ظاهر بزک‌کرده دین را ترجیح می‌دهیم

رضا اسماعیلی- شاعر

امروز رابطه و تعامل ما با دین و آیین نیز این‌چنین است. یعنی «حضرت دین» را با صورت و ظاهر بزک‌کرده و جاذبه‌های تبلیغاتی و تشریفاتی‌اش به رسمیت می‌شناسیم، و از جان و جهان و جاذبه‌های الهی و معنوی آن غافلیم. چنان که در ماه مُحرّم، پیش و بیش از آن‌که به فلسفه و اهداف قیام حسینی بپردازیم، به صورت و ظاهر بزک‌کرده آن توجه می‌کنیم، به جنبه‌های تبلیغاتی و تشریفاتی آن از قبیل استفاده از عَلم و کُتل، سنج و دُهل، موسیقی‌های لس‌آنجلسی، اکو و… که معنویت این مراسم را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و این کنش جمعی دینی را تبدیل به یک میتینگ و کارناوال غیردینی می‌کند.

آفت شعر روز و روزگار ما، افراط در «چگونه گفتن» و غفلت از «چه گفتن» است. این آفت در شعر آیینی در قالب «صورت‌گری» و «صورت‌پرستی» جلوه می‌کند. غفلت از ملکوت «سیرت» و هبوط در برزخ «صورت». پرداختن به «صورت» یعنی چسبیدن به پوسته دین و به حاشیه راندن درونه دین. یعنی آراستن ظاهر و کاستن از باطن. شاید حکایت زیر تا حدودی گویای این مسئله باشد که ما ظاهر بزک‌کرده دین را بر باطن پیراسته و مُنقح آن بیشتر ترجیح می‌دهیم: «می‌گویند روزی مُلا با لباسی پاکیزه اما ساده به مجلس میهمانی رفت. اما چون لباسش ساده بود، در او به دیده تحقیر نگریستند و در ذیل مجلس نشاندند. ملا به خانه رفت و لباسی مجلسی و پرزرق و برق پوشید و به میهمانی برگشت. این‌بار بر صدر مجلس نشست و مورد اکرام و احترام فراوان قرار گرفت. وقتی هنگام صرف غذا شد، ملا لباس‌هایش را به خوردن دعوت کرد و گفت: بفرمایید! این غذاهای اشرافی شایسته شماست، چرا که اگر شما نبودید، کسی مرا آدم حساب نمی‌کرد.»

امروز رابطه و تعامل ما با دین و آیین نیز این‌چنین است. یعنی «حضرت دین» را با صورت و ظاهر بزک‌کرده و جاذبه‌های تبلیغاتی و تشریفاتی‌اش به رسمیت می‌شناسیم، و از جان و جهان و جاذبه‌های الهی و معنوی آن غافلیم. چنان که در ماه مُحرّم، پیش و بیش از آن‌که به فلسفه و اهداف قیام حسینی بپردازیم، به صورت و ظاهر بزک‌کرده آن توجه می‌کنیم، به جنبه‌های تبلیغاتی و تشریفاتی آن از قبیل استفاده از عَلم و کُتل، سنج و دُهل، موسیقی‌های لس‌آنجلسی، اکو و… که معنویت این مراسم را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و این کنش جمعی دینی را تبدیل به یک میتینگ و کارناوال غیردینی می‌کند.

در ماه مبارک رمضان نیز زرق و برق ظاهری آن (سفره‌های رنگین افطاری و سحری) بیش از باطن معنوی آن که باعث تهذیب و تزکیه نفس می‌شود، در مرکز توجه قرار می‌گیرد. آن‌چنان که بسیاری از افراد در پایان این ماه به علت پرخوری افزایش وزن پیدا می‌کنند!

خلاصه کردن دین در نماز و روزه و مناسک مذهبی و غفلت از درونه و جوهره متعالی آن، به تعبیر امام علی(ع)، «پوستین وارونه» بر تن اسلام کردن است. اگر ملاک دین‌داری و بی‌دینی، تقید و پایبندی صرف به مناسک مذهبی – خارج از دایره معرفت دینی – باشد، امروز باید اخلاف خوارج را که در قالب گروه‌های تکفیری اعلام موجودیت کرده‌اند (داعش، طالبان، القاعده، بوکوحرام و…) و از کثرت سجده‌های طولانی پیشانی‌های‌شان پینه بسته است در صف اول مسلمانی نشاند و بر کارنامه دین‌داری‌شان – بی هیچ چون و چرایی – مُهر قبولی زد. حال آن‌که چنین نیست زیرا همچنان که اشاره شد، زیرساخت مسلمانی پیش و بیش از هر چیز دیگری ایمان متکی بر «معرفت» است. از همین رو اگر من به اعتبار نماز خواندن، روزه گرفتن و حضور بی‌وقفه در مراسم عبادی دعای فرج و ندبه و زیارت عاشورا خود را مسلمان و دیگران را کافر بدانم، نشانه آن است که هنوز در «بای بسم‌الله» مسلمانی مانده و تا رسیدن به قاف کمال دین‌داری راه زیادی در پیش دارم. مناسک مذهبی صورت دین و به تعبیر شاعر «نقش ایوان» است که اگر بر پایه معرفتی عمیق و فهمی درست از دین استوار نباشد، با تلنگری از هم فرو می‌پاشد و بر باد می‌رود: «خانه از پای‌بست ویران است/ خواجه در بند نقش ایوان است»

وقتی مناسک دینی ارزش دارد و در تکامل شخصیت معنوی انسان موثر است که مبتنی بر زیرساخت‌های معرفتی باشد. اگر معرفت را رها کنیم، به مناسک بچسبیم و صرفا به صورت و ظواهر دین بسنده کنیم، به احتمال قریب به یقین، نمره ما در آزمون مسلمانی، نمره‌ای بیشتر از مقدس‌مآبان بی‌بصیرتی چون «ابوموسی اشعری» نخواهد بود. از همین روست که امام علی(ع) در نامه‌ای خطاب به ابوموسی اشعری می‌گوید: «همانا تیره‌روز کسی است که از عقل و تجربه‌ای که نصیب او شده محروم ماند، و من از آن کس که به باطل سخن گوید یا کاری را که خداوند اصلاح کرده برهم زند، بیزارم. آن‌چه را که نمی‌دانی واگذار! زیرا مردان بدکردار، با سخنانی نادرست به سوی تو خواهند شتافت./ نهج‌البلاغه – نامه ۷۸».

منبع: ایسنا

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.