شکنندگی سیاست: پل ریکور دربارۀ انتخابات فرانسه به ما چه می‌آموزد

رابرت زارتسکی

پل ریکور، فیلسوف فرانسوی در قسمت تقدیر و تشکّرِ کتاب خود با عنوان «خاطره، تاریخ و فراموشی» (2004) از یکی از دستیاران خود به خاطر نقد بجایِ نسخۀ اولیۀ کتاب ابراز قدردانی کرد. این دستیار کسی نبود جز امانوئل ماکرون که اکنون صاحب کرسی ریاست‌جمهوری فرانسه شده است.

دو هفتۀ پیش همین دستیار در پارکینگ کارخانۀ «ویرلپول» با جمعیتِ خشمگین و نومیدِ کارگرانی مواجه شد که قرار بود به‌زودی از کار بیکار شوند. با مشاهدۀ عملکرد ماکرون در همین فضای پارکینگ، می‌توانستیم مصداق عینیِ تأملات ریکور را دربارۀ سیاست و اخلاق مشاهده کنیم.

ریکور هرگز نتوانست به اندازۀ میشل فوکو یا ژاک دریدا معروف شود، اما می‌توان گفت او در میان روشنفکران فرانسوی، «آمریکایی‌ترین» روشنفکر نسل خود بود. ریکور سال‌ها در دانشگاه شیکاگو به تدریس پرداخت و آثار او به لحاظ معرفتی و شباهت‌شان به آثار متفکّران انگلیسی-آمریکایی، دست‌کم در میان آثار دیگر فلاسفۀ فرانسوی منحصربه‌فرد هستند.

ریکور یک پروتستانیِ متدیّن، و در عین حال سخت طرفدار وحدت‌گرایی و همبستگی کلیسا بود. او در حوزۀ نقد ادبی و نقد کتاب مقدّس فعالیت‌های مهمّی انجام داد و برای تعریف استراتژی‌های روایی و فلسفی‌ای که نیچه، مارکس و فروید از آنها برای برملا ساختنِ دروغ‌ها و توهّمات ذهن آگاه استفاده می‌کردند، اصطلاح «هرمنوتیک تردید» را وضع کرد. ریکور از تردید و سوءظن مدافعه نمی‌کرد، بلکه مدافع اومانیسم بود و با نگاهِ منطق به اندیشه‌ها و آرمان‌های متباین می‌نگریست.
از دیدگاه ریکور، یک زندگی اخلاقی که رشد و شکوفایی فردی و جمعی انسان را محقّق می‌سازد، مستلزم آن است که انسان خود را جای دیگران بگذارد؛ ارزش و عزّت دیگران را دقیقاً هم‌سنگ ارزش و عزّت خود بداند و بالعکس. اگر انسان از گنجایش «نگرانیِ انتقادی» برخوردار باشد، نسبت به درد و رنج دیگران هشیارتر و آسیب‌پذیرتر می‌شود. ریکور تأکید می‌کند که این درد و رنج صرفاً منحصر به آلام جسمانی یا روحی-روانی نیست، بلکه کاهش یا از میان رفتن قدرت عملکرد را نیز شامل می‌شود.

اذعان به منحصربه‌فرد بودنِ دیگران، پذیرش این که حلّ مشکلات کار آسانی نیست و این که درگیری‌ها باید جای خود را به گفتگو بدهند، خلق یک فضا حتّی در پارکینگ، همه و همه بازتاب اخلاقی هستند که معلّم ماکرون مطرح ساخته بود. ماکرون در همان پارکینگ اتّفاقی را که می‌توانست به یک درگیری منجر شود، به گفتگو تبدیل کرد و به کارگران وعده‌هایی داد. ریکور می‌گوید انسان با وعده دادن، دو دسته انتظارات به وجود می‌آورد؛ انتظاراتی که دیگران از او دارند و انتظاراتی که از خودش دارد. وقتی قولی می‌دهیم، گویا با مخاطب پیمانِ وفاداری می‌بندیم و خود را مرهونِ ارزش و عزّت دیگران قرار می‌دهیم. انسان با عمل کردن به وعده‌های خود، به مرور زمان شخصیت خود را منسجم‌تر و سزاوار عزّت‌نفس بیشتری می‌سازد.

از نظر ریکور، انسجام و استحکام زندگی ما باید بر مبنای پایبندی‌مان به وعده‌هایی که به خود و دیگران می‌دهیم مورد قضاوت قرار گیرد. ریکور هنگامی که در دانشگاه پاریس پیش‌کسوت بود، در زمان شورش دانشجویان در سال‌های 1968 و 1969، همان کاری را کرد که ماکرون در کارخانۀ ویرلپول انجام داد. وقتی فهمید گروهی از دانشجویان تندرو اجازه نمی‌دهند اساتید وارد کافه‌تریا شوند، به امید باز کردن باب گفتگو وارد سالن شد. یکی از دانشجویان به ریکور نزدیک شد و درب سطل‌زباله را روی سر او گذاشت. این صحنۀ جالب که ممکن بود برای ماکرون نیز اتّفاق بیافتد، گویای همان واقعیت ناخوشایندی است که ریکور آن را «شکنندگی سیاست» خواند. امروز پنجاه سال از آن روز گذشته و سیاست از آن زمان نیز شکننده‌تر شده است. انسجام و استحکام جمهوری فرانسه در معرض تهدید نسل جدیدی از افراطیون ایدئولوژیکی قرار گرفته و بسته به توانایی ماکرون در محقّق ساختن وعده‌هایش، یا زنده خواهد شد یا خواهد مرد.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.