سخنرانی‌های رمضانی/ شب بیست‌ویکم: الگویی در تراز تمدنی به روایت دکتر سیدعلیرضا واسعی

سخنرانی دکتر سیدعلیرضا واسعی در شب بیست و یکم رمضان ۱۳۹۹ با عنوان «امام علی (ع)، الگویی در تراز تمدنی»

بسم الله الرحمن الرحیم

در روزها و شب‌های گران‌قدری قرار گرفته‌ایم و به همین مناسبت بر آن شدم بحث کوتاهی با عنوان امام علی الگویی در تراز تمدنی به محضر عزیزان تقدیم کنم.

واقعیت این است که دنیای امروز دنیایی به شدت نیازمند به یک الگوی برتر و انسان والا است تا بتواند زندگی خود را بر اساس نوع زیست او طراحی و سامان‌دهی کند. امروزه جهان، هم به معنویت نیازمند است و هم به نوع نگاه متفاوت به انسان. آن‌چه در اطراف ما قرار دارد و ما با آن مواجه هستیم، رقابتی جدی و ستیزی پیاپی برای به دست آوردن قدرت بیشتر و برای استخدام هرچه بیشتر آدمیان است. و این امری است که با روح تمدن همساز نیست. برای توضیح این مطلب باید نگاهی به تمدن و جایگاه او در اندیشه امروزی داشته باشیم.

برای تمدن معانی فراوانی ذکر کرده‌اند و از دیدگاه‌های مختلفی به آن نگریسته‌اند. با همه تفاوت معنایی و اختلافی که در برداشت از این واژه و اصطلاح دیده می‌شود یک اختلاف جدی میان اندیشمندان و متفکران و پژوهشگران وجود دارد و آن این که اگر امروزه بخواهیم جهان انسانی را از اوضاعی که در آن قرار گرفته است و مشکلاتی که با آن مواجه است نجات دهیم، تنها یک راه وجود دارد و آن هم غلبه دادن بینش تمدنی و نگاه تمدنی یا طراحی و برنامه‌ریزی بر اساس یک نگره تمدنی است. رویکرد تمدنی داشتن به حیات اجتماعی انسان‌ها مهم‌ترین نسخه‌ای است که امروزه پیچیده می‌شود و محققان بر آن هستند که باید با رویکرد تمدنی به زندگی انسانی نظر کرد. اما مراد از زندگی تمدنی یا رویکرد تمدنی یا بینش تمدنی چیست؛ من خیلی به کوتاهی و اختصار یک تعریف برگزیده‌ای از تمدن را بیان می‌کنم و زندگی متمدنانه را بر اساس همان بازتعریف می‌کنم و به دنبال آن به مقوله‌ای که در ابتدای بحثم عرض کردم می‌پردازم.

تمدن در هر تعریفی که باشد یک نقطه مشترکی دارد و آن امکان یا فراهم بودن امکان زندگی حداکثری برای آدمیان است یا به تعبیر دیگر زندگی تمدنی آن زندگی‌ای است که همه آدمیان بتوانند به عنوان یک انسان و به صورت برابر و برخوردار از امکانات مساوی همراه با زمینه و بستر اراده‌گری عادلانه به پیش بروند. زندگی تمدنی آن زندگی‌ای است که انسان‌ها با مسالمت و هم‌گرایی و با محبت به یکدیگر در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند بی آن‌که به دیگری بی‌احترامی داشته باشند در سطح بالا و به حقوق دیگری تجاوز کنند در نازل‌ترین شکل رفتار انسانی که ما می‌شناسیم. بنابراین رویکرد تمدنی رویکردی است که بتواند آدمیان را هرچه بیشتر در کنار یکدیگر قرار دهد و آدمیان بتوانند هرچه بهتر به زندگی مختارانه خودشان بپردازند؛ طبعاً در آن هم آرامش مد نظر قرار می‌گیرد و هم آسایش باید مورد عنایت و توجه باشد.

اگر ما این تعریف را بپذیریم طبعاً یک پرسش اساسی و بنیادین پدید می‌آید و آن این که جوهر و گوهره تمدن چه چیزی است و چه چیزی یک تمدن را پدید می‌آورد و موجب شکل‌گیری یک تمدن می‌شود؛ گرچه کم‌تر این پرسش در میان اهل تحقیق مطرح شده است. به گمان من اساسی‌ترین عنصر تمدنی، مقوله نگاه به دیگری هم‌چون خویشتن یا خویشتن را چون دیگری انگاشتن است؛ یعنی ما به گونه‌ای زندگی کنیم که همه افراد و اعضای جامعه ما همانند یک خانواده و یا بالاتر از آن همانند خود ما شمرده شوند و هرچه را برای خودمان قبول داریم و یا هرچه را برای خویشتن انتظار داریم، همان را برای دیگران هم توقع کنیم و به دنبال تأمین همان چیزها برای دیگری هم باشیم. طبیعی است که این نگاه بالاترین و عالی‌ترین سطح نگاه به هم‌وندان یک جامعه است. البته طبیعی است که این تعریف یک تعریف تمدن عیار است؛ یعنی بالاترین سطح تمدنی چنین است؛ هرچه میزان برخورداری انسان‌ها از این نگاه بیشتر باشد سطح تمدنی آن‌ها بیشتر خواهد بود و هرچه کم‌تر باشد سطح تمدنی فروتری را تجربه می‌کند. اما ملاک تمدن همین است که انسان‌ها به دیگری چنان بنگرند که دوست دارند دیگری به آن‌ها بنگرد.

با توجه به این عرضی که بیان شد، نگاهی به سیره و سنت امام علی علیه الصلاه والسلام ما را به سمت و سوی یک نگره بسیار عالی می‌کشاند و به ما می‌فهماند که چگونه آن جناب به نگاه تمدنی پناه داشته است با این که یک شخصیت دینی بود، با این که یک انسان معتقد اسلامی بود و به طور طبیعی انسان‌های این‌چنینی تنها به هم کیشان خود می‌اندیشند و تنها دغدغه دیانت و کیش خودشان را دارند ولی ما چنین چیزی را در امام علی نمی‌بینیم.

جالب است که روان‌شناسان و جامعه‌شناسان بزرگ در تبیین شخصیت انسان‌ها، بسیاری از آن‌ها بر این نکته پافشاری می‌کنند که آدمی در محیطی که قرار گرفته است، در فرهنگی که می‌زید عملاً متأثر از آن محیط، فرهنگ، جایگاه، موقعیت، مکنت و ثروت، تحول نگرشی و دیدگاهی پیدا می‌کند و رفتار او عوض می‌شود. و اساسا ایدئولوژی فرد بر اساس موقعیت او گاهی تبیین می‌شود اما شخصیت امام علی یک شخصیتی فراتر از نظریه‌پردازی‌های این‌چنینی است؛ وقتی ما به ایشان نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که در همه اداور زندگی خود، چه آن زمانی که یک پیرو محض بود در مقابل پیامبر، یا زمانی که یک همراه دلسوز بود در کنار حاکمان و خلفا و یا چه زمانی که خودش در رأس قدرت به عنوان یک پیشوا قرار گرفت، نوع نگاه برابر و نوع نگاه انسانی و تمدنی به غیر خودش داشته است و اساساً غیر در نگاه ایشان چیزی جز خویشتن فاصله‌یافته یا رها شده نبوده است.

برای این که این مطلب از سطح یک ادعا به وجه استدلالی نزدیک شود سه نکته اساسی را در نگره و آموزه‌های آن جناب برجسته می‌کنم و بحثم را به پایان می‌برم. این سه نکته سه عرصه تعاملی است: یکی تعامل انسان با دیگری در فضای عمومی و در حیات اجتماعی عام و دیگر داد و ستد انسانی است با دیگری در مقام اقتدار و مکنت و زمانی که انسان در موقعیت سیاسی و اجتماعی برتری قرار می‌گیرد و سوم تعامل انسان با دیگری در هنگامه غلبه و سیطره است. به نظرم آدمیان ممکن است نگاه‌شان به دیگری در این سه سطح متفاوت بشود. اما امام در همه این سطوح دیگری را بسیار بسیار ارجمند می‌شمارد یا به تعبیری آدمیان را توصیه می‌کند با دیگری رفتاری کاملاً انسانی داشته باشند.

در معطوف به نکته اول، امام در توصیه‌ای به فرزند خودش امام حسن، یک مطلب یا یک قاعده بس بزرگ را به ما نشان می‌دهد؛ ایشان به فرزند خود می‌فرماید که تو نفس و جان و خودت را معیار و میزان تعامل با دیگران قرار ده. یعنی وجود خودت یک میزان است یک ملاک است. به نظر من این جمله و فراز از کلام امام شایسته است که در منظر و مرئای همگان قرار گیرد به ویژه برای آنانی که در موقعیت به ظاهر برتری قرار می‌گیرند از حیث قدرت و ثروت و مکنت. آنان باید این جمله را هرچه بیشتر مورد توجه قرار دهند. امام در ادامه به یک قاعده طلایی یا اصل زرین اشاره می‌کند. امام به فرزندش می‌فرماید که برای دیگری چیزی را بپسند که برای خود می‌پسندی و آن‌چه را برای خود نمی‌پسندی برای دیگری هم مپسند. این اساس تمدن بشری است و مهم‌ترین چیزی است که مایه شکل‌گیری یک زندگی عالی و یک زندگی برین می‌شود.

در سطح دوم که داد و ستد انسان با دیگری در عرصه قدرت و مکنت است، امام در توصیه‌ای به مالک اشتر که استاندار مصر از طرف آن حضرت بود نکات خیلی عالی و جان‌نوازی را بیان می‌کند گه هنوز به نظرم بشر نتوانسته است به آن سطح والای کلام امام دست پیدا کند یا آن‌گونه سخن بگوید؛ به ویژه آن که خود امام در مسند قدرت است و از کسی که در موقعیت اقتدار قرار دارد، توصیه می‌کند. می‌فرماید با رعیت و مردمی که تحت فرمان تو هستند، هم‌چون درنده مباش و به آنان مانند طعمه نگاه مکن. آن‌ها چه مسلمان باشند و هم‌کیش تو و چه غیر مسلمان باشند یا برادران دینی تو هستند یا همانند تو در مقام خلقت و آفرینش. طبعاً تو هیچ برتری نسبت به آن ها نداری و نباید با آنان ستمگرانه رفتار کنی و آن‌ها را تحقیر کنی. بنابراین تأکید امام این است که با آن‌ها آن‌گونه رفتار کن که دوست داری آنانی که در مقام قدرت هستند با تو همان‌گونه رفتار کنند. این سخن امام بسیار فراتر از سطحی است که انسان از آن حضرت انتظار دارد. به هر حال تصور اولیه این است که امام کیش‌اندیشانه و باورمحورانه به قضایا نگاه کند اما ایشان بسیار فراخ‌تر و گسترده‌تر می‌بیند.

نکته سوم تعاملی است که انسان در مقام سیطره و غلبه بر رقیب و دشمن باید داشته باشد. طبیعی است که زندگی انسانی عرصه رقابت‌ها و ستیزها و تعارضات است و وقتی پیروزی برای کسی حاصل می‌شود عموماً آدمیان برای نشان دادن برتری و استعلای خودشان به انتقام‌جویی و سخت‌گیری و کینه‌توزی روی می‌آورند ولی امام می‌فرمایند که وقتی بر دشمن‌تان غلبه پیدا کردید به جای این که با قدرتِ انتقامجویی آن را مورد تحقیر و تخریب قرار دهید سعی کنید برای شکر قدرتی که در اختیار شما قرار گرفته عفو و بخشش را پیشه کنید و عفو را به عنوان یک حمد و ستایش برای داشتن قدرت تلقی کنید. این سه نکته به نظر من نکاتی است که می‌تواند یک جامعه متمدن را سامان‌دهی کند.

امیدوار هستم ما در پیروی از این الگوی برتر، زندگی والایی را برای خودمان رقم بزنیم.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.