موسی نجفی: سکولاریزم خلافت با ولایتعهدی امام(ع) درهم شکست / رفع خلأ تئوریک تمدن نوین اسلامی با تمدن رضوی

موسی نجفی با بیان اینکه برگشت امام رضا(ع) در قضیه ولایتعهدی، جنبه سکولاریزم در خلافت سلطنتی را شکست، اظهار کرد: ما نهضت حسینی(ع) را داریم؛ لذا شیعه مجوز قیام دارد و نظام علوی هم داریم، اما هیچ‌وقت به مدل حداکثری خود نزدیک نشد که شیعه می‌گوید برای تمدن مهدوی است، اما تا آن زمان باید چه کنیم؟ اگر این حلقه مفقوده یعنی تمدن رضوی را گم کنیم، تمدن نوین اسلامی ما نیز خلأ تئوریک پیدا می‌کند.

نشست دوم از اولین کنفرانس ملی امام رضا(ع) و علوم روز با موضوع «مؤلفه‌های حکمرانی و تمدن‌سازی در مکتب سیاسی امام رضا(ع)»، امروز، ۲۳ مهرماه، به صورت مجازی و با سخنرانی جمعی از اندیشمندان برگزار شد. در ادامه متن صحبت‌های موسی نجفی، استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، را می‌خوانید.

تمدن رضوی، حلقه وصل تمدن گذشته اسلامی و تمدن آینده اسلامی است. وقتی کتاب تمدن رضوی را چاپ کردم، با این مشکل روبه‌رو بودم که دیدیم استعمال لفظ تمدن رضوی موجب انتقاد عده زیادی شده است و برای آنها جا نمی‌افتد و تقریباً می‌خواهند بگویند جعل واژه صورت گرفته است.

اما خودم هرچقدر که زمان گذشته و روی این بحث جلو می‌روم، شاید بیشتر به این فکر می‌افتم که کار درستی کرده‌ام.

این بحث به‌قدری مهم است که اگر روی آن متمرکز نشویم، بحث‌های دیگر در تاریخ اسلام و در امروز ما ناقص می‌شود.

نکته اول این است که ببینیم تمدن رضوی در کجای تاریخ اسلام است. ما دو تمدن داریم؛ مصداقی و معیاری و حتماً نباید وقتی از تمدن حرف می‌زنیم بحث ما روی مصادیق باشد.

البته مدینه فاضله مقدسی که از سوی معصوم بحث می‌شود و در آینده تشیع در قالب مهدویت است، با مدینه فاضله فیلسوف تفاوت دارد. فرقش این است که فقط ذهنی و معیاری نیست.

بنابراین، اگر این بحث را نداشته باشیم، کمبود داریم و این را خدمت رهبری نیز گفتم که در کتاب انسان ۲۵۰ ساله، جای این بحث خالی است و باید تکمیل شود.

ایشان زندگی انسان ۲۵۰ ساله را به چهار دوره تقسیم کرده‌اند؛ از سال یازده هجری تا ۴۰، یک دوره که شهادت امام علی(ع) است؛ از سال ۴۰ تا ۶۱ که دوره سلطنتی معاویه و شهادت امام حسین(ع) است.

از شهادت امام حسین(ع) تا ۱۴۰ سال بعد که دوره امام سجاد(ع) تا امام کاظم(ع) است و سال ۲۰۰ هجری می‌شود. دوره بعد از امام رضا(ع) آغاز می‌شود و ائمه بعدی را ابن‌الرضا(ع) می‌گویند.

۱۴۰ سال قبل؛ پیش‌فرض تمدن رضوی

وقتی می‌خواهیم از تمدن رضوی حرف بزنیم، باید به عنوان پیش‌فرض آن ۱۴۰ سال را درنظر بگیریم که بسیار مهم است. یک نکته‌ را هم در حاشیه باید از سیدقطب بگویم که جزو متفکرین مسلمان و سنی‌مذهب است و به عثمان نقد می‌کند. چرا منتقد عثمان است؟

چون سیدقطب مخالف جمال عبدالناصر بود و می‌دانست اگر بخواهد از عثمان به عنوان خلیفه دفاع کند، قدرت نقد حکومت مصر را از دست می‌دهد؛ لذا دو خلیفه اول را تأیید می‌کند و خلیفه سوم را اشرافی معرفی می‌کند، اما چرا شیعیان همیشه می‌توانند علیه خلفا و نظا‌م‌های جور ایستادگی کنند؟

چون امام حسین(ع) و نهضت ایشان را دارند؛ یعنی مشروعیت قیام را برای ما شیعیان آورده است.

با امام علی(ع) نیز نظام سیاسی داریم؛ یعنی امامی داشتیم که خلیفه هم شده و نظام سیاسی ایجاد کرده است. اما وقتی می‌خواهید در این حوزه بحث کنید، واژه‌های شما هم باید در همین حوزه باشد.

مانند تعلق فرهنگی، زیست تمدنی، حوزه اعتبار تمدنی، بحران تمدنی، تمدن اسلامی، تمدن شیعی و … اگر اینها را نگاه نکنید، بحث ناقص می‌ماند.

نزدیک‌ترین واژه به تمدن، فرهنگ است و فرهنگ و تمدن با هم قرابتی دارند و باید این طور گفت که نمونه عالی فرهنگ تمدن می‌شود که جنبه مادی فرهنگ، تمدن و جنبه معنوی تمدن، فرهنگ است.

یعنی وقتی که فرهنگ نهادسازی می‌کند و به ظهور اجتماعی می‌رسد، تبدیل به تمدن می‌شود. پس باید یک فرهنگ اسلامی داشته باشیم تا بتوانیم تمدن رضوی داشته باشیم.

برادران اهل تسنن، یک فرهنگ اموی و یک تمدن عباسی دارند، اما تفاوت اسلام حداقلی و حداکثری چیست؟

آنچه فرهنگ اموی را به تمدن عباسی تبدیل می‌کند، همان چیزی است که از سال ۶۱ هجری به وجود آمد که فرهنگ اموی با فراز و نشیب‌هایش تبدیل به حکومت عباسی شده و در دوره هارون و مأمون، تمدن مسلمانان در شکل وسیعی شکل گرفت و شهرهایی درست شد.

بسط فرهنگی نظام علوی از سوی ائمه(ع)

ما نهضت حسینی(ع) را داریم؛ لذا شیعه مجوز قیام دارد و نظام علوی هم داریم، اما آیا می‌‌توانیم که تمدن رضوی نداشته باشیم؟

پس باید قبول کنیم که فرهنگ علوی و نظام علوی، هیچ‌وقت به مدل حداکثری خود نزدیک نشد و شیعه نیز می‌گوید مدل حداکثری‌ برای تمدن مهدوی است، اما در این صورت تا آن زمان چه باید کنیم؟

اگر این حلقه مفقوده یعنی تمدن رضوی را گم کنیم، تمدن نوین اسلامی ما نیز خلأ تئوریک پیدا می‌کند؛ بنابراین ما باید فاصله بین فرهنگ علوی به طرف تمدن رضوی را ببینیم و اینجا جواب آن سوال نیز داده می‌شود که چرا تمدن موسوی و باقری نداریم بلکه تمدن رضوی داریم؟

۱۴۰ سال زندگی این امامان، در بسط فرهنگی نظام علوی است که از اجمال به تفصیل می‌کوشند. نظام علوی بسط مدینهالنبی(ص) بود و به وسیله امام سجاد(ع) تا امام کاظم(ع) بسط فرهنگ اسلامی است.

در مورد امام رضا(ع) یک ویژگی وجود دارد که در هیچ کدام از ائمه(ع) وجود ندارد و آن عبارت از ولایت‌عهدی است که در بقیه ائمه(ع) نیست. ولایت‌عهدی امام رضا(ع) مانند خلیفه چهارم شدن امام علی(ع) است. چون راهی برای اثبات امامت بود.

آن هم در فضایی که تمدن کاذب عباسی و یا نظام اموی می‌خواست بگوید که فقط خود ما وجود داریم. مهم‌ترین ویژگی بحث تمدن رضوی که باید در بسط فرهنگی علوی به آن توجه کنیم، بسط فرهنگی است که نقطه مرکزی آن خود ولایت‌عهدی است.

ولایتعهدی؛ جریان بزرگ سیاسی در دایره تمدنی

عباسی‌ها هرچند نسبت به اموی‌ها گسست سیاسی دارند، اما از حیث نظری دنبال اموی‌ها هستند. ۱۴۰ سال بعد از امام حسین(ع) دومین بدعت روی داده است.

اولین بدعت در مقابل جریان غدیر، سقیفه است و دومین بدعت نیز بدعتی است که معاویه در سلطنتی کردن این خلافت گذاشت. در بحث ولایتعهدی امام رضا(ع) هم جریان خلافت شکسته می‌شود؛ یعنی قسمت سلطنتی خلافت شکسته می‌شود.

بحث خلافت یک نوع نظام حکومتی سکولار است. در جایی که خلیفه دوم در مقال جریان الهی نصب می‌ایستد و خلافت را زمینی می‌کند، سکولاریزم به وجود می‌آید که عرفی کردن خلافت است.

پس مرزی که فرهنگ اموی را تبدیل به خلافت عباسی کرد، یک خلافت سکولار است و برگشت امام رضا(ع) در قضیه ولایتعهدی، این جنبه سکولاریزم خلافت که در خلافت سلطنتی وجود دارد را شکسته است.

چون امام رضا(ع) فرزند یا برادر مأمون نبود و این شکستن سلطنت، اولین ضربه سنگینی بود که به خلافت و سکولاریزم خلافت می‌خورد.

اگر ولایتعهدی امام رضا(ع) را این طور و به صورت یک جریان سیاسی بزرگ در دایره تمدنی نگاه کنیم، می‌بینیم بعد از دو قرن قبل از امام رضا(ع) یعنی ۱۹۰ سال قبل، تاریخ اسلام دوباره از اول بازخوانی می‌شود و خود مأمون نیز معتقد بود که خلافت و جریان سقیفه، اشکال داشته و هیچ خلیفه‌ای این طور نگفته بود.

تمدن را می‌توان در سه شاخه عقلانیت، فضائل اخلاقی و ابزارسازی ببینیم. در زمینه عدالت، عقلانیت و فضائل اخلاقی، بحث انسان کامل مطرح می‌شود و با این وجود است که جامعه کامل و تمدن کامل خود را نشان می‌دهد.

تفاوت جریان تبدیل فرهنگ اموی به تمدن عباسی، با تبدیل شدن فرهنگ علوی به تمدن رضوی، در قدسیت است؛ یعنی خلافت از نظام سیاسی قدسیت‌زدایی کرد و با ولایتعهدی امام رضا(ع) مجدداً این قدسیت بازگشت.

منبع خبرگزاری ایکنا
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.