آید در اینجا می‌آورم:

  • انسان دادخواه وقت‌شناس است: خانه‌ات که آتش می‌گیرد در پی آتش خاموش‌کن هستی نه سخنرانی در باب علل آتش‌سوزی. انسان دادخواه اگرچه به ریشه‌های بی‌داد می‌اندیشد اما اجازه نمی‌دهد که این نگاهِ ریشه‌ای او را از نجات برگ و بری که در آستانهٔ آسیب دیدن است بازدارد.

در شرایط جنگی، بحث از این که چه شد که چنین شد تنها باید در حاشیه باشد، در متن، بحث اصلی باید این باشد که چگونه از ضرر قطعی و فوری جلوگیری کنیم.

  • انسان دادخواه برای رفع ظلم، ظلم نمی‌کند. بسیاری از وحشتناک‌ترین ظالمان جهان پیش از ایام ظلمشان در زمرهٔ ظلم دیدگان بودند. انگیزهٔ بسیاری از ایشان در آغاز رفع ظلم بود. ایشان اما برای رفع ظلم به ظلم متوسل شدند و در نهایت ظلمی به مراتب بیش از آنچه در صدد رفعش بودند مرتکب شدند.

روا نیست که برای رفع بیدادی که پیش از این تجربه کرده‌ایم، به استقبال بیدادی دیگر برویم و از این راه به کشته شدن انسان‌های بی‌گناه رضایت دهیم.

  • انسان دادخواه از دادخواهی دیگران حمایت می‌کند: دادخواهی مِلک مشاع است نه مِلک خصوصی. صحنهٔ شراکت است نه صحنهٔ رقابت. اگر کسی را دیدم که از من بهتر دادخواهی می‌کند باید او را کمک کنم نه انکار.

برای اعتراض به مراجع بین‌المللی دربارهٔ تهاجم دشمن به ایران می‌توان مشارکت کرد، یا می‌توان مستقل عمل کرد، اما شایسته نیست که با نگاه رقابتی برای دیگر دادخواهان مانعی ایجاد کرد.

  • انسان دادخواه نیت‌اش دادخواهی است نه خودخواهی یا خودبیانی. قصدش از دادخواهی فقط اعلام موضع و ثبت در تاریخ نیست، بلکه واقعاً به این امید است که ولو ناچیز، دادخواهی‌اش مؤثر باشد. برای همین نیز دادخواهی را فرصتی برای انتقام‌گیری و تظلم شخصی نمی‌بیند.

برای بیان ظلمی که هم اکنون به مردم ایران می‌رود همین بس که از تهاجم ظالمانهٔ دشمن بگوییم و بر همین متمرکز باشیم و دادخواهی را با پرداختن به مسائل شخصی ناموزون و نارسا نکنیم.

  • انسان دادخواه خردمندانه دادخواهی می‌کند و به گونه‌ای می‌نویسد و می‌گوید که بیشترین تأثیر را داشته باشد. از آنچه دل او را خوش می‌کند یا از نظر علمی راضی‌اش می‌کند اما دادخواهی را سست می‌کند پرهیز می‌کند.

برای روشن شدن اذهان عمومی جهان و مراجع قانونی و بین‌المللی دربارهٔ آنچه امروز بر وطن می‌گذرد خوب است که تمرکز بر اعتراضی یگانه و مشخص و صریح و ساده باشد، یعنی اعتراض به تجاوز خارجی به کشور.

  • انسان دادخواه در دادخواهی خود اولویت‌بندی نمی‌کند. اینگونه نمی‌گوید که من فعلاً وقت دادخواهی برای این یکی را ندارم چون آن یکی برایم ارجح است. او از ظلم بری است. در هر جا که باشد و در هر اندازه‌ای که باشد.

اگر ظلمی در کشور خود دیده‌ایم، دلیل نمی‌شود که از ظلمی که به دیگر مردمان می‌شود یاد نکنیم.

***

و اما درد دل:

نه قصد یا توان تعیین تکلیف دارم، نه کسی را قضاوت می‌کنم، و نه توهم اندرز دادن دارم. تنها از خود می‌گویم و احساس خود:

برای من، وطن «مام» است، مادر است. اصلاً ربطی ندارد که در کنار او چه ماجراهایی داشته‌ای. حتی اگر ناگوارترین ایام را در کنار او تجربه کرده باشی، او مادر است، خط قرمز است، هر که به او دست‌درازی کند او دشمن است، اما و اگر هم ندارد و توجیه‌پذیر و بهانه بردار نیست.

اگر تهاجم بیگانه به دست هم‌وطن خراشی اندازد خونم به جوش می‌آید. اگر بر فرش خانه‌ای در وطن خاک و شیشه بپاشد آشفته می‌شوم. سلحشورانی را که از مام وطن جانانه دفاع می‌کنند می‌ستایم.

نمی‌پذیرم که راه بهتر شدن مادر وطن، تعرض به اوست، چنین سخنی را سخیف می‌دانم و برنمی‌تابم.

از اخوان ثالث مدد می‌گیرم تا به آن که در وطن‌سوزی، امیدِ به‌روزی دارد بگویم که:

«چه می‌گویی که بی‌گه شد، سحر شد، بامداد آمد؟!

فریبت می‌دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست»

 

 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.