
دین و نابرابری جنسیتی: وضعیت زنان در جوامع دارای ادیان جهانی
کامیلا کلینگوروا؛ توماس هاولینسک(برگردان: مینا صالحی): در سراسر جهان، وضعیت زنان در جامعه بسیار متغیر است. یکی از ویژگیهای بسیار مهم مرتبط با تمایزگذاری نابرابری جنسیتی، دین است که خود باید مفهوم سیالی در نظر گرفته شود که دارای تفاسیر گوناگون و اعمال «ادغامشده» است؛ بر این اساس، دین با توجه به روابط فرهنگی و تاریخی مختلف و در نتیجۀ ادغام در فرهنگها و سنتهای محلی و بومی، متفاوت تفسیر میشود. با نظر به پیچیدگی مسائل فرهنگی، باید گفت که برخی از هنجارها و سنتهای دینی میتواند به شکلگیری نابرابریهای جنسیتی دامن بزند و نقش زنان در جامعه را تحتالشعاع قرار دهد. در این پژوهش، با بهرهگیری از تحلیل کمّی اکتشافی، تأثیر دینداری بر نابرابری جنسیتی در حوزههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بررسی شد. نتایج این تحلیل نشان داد که سه دسته از کشورها قابل تفکیکاند: ۱. کشورهایی که بیشتر مردمش هیچگونه وابستگی دینی ندارند که کمترین حد نابرابری جنسیتی را نشان دادند؛ ۲. کشورهای مسیحی و بودایی که حد متوسطی از نابرابری جنسیتی در آنها وجود داشت؛ ۳. کشورهایی با بالاترین سطح نابرابری جنسیتی در بین متغیرهای مشاهدهشده که شهروندان آنها پیرو ادیان اسلام و هندو بودهاند.
۱. مقدمه
نابرابری جنسیتی[1] یکی از اشکال بسیار رایج نابرابری اجتماعی است و در همۀ نقاط جهان وجود دارد؛ اما در نواحی مختلف، درجات متفاوتی دارد. این تفاوت درجات عمدتاً علتهای گوناگون دارد و از عوامل مختلف تأثیر میپذیرد از جمله: تراث فرهنگی، توسعۀ تاریخی، موقعیت جغرافیایی و (آخرین اما نه کماهمیتترین مورد) هنجارهای دینی که قطعاً نفوذ و تسلط فراوانی در جامعه دارد (Inglehart and Norris, 2003). دین[2] در زیست فرهنگی مناطق مختلف، نقش حیاتی ایفا میکند: در اعمال مردم عمیقاً ریشه دوانده و به روندهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جوامع جهت میدهد (Stump, 2008). پیچ[3] (۲۰۰۶) در مطالعۀ خود نشان داد که در بررسیهای جغرافیایی و اجتماعی، به احتمال زیاد متغیر دین مهمتر از نژاد و قومیت است.
وضعیت زنان در جامعه پیامدی از تفسیر منابع دینی و نیز استقرارِ فرهنگی و نهادیِ اجتماعات دینی است (Klingorová, 2015). بدیهی است که در این امر، نقش دین پیچیده است و در زمانها و مکانهای مختلف، متفاوت است. این قضیۀ بنیادی اثبات و پذیرفته شده است که تمامی افراد از برابری جنسیتی سود میبرند (Verveer, 2011). در این پژوهش، موضوع برابری جنسیتی را از دیدگاه «پسامسیحی» بررسی میکنیم که دیدگاهی عمدتاً سکولار است. «برابری جنسیتی» و «رهایی زنان» برای پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و دموکراتیکِ تمامِ مناطقِ جهان و توسعۀ جوامع انسانی، دو عامل مهم و ضروری محسوب میشوند. اما این فرایند تحت تأثیر «هنجارهای نهادینهشده» و همچنین «فرهنگ و سنت» است که هردو را بهطرز گستردهای دین تعیین میکند. از آنجا که رابطۀ دین و فرهنگ دوسویه است، نظامهای دینی در چرخهای از تأثیر متقابل با هنجارهای اجتماعی و الگوهای سازمان اجتماعی قرار دلرند (Sinclair, 1986). بدیهی است که مطالعۀ وضعیت زنان در دین، ضمن درنظرگرفتن عوامل فرهنگی و سیاسی و جغرافیایی، میتواند وضعیت زنان در جامعه یهمثابۀ کل را نیز بازتاب دهد (King, 1995).
بهطور قطع، دستکم دو پرسش کلیدی باقی میماند که باید به آنها پاسخ داد:
- تأثیر ادیان جهانی بر نابرابری جنسیتی و جایگاه زنان در جامعه، تا چه میزان چشمگیر و قابل توجه است؟
برخلاف مطالعات پیشین که بیشتر بر شرح و تفسیر استفاده از پیمایشهای اجتماعی تمرکز کردهاند (برای مثال: Seguino, 2011)، در این پژوهش برآنیم تا پاسخ این پرسش را از طریق تحلیل کمی و آماری دادههایی بیابیم که منعکسکنندۀ وضعیت زنان در جوامع مورد مطالعهاند. ملاک انتخاب این جوامع نیز سازماندهی براساس غلبۀ ادیان جهانی در آنها بوده است.
هر دینی بهقدر توان هنجارهای گوناگونی را در جامعه گسترش میدهد، نهادهای مختلفی را ایجاد میکند و بنیادهای فرهنگی و تاریخی متفاوتی را پایهگذاری میکند. تأثیری که یک دین جهانی بر جایگاه زنان در جامعه میگذارد، بسیار متمایز از ادیان دیگر است (Klingorová, 2015). بر این اساس، پرسش دوم مطرح میشود:
- ادیان تا چه حد جایگاه زنان و سطح نابرابری جنسیتی را در چهار گروه از جوامع مذهبی بزرگ تعیین میکنند؟
در این مقاله، درصددیم از طریق تجزیهوتحلیلِ تنوعِ ادیانِ انتخابشده، مطالعۀ سگینو[4] (۲۰۱۱) را بسط دهیم. او در مطالعۀ خود تأثیر دینداری بر نابرابری جنسیتی را در میان مجموعهای از پارامترهای اقتصادیاجتماعی در جوامع انتخابشده به اثبات رسانده است. افزونبر این، ما این گزاره را نیز میپذریم که میزان نابرابری جنسیتی از سطح توسعهیافتگیِ اقتصادیِ جوامع نیز تأثیر میپذیرد (Dollar and Gatti, 1999; Seguino, 2011) و این گزاره را در تحلیلهایمان به حساب خواهیم آورد.
پژوهش حاضر در تلاش است تا در خصوص تأثیر چهار دین مهم جهان (و عرفیشدن[5]) بر نابرابری جنسیتی در ۵۰ کشور انتخابشده، بر مباحثات میانرشتهای بیفزاید. برای نیل به این هدف، از روش تحقیق کمی بهره گرفتهایم. چه این روش برای سنجش تأثیر دینداری بر جایگاه زنان در سطح ملی مناسب مینماید؛ اگرچه در جغرافیای فمینیستی، استفاده از این روش چندان مرسوم نیست (England, 2006). علاوهبر این، با استفاده از این روش به دنبال آنیم که به حوزۀ جغرافیای نوینِ دین کمک رسانیم (Kong, 2001)؛ چراکه مطالعه در باب ادیان جهانی و برابری جنسیتی هنوز در مراحل اولیۀ خود است.
۲. ادیان جهانی، زنان و جایگاه اجتماعی آنان
مقالۀ حاضر منعکسکنندۀ مباحثات داغ و درحالافزایش در خصوص رابطۀ میان دین (دینداری) و جنسیت است (Hopkins, 2009; Seguino, 2011; Chaudhuri, 2013). این مطالعه بر مفاهیمی نظری استوار است که جعرافیای فمینیستی و جغرافیای دین ارائه کردهاند که هردو نیز بهتازگی در مجامع دانشگاهی حضور پررنگی یافتهاند (Massey, 1994; Rose, 1993; Havlíček and Hupková, 2008, 2013; Kong, 2010; Sharp, 2009; Del Casino, 2009). علاوهبر این، مسائل و پرسشهای مروبط به جنسیت به مطالعات حوزۀ دین نیز راه یافتهاند. بخش قابل توجهی از پژوهشهایی که اخیراً انجام میشوند، بر پایۀ این فرض بنا نهاده شده که در درجۀ نخستْ دین، فرهنگ، سبک زندگی و تربیت نقشهای جنسیتی را ساختاربندی میکنند (King, 1995). جایگاه زنان در ادیان، بهویژه اسلام، برای برخی از جغرافیدانان به موضوع پژوهش تبدیل شده است (Hopkins, 2009; Falah and Nagel 2005; Moghadam, 1991; Inglehart and Norris, 2003; Aitchison, 2007). جغرافیای فمینیستیِ دین بیشتر بر هویتهای جنسیتی و روابط جنستی در بستر دین تمرکز میکند. حتی میتوان از وجود پارادایم نوینی در مطالعات دینی سخن گفت که با ورود زنان پژوهشگر به حوزۀ مطالعات ادیان گره خورده است (Kong, 2010).
امروزه تمام ادیان جهانی دارای ساختارهای اجتماعی مردسالارند و تسلط اجتماعی مردان بر زنان همچنان در همۀ ادیان پابرجاست. از سوی دیگر، زنان بیش از پیش به مشارکت در حیات دینی متمایل شدهاند (Hamplová, 2013). تحقیقات تجربی درخصوص ادیان، بهویژه در مورد اسلام، نشاندهندۀ عقبگرد جوامع بهسمت تنزل جایگاه زنان با ظهور ادیان بهاصطلاح پیشرفته است (Krejčí, 2009). همچنین هنجارهای دینی و تعصبات بازتابدهندۀ ارزشهای پدرسالارند (Nešpor, 2008) که ویژگی همۀ جوامع دارای ادیان جهانی است (Seguino, 2011). نقش خداوند یا شارعِ دین را همیشه مردان ایفا میکنند و زنان در درجۀ نخست با نقش مادری ارزشگذاری میشوند؛ بهویژه مادری که پسر دارد. جایگاه زن در خانه تعریف میشود و کمتر اجازه دارد در مراسمهای مذهبی و موقعیتهای عمومی ظاهر شود. اما جایگاه واقعی زن در دین پیچیدهتر از اینها است؛ چراکه در برخی ادیان، زنان خاصی به موقعیتهای مهمی دست یافتهاند.
در تاریخِ ادیان، صدای زنان بهندرت شنیده شده است. علت این امر عموماً موضعگیری مردسالارانۀ جوامعی بوده که ادیان در آنها ظهور یافتهاند. در نهایت، عرف جوامع بر اصلاحات دینی چیره شده و توانسته برخی از تغییرات و اصلاحاتی را که این ادیانِ جدید در وضعیت و جایگاه زنان ایجاد کرده بودند، سرکوب کند و عقب براند. تمام ادیان جهانی در زمینۀ احترام به زنان و نقش حیاتی آنان در زندگی خانوادگی، بهویژه با تأکید بر نقشهای مادری و همسری، اتفاق نظر دارند. با وجود این، از رهایی و آزادی زنان، بهمعنای برابری کامل با مردان، حمایت نمیکنند. شدیدترین محدودیتهای اعمالشده بر زنان مربوط به دوران قاعدگی و بارداری است که برای مثال، نمیتوانند به عبادتگاه بروند یا قرآن را لمس کنند.
بنابراین در ادیان جهانی، نقشهای مردان و زنان بسیار متمایز، نامتوازن و نامتعادل است. در برخی از آموزههای دینی، میتوان زنانی را یافت که دیدگاههای اصولی و قواعدی را پایهگذاری کردهاند و در گرفتن پذیرش از جامعه نیز موفق بودهاند؛ همچنین مردانی نیز یافت میشوند که از حضور زنان در مراسمهای دینی و همبستگی دو جنس حمایت کردهاند؛ اما با وجود همۀ اینها، تأثیر زنان در شکلگیری هنجارها و سنتهای دینی بسیار کم است. البته یادآوری این نکته ضروری است که میان «قواعدِ معیار» که به آموزههای اصلی یک دینِ معین (برابری مرد و زن نزد خداوند) اشاره میکند و «قواعدِ عملیِ» جامعه که نقش زنان در اجتماع دینی و جامعه برحسب زندگی روزمره را شامل میشود، تفاوت وجود دارد (Holm, 1994). به این معنی که معمولاً محور اصلی ادیان برابری زن و مرد است، اما عرف و قواعد سنتی و فرهنگی جوامع مانع از پذیرش این آموزهها شده و آنها را بهنفع سنتهای مردسالارانه تفسیر میکنند. علاوهبر این، باید بر ناهمگنی میان ادیان جهانی (اسلام، هندو و…) نیز تأکید شود. باید با پذیرش تفاوتها و تنوعها در تعلقات دینی، نتیجهگیریهای کلی را تعدیل کرد؛ در غیر این صورت، به کلیشهسازیِ وابستگیِ دینی متمایل خواهیم شد که قطعاً مقصود و منظور ما در این نوشتار نیست.
۳. روششناسی و دادهها
۳.۱. دادههای مورد استفاده در تحلیل
هدف از انجام پژوهش کمّی حاضر، بررسی میزانِ تأثیرِ ادیانِ جهانیِ انتخابشده بر شاخصهای نابرابری جنسیتی و جایگاه اجتماعی زنان بود. جوامعی که بیشترین شهورندان بدون وابستگی دینی را دارا بودند نیز وارد فرایند مقایسه شدند.
بهطور کلی،۵۰ کشور بهعنوان نمونههای آماری این تحلیل انتخاب شدند. ملاک انتخاب کشورها دینداری بود. کشورهایی انتخاب شدند که بیشترین سهم مردم دیندار (بهباور خودشان) را در جهان داشتند. همچنین کشورهایی نیز انتخاب شدند که دارای بیشترین سهم از مردم «بدون وابستگی دینی» بودند (که اصطلاحاً «دینداری زیسته»[6] خوانده میشود). این نوع دینداری در ۳۰ کشور یافت شد که در آنها یکی از سه دینی مسلط بود که در جهان بیشترین پیروان را دارند: مسیحیت، بوداییسم و اسلام (از هرکدام ۱۰ کشور). ذکر این نکته لازم است که در این پژوهش، به تفاوتهای فرقهای دین مسیحیت توجه نشده است. نکتۀ دیگر اینکه مجموعۀ دادهها ۱۰ ایالت فدرال از هند را شامل میشود که بیشترین طرفداران هندوییسم را دارند؛ چراکه هیچ دولتملتی (صرفنظر از هند، نپال و موریس) درصد مکفی از طرفداران هندوییسم ندارد تا بتواند وارد تحلیل معنادار شود. به همین جهت، در این مقاله برای رفع احتیاج به دادههای مربوط به هندوییسم، از ۱۰ ایالت فدرال هند بهره گرفتیم.
کشورهایی از هر گروه دینی (کشورهای مسیحی، بودایی، مسلمان و هندو) رتبۀ اول تا دهم دارندگان بیشترین مردم دیندار در جهاناند. روش انتخابشده در این پژوهش (پیمایش) به ما این امکان را میدهد که رابطۀ میان دینداری و شاخصهای نابرابری جنسیتی را در سطح کشورها بسنجیم. البته با قطعیت نمیتوان نتایج را به کل جوامع دارای ادیان انتخابشده تعمیم داد. همچنین ۱۰ کشور نیز انتخاب شدند که بیشترین سهم از مردم بدون وابستگی دینی را دارند. کشور ویتنام از تحلیل کنار گذاشته شد و بهجای آن کشور بلژیک وارد تحلیل شد؛ چراکه ویتنام کشور دموکراتیکی نیست و همین موضوع ممکن است بر آمارهای رسمی تأثیر بگذارد. این روش برای انتخاب واحدهای تحلیل،[7] امکان مقایسۀ بهتر کشورهای دینی و غیردینی را فراهم میکند. مجموعهای از متغیرهای نشاندهندۀ نابرابری جنسیتی که در تحلیل آماری وارد شدند، عبارتاند از:
- حوزۀ اجتماعی: نسبت جنسی، باسوادی، آموزش عالی؛
- حوزۀ سیاسی: سهم زنان در نمایندگی مجلس؛
- حوزۀ اقتصادی: سهم زنان در نیروی کار؛
- متغیر مکمل که سهم پیروان دین مشخص در کشور و شاخص نابرابری جنسیتی را بیان میکند.
در ادامه، هریک از متغیرهای پیشگفته شرح داده میشود:
- پیروان: بر مردمی دلالت میکند که از دین رسمی کشور تبعیت میکنند یا وابستگی دینی خاصی ندارند.
- نسبت جنسی: بهطور معمول در جهان، تعداد مردان اندکی بیش از زنان است (World Factbook, 2013). یکی از علتهای اصلی این امر را میتوان در هنجارهایی اجتماعی جستوجو کرد که بهلحاظ فرهنگی تعیین شدهاند مبنی بر اینکه زندگی فرزندان پسر ارزشمندتر تلقی میشود. چنین هنجارهایی عمدتاً در مناطقی یافت میشوند که دینشان اسلام و هندوییسم است. در سوی دیگر پیوستار، در کشورهای سکولار و مسیحی غربی، شمار زنان بر مردان فزونی میگیرد. زیرا در هنجارهای اجتماعی و سیاستهای ملی این کشورها، هیچ جنسیتی دارای رجحان و برتری نیست. بههمین دلیل در این پژوهش، تعداد بیشتر زنان در جامعه نشانهای از برابری جنسیتی در نظر گرفته شده است.
- تفاوت در سطح سواد مردان و زنان: توانایی خواندن و نوشتن زندگی زنان را متحول میکند و به آنان امکان میدهد که در حوزۀ اقتصادی فعالانه مشارکت کنند. همچنین زنانی که بهتر آموزش دیدهاند، بیشتر محتمل است که در حوزۀ زیست عمومی ایفای نقش کنند و به توسعۀ اقتصادی کشورشان کمک کنند. زنان در جوامعی که امتیاز دسترسی برابر به فرصتهای آموزشی برایشان وجود دارد، از جایگاه بهتری برخوردارند. سواد بهطور کلی وابستگی زنان به مردان را کمتر میکند و به آنان آزادی فراوان میبخشد.
- سهم زنان از نامنویسی در دانشگاهها: فرصت دستیابی به آموزش عالی به زنان کمک میکند تا به استقلال اقتصادی برسند و بهطور کلی شاخصی از دسترسی برابر به فرصتهای آموزشی است. زنانِ تحصیلکرده در دانشگاه، برای ایفای نقشهای رهبری بسیار تواناترند: خواه در حوزۀ مدیریتی، آموزشی یا حکمرانی. در کشورهای توسعهیافته، زنان بیش از مردان مایلاند در برنامههای دانشگاهی حضور یابند (United Nations Statistics Division, 2011).
- سهم زنان در مجلس: زنانِ نمایندۀ مجلس میتوانند بر تصمیمگیریهای سیاسی در کشور تأثیر مستقیم بگذارند. حضور بیشتر زنان در مجلس نشاندهندۀ این است که جامعه در حمایت از توازن جنسیتی، به بلوغ رسیده و از پیشداوریهایی که فقط مردان را برای ایفای نقشهای سیاسی (و موقعیتهای رهبری دیگر) مناسب میدانستند، رها شده است.
- درصد زنان در نیروی کار بزرگسال: هرچه درصد حضور زنان در نیروی کار بزرگسال بیشتر شود، زنان برای انجام امور اقتصادی خود و نیز کمک به توسعۀ کشورشان، استقلال بیشتری خواهند داشت.
- شاخص نابرابری جنسیتی:[8] این شاخص مستقیماً معیاری برای سنجش سطح برابری جنسیتی در کشورها به دست میدهد. انتخاب این شاخص به این دلیل بوده است که برای بررسی وضعیت زنان بسیار رایج و مورد استفاده است و نابرابری جنسیتی را در حوزههای اقتصادی،سیاسی و اجتماعی نشان میدهد (Chaudhuri, 2013). دامنۀ اندازهگیری این شاخص بین صفر و ۱ است. صفر بودن شاخص به این معناست که برابری کامل و آرمانی وجود دارد و هرچه مقدار آن به عدد ۱ نزدیک شود، نشاندهندۀ افزایش میزان نابرابری است. شاخص نابرابری جنسیتی از سه عنصر اصلی تشکیل شده است: باروری، سهم زنان از قدرت و سهم زنان از بازار کار. این شاخص بیانگر این است که پیشرفت یک کشور در زمینۀ توسعۀ انسانی، تا چه اندازه بهعلت نابرابری جنسیتی مختل شده است.
- سرانۀ تولید ناخالص داخلی:[9] این شاخص نشاندهندۀ قدرت اقتصادی کشورهاست که لازم است در تحلیل نابرابری جنسیتی در کشورها بدان توجه شود. سطح توسعۀ اقتصادی، دستکم به اندازۀ سطوح دینداری، در تعیین نابرابری جنسیتی در جوامع اهمیت دارد (Seguino, 2011). با این حال، این مقاله بر دینداری بهعنوان عامل تعیینکنندۀ روابط جنسیتی در جوامع متمرکز است. تأثیر توسعۀ اقتصادی نیز در تحلیلها گنجانده شده است.
عوامل مورد استفاده در تحلیل، در جدول ۱ خلاصه شده است.
جدول 1: خلاصهای از متغیرهای مورد استفاده در تحلیل آماری[10]
متغیر | شرح متغیر | میانگین | انحراف معیار | میانه | بیشینه | دورۀ زمانی | منبع |
پیروان | درصد پیروان و افراد غیرمذهبی | ۸۳ | ۱۹ | ۴۲ | ۱۰۰ | ۲۰۰۱-۲۰۱۳ | World Factbook, 2013; Zuckerman, 2007; Census of India, 2001 |
نسبت جنسی | نسبت مردان و زنان | ۱٫۰۰۱ | ۰٫۰۶۰ | ۰٫۸۴۰ | ۱٫۲۱۰ | ۲۰۱۱-۲۰۱۳ | World Factbook, 2013; Census of India, 2011 |
سواد | تفاوت سطح سواد مردان و زنان | ۸ | ۱۰ | ۲۶- | ۳۱ | ۲۰۱۱-۲۰۱۳ | World Factbook, 2013; Census of India, 2011 |
دانشگاه | درصد زنان در دانشگاه | ۴۸ | ۱۰ | ۱۸ | ۶۵ | ۲۰۱۱ | UN Statistics Division, 2011 |
مجلس | درصد زنان در مجلس | ۰٫۲۳۷ | ۰٫۲۰۰ | ۰٫۰۰۰ | ۰٫۸۰۸ | ۲۰۱۲ | Inter-Parliamentary Union, 2012; Women in Indian Parliaments, 2013 |
نیروی کار | درصد زنان در نیروی کار بزرگسال | ۳۷ | ۱۰ | ۱۵ | ۵۰ | ۲۰۰۱-۲۰۱۱ | International Labour Office, 2011; Census of India, 2011 |
GII | شاخص نابرابری جنسیتی | ۰٫۴۰۱ | ۰٫۲۱۲ | ۰٫۰۴۹ | ۰٫۷۰۷ | ۲۰۱۳ | UN Development Programme, 2013 |
GDP | سرانۀ تولید ناخالص داخلی به دلار آمریکا | ۳۱۵۲۹ | ۱۶۴۹۹ | ۱۰۰۰ | ۶۰۹۰۰ | ۲۰۱۱-۲۰۱۳ | World Factbook, 2013; UN Development Programme, 2013 |
۳.۲. روششناسی
روش انتخابشده در این پژوهش، روش همبستگی ساده (ضریب همبستگی پیرسون[11]) بوده است تا بتوان به این پرسش پاسخ داد: آیا دینداری بر وضعیت زنان در جامعه و نابرابری جنسیتی تأثیر میگذارد؟ تحلیل همبستگی برای دینداری در جوامع، بدون توجه به ادیان خاص و متغیرهای نابرابری جنسیتی در حوزههای اجتماعی منتخب انجام شد. برای ضریب همبستگی پیرسون، مقادیر r در سطح معنیداری 01/0p< آزمون شد. تمام محاسبات با استفاده از نرمافزار SPSS انجام شد.
در ارزیابی نتایج لازم است به برخی از محدودیتهای ضریب همبستگی پیرسون، مانند حساسیت آن به اعوجاج توسط مقادیر بیرونی، توجه کرد. درجات مشخصی از خودهمبستگی در داده ها قابل انتظار است؛ زیرا تحلیل، 50 منطقۀ جغرافیایی را شامل میشود که بهطور نابرابر توزیع شدهاند.
۴. خروجیهای تحلیل آماری و بحث در خصوص آنها
۴.۱. تحلیل همبستگی
همانطور که در بالا شرح داده شد، برخی از نویسندگان (برای نمونه: Krejčí, 2009; Seguino, 2011) دینداری را در بسیاری از جنبههای اجتماعی، سیاسی و حتی حیات دینی، با نابرابری جنسیتی مرتبط دانستهاند. طبق یافتههای پژوهش گیسو،[12] ساپینزاد[13] و زینگالس[14] (2003: 280)، افراد دیندار متعصبترند و در خصوص نقش زنان در جامعه دیدگاههای محافظهکارانهتری دارند. اشخاصی که ذهنیت دیندار دارند، همچنین به مردسالاری متمایلاند. البته این گزاره دربارۀ همۀ دینها به یک اندازه صادق نیست (Klingorová,, 2013) و در مورد همۀ معتقدان و دینداران نیز بهطور یکسان صدق نمیکند. با این حال، بهطور کلی میتوان ادعا کرد که پیروان ادیان جهانی در خصوص زنان و نقش آنان در جامعه، نگرش محافظهکارانهتر و مردسالارانهتری دارند (Seguino, 2011; Guiso, Sapienzad and Zingales, 2003). مطالعات پیشین نشان دادهاند که زنان دیندار و مذهبی از نظر اقتصادی و در فضاهای عمومی، فعالیت کمتری دارند. این پژوهش در تلاش است که این ادعا را بهوسیلۀ تحلیل همبستگی دادههای تجربی بیازماید.
تحلیل حاضر همبستگی میان متغیرهای نشاندهندۀ برابری جنسیتی با دینداری (که میزان فراگیری زیست مذهبی را در کشورها نشان میدهد) را میسنجد، البته با کنترل کردن متغیر سرانۀ تولید ناخالص داخلی. همچنین تأثیر توسعۀ اقتصادی بر نابرابری جنسیتی بهلحاظ آماری کنترل شد. نتایج نشان داد که با وجود چنین تعدیل و کنترلی، بین دینداری و نابرابری جنسیتی رابطۀ معناداری وجود دارد. بر این اساس شایسته است که بر رابطۀ میان «دینداری» و «شاخص نابرابری جنسیتی» (GII) تأکید فراوانی صورت بگیرد. جدول همبستگی (جدول شمارۀ ۲) نشان میدهد که متغیر دینداری با همۀ متغیرهای واردشده در این تحلیل، همبستگی متوسطی دارد بهجز نسبت جنسی که همبستگی ضعیفی مشاهده شد. متغیر دینداری همچنین با شاخص نابرابری جنسیتی (GII) (۰٫۷۹۴=r)، مجلس (۰٫۶۳۴=r) و نیروی کار (۰٫۶۷۸=r) همبستگی قوی دارد. سطح معناداری نیز در تمام آزمونهای رابطهای و همبستگی، کمتر از ۰٫۰۱ بوده است (p <0/01)؛ به این معنی که با ۹۹ درصد اطمینان، میتوان گفت ضریبهای بهدستآمده ناشی از رابطۀ واقعی بین متغیرها بوده است نه خطای نمونهگیری.
جدول 2: تحلیل همسبتگی با کنترل متغیر «سرانۀ تولید ناخالص داخلی»
متغیرها | نتایج آزمون همسبتگی | ||||||
نسبت جنسی | سواد | دانشگاه | مجلس | نیروی کار | شاخص نابرابری جنسیتی (GII) | ||
دینداری | ضریب همبستگی پیرسون[15] | ۰٫۲۵۱ | ۰٫۴۶۵ | ۰٫۳۱۵- | ۰٫۶۳۴- | ۰٫۶۷۸- | ۰٫۷۹۴ |
سیگما دودامنه[16] | ۰٫۰۰۰ | ۰٫۰۰۰ | ۰٫۰۰۰ | ۰٫۰۰۰ | ۰٫۰۰۰ | ۰٫۰۰۰ | |
تعداد | ۷۵۹۷۰۶ | ۷۵۹۷۰۶ | ۷۲۱۲۰۶ | ۷۱۸۵۳۲ | ۷۲۱۲۰۶ | ۷۰۲۸۰۶ | |
نسبت جنسی | ضریب همبستگی پیرسون | ۰٫۳۸۰ | ۰٫۳۳۰- | ۰٫۲۹۵- | ۰٫۶۳۸- | ۰٫۴۷۷ | |
سیگما دودامنه | ۰٫۰۰۰ | ۰٫۰۰۰ | ۰٫۰۰۰ | ۰٫۰۰۰ | ۰٫۰۰۰ | ||
تعداد | ۷۲۱۲۰۶ | ۷۲۱۲۰۶ | ۷۱۸۵۳۲ | ۷۲۱۲۰۶ | ۷۰۲۸۰۶ | ||
سواد | ضریب همبستگی پیرسون | ۰٫۴۱۵- | ۰٫۲۵۰ | ۰٫۵۸۵- | ۰٫۵۴۰ | ||
سیگما دودامنه | ۰٫۰۰۰ | ۰٫۰۰۰ | ۰٫۰۰۰ | ۰٫۰۰۰ | |||
تعداد | ۷۲۱۲۰۶ | ۷۱۸۵۳۲ | ۷۲۱۲۰۶ | ۷۰۲۸۰۶ | |||
دانشگاه | ضریب همبستگی پیرسون | ۰٫۴۴۴ | ۰٫۳۰۱ | ۰٫۳۳۷- | |||
سیگما دودامنه | ۰٫۰۰۰ | ۰٫۰۰۰ | ۰٫۰۰۰ | ||||
تعداد | ۷۱۸۵۳۲ | ۷۲۱۲۰۶ | ۷۰۲۸۰۶ | ||||
مجلس | ضریب همبستگی پیرسون | ۰٫۵۲۷ | ۰٫۶۶۹- | ||||
سیگما دودامنه | ۰٫۰۰۰ | ۰٫۰۰۰ | |||||
تعداد | ۷۱۸۵۳۲ | ۷۰۰۱۳۲ | |||||
نیروی کار | ضریب همبستگی پیرسون | ۰٫۷۲۹ | |||||
سیگما دودامنه | ۰٫۰۰۰ | ||||||
تعداد | ۷۰۲۸۰۶ |
* تحلیلها با استفاده از نرمافزار SPPS انجام شده است.
بر اساس یافتههای جدول شمارۀ ۲، این فرضیه تأیید میشود که بهلحاظ آماری، دینداری در جوامع با متغیرهای نشاندهندۀ نابرابری جنسیتی رابطۀ مثبت و قوی دارد (با سطح معنیداری کمتر از ۰٫۰۱). همبستگی قوی میان دینداری و شاخص نابرابری جنسیتی (GII) (۰٫۷۹۴=r) را میتوان بهطور کلی بدین صورت بیان کرد: سطح نابرابری جنسسیتی به میزان ۷۹ درصد با روند دینداری، سهم زنان در مجلس و نیز سهم زنان در نیروی کار همپوشانی دارد. این همبستگی از نوع مثبت است. نابرابری جنسیتی در جوامعی که دیندارترند، بیشتر است. بنابراین، این ادعا که دینداری نابرابری جنسیتی را در جامعه افزایش میدهد (Seguino, 2011)، تأیید میشود. به نظر میرسد که فزونی زیست دینی در جوامع مورد مطالعه، تأثیر ژرفی بر سطح نابرابری جنسیتی در آن جوامع، در حوزههای اجتماعی و بهویژه سیاسی و اقتصادی دارد. با این وصف، این همبستگی میتواند تا حد زیادی به ارزشهای بسیار بالای دینداری در بسیاری از کشورهای مسلمان و سطوح بالای مربوط به نابرابری جنسیتی آنها دامن بزند.
۴.۲. مقایسۀ وضعیت زنان در ادیان مورد مطالعه
براساس تحلیل آماری، این فرضیه تأیید شد که دینداری تأثیر چشمگیری بر وضعیت زنان در جامعه دارد (جدول شمارۀ ۲). با این حال، نتایج این تحلیل به ما این امکان را نمیدهد که تشخیص دهیم در کدام گروههای دینی سطوح نابرابری جنسیتی بالاتر یا پایینتر است یا وضعیت هر کشور در این خصوص چگونه است.
بر مبنای تحلیل واریانس میان جوامع دینمحور و هنجارها و سنتهای مختلف در ادیان مورد مطالعه (Klingorová, 2015)، میتوان اظهار کرد که تأثیر ادیان مورد مطالعه بر نابرابری جنسیتی در جامعه کاملاً متمایز از یکدیگر است. در این بخش از مقاله، این گزاره با تجزیه و تحلیل متغیرهایی که جنبههای مختلف نابرابری جنسیتی را در جوامع مورد مطالعه بیان میکنند، دقیقتر بررسی میشود. برای این منظور، جوامع و کشورهای متعلق به پنج گروه که براساس دین رسمی سازماندهی شده بودند، مقایسه شدند (جدول شمارۀ ۳).
جدول 3: تحلیل تفاوت در وضعیت زنان در گروههایی از جوامعی که براساس دین سازمان سافتهاند[17]
کشور | پیروان | نسبت جنسی | سواد | دانشگاه | مجلس | نیروی کار | شاخص نابرابری جنسیتی | |
جوامع غیردینی (سکولار) | ||||||||
جمهوری چک | ۵۸ ٪ | ۰٫۹۵۰ | ۰٫۰۰ | ۵۶ | ۰٫۲۸۲ | ۴۳ | ۰٫۱۳۶ | |
بلژیک | ۴۳ ٪ | ۰٫۹۶۰ | ۰٫۰۰ | ۵۵ | ۰٫۶۵۳ | ۴۵ | ۰٫۰۶۸ | |
دانمارک | ۶۲ ٪ | ۰٫۹۷۰ | ۰٫۰۰ | ۵۸ | ۰٫۶۴۲ | ۴۷ | ۰٫۰۶۰ | |
استونی | ۴۹ ٪ | ۰٫۸۴۰ | ۰٫۰۰ | ۶۲ | ۰٫۲۶۳ | ۵۰ | ۰٫۱۹۴ | |
فنلاند | ۴۴ ٪ | ۰٫۹۶۰ | ۰٫۰۰ | ۵۴ | ۰٫۷۳۹ | ۴۸ | ۰٫۰۷۵ | |
فرانسه | ۴۹ ٪ | ۰٫۹۶۰ | ۰٫۰۰ | ۵۵ | ۰٫۳۶۷ | ۴۷ | ۰٫۱۰۶ | |
کرۀ جنوبی | ۰٫۴۶ | ۱٫۰۰۰ | ۲٫۴۰ | ۳۹ | ۰٫۱۸۶ | ۴۱ | ۰٫۱۱۱ | |
آلمان | ۰٫۴۵ | ۰٫۹۷۰ | ۰٫۰۰ | ۵۰ | ۰٫۴۹۰ | ۴۶ | ۰٫۰۸۵ | |
نروژ | ۵۲ ٪ | ۰٫۹۸۰ | ۰٫۰۰ | ۶۱ | ۰٫۶۵۷ | ۴۷ | ۰٫۰۷۵ | |
سوئد | ۶۶ ٪ | ۰٫۹۸۰ | ۰٫۰۰ | ۵۹ | ۰٫۸۰۸ | ۴۷ | ۰٫۰۴۹ | |
میانگین | – | ۰٫۹۵۷ | ۰٫۲۴ | ۵۵ | ۰٫۵۰۹ | ۴۶ | ۰٫۰۹۶ | |
رتبه | – | ۱ | ۱ | ۱ | ۱ | ۱ | ۱ | ۱٫۰۰ |
جوامع مسیحی | ||||||||
ارمنستان | ۹۸ ٪ | ۰٫۸۹۰ | ۰٫۳۰ | ۵۶ | ۰٫۱۲۰ | ۴۶ | ۰٫۳۴۳ | |
هندوراس | ۹۷ ٪ | ۱٫۰۱۰ | ۰٫۴۰- | ۶۰ | ۰٫۲۴۳ | ۳۴ | ۰٫۵۱۱ | |
مالت | ۹۸ ٪ | ۰٫۹۹۰ | ۲٫۲۰- | ۵۶ | ۰٫۰۹۵ | ۳۵ | ۰٫۲۷۲ | |
مولداوی | ۹۸ ٪ | ۰٫۹۴۰ | ۰٫۹۰ | ۵۶ | ۰٫۲۴۷ | ۴۹ | ۰٫۲۹۸ | |
پاپوآ گینۀ نو | ۹۶ ٪ | ۱٫۰۵۰ | ۱۲٫۵۰ | ۳۵ | ۰٫۰۲۸ | ۴۸ | ۰٫۶۴۷ | |
رومانی | ۹۹ ٪ | ۰٫۹۵۰ | ۱٫۲۰ | ۵۶ | ۰٫۱۵۴ | ۴۵ | ۰٫۳۳۳ | |
یونان | ۹۸ ٪ | ۰٫۹۶۰ | ۳٫۶۰ | ۵۰ | ۰٫۲۶۶ | ۴۲ | ۰٫۱۶۲ | |
ساموآ | ۸۴ ٪ | ۰٫۰۵۰ | ۰٫۱۰- | ۴۴ | ۰٫۰۴۳ | ۳۴ | – | |
ونزوئلا | ۹۸ ٪ | ۰٫۹۸۰ | ۰٫۶۰ | ۶۲ | ۰٫۲۰۴ | ۴۰ | ۰٫۴۴۷ | |
تیمور شرقی | ۹۸ ٪ | ۱٫۰۳۰ | ۱۶٫۰۰ | ۴۰ | ۰٫۶۲۵ | ۳۳ | – | |
میانگین | – | ۰٫۹۸۵ | ۳٫۲۴ | ۵۲ | ۰٫۲۰۲ | ۴۱ | ۰٫۳۸۰ | |
رتبه | – | ۲ | ۳ | ۲ | ۳ | ۳ | ۳ | ۲٫۶۷ |
جوامع بودایی | ||||||||
میانمار | ۸۹ ٪ | ۰٫۹۹۰ | ۷٫۵۰- | ۵۸ | ۰٫۰۶۴ | ۴۹ | – | |
بوتان | ۷۵ ٪ | ۱٫۱۰۰ | ۲۶٫۰۰- | ۴۰ | ۰٫۰۹۳ | ۴۲ | ۰٫۴۹۵ | |
ژاپن | ۷۱ ٪ | ۰٫۹۴۰ | ۰٫۰۰ | ۴۶ | ۰٫۰۸۶ | ۴۲ | ۰٫۱۲۳ | |
کامبوج | ۹۶ ٪ | ۰٫۹۴۰ | ۲۰٫۶۰ | ۳۴ | ۰٫۲۵۵ | ۵۰ | ۰٫۵۰۰ | |
لائوس | ۶۷ ٪ | ۰٫۹۸۰ | ۲۰٫۰۰ | ۴۳ | ۰٫۳۳۳ | ۵۰ | ۰٫۵۱۳ | |
مغولستان | ۵۰ ٪ | ۱٫۰۰۰ | ۱٫۰۰- | ۶۰ | ۰٫۱۷۵ | ۴۶ | ۰٫۴۱۰ | |
سنگاپور | ۴۲ ٪ | ۱٫۰۷۰ | ۸٫۰۰ | ۵۰ | ۰٫۳۲۰ | ۴۲ | ۰٫۰۸۶ | |
سریلانکا | ۶۹ ٪ | ۰٫۹۶۰ | ۲٫۶۰ | ۶۵ | ۰٫۰۶۱ | ۳۲ | ۰٫۴۱۹ | |
تایوان | ۹۳ ٪ | ۱٫۰۱۰ | ۴٫۴۰ | – | – | – | – | |
تایلند | ۹۴ ٪ | ۰٫۹۸۰ | ۲٫۸۰ | ۵۶ | ۰٫۱۸۸ | ۴۶ | ۰٫۳۸۲ | |
میانگین | – | ۰٫۹۹۷ | ۲٫۳۹ | ۵۰ | ۰٫۱۷۵ | ۴۴ | ۰٫۳۶۶ | |
رتبه | – | ۳ | ۲ | ۳ | ۴ | ۲ | ۲ | ۲٫۶۷ |
جوامع هندو (ایالتهای مختلف کشور هندوستان) | ||||||||
آندرا پرادش | ۸۹ ٪ | ۱٫۰۰۸ | ۱۵٫۸۲ | ۴۰ | ۰٫۱۲۲ | ۳۸ | ۰٫۶۱۷ | |
چاتیسگار | ۹۴ ٪ | ۱٫۰۰۹ | ۲۰٫۸۶ | ۴۰ | ۰٫۱۲۲ | ۴۳ | ۰٫۶۱۷ | |
گجرات | ۸۹ ٪ | ۱٫۰۸۲ | ۱۶٫۵۰ | ۴۰ | ۰٫۰۸۸ | ۳۲ | ۰٫۶۱۷ | |
هاریانا | ۸۸ ٪ | ۱٫۱۲۳ | ۱۸٫۶۱ | ۴۰ | ۰٫۱۱۱ | ۳۲ | ۰٫۶۱۷ | |
هیماچال پرادش | ۹۵ ٪ | ۱٫۰۲۶ | ۱۴٫۲۳ | ۴۰ | ۰٫۰۴۴ | ۴۴ | ۰٫۶۱۷ | |
مادیا پرادش | ۹۱ ٪ | ۱٫۰۷۰ | ۲۰٫۵۱ | ۴۰ | – | ۳۷ | ۰٫۶۱۷ | |
راجستان | ۸۸ ٪ | ۱٫۰۷۴ | ۲۷٫۸۵ | ۴۰ | ۰٫۱۴۵ | ۳۸ | ۰٫۶۱۷ | |
تامیل نادو | ۸۸ ٪ | ۱٫۰۱۰ | ۱۲٫۹۵ | ۴۰ | ۰٫۰۶۰ | ۳۵ | ۰٫۶۱۷ | |
تریپورا | ۸۵ ٪ | ۱٫۰۴۰ | ۹٫۰۰ | ۴۰ | ۰٫۰۵۰ | ۲۸ | ۰٫۶۱۷ | |
اودیشا | ۹۴ ٪ | ۱٫۰۲۲ | ۱۸٫۰۴ | ۴۰ | ۰٫۰۳۴ | ۳۱ | ۰٫۶۱۷ | |
میانگین | – | ۱٫۰۴۶ | ۱۷٫۴۴ | ۴۰ | ۰٫۰۸۶ | ۳۶ | ۰٫۰۶۱۷ | |
رتبه | – | ۵ | ۵ | ۵ | ۵ | ۴ | ۵ | ۴٫۸۳ |
جوامع مسلمان | ||||||||
افغانستان | ۹۹ ٪ | ۱٫۰۳۰ | ۳۰٫۵۰ | ۱۸ | ۰٫۳۸۳ | ۱۵ | ۰٫۷۰۷ | |
الجزایر | ۹۹ ٪ | ۱٫۰۱۰ | ۱۹٫۵۰ | ۵۸ | ۰٫۴۶۲ | ۱۷ | ۰٫۴۱۲ | |
عراق | ۹۷ ٪ | ۱٫۰۳۰ | ۱۵٫۴۰ | ۳۶ | ۰٫۳۳۷ | ۱۸ | ۰٫۵۷۹ | |
ایران | ۹۸ ٪ | ۱٫۰۳۰ | ۱۳٫۱۰ | ۴۹ | ۰٫۰۳۲ | ۱۸ | ۰٫۴۸۵ | |
کومور | ۹۸ ٪ | ۰٫۹۴۰ | ۱۰٫۵۰ | ۴۲ | ۰٫۰۳۱ | ۳۰ | – | |
مراکش | ۹۹ ٪ | ۰٫۹۷۰ | ۲۵٫۰۰ | ۴۷ | ۰٫۲۰۴ | ۲۷ | ۰٫۵۴۳ | |
موریتانی | ۱۰۰ ٪ | ۰٫۹۳۰ | ۱۳٫۷۰ | ۲۸ | ۰٫۲۸۴ | ۲۷ | ۰٫۶۰۵ | |
عربستان سعودی | ۱۰۰ ٪ | ۱٫۲۱۰ | ۹٫۱۰ | ۵۲ | ۰٫۰۰۰ | ۱۵ | ۰٫۶۴۶ | |
تونس | ۹۸ ٪ | ۰٫۹۹۰ | ۱۸٫۱۰ | ۶۰ | ۰٫۳۶۵ | ۲۷ | ۰٫۲۹۳ | |
ترکیه | ۹۹ ٪ | ۱٫۰۲۰ | ۱۵٫۷۰ | ۴۴ | ۰٫۱۶۵ | ۲۹ | ۰٫۴۴۳ | |
میانگین | – | ۱٫۰۱۶ | ۱۷٫۰۶ | ۴۳ | ۰٫۲۲۶ | ۲۲ | ۰٫۵۲۴ | |
رتبه | – | ۴ | ۴ | ۴ | ۲ | ۵ | ۴ | ۳٫۸۳ |
Sources: Adherents, 2013; Zuckerman, 2007; Census of India, 2011; World Factbook, 2013; Inter-Parliamentary Union, 2012; International Labour Office, 2011; United Nations Development Programme, 2013; United Nations Statistics Division, 2011; Women in Indian Parliaments, 2013.
جامعهای که برحسب شاخصهای برابری جنسیتی «ایدئال» محسوب میشود، باید این ویژگیها را داشته باشد: نسبت بیشتر زنان در مقایسه با مردان، زنانی که از سطوح برابر سواد بهرهمندند، سهم بیشتر زنان حاضر در دانشگاهها، سهم بیشتر زنان مشارکتکننده در مجلس و سهم بیشتر درگیری زنان در فعالیتهای اقتصادی. انتظار میرود چنین جامعهای در شاخص نابرابری جنسیتی (GII)، امتیاز مطلوبی کسب کند.
جوامع که با توجه به دین غالبشان گروهبندی شدهاند، براساس میانگین رتبۀ آنها در تمام متغیرها رتبهبندی شدند (جدول شمارۀ ۳). ردهبندی نهایی بدین شرح است: جوامع بدون وابستگی دینی (میانگین ۱)، جوامع مسیحی و بودایی (میانگین هرکدام ۲٫۶۷)، جوامع مسلمان (میانگین ۳٫۸۳) و جوامع هندو (میانگین ۴٫۸۳). از این مقایسه، سه طبقهبندی متمایز به دست میآید:
- گروه جوامع بدون وابستگی دینی با رتبۀ ۱ در تمامی متغیرهای مورد مطالعه؛
- گروه دوم شامل جوامع مسیحی و بودایی با رتبۀ ۲ و مقادیر متوسط؛
- گروه سوم شامل جوامع مسلمان و هندو با میزان بسیار زیاد نابرابری جنسیتی در پارامترهای اجتماعی مشاهدهپذیر.
بین جوامعی که بیشتر شهروندانشان وابستگی دینی ندارند (میانگین ۱) با جوامعی که دین رسمی و غالب آنها مسیحی و بودایی است (میانگین ۲٫۶۷)، تمایز آشکاری وجود دارد. جوامع گروه اول در میان تمام متغیرهای مورد مطالعه درخصوص برابری جنسیتی، مطلوبترین میانگینها را دارند. تنها کافی است میانگین این گروه از جوامع را در یک شاخص نابرابری جنسیتی (GII) در نظر بگیریم (۰٫۰۹۸ در مقایسه با میانگین جهانی ۰٫۴۹۲) تا پی ببریم که جوامع این گروه بیشترین میزان برابری جنسیتی را ایجاد کردهاند. علت عمدۀ نرخ پایین نابرابری در این گروه از جوامع، وجود برخی از کشورهایی است که شاخص نابرابری جنسیتی (GII) در آنها بهشدت پایین است. این کشورها عبارتاند از سوئد (دارای پایینترین میزان نابرابری: ۰٫۰۴۹) و دانمارک (که رتبۀ سوم را دارد: ۰٫۰۶۰). البته تحلیل حاضر سطح توسعۀ اقتصادی را شامل نمیشد و این موضوع ممکن است بر نتایج تأثیر داشته باشد؛ بهویژه در میان گروه نخست جوامع (بدون وابستگی دینی).
جوامع بودایی جهان، بههمراه جوامع مسیحی، جایگاه دوم را به خود اختصاص دادهاند. این جوامع بیشترین سهم از فعالیت اقتصادی زنان (۵۰ ٪ در کامبوج و لائوس) و دومین رتبه در کمترین تفاوت میان سواد مردان و زنان را داشتند (۲٫۳۹ ٪). کشورهای دو گروه بودایی و مسیحی در پایین بودن شاخص نابرابری جنسیتی (GII) که برای مطالعۀ نابرابری جنسیتی در جامعه ضروریترین شاخص محسوب میشود، رتبۀ دوم را کسب کردهاند (۰٫۳۶۶). به همین جهت، بهطور کلی این دو گروه از جوامع را در جایگاه و رتبۀ دوم قرار دادیم. در توضیح این رتبۀ نسبتاً خوب برای جوامع بودایی، میتوان گفت چنین به نظر میرسد که سنت بودایی بهلحاظ سنتی قابلیت و ظرفیت ایجاد برابری برای زنان را دارد (Cabezón, 1992). از سوی دیگر، این جوامع در شاخص بیشترین سهم زنان در مجلس، رتبۀ چهارم را کسب کردهاند (۰٫۱۷۵). این امر نشاندهندۀ این است که مشارکت سیاسی زنان در این گروه از جوامع بودایی، چندان ضروری و مهم به نظر نمیرسد (کمترین میزان در سریلانکا ۰٫۰۶۱ و میانمار ۰٫۰۶۴). مشارکت اقتصادی و عضویت در مجلس دو عنصر مهم دربرگیرندۀ شاخص نابرابری جنسیتی (GII) هستند (United Nations Development Program, 2013). درمورد جوامع بودایی، یکی از این شاخصها امتیازشان را در شاخص نابرابری جنسیتی (GII) بهبود میبخشد؛ اما شاخص دیگر برعکس عمل میکند. بنابراین، شاخص نابرابری جنسیتی (GII) در کشورهای بودایی احتمالاً بهعلت مشارکت زنان در نیروی کار، بهمیزان چشمگیری جایگزین نتایج کشورهای گروه مسیحی میشود.
جوامع مسیحی در شاخصهای نسبت جنسی و دانشگاه، در رتبۀ دوم قرار دارند. اما در شاخصهای سواد، مجلس، نیروی کار و نابرابری جنسیتی (GII)، رتبۀ سوم را دارند. کشورهای گروه مسیحی در حد ناچیزی، میزان بالاتری از شاخص نابرابری جنسیتی را در خود دارند. اما این تفاوت بسیار کم و حاشیهای است (۰٫۰۱۴). با وجود این، از آنجا که این شاخص مهم بهطرز جامعی میزان نابرابری جنستی را ارزیابی میکند، با معیار قرار دادن همین شاخص، کشورهای گروه مسیحی را پس از کشورهای بودایی و در رتبۀ سوم قرار دادیم (آمارهای گروه مسیحی بهعلت وجود کشورهای پاپوآ گینۀ نو با شاخص نابرابری جنسیتی ۰٫۶۴۷ و هندوراس با شاخص نابرابری جنسیتی ۰٫۵۱۱، میزان بالاتری از نابرابری را نشان میدهند). در جوامع مسیحی، برخلاف همتایان بوداییشان، کمتر احتمال دارد که زنان بهعنوان بخشی از نیوری کار شاغل باشند؛ اما بیشتر احتمال دارد که در تصمیمهای سیاسی مشارکت کنند. بهطور کلی، در آیین مسیحیت گرایش چندانی به اعمال تبعیضهای عمیق علیه زنان دیده نمیشود. دیدگاه مسیحیت به زنان بر تفسیرهای متفاوت از منابع وابسته به کتاب مقدس مبتنی است (Bilezikian, 2006). با وجود این، وجود انتظارات کلیشهای از نقشهای جنسیتی در مسیحیت غیرمعمول نیست.
جوامع مسلمان میزان زیادی از مشارکت زنان در مجلس را دارند (۰٫۲۲۶) که این ویژگی، آنان را در جایگاه دوم قرار میدهد؛ اگرچه اختلاف رتبۀ آنها در مقایسه با کشورهای مسیحی و بودایی اندک است. بهطور کلی در بسیاری از جوامع اسلامی، حضور زنان در عرصههای عمومی امر پیچیدهای محسوب میشود (Nasir, 2009). با توجه به این موضوع، انتظار میرفت که مشارکت آنها در سیاست بازتابدهندۀ این امر باشد. به هر حال، سطوح نابرابری جنسیتی در میان کشورهای اسلامی متفاوت است و جوامع مسلمان مورد مطالعه در این خصوص تقریباً مدرن شدهاند؛ بر این اساس زنان اغلب میتوانند در زیست عمومی جامعه، حضوری مؤثر داشته باشند (بهویژه در الجزایر و تونس). البته ارزیابی قدرت سیاسی «واقعی» این زنان امری حیاتی و ضروری است. در این گروه از جوامع، زنان در حوزۀ مشارکت در نیروی کار، بدترین وضعیت را دارند. کمترین میزان فعالیت اقتصادی زنان در افغانستان (۱۵ ٪)، عربستان سعودی (۱۵ ٪) و الجزایر (۱۷ ٪) یافت شد. علاوهبر این، تمایز حغرافیایی در کشورهای مسلمان بر نقش زنان در جامعه تأثیر آشکاری میگذارد.
براساس دادههایی که برای کشورهای مورد مطالعه در دسترس است، میتوان گفت وضعیت زنان در کشورهای دارای دین هندو، مسئلهدار به نظر میرسد. با وجود این، مشارکت آنان در بازار کار از نرخ مشارکت زنان در کشورهای اسلامی بهتر است (۳۶ ٪ در کشورهای هندو در مقایسه با ۲۲ ٪ در کشورهای مسلمان). در هندوئیسم، مشارکت اقتصادی زنان منع میشود و احتمالاً همین موضوع علت سطوح بسیار بالای نابرابری جنسیتی در این کشورهاست. این دادهها احتمالاً از این واقعیت ناشی میشود که تمامی ایالتهای دارای دین هندو (ایالتهای مختلف کشور هندوستان) که در این تحلیل وارد شدند، از سیاستهای یک حکومت فدرال واحد تأثیر میپذیرند. همۀ این ایالتها نقاط عزیمت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بکسان و مشترکی دارند و دادههای مربوط به شاخص نابرابری جنسیتی (GII) و دانشگاه برای ایالتهای مختلف بهطور جداگانه در دسترس نیست. این آمارها همچنین از سطح پایین توسعۀ اقتصادی در ایالتهای هند نیز تأثیر میپذیرد.
برپایۀ تحلیل حاضر، میتوان بهطور قطع بیان کرد که بالاترین سطح برابری جنسیتی که براساس شاخص نابرابری جنسیتی (GII) و دیگر متغیرهای انتخابشده در کشورهای مورد مطالعه بررسی شد، در کشورهای بدون وابستگی دینی مشاهده میشود. پس از آن در رتبۀ دوم، کشورهای دارای دین بودایی و مسیحی و درنهایت در رتبۀ آخر، کشورهای مسلمان و هندو قرار دارند. برای اعتباربخشی به این یافتهها، انجام مطالعات بیشتر در آینده لازم و ضروری است. چنین پژوهشهایی میتوانند وضعیت نابرابری جنسیتی را درون و میان ادیان جهانی بهطرز کاملتری متمایز کنند. همچنین پیشنهاد میشود پژوهشهای آتی با روشهای کیفی تفاوتهای میان ادیان را بیشتر نشان دهند.
۵. نتیجه
هاپکینر (۲۰۰۹) تلاش کرد تا بحث درخصوص جغرافیای فمینیستی دین را گسترش دهد، اما همچنان مطالعات دینی به تغییرات و بازسازیهای اساسی نیازمند است. چراکه تاکنون هم در جامعهشناسی دین و هم در جغرافیا، زنان چه بهعنوان پژوهشگر و چه بهعنوان موضوع تحقیق، در اقلیت و حاشیه بودهاند. با این حال، چنین دیدگاهی نشاندهندۀ رویکرد پژوهشی خلاقانه و محرکی در علوم اجتماعی است و بیتوجهی به آن، با جایگاه زن در هنجارها و سنتهای دینی و بهطور کلی جامعه مرتبط است.
در این پژوهش تلاش شد تا در میان نمونۀ انتخابشده از ۵۰ کشور مختلف جهان، تأثیرات چشمگیر دین بر وضعیت زنان و میزان نابرابری جنسیتی را نشان دهد. زیرا هدف نهایی این پژوهش بازتنظیم نقش زنان در جنبههای خاصی از زندگی اجتماعی و سیاسی در هر جامعه است. تحلیل دادههای ۵۰ کشور، نشان داد که بین دینداری و شاخصهای نابرابری جنسیتی در جوامع رابطۀ مستقیم وجود دارد؛ با این توضیح که تأثیر توسعۀ اقتصادی بر نابرابری جنسیتی از لحاظ آماری کنترل شد. در این تحقیق، با استفاده از تحلیل همبستگی متغیرهایی که نابرابری جنسیتی را در کشورهای مورد مطالعه نشان میدهند، فرضیۀ ارتباط دینداری با نابرابری جنسیتی آزمون شد: نتایج نشان داد که نابرابری جنسیتی در کشورهای دیندارتر، بیشتر است. در ۵۰ کشور مورد مطالعه، بین دو متغیر دینداری و شاخص نابرابری جنسیتی (GII) همبستگی قوی وجود دارد (۰٫۷۹۴=r). در اینجا ذکر این نکته لازم است که در این تحلیل ممکن است خطاهایی نیز وجود داشته باشد؛ زیرا تأثیر آموزش، سن، درآمد و… لحاظ نشده است.
یک توضیح محتمل برای رابطۀ منفی میان دین و برابری جنسیتی این است که جوامع دیندارتر تحت نفوذ و اقتدار مبلغان دینی قرار دارند که آنان نیز حامی و طرفدار نظم پدرسالار در جامعهاند. حتی خود زنانِ پیروِ دین رسمی نیز ممکن است به این سمت سوق داده شوند که تمایلی به مشارکت در زیست عمومی در جامعه نداشته باشند. اما این امر ممکن است بهعلت نوع تربیت و جامعهپذیری آنان و نیز سنتهایی اجتماعی باشد که آنان را احاطه کرده است. با وجود این، بسیاری از نهادهای دینی همواره در تنگناهای اقتصادی و اجتماعی، به زنان کمک میکنند.
در جوامع مورد مطالعۀ این پژوهش، سطوح بالای دینداری نابرابری جنسیتی را افزایش میدهد. با این حال، هرکدام از آموزههای دینی نگرشهای متفاوتی به مشارکت عمومی زنان دارند. در این تحقیق، هرکدام از ادیان جهانی با کاربرد تحلیلی مورد بحث قرار گرفت. طبق یافتههای این پژوهش، جوامع برحسب سنتهای دینی و سهمشان در نابرابری جنسیتی، به سه گروه تقسیم شدند:
- جوامعی که بیشتر شهروندانشان وابستگی دینی نداشتند. این جوامع پایینترین سطح نابرابری جنسیتی را در میان متغیرهای مورد مطالعه نشان دادند؛
- جوامع مسیحی و بودایی با سطح متوسطی از نابرابری جنسیتی؛
- جوامع دارای بالاترین سطح نابرابری جنسیتی که شهروندانشان بهترتیب، پیرو دین اسلام و هندو بودند.
همزمان، این یافته نیز از تحلیلها به دست آمد که بیشترین حضور عمومی زنان را میتوان در جوامعی مشاهده کرد که بیشتر شهروندانشان را سکولارترینها تشکیل میدهند. در این جوامع، سنتهای دینی مردسالارانه به اندازهای که در جوامع دیندارتر ریشهدار و ذاتی محسوب میشوند، مسلط نیستند. جوامع بودایی، با تفاوت اندکی میان زنان و مردان در سواد و آموزش، سطح بالایی از مشارکت زنان در حیات اقتصادی را نشان دادند. به نظر میرسد که جوامع بودایی نسبتبه جوامع مسیحی، مسلمان و هندو، برابری جنسیتی بیشتری را فراهم کردهاند. در ساختارهای مسیحی، نوعی نظام مردسالارنۀ سنتی آشکار شد که حتی با نقدهای فمینیستی هم به اندازۀ کافی منحل نشده و زنان همچنان بهطرز محسوسی کمتر از مردان در زیست عمومی جامعه شرکت میکنند. در جوامع مسلمان نسبتبه جوامع دارای شهروندان هندو، نابرابری جنسیتی کمتری یافت شد. زیرا جوامع مسلمان سهم بیشتری از زنان در مجلس دارند و برای زنان دسترسی بهتری به آموزش فراهم کردهاند. این واقعیت که دین هندو استقلال اقتصادی زنان را به رسمیت نمیشناسد و انکار میکند، احتمالاً عامل مهمی است که بر وضعیت زنان در این جوامع تأثیر میگذارد. در هند دموکراتیک معاصر، همچون بسیاری از جوامع دیگر مورد مطالعه، برابری زنان و مردان بهطور هنجاری در قوانین کشور گنجانده شده است. با این حال، سنتها و آداب و رسوم همچنان در جامعه سنگر خود را پرقدرت حفظ کردهاند.
اعتقاد نگارندگان بر این است که با پیروی از این رویههای تحلیلی، دو سؤال کلیدی که در ابتدای مقدمه مطرح شد، بهشیوهای مثبت پاسخ داده شده است. با وجود این، میپذیریم که وضعیتی که بررسی کردهایم بهشدت پیچیده است.
اگر تقویت تجددگرایی[18] و آزادسازی[19] جهان را بهمثابۀ بخشی از فرایند جهانی شدن و «غربی شدن[20]» مرتبط با آن در نظر بگیریم، میتوان انتظار داشت که جوامع دیندار سرانجام با برابری جنسیتی سازگارتر شوند. زیرا ساختارهای سنتی مردسالارانه رو به افول خواهند گذاشت و به سمت زوال پیش خواهند رفت. با وجود این، زنان باید به آموزههای دینی علاقه و توجه بیشتری نشان دهند و در تدوین تفاسیر جدید از متون دینی مشارکت فعال داشته باشند. تحت تأثیر این امر، نهادهای دینی دستخوش ترمیم و اصلاحات اساسی امیدبخش و مطلوب در راستای برابری جنسیتی خواهند شد. انتظار این است که جوامع مسلمان و هندو در راستای رسیدن به این هدف، بیشترین تغییرات اساسی و ضروری را متحمل شوند. اما از طرف دیگر، بهعلت افزایش بنیادگرایی دینی و پساسکولاریسم،[21] تغییرات ممکن است در جهت مخالف نیز رخ دهد. حتی در جوامع مسیحی و بودایی لیبرالتر، پیشروی بهسوی برابری جنسیتی مطلق به مقصد نهایی خود نرسیده است. جوامع مدنی و دولتها باید از برابری جنسیتی و رهایی اقتصادی پشتیبانی کنند، دسترسی برابر به آموزش را فراهم کنند و برای مشارکت بیشتر زنان در سیاست تلاش کنند. این امر ممکن است اصول دموکراتیک را در خصوص برابری جنسیتی بهنفع کل جامعه تقویت کند.
- پیوند به نسخه اصلی این مقاله

ارجاعات:
[1]. نابرابریهای جنسیتی به تفاوتهایی میان مردان و زنان گفته میشود که بهشیوۀ فرهنگی و اجتماعی خلق شدهاند و موجب میشوند که دو جنس در تصمیمگیریها و ثروتهای جامعه سهم برابر نداشته باشند (Ridgeway, 2004).
[2]. در اینجا، دو برداشت از دین را مدنظر داریم: ۱. نوعی ایدئولوژی که بر اعمال اجتماعیسیاسی در جامعه اثر میگذارد؛ ۲. نظام فرهنگی پیچیدهای از معانی، نمادها و رفتارها در اجتماع (Stump, 2008).
[3]. Peach
[4]. Seguino
[5]. secularity
[6]. این اصطلاح دربارۀ افرادی به کار میرود که به دین بیاعتنایند یا بهطورکلی دین را نمیپذیرند و پیرو برخی مکاتب فلسفی دیگرند نظیر: آگنوستیک، بیخدایی، لائیک و… .
[7]. واحد تحلیل در این پژوهش کشورهاست. (م)
[8]. Gender Inequality Index (GII)
[9]. Gross Domestic Product per capita (GDP)
[10]. مقادیر متغیرهای پیروان، سواد و نیروی کار بر حسب درصد سنجیده میشود. مقادیر شاخص نابرابری جنسیتی بین 1 و 0 متغیر است که 0 نشاندهندۀ نوع ایدئال برابری مطلق است. این شاخص شامل سه عامل کلیدی است: باروری، سهم زنان از قدرت و سهم زنان از بازار کار. از متغیر پیروان متغیر دینداری محاسبه میشود که برای تحلیل همبستگی استفاده می شود.
[11]. Pearson’s r
[12]. Guiso
[13]. Sapienzad
[14]. Zingales
[15]. ضریب همبستگی (r) بین ۰ تا ۰٫۳ ضعیف، بین ۰٫۳ تا ۰٫۶ متوسط و بین ۰٫۶ تا ۱ همبستگی قوی محسوب میشود.
[16]. منظور از سیگما دودامنه (Sig. 2 tailed) همان سطح معناداری است که برای اطمینان از صحت تحلیلها باید کمتر از ۰٫۰۱ باشد و در این تحلیل ۰ بوده است. (م)
[17]. جوامع براساس دین غالب خود، به گروههایی سازماندهی میشوند. متغیرهای تحلیلشده برای هر گروه بهطور میانگین محاسبه شده و سپس با هم مقایسه میشوند. میانگین رتبه در همۀ متغیرها (در سمت چپ جدول) بهمثابۀ خروجی این فرایند عمل میکند.
نشانۀ «-» بدین معناست که داده در دسترس نیست.
[18]. Modernisation
[19]. Liberalisation
[20]. Westernisation
[21]. post-secularism
References
- com (2013): National and World Religion Statistics – Church Statistics – World Religions [online]. [cit. 17.01.2013]. Available at: URL: http://www.adherents.com
- AITCHISON, C. [eds.]. (2007): Geographies of Muslim identities: diaspora, gender and belonging. Ashgate, Aldershot.
- BILEZIKIAN, G. (2006): Beyond Sex Roles: What the Bible says about a Woman’s Place in Church and Family. Baker Academic.
- CABEZÓN, I. (1992): Buddhism, Sexuality, and Gender. Albany, State University of New York Press.
- Census of India (2001) [online]. [cit. 02.02.2013]. Available at: URL: http://www.censusindia.gov.in/Census_Data_2001
- Census of India (2011) [online]. [cit. 03.02.2013]. Available at: URL: http://www.census2011.co.in.
- CHAUDHURI, S. (2013): A Life Course Model of Human Rights Realization, Female Empowerment, and Gender Inequality in India. World Development, 52: 55–70.
- DEL CASINO JR, V. J. (2009): Social Geography. Critical Introductions to Geography. Chichester, Wiley-Blackwell.
- DOLLAR, D., GATTI, R. (1999): Gender inequality, income and growth: Are good times good for women? Policy research report on gender and development working paper series No. 1.
- Economic Review of Tripura (2010–11): Directorate of Economics and Statistics Planning (Statistics) Department Government of Tripura, Agartala [online]. [cit. 03.02.2013] Available at: URL: http://www.destripura.nic.in/review2010_11.pdf
- ENGLAND, K. (2006): Producing Feminist Geographies: Theory, Methodologies and Research Strategies. In: Aitken, S., Valentine, G. [eds.]: Approaches to human geography (pp. 286–298). London, Sage Publications.
- FALAH, G. W., NAGEL, C. (2005): Geographies of Muslim women: gender, religion, and space. New York, Guilford Press.
- GUISO, L., SAPIENZAD, P., ZINGALES, L. (2003): People’s opium? Religion and Economic Attitudes. Journal of Monetary Economics, 50: 225–282.
- GUNEWARDENE, A., HUON, G. F., ZHENG, R. (2001): Exposure to Westernization and Dieting: A Cross-Cultural Study. Int. J. Eat. Disord, 29: 289–293.
- HAMPLOVÁ, D. (2013): Náboženství v české společnosti na prahu 3. tisíciletí. Praha, Karolinum.
- HAMPLOVÁ, D. (2011): Náboženství a pohlaví: Proč jsou ženy zbožnější než muži? Sociologický časopis, 47(2): 297–323.
- HAVLÍČEK, T., HUPKOVÁ, M. (2013): Sacred structures in the landscape: the case of rural Czechia. Scottish Geographical Journal, 129(2): 100–121.
- HAVLÍČEK, T., HUPKOVÁ, M. (2008): Religious landscape in Czechia: new structures and trends. Geografie, 113(3): 302–319.
- HOPKINS, P. (2009): Men, women, positionalities and emotion: doing feminist geographies of religion. ACME: An International Journal for Critical Geographers, 8(1): 1–17.
- INGLEHART, R., NORRIS, P. (2003): Rising tide: Gender equality and cultural change around the world. Cambridge, Cambridge University Press.
- International Labour Office (2011): Labour force participation rate, published in Key Indicators of the Labour Market [online]. [cit. 02.02.2013] Available at: URL: http://www.ilo.org/public/english/employment/strat/kilm
- Inter-Parliamentary Union (2012): Parline database on women in parliament [online]. [cit. 20.02.2013]. Available at: URL: http://www.ipu.org/wmn-e/classif.htm
- KLINGOROVÁ, K. (2015): Genderové rozdíly ve vybraných světových náboženstvích. In: Doboš, P., Honsnejmanová, I. [eds.]: Geografický výzkum: Prostor ve své transdisciplinaritě. Brno, Masarykova univerzita (in print).
- KLINGOROVÁ, K. (2013): Vliv náboženství na postavení žen ve vybraných státech (diploma thesis). UK v Praze, PřF, KSGRR, Praha.
- KNOTKOVÁ-ČAPKOVÁ, B. (2008): Obrazy ženství v náboženských kulturách. Praha–Litomyšl, Paseka.
- KONG, L. (2001): Mapping ‘new’ geographies of religion: politics and poetics in modernity. Progress in Human Geography, 25: 211–33.
- KONG, L. (2010): Global shift, theoretical shifts: Changing geographies of religion. Progress in Human Geography, 34(6): 755–776.
- KREJČÍ, J. (2009): Ženy ve spektru civilizací. Klíčový problém ve vývojové perspektivě. In: Tomeš, J. [ed.]: Ženy ve spektru civilizací. K proměnám postavení žen ve vývoji lidské společnosti (pp. 9–21). Praha, Sociologické nakladatelství.
- NASIR, J. J. (2009): The Status of Women under Islamic Law and Modern Islamic Legislation. Leiden, Brill.
- NEŠPOR, Z. R. (2008): Genderové pojetí božství a sacerdotálních vrstev. In: Nešpor, Z. R, Václavík, D. [eds.]: Příručka sociologie náboženství. Praha, Slon.
- NORRIS, P., INGLEHART, R. (2004): Sacred and secular: Religion and politics worldwide. Cambridge, Cambridge University Press.
- PEACH, C. (2006): Islam, ethnicity and South Asian Religions in the London 2001 census. Transactions of the Institute of British Geographers, 31(3): 353–370.
- RIDGEWAY, C. (2004): Unpacking the Gender System: A Theoretical Perspective on Gender Beliefs and Social Relations. Gender and Society, 18(4): 510–531.
- SEGUINO, S. (2011): Help or Hindrance? Religion’s Impact on Gender Inequality in Attitudes and Outcomes. World Development, 39(8): 1308–1321.
- SHARP, J. (2009): Geography and gender: what belongs to feminist geography? Emotion, power and change. Progress in Human Geography, 33(1): 74–80.
- STUMP, R. (2008): The Geography of Religion: Faith, Place, and Space. Maryland, Rowman and Littlefield Publishers.
- STURM, T. (2013): The future of religious politics: towards a research and theory agenda. Area, 45(2): 134–140.
- UNESCO (2013): Institute for Statistics. [online]. [cit. 20.02.2013] Available at: URL: http://www.uis.unesco.org
- United Nations Development Program (2013): International Human Development Indicators. Database [online]. [cit. 02.02.2013]. Available at: URL: http://hdr.undp.org
- United Nations Statistics Division (2011): United Nations, Department of Economic and Social Affairs, Population Division [online]. [cit. 14.02.2013] Available at: URL: http://unstats.un.org/unsd/demographic/products/indwm/
- VERVEER, M. (2011): The Political and Economic Power of Women. Center for International Private Enterprise [online]. [cit. 19.03.2013] Available at: URL: http://www.state.gov/s/gwi/rls/rem/2011/167142.htm
- Women in Indian Parliaments (2013): Legislative bodies in India [online]. [cit. 04.02.2013] Available at: URL: http://legislativebodiesinindia.nic.in/
- World Factbook (2013): Washington, DC: Central Intelligence Agency [online]. [cit. 01.04.2013] Available at: URL: https://www.cia.gov/index.html
- ZUCKERMAN, P. (2007): Atheism: Contemporary Rates and Patterns. In: Martin, M. [ed.]: Cambridge Companion to Atheism (pp. 47–69). Cambridge, University of Cambridge Press.