فرهیخته گوهرشناس؛ گستره و اهمیت نگاه ابوریحان بیرونی بر معارف هندی

برزو قادری

ابوریحان بیرونی با صرف وقت، نیرو و توجهی فراوان و با گذر از معضل اختلاف در زبان و فرهنگ یعنی با فراگیری ادبیات سانسکریت، زبان علمی و مقدسِ هندوها و اقامت در هند و معاشرت با فرزانگان آنها همچنین با شناخت عمیقی از پارادایم‌ علمی حاکم بر دوران خود و شناخت عمیق ساختارهای علمی نگاه هندی‌ها و سیر در علوم و معارف مختلف و ترجمه متون اصلی آنها در نجوم، کیهان‌شناسی و فلسفه و عرفان گامی بلند در حوزه هندشناسی برداشت.

امروزه مطالعه آثار بیرونی مثلا در حوزه هندشناسی آن هم برای اساتید و فرهیختگان سرزمینِ ما ظاهرا تنها نیازمند به درک زبان عربی یعنی زبان نوشتاری بیرونی و تا حدی آشنایی با احوال بیرونی و آرای فردی اوست، بی‌آنکه توجه کنیم ضروری است در این رابطه به مطالعه و تامل در آرای خود هندیان نیز بپردازیم. برای روشن شدن موضوع فرض کنید اگر بخواهیم آرای بیرونی را در حوزه نجوم یا هندسه کروی  روایت کنیم بدون آشنایی  با مبانی ریاضیات و هندسه و نجوم و هیات بطلمیوسی گذشته از آنکه چیزی درک نمی‌کنیم بلکه هرگز درکی از اهمیت و زیبایی کار بیرونی در این حوزه نیز پیدا  نخواهیم  کرد.
متشابها شناخت ادبیات و معارف هندیان و پژوهش و تامل بر ژرف‌کاوی‌های آنها تنها مدخل مناسب برای فهم ارزش آثار بیرونی به حساب می‌‌آید.
در این میان عملکرد خودِ بیرونی در هندشناسی خیره‌کننده است. او واقعا گام در دریای پهناور تمدن هزاران ساله‌ای گذاشته که تا کنون هم مطالعه این کهن تمدن آریایی برای مستشرقین کاری غامض و دشوار است. تمدن باستانی هندیان به قول سرجان وودرف (Sir John Woodroffe) (1) به جنگلی انبوه می‌ماند که نه تنها تازه‌واردان به آن به سادگی سردرگم می‌شوند بلکه حتی ماجراجویانی که سالیان بلندی را در تحقیق و مطالعه آن گذرانده‌اند، باز هم با روبرو شدن به عرصه‌های نو  متحیر و گیج خواهند شد.
بیرونی با صرف وقت، نیرو و توجهی فراوان و با گذر از معضل اختلاف در زبان و فرهنگ یعنی با فراگیری ادبیات سانسکریت، زبان علمی و مقدسِ هندوها و اقامت در هند و معاشرت با فرزانگان آنها همچنین با شناخت عمیقی از پارادایم‌ علمی حاکم بر دوران خود و شناخت عمیق ساختارهای علمی نگاه هندی‌ها و سیر در علوم و معارف مختلف و ترجمه متون اصلی آنها در نجوم، کیهان‌شناسی و فلسفه و عرفان گامی بلند در حوزه هندشناسی برداشت.
ما حتی امروزه هم کمتر مستشرقی را می‌یابیم که اطلاعاتی جدی و قابل اعتنا از ریاضیات و نجوم هندی یا معماری و طب این قوم داشته باشد. بلکه تنها شناخت ادبیات سانسکریت و آگاهی از اقوال و آداب و رسوم این قوم برای یک محقق کافی است تا خود را در این زمینه صاحب نظر فرض کند. ولی از آنجا که تمامی علوم و معارف هندو از ریشه‌های فکری واحدی نشأت گرفته‌اند، فراگیری مجموعه آنها دقت و عمق والاتری را به مطالعات یک اندیشمند خواهد بخشید. در هر حال بیرونی چنین اندیشمندی است. ضمنا از آن جهت که او خود ریاضیدان و منجمی با فراست و هوشمند بوده است، طی تلمذ و فراگیری معارف هندو با اساتید این علوم به بحث و مجادله می‌پرداخته است و چه بسا آنان را تحت‌تاثیر خود قرار داده و برخی مسائل و مشکلات آنها را حل کرده و محرم اسرار اساتید آن قوم شده باشد. چنانکه در تحقیق  ماللهند  چنین  می‌گوید:
«من به نزد منجمین آن قوم مقام تلمیذ می‌داشتم به حضرت استاد ولیکن چون به قلیلی از معارف آنان وقوف یافتم، بپرداختم به آشناگردانی آن جماعت با علل و اشاره به برخی از براهین و طرق حقیقی در حساب‌، پس به تعجب در من آویختند و استفادت از مرا، درهم ریختند و همی پرسیدند که به چه کسی از هندوان رسیدی و این معارف از او دریافتی؟! و من مقدار آنان، با ایشان باز می‌نمودم و به استنکاف برتری می‌کردم. پس نزدیک شد که مرا به سحر نسبت کنند…»  (2)
پیش از ورود به مطالعه و بررسی چشم‌انداز بیرونی به معارف و علوم هندی اشاره‌ای مختصر به حدود و ثغور علوم و مذاهب هندو ضروری است، تا پس از آن اشاره کنیم که بیرونی کدام گستره از این مکاتب و فرق و علوم را مورد مطالعه و توجه قرار داده و کدام‌یک از آن آیین‌ها را کنار نهاده و به آنها نپرداخته است.
آیین هندو، مجموعه‌ای بسیار گسترده از آرای معنوی، مناسک، آداب و رسوم و علوم وابسته است که طی هزاران سال بالیده و چون ادیان سامی یک بنیانگذار نداشته است، به همین دلیل یک کتاب و مرجع مشخص وجود ندارد، بلکه مجموعه‌ای از شروتاها (Shrota) یعنی تعالیم آسمانی وجود دارد که به نام وداها (Veda) شناخته می‌شوند. کهن‌ترین آموزه‌های هندو شامل 4 متن کهن به نام‌های ریگ‌ودا (Rig veda)، یاجور‌ودا (Yajur Veda)، ساما‌ودا (Sama Veda) و آتاروا ودا (Atharva Veda) است. سایر آموزه‌های هندو شامل سامهیتا (Samhita)، برهمانا (Brahmana)، آرانیاکا (Aranyaka)، اوپانیشاد (Upanishad)، پورانا (Purana)، سوتراها (Sutra)، ودانگا (Vedanga) و اوپاودا (Upa veda) در حول همان وداهای چهارگانه گسترش یافته‌اند. (3) به این ترتیب گستره‌ای از اعتقادات و سنت‌های دینی که با پذیرش وداهای چهارگانه در قلب تعالیم خود، رشد یافته‌اند کلا به نام آیین هندو یا راست‌پنداران (Astika) و هست‌گویان به تقّدس وداها شناخته می‌شوند. مسلما این آموزش‌ها بر تمامی شبه‌قاره هند سایه گسترانده است و حتی سنت‌هایی که به مخالفت با آنها پرداخته‌اند، بیشتر نقاد جنبه‌هایی از آنها بوده‌اند و به‌طور کامل از زیر چتر این تعالیم نتوانسته‌اند خارج شوند. اما در هر حال دو برخورد جدی در برابر این تعالیم در دوران کهن شکل گرفت که همان مقابله ماهاویر (Mahavir) و شکل‌گیری آیین جین (Jain) و دیگر آیین بودا (Buddha) بوده است. (قرن‌ها بعد مذاهب دیگری هم در برابر وداها شکل گرفت مثل مذهب سیک (Sikh))
در هرحال این مذاهب و آیین‌ها که وداها و تقدس آنها را در مرکز تعالیم خود حفظ نکرده‌اند به عنوان نیست‌گویان به آموزه‌های کهن ودایی یا ناستیکا (Nastika) شناخته می‌شوند. در دورانی که بیرونی وارد هندوستان شده است در میان مذاهب نیست‌گوی، همان آیین‌های بودا و جین تا حدی رواج داشته است. نکته جالب آنکه بیرونی هم خود را تنها مصروف گزارش، نقل و ترجمه و تحلیل آموزه‌های راست‌پندار هندو کرده است و صرفا اشاراتی گذرا به مذهب جین و بودایی دارد.
به‌طور مشخص تنها اشاره بیرونی به مذهب جین در تحقیق ماللهند است آنجا که می‌گوید: «برهمنان سرسپرده و عابدان مادرهای هشتگانه‌اند (Ashta Matrin)، شمن‌ها دلدادگان آموزه‌های بودا و فرقه ناگنا (Nagna) پیروان ارهنت (Arhant) هستند.» (ماللهند ج1ص91)
که منظور از ارهنت در اینجا همان ماهاویر بنیانگذار آیین جین و «ناگنا» یکی از فرقه‌های وابسته به آیین جین است.
و اما در مورد بودا و آیین او، بیرونی به صراحت در جلد اول ماللهند اذعان می‌کند که هیچ کتاب مقدس بودایی و نه هرگز هیچ راهب بودایی را ندیده است تا از او بنیان‌های فکری‌شان را بیاموزد، بلکه آنچه از بوداییان می‌داند بر‌اساس روایت ایرانشهری است. جالب آنکه بیرونی به روایت ایرانشهری با دیده شک نگریسته و آن را روایتی دست اول و بر ساختاری علمی و منصفانه استوار نمی‌بیند. اصولا بیرونی در تحقیق ماللهند سه بار از ایرانشهری یاد کرده است و البته او را به نیکی ستوده است:
«انّه من الکُتّابِ القلائل اللّذین بحثوا فی شؤون الهند بطریقه جدیه» (= یعنی ایرانشهری از اندک نویسندگانی است که در امور مربوط به هند به‌طور جدی و با روشی درست بحث کرده‌ است.) و این گویای آنست که احتمالا کسان دیگری هم در آن روزگار از آرا و اقوال هندوان بحث کرده‌اند، هر چند متاسفانه ما امروزه آنها را نمی‌شناسیم. و اما در مورد آیین بودا و روایت ایرانشهری چنین می‌گوید: «و لانّی لم اجد کتاباً للشّمنیه و لا احداً منهم استشفٌ من عنده ما هم علیه فانّی حکیتُ عنهم فبو ساطه الایرانشهری و ان کنتُ أطن أنّ حکایتُه غیر مُحصّله اوعن غیرِ محصّل. (= نه از شمنیه کتابی یافتم و کسی از آنان که بتوان به آنچه نزد آنان است راه یافت و اگر از آنها چیزی نقل می‌کنم به وساطت ایرانشهری است. هر چند گمان می‌برم گزارش او یا در این رابطه کاملا محققانه نیست یا از شخصی غیر محصل است.)
در هر حال برخی نظرات که در جلد اول یا دوم ماللهند پیرامون بوداییان طرح کرده است مثل اینکه آنان اجساد مردگان خود را داخل آب می‌اندازند یا اینکه واراها می‌هیرا (Varaha Mihira) یکی از تجلیات بوداست، درست نیست و ما می‌دانیم که بوداییان اجساد خود را می‌سوزانند یا اینکه «می هیرا» یکی از منجمین سنت راست‌پندار هندوست.
اما از سوی دیگر گزارش بیرونی در رابطه با تاثیرات کهن‌تر آیین بودا  و  موقعیت این آیین  در ایران  باستان  قابل اعتناست. در این رابطه  او چنین  می‌گوید:
«نیز از اموری که موجب دوری ما از هندوان است، آنکه فرقه شناخته به شمنان (منظور بوداییان است) با شدتِ عداوتی که با برهماییان (منظور هندوها هستند) می‌دارند، از اُمم دیگر به هندوان نزدیک‌ترند و به سابق ایام، خراسان و فارس و عراق و موصل تا حوالی شام، بر آیین آنان بوده‌اند تا بدانگاه که ستاره زرتشت از آذربایجان درخشید و او به بلخ به آیین مجوس بخواند و گشتاسب دعوت او را ارج نهاد و پور او اسفندیار، آن آیین را به قهر و صلح در بلاد خاور و باختر بپراکند و از چین تا روم آتشکده‌ها افکند و چون به دست شاهان بعد از او فارس و عراق تصفیه شد، شمنان جلای وطن کردند و به خاور بلخ شدند و مجوس تا حال به ارض هند مانده‌اند.»  (4)  (ماللهند ج1صص12، 11)
پس از اینکه روشن شد ابوریحان بیرونی رویکردی تخصصی بر مذاهب و علوم راست‌پندار هندو یا به اصطلاح مذهب و علوم ودایی داشته است و آگاهی او از مذاهبی چون جین و بودایی ناقص و به روایت دیگران بوده است، حال باید دید در قلمرو علوم ودایی تا چه حد احاطه داشته است و روایت او از این قلمرو چگونه بوده است؟
همان‌طورکه قبلا هم اشاره شد آیین هندو بر چهار جُنگ و کتاب باستانی استوار است که طی دوره‌های زمانی مختلف کتب و طریقت‌های متعددی در شرح و فهم آن آثار و علوم متعدد برای بهره عملی از حکمت آن رسایل شکل گرفته است. بیرونی به خوبی این آثار را می‌شناخته و در ماللهند گزارشی از این آثار و حتی نحوه خاص قرائت آنها ارایه داده است.
«معنای بیذ (Veda) دانایی است بدانچه که نادانسته است و آن سخنی است که از دهان براهم (Brahma) یا ایزد تعالی منسوب گردانده‌اند.»    (ماللهند ج1ص94)
«نیز همی ‌انگارند که بیذ (Veda) همچون آنچه که از آیین‌های دین و دنیای ایشان به دواپر (Dvapara) نخستین که زمانی است که ذکر آن به محل خویش بیاوریم مندرس گشته بوده است، اندرا (Indra) یافته بود تا بیاس (Vyasa) پورِ پراشر (Parashara) آن را نو گردانید.» (5)  (ماللهند ج1 ص95)
«و گفته‌اند که بیاس (Vyasa) آن را به چهار قسمت کرد.  بدینسان:
رکبیذ (Rig – Veda)، جرز بیذ (Yajur Veda)، سام بیذ (Sama Veda) و اثر بن‌بیذ
(Atharva Veda) »   (ماللهند ج1 ص96 )
بیرونی پس از معرفی تک تک وداها و اشاره‌ای به نحو‌ه قرائت آنها و راگاهای (Raga) مهم در ذکر و خواندن وداها به معرفی سایر متون ودایی پرداخته و فهرستی از پوراناها (Purana) را مشتمل بر 18 پورانا ارایه می‌کند. (6) سپس تاکید ویژه‌ای دارد بر سه گنجینه حکمت و عرفان هند یعنی یوگا سوترا (Yoga Sutra) اثر پاتانجلی (Patanjali)، سامکهیا کاریکا (Samkhya Karika) اثر ایشوارا کریشنا (Ishvara Krishna) و باگاواد گیتا (Bhagavad Gita) که در ماللهند بارها از این سه اثر استفاده کرده و به آنها ارجاع داده است و این گویای احاطه و تسلط او بر این سه متن بوده است.
بیرونی شناخت خوبی از متون تنترا (Tantra)، ماهابهارات (Maha Bharat) آثار علمی هندو در زمینه نجوم و ادبیات مثل سوریا سیدانتا (Surya Siddhanta) داشته و حتی برخی از این آثار را ترجمه هم کرده است. ضمنا با توجه به آنچه در رابطه با «تحدید معمور از زمین» در کتاب ماللهند آورده است باید او را با آثاری چون مایا ماتا (Mayamata) یا مانا سارا (Manasara) در معماری ودایی آشنا دانست.
در نهایت باید اذعان کرد که بیرونی گستره بی‌نظیری از فلسفه و معارف ودایی را در آن دوران درک کرده است که شامل وداهای چهارگانه، اساطیر (Purana)، کیهان‌شناسی (Samkhya)، حکمت و عرفان (Yoga)، ادبیات سانسکریت، نجوم و ستاره‌بینی (Jyotish)، معماری (Sthapatya Veda)، پزشکی (Ayurveda) و گوهرشناسی می‌شده است و مسلما در این میان نسبت به برخی از علوم و فنون هندوان شناخت بیشتری پیدا کرده است که آن هم براساس علایق شخصی خود او نسبت به آن علوم بوده است. بر فرض او به ترجمه آثار متعددی از نجوم و احکام نجوم هندی پرداخته ولی هیچ اثری از پزشکی هندی را ترجمه نکرده است.

پی‌نوشت:
(1) Woodroffe,Sir John,Principles of Tantra,Madras,India,2Vols
(2) رجوع شود به:
بیرونی، ابوریحان، تحقیق ماللهند، ترجمه منوچهر صدوقی سها جلد اول، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
مسلما مباحثات بیرونی با حکیمان هند، آنان را وامی‌داشته تا جزییات علوم و معارف خود را نیز در مباحثات ابراز کنند و بیرونی که دانشمندی هوشمند بوده است از این طریق و البته حُسن خُلقِ خود، توانسته در مدتی کوتاه به ژرفای برخی از این علوم  نفوذ کند.
از این پس نقل قول‌های کتاب ماللهند را براساس ترجمه منوچهر صدوقی سها ذکر خواهم کرد و برای سهولتِ قرائتِ واژه‌های سانسکریت، لاتین آن کلمات را در متن اضافه می‌کنم.
(3) سامهیتا، برهمانا، آرانیاکا و اوپانیشادها، متونی مقدس در ارتباط با درک کامل‌تر وداهای چهارگانه و شناخت مراسم و مناسک وابسته به آنها و مفاهیم نهانی در پشت آن اذکار و ادعیه هستند. پوراناها بیانی اسطوره‌ای در درک اسرار هستی داشته و در قالب قصه و داستان مبانی ودایی را بازگو می‌کنند. اوپا ودا (Upa – Veda) شامل معماری، پزشکی، هنرهای رزمی و موسیقی ودایی می‌شود و ودانگا (Vedanga) ابزاری است برای درک درست لغات، نحوه صحیح قرائت و خواندن وداها و استفاده عملی از سروده‌های اصلی ودایی که در فصول بعدی به‌طور مفصل‌تری به این مبانی خواهم پرداخت.
(4) در رابطه با گزارش بیرونی از بودایی‌ها همچنین رجوع کنید:
Professor Ahmad Hasan Dani , Alberuni,s Indica , university of Islamabad Press. 1973
(P.121 – 123)
(5) منظور از دواپارا (Dvapara) سومین دوران تکامل تاریخ یا عصر مس است. بنابر تاریخ‌نگاری و فلسفه تاریخ ودایی هر دوره از ادوار هستی شامل 4 مرحله (Yuga) است به نام‌های ساتیا (Satya)، ترتا (Tretha)، دواپارا (Dvapara) و کالی (Kali). در پایان هر دوره، آموزه‌های ودایی مجددا در ساختاری نو به هدایت شعور متعال برای یاری به موجودات به زبانی مناسب عرضه می‌شود. ابوریحان بیرونی اشاره می‌کند که «ویاسا» در آغاز دوره دواپارا، وداها را به شیوه کنونی تدوین کرده است. لازم به ذکر است که بنابر رای برخی پاندیت‌های کنونی امروزه عصر کالی است. برخی نیز معتقدند دوران کالی به پایان رسیده است. رجوع کنید به
(1) . Yukteshvar, Sri. The Holy Science. Los Angeles, CA: SRF Publication,1984.
(6) مجموعه پوراناهای اصلی (Maha – Purana) که تا امروز باقی مانده است، 18 پوراناست که ابوریحان به درستی به این موضوع واقف بوده است. در هرحال لیست پوراناها عبارت است از:
1 . آگنی پورانا، شامل15000 سلوکا (Slokas)
2 . برهما پورانا، شامل 10000    سلوکا
3 . برهماندا پورانا، شامل 12000سلوکا
4 . برهما وایوارتا پورانا، شامل 18000 سلوکا
5 . باگاواتا پورانا، شامل 18000 سلوکا
6 . باویشیا پوانا، شامل  14000 سلوکا
7 . گارودا پوانا، شامل 29000 سلوکا
8 . کورما پوانا، شامل 17000  سلوکا
9 . لینگا پورانا، شامل  11000 سلوکا
10 . مارکاندیا پورانا، شامل   9000 سلوکا
11 . ماتسیا پورانا، شامل  14000 سلوکا
12 . نارادا پورانا، شامل  25000 سلوکا
13 . پادما پورانا، شامل  55000 سلوکا
14 . شیوا پورانا، شامل  24000 سلوکا
15 . اسکندا پورانا، شامل  81000 سلوکا
16 . ویشنو پورانا، شامل   23000 سلوکا
17 . واراها پورانا، شامل   24000 سلوکا
18 . وامانا پورانا، شامل   10000 سلوکا

منبع: اعتماد

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.