رویکرد تبلیغی به دین؛ نه به نفع مُبلغان و نه مخاطبان| عباسعلی منصوری

دغدغه تبلیغ دین داشتن، هم لازم است و هم دغدغه‌ای اخلاقی و دینی است و یقنا مأجور و شایسته ستایش. اما مسئله این است که از این دغدغه و کوشش نه خیر چندانی برای خود صاحب دغدغه (مبلغ) حاصل می‌شود و نه برای کسانی که قرار است با تبلیغ، دیندارتر شوند.

مقصود از تبلیغ در این متن، مطلق تبلیغ نیست بلکه بیشتر تبلیغ به معنای مصطلح کلمه مراد است. مقصودم از تبلیغ مصطلح این است که فردی یا نهادی شغل و رسالت خود را تبلیغ مناسک و تعالیم یک دین خاص قرار دهد. یا اینکه تبلیغ دین شغل فرد نباشد اما فرد دائم دغدغه دیندار نمودن دیگران را داشته باشد و این دغدغه را بیشتر در قالب امر و نهی کلامی یا به اصطلاح زمانه ما در قالب کار فرهنگی پیگیری کند. در واقع تبلیغ مصطلح سنخی از تبلیغ است که فرد دیندار یا مبلغ، وجوه باطنی و اخلاقی دینداری را در رأس برنامه تبلیغی خودش قرار نمی‌دهد بلکه تبلیغ را بیشتر امری کلامی- مفهومی می‌انگارد تا شیوه از زندگی که نمودار می‌شود. حتی مقصود این نوشتار این نیست که تبلیغ کلامی و مصطلح امری غیر ضروری یا کاملاً زیان بار است. بلکه هدف توجه دادن به خطرات غبله نمودن رویکرد تبلیغی در دینداری و دین فهمی و تعلیم دین است.

دوستان و آشنایانی را می‌شناسم که دغدغه تبلیغ دین دارند و در این دغدغه هم صادق‌اند هم جدی. به قدری جدی که رسالت زندگیشان را در تبلیغ دین تعریف کرده و برای تحقق این دغدغه وقت می‌گذارند و هزینه صرف می‌کنند. البته طبق باورهای دینی و شهود اخلاقی به میزان صدق و جُهدشان ماجوراند. اما این اجر بیشتر از سنخ جمع کردن ثواب است تا واصل شدن به مقصود ایمان و دینداری.

پر واضح است که دغدغه تبلیغ دین داشتن، هم لازم است و هم دغدغه‌ای اخلاقی و دینی است و یقنا مأجور و شایسته ستایش. اما مسئله این است که از این دغدغه و کوشش نه خیر چندانی برای خود صاحب دغدغه (مبلغ) حاصل می‌شود و نه برای کسانی که قرار است با تبلیغ، دیندارتر شوند. روشن است که مرادم از خیر، اجر و ثواب نیست بلکه سلوک باطنی در ایمان است. البته رویکرد تبلیغی در دینداری و آموزش دین، زیان‌های اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی خاص خود را نیز دارد که محل بحث این نوشتار نیست.

اما رویکرد تبلیغی برای خود مبلغ زیان بار است زیرا:

این رویکرد سبب می‌شود که بیشترمبلغان، دغدغه و غم”دیگری” داشته باشند تا دغدغه و غم خویش. از این رو، آنان غالباً و در مقام عمل بیش وپیش از آنکه خود را در برابر خویش مسؤول بدانند، در برابر «دیگری» مسؤول می‌دانند. درست به همین خاطر است که مبلغ بیشترین خسران را می‌بیند زیرا خودش را فراموش می‌کند. هرچقدر دغدغه و دلنگرانی تبلیغ شدیدتر باشد این خودفراموشی نیز عمیقتر است. منظورم از فراموش کردن خود این است که گرچه در مقام نظر فرد نگران خویش است اما در مقام عمل هم و غم جدی و اصلی مبلغ ورزدادن ایمانش، گوش دادن به سویدای دلش، کنکاش احوال ذهنی و روانی‌اش و درمان نمودن دردها و امراض روحی و روانیش نیست. او بیشتر از هر چیز نگران دین خدا و گمراهی دیگران است. مبلغ سالک بودنش را فراموش می‌کند. زیرا مقدس‌ترین امر را (که شنیدن صدای درونش است) دائم به تأخیر می‌اندازد و مگر دینداری و ایمان چیزی غیر از سالک بودن است.

مبلغ همچون ایستاده بر سر راهی است که دائم با انگشت و ندای خود مقصد و جهت را به عابران راه نشان می‌دهد و این نشان دادن راه تبدیل به کار ویژه و رسالت او می‌شود و فراموش می‌کند که او نیز خود عابری است که باید این مسیر را بپیماید و به آن مقصد برسد. مبلغ بیشتر از اینکه برای خود شأن سالک و پیرو ببیند، شأن پیامبر و پیامبری می‌بیند. گرچه در مقام نظر چنین ادعایی ندارد اما در مقام عمل واقعاً همین کار را می‌کند. اساساً مبلغ وقت چندانی ندارد که به خودش بیاندیشد تا به ناسازگاری‌های مقام نظر و عملش التفات داشته باشد.

زیان دیگر رویکردی تبلیغی برای مبلغ (به معنای مصطلح کلمه) این است که از محبت عام (دوست داشتن عمیق و بی چشم داشت نوع بشر) محروم می‌شود زیرا برای مبلغ جنبه‌های هویت‌بخش دین و مرزها پررنگ و معنادار می‌شود و دائم انسان‌ها را دسته بندی می‌کند و برای گذر از این دسته بندی نیاز به ریاضت فراوان دارد.

زیان دیگر رویکرد تبلیغی برای مبلغ این است که فرد مبلغ گرچه ظاهراً دائماً از خدا می‌گوید اما بزرگترین غایب در ذهن و ضمیر و زندگی باطنی او خود خداست. زیرا مبلغ بیشتر از اینکه گمشده‌اش خدا باشد و دلمشغول خدا باشد، دلمشغول گمراهی و جدایی دیگران از خداست. مبلغ مصطلح بیشتر از اینکه از خدا مدد بگیرد می‌خواهد به خدا مدد برساند. دغدغه و دلنگرانی جدی او نصران دین الهی اوست نه نصران خودش به مدد خدا.

ریشه و بنیان این زیان‌ها تلقی نادرست اهل تبلیغ (تاکید می‌کنم مرادم از مبلغ معنایی از این مفهوم است که در ابتدای نوشتار به آن اشاره کردم) از پدیده دینداری و ایمان است. مبلغ گرچه زیست دائمی در دینداری دارد و حتی اطلاعات و داده‌های بسیاری در باب دین دارد اما در مسئله ایمان همچون یک انسان عامی است. به ندرت ایمان را تجربه و مزه می‌کند و به ندرت ماهیت پیچیده ایمان تبدیل به پرسش و کنکاش ذهنی‌اش می‌شود.

اهل تبلیغ، ایمان – این پدیده ژرف و پیچیده- را پدیده‌ای ساده می‌انگارند. تلقی آنها از ایمان عموماً امری قراردادی و اعتبارگونه است و چنین می‌اندیشند که هر چقدر بیشتر در راه خدا تلاش کنند، به کنه ایمان نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند. التفات ندارند که ایمان به معنای عمل به فرامین الهی از سر اعتقاد نیست و حتی از سنخ عمل نیست. بلکه ایمان بیشتر تغییری است که در دل و ذهن فرد مؤمن اتفاق می‌افتد و همین تغییر است که اعمال روزمره فرد مؤمن را از سنخ دیگری می‌کند لذا ممکن است زندگی فرد مؤمن با غیر مؤمن در مقام عمل تفاوت چندانی نداشته باشد.

اما رویکرد تبلیغی به مخاطبان هم خیر چندانی نمی‌رساند زیرا:

مبلغ بیشتر از اینکه دغدغه دردها و دلنگرانی‌های مخاطبانش را داشته باشد، دغدغه بر زمین ماندن فرمان‌های الهی را دارد. او دلنگران انسان نیست دلنگران خدا و دین خداست. به همین خاطر او مخاطبانشان را نمی‌بیند و نمی‌شنود و نسبت به آنها کور و کر است و چون چنین است به سان پزشکی عمل می‌کند که نسخه می‌پیچد بدون اینکه به شرح حال و شکوه‌های مریضش گوش کند. ندیدن مخاطب به این خاطر است که خاستگاه تبلیغ به معنای اصیل آن در اصل فضیلتی به نام شفقت و خیرخواهی برای دیگری است اما خاستگاه تبلیغ مصطلح بیشتر عمل کردن به یک فریضه تعبدی و گاه تلاش در راستای تقویت یک هویت جمعی (که کانون آن را دین می‌سازد) است.

وجه دیگر زیان بار بودن تبلیغ و مبلغ برای مخاطبان این است که رویکرد تبلیغی در دین، نوعی انحصار و جزم اندیشی را به مخاطب انتقال می‌دهد و با این کار به جای اینکه پنجره‌های بیشتری را به سوی مخاطبش بگشاید، پنجره‌هایش را می‌بندد. رویکردی تبلیغی نه تنها کمکی به شکوفا شدن خلاقیت و اندیشه‌ورزی و حتی شهود و عشق ورزی مخاطب نمی‌کند بلکه این سه را کم و بیش سرکوب می‌کند و با این سرکوب انسان را از انسان بودن می‌اندازد. چه آنکه انسان بدون این سه، از انسان بودن فقط نام انسان را با خود به همراه دارد.

از آنجایی که تبلیغ ناظر به مناسک و شعائر و جنبه‌های محسوس دین است و جنبه های اخلاقی و باطنی و معرفتی دین در قالب تبلیغ کلامی- مفهومی کمتر حاصل می‌شوند، زیان دیگر تبلیغ این است که تبلیغ و مبلغ بیشتر از اینکه مخاطبانش را به گوهر و مقاصد دین متوجه کند آنها را گرفتار نوعی از ظاهر گرایی می‌کند. و ظاهر دین را در چشم آنها چنان فربه کرده و تبدیل به اصل می‌کند که این ظواهر دیگر نقش ابزار گونه برای رسیدن به باطن را ندارند بلکه تبدیل به همه دین و دیانت می‌شوند. لذا تبلیغ حتی اگر موفق هم باشد حاصلش فربه کردن ظاهر دین (و بالتبع نحیف کردن باطن و گوهر و مقصد دین و دینداری است) است.

مبلغ با پررنگ کردن مرزها و مساله هویت، محبت عام را در خطر میانداز و تخم و زمینه کینه و دشمنی را می‌پراکند. مرزها را پررنگ‌تر می‌کند و آزادای و کرامت انسانی را به خطر می‌اندازد. مبلغ بیشتر از اینکه صلح و مدارا را ترویج کند ناخواسته نوعی خشونت دینی (ولو نامحسوس و جزئی) را نهادینه می‌کند

دین برای دیندارانی که با رویکردی تبلیغی به دینداری روی می‌آورند بیشتر از اینکه منشأ آرامش و شادی و صلح با خویشتن و دیدن زیبایی‌های زندگی شود، منشأ دلنگرانی و تشویش و حتی نوعی خودآزاری روحی می‌شود. زیرا حاصل این دینداری، دینداری تکلیف گونه و آخرت اندیش است و عشق و شور در این سبک از دینداری کمترین سهم را دارد.. به تعبیر دیگر دینداری تبلیغ بنیاد بیشتر از اینکه منشأ لذت باشد منشأ رنج است به گونه‌ای که دینداری در مقوله تکلیف قرار می‌گیرد تا در مقوله عشق ورزی یا زندگی اخلاق محور.

مبلغ گرچه به خانواده و اطرافیان نزدیکش ظلم نمی‌کند اما کمتر می‌تواند کانون شادی و مایه خشنوی آن‌ها شود زیرا همچنان که گذشت واقعاً آنها را نمی‌بیند و نمی‌شنود. ضمن اینکه شادی و خشنودی متعلق به لحظهٔ حال است و مبلغ کمترین حضور را در لحظه حال دارد. زیرا مبلغ بیشتر از اینکه در حال و عالم عین زندگی کند، در جهان ذهنی و آرمان‌ها و حسرت‌های تحقق نیافته‌اش زندگی می‌کند.

* عباسعلی منصوری عضو هیات علمی دانشگاه رازی

 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.