فضای عمومی آمریکا علیه اسرائیل تغییر کرده‌است

کارشناس مسائل آمریکا: اگر اکنون ما در دهه سوم قرن بیست‌ویکم نمی‌زیستیم اسراییلی‌ها می‌توانستند حتی 50 روز هم این خشونت را علیه فلسطینیان ادامه دهند اما این روزها شاید نهایتا ظرف 15 – 10 روز سطح خشونت را کاهش دهند. شرایط جهان و آمریکا تغییر کرده و شبکه‌های اجتماعی لحظه به لحظه را گزارش می‌کنند و همه‌چیز در برابر چشم مردم قرار می‌گیرد.

ایالات متحده در روزهای اخیر سیاستی عجیب و ناکارآمدی را در قبال مساله درگیری‌های فلسطین و اسراییل اتخاذ کرده‌؛ مقامات دولت بایدن ضمن «سرزنش هر دو طرف» مدام بر به رسمیت شناختن «حق دفاع مشروع اسراییل» تاکید می‌کنند و این شرایط باعث شده نه تنها گرهی از مساله فلسطین و اسراییل باز نشود، بلکه انتقادات شدیدی هم از سوی افکار عمومی و برخی اعضای حزب دموکرات علیه دولت مطرح شود. «اعتماد» در گفت‌وگو با امیرعلی ابوالفتح کارشناس مسائل امریکا به بررسی این موضوع پرداخته است. ابوالفتح معتقد است جریان لیبرال در امریکا به ویژه ترقی‌خواهان حزب دموکرات نمی‌توانند این رخدادها را در قرن بیست‌ویکم نادیده بگیرند. وقتی قوانین در اسراییل به صورت ناعادلانه نوشته می‌شود و نژادپرستی سیستماتیک در این رژیم وجود دارد، کاملا طبیعی است که شاهد واکنش افکار عمومی و جریان لیبرال در امریکا باشیم. این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

معمولا اسراییل موضوعی نبود که بتواند ساختارهای سیاسی را در امریکا دچار اختلاف نظرهای چشمگیر کند اما این‌بار به نظر می‌رسد ماجرا متفاوت است. چه تغییراتی باعث شد امروز شاهد بلند شدن صدای انتقاد از اسراییل در کنگره باشیم؟

به نظر من دو اتفاق همزمان یکی در درون اسراییل و دیگری در درون ایالات متحده رخ داده که در نهایت نتیجه آن شاهد بلند شدن صدای انتقاد از اسراییل در امریکا هستیم. به عنوان یک ناظر بیرونی معتقدم در اسراییل جریان‌های راست، چه راست مذهبی و چه راست سیاسی روز به روز بر قدرت خود افزوده‌اند و تفکرات این گروه‌ها و رفتار آنها با فلسطینی‌ها باعث شده شکل و شمایل آپارتاید بسیار آشکارتر از قبل بروز و ظهور پیدا کند. اگر تا چند سال پیش آنها کمی و فقط کمی متفاوت از امروز رفتار می‌کردند و برخی جنایت‌ها را به صورت آشکار و در روز روشن انجام نمی‌دادند، امروز شرایط تغییر کرده و تل‌آویو هیچ ابایی از انجام برخی جنایات و اقرار به آن ندارد. جملاتی نظیر اینکه اعراب اسراییل باید بیرون انداخته شوند، اسراییل باید خانه انحصاری یهودیان باشد یا اینکه کشور یهود باید تشکیل شود نشان می‌دهد که جریان‌های متعصب و احزاب راست تا چه اندازه در سیاست داخلی اسراییل رشد کرده‌اند. زمانی که این تغییرات را در کنار نگاه لیبرال‌های امریکایی به مساله دین و سیاست قرار دهیم مشخص می‌شود چرا به مرور زاویه بین آنها و سیاستمداران اسراییلی بیشتر می‌شود. از نگاه آنها تداخل دین و سیاست اشتباه است؛ چه شیعه و سنی باشد چه مسیحی و چه یهودی. خیلی‌ها در غرب نسبت به این موضوع انتقاد دارند و رفتارهای افراط‌گرایان اسراییل آنها را نگران می‌کند.

تغییر دوم در امریکا رخ داد. ایالات متحده یک تغییر نسل را شاهد بوده که طی آن نسل جوان دیگر اهمیت چندانی برای آن ارزش‌های محافظه‌کارانه نظیر ارزش‌های اخلاقی و خانوادگی قائل نیست. علاوه بر آن نسبت به موضوع هولوکاست که موضوعی مهم برای اسراییل و یهودیان است حساسیت کمتری دارد؛ تغییری که شاید ناشی از گذشت زمان باشد اما مهم این است که دیگر شهروندان خود را مدیون هولوکاست نمی‌دانند. اتفاقاتی هم که در اسراییل رخ می‌دهد برای خیلی از جوان‌های لیبرال مایه تاسف است. اینکه شعائر دینی خیلی سفت و سخت اجرا می‌شود، اینکه نگاه مذهبی سختی پیرامون موضوعاتی نظیر روابط مرد و زن یا همجنس‌گرایی وجود دارد یا آزادی بیان و حقوق اولیه فلسطینی‌ها نقض می‌شود برای آنها قابل پذیرش نیست. همه این مسائل باعث شده تردیدهایی پیرامون دموکراسی بودن اسراییل در میان آنها به وجود‌ آید. جریان لیبرال در امریکا به ویژه ترقی‌خواهان حزب دموکرات نمی‌توانند این رخدادها را در قرن بیست و یکم نادیده بگیرند. وقتی قوانین در اسراییل به صورت ناعادلانه نوشته می‌شود و نژادپرستی سیستماتیک در این رژیم وجود دارد، کاملا طبیعی است که شاهد واکنش افکار عمومی و جریان لیبرال در امریکا باشیم.

این تغییر روند در حزب دموکرات بسیار محسوس بوده و برخی تحلیلگران انتقادات اخیر را رقم زننده سخت‌ترین روزهای چاک شومر پس از رسیدن به مقام رییس جریان اکثریت سنا توصیف می‌کنند. از نگاه شما این درگیری‌های درون حزبی چه تاثیراتی خواهد داشت؟

هرچند که رشد جناح منتقد اسراییل در حزب دموکرات به نسبت سال‌های قبل بسیار زیاد بوده اما این جناح همچنان در اقلیت است. درست است که اکنون کسی در کنگره امریکا حضور دارد که اصالتی فلسطینی دارد و در حال اشک ریختن بی‌محابا نتانیاهو رییس یک گروه آپارتاید می‌خواند، درست است که تعدادی از نمایندگان اسراییل را اشغالگر و نتانیاهو را جنایتکار می‌خوانند اما واقعیت این است که آنها تعدادی محدود هستند. اگر روند به همین شکل ادامه پیدا کند یعنی اسراییل راستگراتر و رادیکال‌تر شود که احتمالش هم زیاد است زیرا رادیکالیسم با خود رادیکالیسم می‌آورد، می‌توان پیش‌بینی کرد که تعداد منتقدین سیاست‌های اسراییل هم در ایالات متحده افزایش پیدا کند اما الان تعداد آنها به آن اندازه نیست که این موضوع به چالشی بزرگ برای مسائلی نظیر وحدت حزب یا حمایت از رییس‌جمهور هم حزبی مستقر منجر شود. انتقادات بی‌پرده از اسراییل که از سوی جریان‌های لیبرال در امریکا مطرح می‌شود می‌تواند روی افکار عمومی تاثیر داشته باشد اما در حقیقت تاثیر پایگاه اسراییل روی ساختار حزب، بدنه حزب و اکثریت رای‌دهندگان به اندازه‌ای است که عملا سخنرانی‌هایی نظیر سخنرانی رشیده طلیب یا ایلهان عمر نتواند تاثیر بزرگی داشته باشد. این روند در وضعیت کنونی با توجه به پول و لابی‌های موثر و فعال چندان خطرناک نیست؛ شرایط زمانی برای اسراییل خطرناک خواهد شد که فضا رادیکال‌تر شده باشد و امکان دفاع از رفتارهای اسراییل برای سیاستمداران امریکایی وجود نداشته باشد. یعنی همان اتفاقی که برای آفریقای جنوبی رخ داد.

آیا فشار افکار عمومی و تظاهرات‌ها می‌تواند در راستای تعدیل رفتار یک‌جانبه امریکا در قبال اسراییل موثر باشد؟
حتما می‌تواند موثر باشد اما نه به آن اندازه‌ای که انتظار می‌رود. شاید اگر اکنون ما در دهه سوم قرن بیست‌ویکم نمی‌زیستیم اسراییلی‌ها می‌توانستند حتی 50 روز هم این خشونت را علیه فلسطینیان ادامه دهند اما این روزها شاید نهایتا ظرف 15 – 10 روز سطح خشونت را کاهش دهند. شرایط جهان تغییر کرده و شبکه‌های اجتماعی لحظه به لحظه را گزارش می‌کنند و همه‌چیز در برابر چشم جهانیان قرار می‌گیرد. از طرفی میزان خشونتی که اسراییل به کار می‌برد از حد تحمل اروپایی‌ها در موضوع فلسطین فراتر رفته و هرچقدر هم کسی در اروپا یا امریکا به تروریست بودن حماس اعتقاد داشته باشد، نمی‌تواند هضم کند که ساختمان خبرگزاری آسوشیتدپرس مورد هدف قرار گیرد. بله دولت‌ها پرچم اسراییل را به اهتزاز در می‌آورند و خیلی کارهای دیگر هم می‌کنند اما مردمی که بسیاری‌شان مسلمان هم نیستند، به خیابان می‌آیند تا از انسانیتی که در غزه لگدمال می‌شود دفاع کنند. شاید برای خیلی از آنها اصلا مساله فلسطین موضوعیت نداشته باشد اما برای‌شان مهم است جنایاتی نظیر کشتن کودکان انجام نشود. فرقی هم نمی‌کند کودک فلسطینی باشد، میانماری باشد یا اهل هر جای دیگر جهان. یعنی از نگاه آنها هرچقدر هم مساله اختلاف و درگیری‌های اسراییل و فلسطین قابل توجیه باشد و در این خصوص سکوت کنند، حاضر نمی‌شوند کودک‌کشی نتانیاهو را نادیده بگیرند. از این رو نمی‌توان گفت نگاه افکار عمومی تاثیری ندارد و آنچه در رسانه‌ها و در میان مردم مطرح می‌شود قطعا شرایط را برای نتانیاهو سخت‌تر می‌کند اما دست‌کم امروز این فشار به اندازه‌ای نیست که تغییر محسوسی را در رفتار اسراییل و سیاست امریکا در قبال تل‌آویو رقم بزند.

آیا موضوع فلسطین می‌تواند به پاشنه‌آشیل سیاست خارجی بایدن تبدیل شود که با شعار حقوق بشر کار خود را آغاز کرد؟
حقوق بشر در سیاست خارجی امریکا صرفا یک ابزار است؛ اگر جایی نیاز باشد که این ابزار مورد استفاده قرار گیرد حتما این اتفاق خواهد افتاد اما زمانی که حقوق بشر منافع ایالات متحده را تامین نکند، واشنگتن خود را ملزم به پایبندی به آن نمی‌داند. تصور کنید اگر یک دهم این اتفاقات در روسیه، ایران یا ونزوئلا رخ می‌داد، سیاستمداران امریکایی چه غوغایی به پا می‌کردند و چگونه شبانه‌روز در شورای امنیت بسط می‌نشستند تا قطعنامه‌ای علیه این کشورها صادر شود اما اکنون می‌بینیم نه تنها قطعنامه‌ای در کار نیست بلکه اجازه تشکیل جلسه هم داده نمی‌شود. من فکر می‌کنم دیگر هیچ‌کس شعار حقوق بشر امریکایی‌ها را باور نمی‌کند، شاید 50 سال پیش و در نبود اطلاعات می‌شد باور کرد که ایالات متحده واقعا دغدغه حقوق بشر دارد اما طی این سال‌ها اینقدر مثال‌های مختلفی از استانداردهای دوگانه واشنگتن در مواجهه با مسائل حقوق بشری نمایان شده که بعید می‌دانم کسی واقعا به شعارهای امریکایی‌ها در این حوزه باور داشته باشد.

به موضوع شورای امنیت اشاره کردید. در دولت اوباما حتی قطعنامه هم علیه اسراییل صادر شد اما در دولت بایدن حتی اجازه صدور بیانیه هم در این خصوص داده نمی‌شود. آیا بایدن نگاه متفاوتی نسبت به اوباما در این موضوع دارد؟

ما در دوره اوباما یک مورد منحصر به فرد داریم که طی آن ایالات متحده به قطعنامه‌ای علیه اسراییل رای ممتنع داد و این رای باعث شد قطعنامه تصویب شود. اگر بازگردیم و به گذشته نگاه کنیم، این اتفاق به خاطر سرکوب فلسطینی‌ها رخ نداد. در آن زمان جنگی در کار نبود و موضوع قطعنامه هم شهرک‌سازی بود. امروز هم در دولت بایدن این راهبرد مد نظر است که حتما باید دو کشور اسراییل و فلسطین وجود داشته باشد نه فقط یک اسراییل. در دوره اوباما هم همین نگاه وجود داشت و همین نگاه به رای ممتنع امریکا به قطعنامه علیه اسراییل منجر شد. اما این به معنای آن نیست زمانی که حماس با راکت پاسخ حملات اسراییل را می‌دهد، دولت امریکا طرف اسراییل را نگیرد. من تغییر معناداری در رفتار دولت بایدن با اسراییل در مقایسه با رفتار دولت اوباما در این موضوع نمی‌بینم. اگر امروز هم در شرایط صلح بحث شهرک‌سازی مطرح شود ممکن است دولت بایدن نظیر دولت اوباما مانع از صدور قطعنامه علیه اسراییل نشود. اگر به خاطر داشته باشید در دوره اوباما زمانی که اسراییل غزه را آماج حملات خود قرار داد واشنگتن مثل همین روزها از حق دفاع اسراییل گفت. دولت اوباما همان‌گونه رفتار کرد که امروز دولت بایدن عمل می‌کند.

چه تفاوت‌هایی میان نگاه جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها در این زمینه وجود دارد؟
هر دوی این گروه‌ها قسم خورده حفظ امنیت اسراییل هستند. یعنی ذره‌ای نباید تردید داشت که دموکرات‌ها متعهد به تهمین امنیت اسراییل نباشند. اختلاف آنجاست که محافظه‌کاران می‌گویند بقای اسراییل در گروی سیاست مشت آهنین و یک کشور یهودی خالص است و مشکل فلسطینی‌ها و اعراب به خودشان ربط دارد. دموکرات‌ها و لیبرال‌ها بقای اسراییل را در گروی تشکیل دو کشور می‌دانند. چون اگر این اتفاق نیفتد، مسلمانان در سرزمین‌های اشغالی اینقدر زیاد می‌شوند که به مرور زمان اسراییل نابود می‌شود. آنها می‌گویند آقایان یهودی آقای نتانیاهو دو دولت تشکیل دهید و خودتان بمانید و جامعه یهودی تا اسراییل نابود نشود.

گفتگو از محمدحسین لطف‌الهی
منبع: روزنامه اعتماد

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.