
زبان: ابزار توصیف یا داوری؟ تأملی بر واژگان مرگ حیوانات؛ بررسی واژگان رایج مرگ حیوانات در متون رسمی محیط زیست
وقتی گزارشی رسمی از «تلف شدن ۱۲ رأس گوزن» خبر میدهد، آیا صرفاً یک واقعیت را بیان میکند یا ناخواسته ارزشیابی نیز میکند؟ ابراهیم احمدیان در این یادداشت با واکاوی زبان متون محیطزیستی نشان میدهد که واژههایی مانند «تلف شد»، «حذف شد» یا «هلاک شد» تنها توصیفکنندهٔ مرگ حیوانات نیستند، بلکه بهصورت پنهان، جایگاه اخلاقی و حقوقی آنها را نیز تعریف میکنند. ابراهیم احمدیان با الهام از نظریههای زبانشناسی و جامعهشناسی، تأثیر این گفتمان را بر سیاستگذاری، حقوق حیوانات و حتی حس همدلی عمومی بررسی میکند و پیشنهاد میدهد که بازنگری در این واژگان میتواند گامی به سوی اخلاقمحوری و عدالت زیستمحیطی باشد.
ابراهیم احمدیان: در متون رسمی مرتبط با محیط زیست، بهویژه در ادبیات اداری یا گزارشهای دولتی، بارها با واژگانی چون «تلف شد»، «هلاک شد»، یا «حذف شد» روبهرو میشویم که برای اشاره به مرگ جانوران بهکار میروند؛ خواه این مرگ در اثر آتشسوزی، خشکسالی، بیماری یا حتی کشتار عمدی روی داده باشد. این واژهها ظاهراً خنثیاند، اما اگر دقیقتر بنگریم، متوجه میشویم که زبان هرگز بهطور کامل خنثی نیست. به تعبیر دقیقتر، زبان فقط بازتاب واقعیت نیست؛ بلکه واقعیت را شکل میدهد، تفسیر میکند، و بر آن داوری مینهد.
زبان، فراتر از توصیف
توشیهیکو ایزوتسو، زبانشناس ژاپنی و از چهرههای برجسته معناشناسی اسلامی، در تحلیل زبان قرآن کریم نشان میدهد که بسیاری از واژگان در ساختار معنایی قرآن، پیش از آنکه حامل یک معنای صرفاً توصیفی باشند، بار اخلاقی و ارزشی دارند. مثلاً واژهی «منافق» نهفقط یک حالت روانی یا رفتاری را توصیف میکند، بلکه ضمن آن، شخص را در موقعیتی از محکومیت اخلاقی قرار میدهد. ایزوتسو این پدیده را در قالب تفاوت «واژگان توصیفی» (descriptive) و «واژگان ارزشی» (evaluative) تحلیل میکند.
تلف یا جان باختن: تفاوت در بار معنایی مرگ حیوانات
اگر این منطق را به زبان روزمره و اداری محیط زیست تعمیم دهیم، متوجه میشویم که واژههایی چون «تلف» یا «هلاک» نیز واجد چنین بار معناییاند. وقتی در گزارشی رسمی میخوانیم: «در این حادثه، ۱۲ رأس گوزن تلف شدند»، ما تنها با گزارشی دربارهی مرگ جانوران روبهرو نیستیم، بلکه این زبان، ناخودآگاه یا آگاهانه، این جانها را تقلیل میدهد؛ هم در سطح زبانی، هم در سطح ارزشی. گویی جان آنها «ضایعه» یا «فقدان» نیست، بلکه چیزی است که از بین رفتنش «قابل انتظار» یا حتی «اجتنابناپذیر» است.
در مقابل، اگر بگوییم: «۱۲ گوزن جان باختند»، یا «۱۲ گوزن از میان رفتند»، وزن اخلاقی و عاطفی جمله تغییر میکند. زبان در این حالت، به جای تقلیل جان موجودات زنده به شیء یا داده، بار احساسی بیشتری به مخاطب منتقل میکند. همین تفاوت ظریف در زبان، میتواند بر نگرش سیاستگذاران، مسئولان اجرایی و حتی افکار عمومی تأثیر بگذارد.
ایدئولوژی زبانی و جایگاه حیوانات
در جامعهشناسی زبان، این مسئله تحت عنوان «ایدئولوژی زبانی» (language ideology) بررسی میشود. این مفهوم به مجموعهای از باورهای پنهان یا آشکار دربارهی زبان و نحوهی کارکرد آن اشاره دارد. بر اساس این دیدگاه، استفادهی مکرر از واژههایی چون «تلف» یا «حذف» برای حیوانات، بخشی از یک گفتمان وسیعتر است که جایگاه جانوران را در مرتبهای پایینتر از انسان و در بسیاری مواقع، پایینتر از اشیاء اقتصادی تعریف میکند.
تأثیر زبان در حقوق و سیاست
حتی در سطح حقوقی، این زبان تأثیرگذار است. بسیاری از نظامهای حقوقی هنوز مرگ یک حیوان را صرفاً در قالب خسارت مالی به مالک آن تعریف میکنند. در این فضا، زبان بیطرف نیست؛ زبان بخشی از سیاست است. واژگان، نهتنها احساس و اخلاق ما را شکل میدهند، بلکه چارچوبهای حقوقی، اجرایی، و حتی بودجهبندی را نیز تحت تأثیر قرار میدهند.
بازنگری در زبان محیط زیست: گامی به سوی همدلی
از اینرو، بازنگری در زبانمحیطزیستی، و بهویژه اصلاح واژگان مربوط به رنج و مرگ جانوران، اقدامی صرفاً ادبی یا نمادین نیست. این کار، در واقع گامی است در جهت ایجاد گفتمانی تازه، اخلاقمحور و همدلانه نسبت به جانوران. همانگونه که در حوزههای جنسیت، نژاد و عدالت اجتماعی، تغییر زبان مقدمهی تغییر نگرش و سیاستها بوده، در حوزهی محیط زیست نیز چنین اصلاحی میتواند مقدمهای بر دگرگونی اساسیتر باشد.
قدرت کلمات
در پایان، باید یادآور شد که همانقدر که زبان توانایی دارد برای ستم، فراموشی و تحقیر بهکار رود، میتواند ابزار قدرتمندی برای همدلی، آگاهی و ترمیم نیز باشد. کافیست کلمات را با دقت بیشتری انتخاب کنیم، و به یاد داشته باشیم: هر واژهای، سنگیست در بنای اندیشهی ما دربارهی جهان.