
برهان بخاری؛ مردی که دیالکتیک را به خدمت فهم کلام امام علی(ع) درآورد
محمدعلی عسگری در این پژوهش به کاوش در اندیشههای برهان بخاری، متفکر نوآور سوری، میپردازد که با گذر از مرزهای مرسوم مطالعات دینی، «دیالکتیک» را به عنوان کلید خوانش نهجالبلاغه برگزیده است. بخاری با رمزگشایی از جدلهای پویای امام علی(ع)، نشان میدهد که چگونه حکمت علوی چهارده قرن پیش، مفاهیم مدرنی چون تضاد، تحول و رابطهی دیالکتیکی شکل و محتوا را در قالبی ادبی و ژرف پیشنهاده است؛ گنجینهای که به زعم او، مارکسیستها از درک آن محروم ماندند.
دیالکتیک: از بحثوجدل روزمره تا منطق تحول
کلمه «جدل» از کلمات مشتبَه در زبان عربی معاصر است. زیرا فقط مفهوم بحثوجدل را القا میکند. بخصوص که گروهی از معتزلیان جدل را تا درجهای بکار بردند که به «جدلیها» ملقب شدند. حالآنکه جدل میتواند راهی برای آشکارساختن تناقضهای درون یک واقعیت یا یک پدیده و کنشهای موجود در آن در یک چهارچوب شمولیت یافته و تکاملی باشد. با این برداشت جدل به همان منطق معروفی نزدیک میشود که به آن «دیالکتیک» میگویند و در عربی معاصر نیز دیالکتیک را به «جدلیه» ترجمه میکنند.
دیالکتیک در گذر زمان: از دموکریتوس تا مارکس
در دوران جدید این مارکسیستها بودند که دیالکتیک را مطرح کردند. این سخن آنها مشهور است که به نقل از دموکراتیس فیلسوف یونانی میگفتند «تو در یک رودخانه نمیتوانی دو بار آبتنی کنی، زیرا هم آب رودخانه عوض میشود و هم تو». آنها همچنین هگل فیلسوف آلمانی را پدر دیالکتیک میدانستند و میگفتند او دیالکتیک را به شکلی معکوس بهکار میبرد. یعنی آنچنان که سرش بر زمین و پاهایش در آسمان بود، لیکن مارکس آمد و دیالکتیک را دگرگون کرد و کاری کرد که بر روی پاهایش راه برود.
هگل منطق مخصوص خود را برای کشف حقیقت دیالکتیک مینامید. وی وجود تضاد و تناقض را شرط تکامل فکر و طبیعت میدانست و معتقد بود پیوسته ضدی از ضد دیگر تولید میشود. سرانجام مارکسیستها واژه دیالکتیک را به معنای حرکت و تکامل در تمام جنبههای مادی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و طبیعی بکار گرفتند.
برهان بخاری؛ پیوند دهندهٔ دیالکتیک و کلام علوی
برهان بخاری متفکر سوری از این حسرت میخورد که ایکاش مارکسیستها گفتمان دیالکتیکی امام علی بن ابیطالب را نیز مطالعه کرده بودند. «این واقعاً تأسفبار است که مارکسیستها نتوانستند از ادبیات امام علی اطلاع پیدا کنند و گرنه وارد معدنی بزرگ از گفتمانی دیالکتیکی بسیار پیشرفته و بینظیر میشدند».
به نظر بخاری رگههایی از جدل در اندیشه عرب و بخصوص شعر دوران جاهلیت وجود داشت، اما با ظهور اسلام و بخصوص با نزول قرآن و بعد پدیدآمدن آثاری همچون نهجالبلاغه این گفتمان جدلی «پرشی سهمگین» پیدا کرد و بر شعر عرب پس از این دوران نیز اثر گذاشت. ازاینرو علی بن ابیطالب بنیانگذار جلوههای زیبایی در گفتمان جدلی شاعران عرب شد و این گفتمان مانند خونی تازه در رگهای ادبیات عرب دوران پس از او جاری گشت. بهگونهای که جلوههای متعدد این گفتمان را در اشعار شاعرانی چون أبونواس، بشار بن برد، دیک الجن، بحتری، ابن الرومی و أبوتمام میتوان بهوضوح مشاهده کرد. برای مثال در این شعر أبونواس میخوانیم:
«دَعْ عَنکَ لومِی فَإنّ اللومَ إغراءٌ / وَ دَوائی بِالتی کانتْ هِی الدَّاء» یعنی سرزنش مرا رها کن زیرا سرزنشکردن موجب شعلهورتر شدن آتش این عشق میشود، برای اینکه دوای من همان درد من است. یا این شعر متنبی که میگوید «کَفی بِکَ دَاء إن تَری الموتَ شَافیاً / وَ حَسب المَنَایا إنْ یکُن أمامیاً» یعنی این درد برای تو بس است که مرگ شفادهنده آن و نهایت آرزوی تو مرگ باشد.

از این نمونهها در شعر عرب پس از اسلام فراوان است اما به گفته برهان بخاری کسی نمیداند که «بنیانگذار این جلوههای زیبا همان امام علی بن ابیطالب است». بخاری با همین استدلال به سراغ نهجالبلاغه رفته و جلوههای دیالکتیک را در آن یافته و به قولی استخراج کرده است. این جلوهها از دیالکتیک بین شکل و محتوا شروع شده و با دیالکتیک حرف و عمل، دنیا و آخرت، من و دیگری، وطن و شهروندی ادامه مییابد و حتی به دیالکتیک بین حرف و فعل ختم میگردد.
برای مثال این جمله نهجالبلاغه را میآورد «مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ» (هرکه به دنیا به چشم عبرت بنگرد بصیرت پیدا میکند و هرکه به دیده تمنا بنگرد دیدگانش را کور میکند) و اضافه میکند در اینجا بین دو فعل «أبصر و بصّر» و دو فعل «أبصر و أعمی» رابطهای دیالکتیکی برقرار شده است تا عمق معنا بهروشنی توضیح داده شود.
بخاری این منطق را یک منطق عام و فراگیر در گفتمان امام علی میداند و برای توضیح هریک از آنها چندین مثال و نمونه از متن کتاب گرانسنگ نهجالبلاغه میآورد. او در جایی دیگر با آوردن این نمونه که امام میفرماید: «أَصْدِقَاؤُکَ ثَلَاثَهٌ، وَأَعْدَاؤُکَ ثَلاثَهٌ؛ فَأَصْدِقَاؤُکَ: صَدِیقُکَ، وَصَدِیقُ صَدِیقِکَ، وَعَدُوُّ عَدُوِّکَ. وَأَعْدَاؤُکَ: عَدُوُّکَ، وَعَدُوُّ صَدِیقِکَ، وَصَدِیقُ عَدُوِّکَ»، میگوید: «در این گفتمان دیالکتیکی سخن امام به حد اعجاز می رسد، یا به تعبیر دیگری به حد تجرید ریاضی شبه مطلقی میرسد که باور نکردنی است.» و بعد مطابق فرمولهای ریاضی همین دیالکتیک را شرح میدهد یا با استفاده از این کلام امام که میگوید: «الْغِنَى فِی الْغُرْبَهِ وَطَنٌ؛ وَالْفَقْرُ فِی الْوَطَنِ غُرْبَهٌ » به ارتباط دیالکتیکی بین وطن و حق شهروندی میرسد و آن را توضیح میدهد.
یا در نمونه «إحْصُدِ الشَّرَّ مِنْ صَدْرِ غَیرِکَ بِقَلْعِهِ مِنْ صَدْرِکَ» به رابطه دیالکتیکی «من و دیگری» پی میبرد و میگوید در اینجا به شکلی ساده این رابطه دیالکتیکی بیان شده و نشان داده میشود که وقتی فردی شر و بدی را از خود برکند در نتیجه توانسته است شر و بدی را از سینه دیگران نیز برکند.
در بخش دیگری برهان بخاری این پرسش را به میان میکشد که چرا اعجاز کلام علی درک نشده یا نمیشود و بعد در پاسخ به نکته مهمی اشاره میکند که قابلتأمل است. «میدانیم هر شخصیتی که نوآوری داشته باشد یک «صدای برتر» دارد و بهوسیله آن شناخته میشود. این صدای برتر بقیه صداهای او را تحتالشعاع قرار میدهد و حتی مانع ظهور و بروز آنها میشود.
ابن سینا فیلسوف و زبانشناس ماهری بود. اما پزشکی که همان صدای برتر او بود، سایر نوآوریهای او را تحتالشعاع قرار داد. خیام یک ستارهشناس برجسته بود. اما شعر همان صدای برتر او بود که سایر نوآوریهای او را در زمینه نجوم تحتالشعاع قرار داد. لئوناردو داوینچی دانشمندی بود که در علوم نظامی جایگاه برجستهای دارد.
او پنج قرن پیش اولین بالگرد را طراحی کرد. منزلت او در ابداعات نظامی تا جایی است که اولین زیردریایی اتمی را (نوتویلوس) نام نهادند. یعنی همان اسمی که داوینچی بر زیر دریایی خاصی گذاشت که خود طراحی کرده بود. اما نقاشی که صدای برتر او بود، همه آن ابداعات را تحتالشعاع قرار داد» و بهاینترتیب صدای برتر علی که به قول جرج جرداق صدای عدالت انسانی بود، این ظرافتهای ادبی و فنی را در کلام او تحتالشعاع خود قرار داد و حتی از نظر بسیاری به فراموشی سپرد.
برهان بخاری: از نظریه زبان برتر تا صفحهکلید فارسی
برهان بخاری، اندیشمند سوری أُزبک تبار، در سال 1941در دمشق متولد شد. در دانشگاه این شهر فلسفه و زبان انگلیسی آموخت و نسبت به تحولات سیاسی و فکری منطقه آشنا شد. درسال 1983 به دعوت کویت به این کشور سفر کرد و در دانشگاه این کشور به عنوان استاد مدعو مشغول تدریس شد. از همان ایّام، کارها و طرحهاى او، نظر بعضى شرکتهاى جهانى تولیدکننده تجهیزات رایانه و نرمافزار را به خود جلب کرد؛ تا حدّى که یکی از طرحهای او در زمینه ساخت دستگاهى رایانهاى که قادر به حروفچینى (تایپ) تمامى الفباهاى جهان باشد، از سوى شرکت انگلیسى «مونو تایپ» با اقبال مواجه گردید و درنهایت، صفحه کلیدى (که امروزه به صفحه کلید بخارى مشهور است) با همین هدف و کاربرد، تولید و عرضه شد. بخاری سه سال را هم در اروپا بهسر برد و بین سالهای 1984 الی 1986در مراکز علمی و دانشگاه های این قاره حضور داشت و در تعدادی از کنفرانسها و نمایشگاههای بینالمللی مخصوص ترجمههای دیجیتالی شرکت کرد و نظریه خاصی را در این زمینه ارائه داد. بعدها این برنامه به نظریه زبان برتر «سوپر لنگو» مشهور شد که قادر بود به صورت فوری کلمهای را به تمام زبانهای دنیا ترجمه کند. او سرانجام در 30 آوریل سال 2010 پس از تحمل یک دوره بیماری درگذشت. به تازگی کتاب «نمادهای دیالکتیک در نهجالبلاغه» اثر بیمانند او به فارسی برگردانده شده و انتشارات صمدیه آن را به بازار عرضه کرده است.