
ره آور شیخ اشراق و دیگر فیلسوفان را به روز کنیم؛ به مناسبت هشتم مرداد بزرگداشت حکیم “شیخ اشراق سهروردی”
در آستانه هشتم مرداد، روز بزرگداشت شیخ اشراق سهروردی، حکیم نور و عرفان، فلسفهای زنده میشود که نه تنها در کتابها که در جان جهان میتپد. شیخ اشراق، بنیانگذار حکمت اشراق، با نگاهی آسمانی به انسان مینگرد: «شما نور هستید؛ هم میدرخشید و هم روشنگرید.» اما امروز، در جهانی که «حقوق بشر» به بازیچه قدرتها تبدیل شده، آیا فلسفه میتواند از کلاسهای درس فراتر رود و به متن حکومتها و خانهها وارد شود؟ هادی سروش در این نوشتار، از نور اشراق تا ضرورت ذوق معنوی و پیوند فلسفه با زندگی امروز میگوید؛ فلسفهای که نه نظریهپردازی محض، که چراغ راه «سیاست مدن» و تابشگری برای تاریکیهای عصر حاضر است.
هادی سروش: “فلسفه اسلامی” دارای دو روش بوده: یکی؛ “مشّاء” که بزرگانی چون فارابی و ابن سینا دارد. و دیگری “اشراق” است که سرسلسله او “شیخ اشراق” است و بزرگی چون حکیم خواجه نصیرالدین طوسی را به خود جذب کرده. البته بعدها “حکمت متعالیه” که فلسفه صدرایی است، مانند موجی آمد و تمام افکار آندو را با تلفیق و عرضه تفکر بسیاربالاتری عرضه نمود.
شیخ اشراق و دعوت به عالَم نور
شیخ اشراق میفرماید: “شما” نور هستید، پس از این نور بهرمند بوده و روشنایی بخش باشید. “شیخ اشراق” بر این باور است که تمام موجودات از نور به وجود آمدهاند؛”اللَّهُ نُورُ السموات والارض”، در تفکر شیخ اشراق موجودات غیرجسمانی نوراند و دارای این خصوصیتاند که میتوانند نورشان را محدود به خود نکرده و به یکدیگر نیز بتابانند، و در “فلسفه اشراق”؛ این تابش متقابل، به «اشراق» نامیده میشود.
بر این اساس؛ موجودات هم نوراند و دارای اشراقاند یعنی هم روشناند و هم روشن میکنند.
زیباترین “اشراق” در آنجا شکل میگیرد که نور ضعیفی از نور قویی “اشراق” بگیرد و روشنتر شود.
مهمترین و پرفروغترین مصداقِ نور الهی که “نور قوی” است و میتواند نورِضعیف را قوی کند؛ نور قرآن، نور اهلبیت (ع) است. امام صادق (ع) در تفسیر «اللَّهُ نُورُ السَّمَـوَ تِ وَالْأَرْضِ» میفرماید: “آیه نور مَثَلی است که خدا برای ما قرار داده؛ پیامبر و ائمه نشانههای الهیاند که دیگران را به توحید و دین راهنمایند؛ – هُوَ مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللّهُ لَنا”. (توحید صدوق)

شیخ اشراق و دعوت به صاحب ذوق شدن
جناب شیخ اشراق نگاه خاصی به ارتباط باطنی آدمی با جهان غیب دارد و از آن رابطه به «ذوق» تعبیر میکند و میگوید: “اهل ذوق شویدراه باز است”.
“ذوق” به معنای چشیدن است و در فلسفه شیخ اشراق بمعنای دریافت معارف و حقائق و اخبار، بصورت بلاواسطه از عالَم غیب است.
وی قائل است؛ ارتباط و اتصال به جهان غیب و عالم ربوبی اختصاصی به افراد خاصی ندارد، بلکه هر کسی بر اساس تهذیب نفس که با تقوا و سلوک معنوی ایجاد میشود، میتواند از آن سوی عوالم “خبرها و حرفهایی” را بگیرد. این “ذوق” یعنی شنیدنهای ملکوتی، که نصیب انسانهای وارسته میشود، نتیجهٔ اشراقات “نورالانوار” است که خدای متعال میباشد.
شیخ اشراق بر این باور است؛ این “ذوق” و یا ارتباط و شنیدنهای ملکوتی، که نفس وارستهٔ انسانهای مهذّب دریافت میکنند، در سیره وزندگی و نوشتهها و سخنان آنان ظهور میکند.
آنچه از کلام شیخ اشراق درباره ارتباطات ملکوتی و بهرمندی از معارف غیبی ملاحظه نمودید، ریشه در نهج البلاغه دارد که امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «همیشه در دنیا افرادی هستند که خداوند در باطن ضمیرشان با آنها حرف می زند ؛ – وَ ما بَرِحَ لِلّهِ عَزَّتْ آلاؤُهُ فِی الْبُرْهَهِ بَعْدَ الْبُرْهَهِ وَ فی اَزْمانِ الْفَتَراتِ عِبادٌ ناجاهُمْ فی فِکرِهِمْ وَ کلَّمَهُمْ فی ذاتِ عُقولِهِمْ» (خطبه ۲۲۰)
این راه برای اندکی باز است و آنان کسانی هستند که باطنی عاری از کدورات نفسانی دارند. رسول الله (ص) فرمود: “بر قلبی که با شهوات و فسادهای اخلاقی انس گرفته، حرام است که در ملکوت آسمانها سیر و حرکت کند؛ – حرام علی کل قلب عزی بالشهوات أن یجول فی ملکوت السماوات”(مجموعه ورام، ج ۲/ص ۱۲۳)
استاد مطهری بر این باور زیباست؛ “عالمانی که مافوق عدالت را واجدند، از حد یک عالم عادی بالاتراند، یک صفا و معنویت و نورانیتی دارند که همان نورانیت مؤیدشان است و آنان را تأیید میکند. و در این مهم؛ تنها مجهز بودنِ دستگاه فکری کافی نیست، بلکه باید دستگاه روحی و معنوی او هم مجهز باشد.”
امروز و ضرورتِ ورود فلسفه به حکومتها و خانهها
دیروز؛ فلسفه در ارتقاء عقلی و نفسانی آدمی مطرح بود و در محدوده کلاس و درس تنفس مینمود. اما امروز قصه فلسفه چیز دیگری است و باید به صدر تا ساقه حکومت و نیز به خانه خانه ما وارد شود.
امروز، نیازهای فکریِ بشرِ بسیار فراتر از نیازهای فکری یونان قدیم و ایران باستان است.
امروز واقعاً نیازمندیم که بدانیم در چه جهانی زندگی میکنیم و با این بستر زندگیِ خود چه نسبتی داریم و باید چگونه در این زمان و زمین روزگار فکر و اخلاق را سپری کنیم؟
«سیاست مُدن» که از مباحث فلسفه است و شامل همه بحثهای کشورداری در صحنههای داخلی و بین المللی میشود، نباید یک مقوله سیاسیِ صِرف دید، بلکه باید با دید فلسفه به او نگریست.
امروز مسئله ما؛ «حقوق بشر» است که اذهان را درگیرخود کرده و متاسفانه دنیا آنرا طبق مصلحت اندیشی منفعت طلبانه از حقیقت دور نگه داشته است!
زبان فلسفه ومنطق عقل باید بگونه ای عمومی شود تا کسی جرأت پا گذاردن بر حرمت انسان و خروج از تکریم حقوق آدمی را نداشته باشد.