ایمان در گرو عدالت است، نه وعظ واعظان: روایتی از نقدهای ریشه‌ای علی الوردی

علی الوردی باور داشت ایمان واقعی با موعظه واعظان ساخته نمی‌شود، بلکه در بستر عدالت و رفاه اجتماعی می‌روید. در تصویری نمادین، او با کلاه و کراوات—نماد پیوند سنت و نوگرایی—در برابر روحانی ایستاده که به سخنانش بی‌اعتناست؛ گویی تجسم عینی همان انتقادی است که الوردی به نهادهای دینی داشت: “اگر می‌خواهید مردم بااخلاق باشند، شرایط زندگیشان را تغییر دهید، نه اینکه فقط از جهنم بترسانیدشان.” اندیشه‌های او، از عراق تا ایران، طنین‌انداز شد و پرسشی بنیادین را به جا گذاشت: آیا دین باید در خدمت عدالت باشد، یا عدالت در گرو اطاعت کورکورانه از واعظان؟

سیدهادی طباطبایی: کلاه و کراوات. این دو در کنار هم که بنشیند، وضعیت مشخص است. انگار تمنّای مدرنیته دارد؛ اما گلویش در سنّت گیر کرده. حالا وضعیتِ این تصویر است. «علی الوردی» در میانه‌ی تصویر. کلاه و کراوات بر او خوش نشسته است.

در محیطی مذهبی است. فردی روحانی با عبایی بر دوش در کنارش ایستاده. و فردی میانسال که او را همراهی می‌کند. «الوردی» ظاهراً به جایی اشارت می‌کند. فردِ میانسال هم پذیرفته و با «الوردی» هم آوا شده. اما فرد روحانی ابدا روی بر نمی‌گرداند. مایل به چرخش هم نیست. هرچه «الوردی» توضیح دهد و تبیین کند هم افاقه نمی‌کند.

علی الوردی اهل عراق بود. نگاه نقادانه‌ای به فکر رایجِ مسلمانان داشت. می‌گفت مسلمانانِ امروز آرزو می‌کنند که ای کاش در صدرِ اسلام می‌زیستند. اما این سخنی ناروا است. مسلمانان باید خدای را شاکر باشند که در آن دوران نبودند. که اگر بودند، شاید همسطح بوجهل و بولهب می‌شدند.

علی الوردی

الوردی تصویر سازی می‌کرد. می‌گفت فرض کنید در مکه به دنیا آمده‌اید. به همان بت‌هایی ایمان دارید که اجداد پدریتان آن را می‌پرستیدند. و حالا فردی عامی آمده و به این بتها جسارت می‌کند. تمام اعتقاداتِ پدرانتان را زیر سئوال می‌برَد. چه خواهیم کرد؟ آیا اگر ما بودیم به همان فهمِ رایجِ زمانه تن نمی‌دادیم؟

الوردی به برخی روحانیان هم انتقاد داشت. می‌گفت صرفا نشستن و وعظ و خطابه کردن، جامعه‌ای را به سامان نمی‌کند. عدالت اجتماعی با ترساندنِ مردم از عذابِ الهی عملی نمی‌شود. واعظان برای اصلاح اخلاق مردم به نصیحت و اندرز روی می‌آورند. در حالی که نمی‌دانند اخلاق، نتیجه و حاصلِ شرایط اجتماعی است. واعظان گمان می‌کنند اخلاق، سبب به وجود آمدن شرایط جامعه است. به همین دلیل می‌گویند که مردم اخلاقشان را تغییر دهند. در حالی که اگر شرایط مردم را تغییر دهیم، رفاه را برایشان به ارمغان آوریم، اخلاقشان هم تغییر خواهد کرد. اخلاق، تابعِ اجتماع است و نه بالعکس.

نظرات الوردی در جامعه ایرانی هم اثر گذاشت. می‌گفتند «علی شریعتی» تعبیرِ «آخوند درباری» را از الوردی اقتباس کرده است. در هنگامه‌ی انقلاب هم کتاب‌های الوردی به صورت جزوه‌هایی ترجمه شده و دست به دست می‌چرخید.

حالا او در این تصویر هم شاید به سویه‌ای دیگری از فهمِ دین نظر دارد. و ای کاش که آن فردِ روحانی هم با او همراه شود. کاش تا دیرتر نشده، نگاهی به دور دست کند و سری بگرداند.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.