چالش‌های جامعه مدنی در افغانستان

فعال و پژوهشگر افغانستانی: طی این بیست سال، سطح آگاهی عمومی جامعه سنتی و بسته افغانستان، به شدت بالا رفته است. در زمینه‎‌های حکومت داری، حقوق بشر، حقوق زن، تحقق دموکراسی، ارزش‌های دینی و فرهنگی خیلی بالا رفته است. همچنین در مسائل زنان و کودکان همین رشد آگاهی بوده است و اینها متاثر از فعالیتهای مدنیون است. کسانی که جامعه مدنی را ضد دین معرفی می‌کنند خطا می­‌کنند، حتی کسی که می‌گوید که فعالین جامعه مدنی نسبت به دین توجه ندارند، او هم اشتباه می‌کند. من یک دیندار هستم، یک شیعه هستم و یک فعال مدنی. طرفدار اصول هستم. اصول و ارزش‌های انسانی که در اسلام وجود دارد. ما هیچ‌کدام از فعالیت‌هایمان در تضاد با دین نیست.

پس از سقوط طالبان، و روی کارآمدن دولت جدید افغانستان در سال 2001، نهادهای مردمی بسیاری فعال شدند تا از حجم مشکلات اجتماعی و اقتصادی بر دوش مردم و حکومت کم کنند. برخی از این نهادها هدف‌گذاری خود را ارزشهای مدنی قرار دادند و در این راستا تلاشهای بسیاری نمودند. محمد اصغر سروش یکی از فعالان و پژوهشگران این عرصه است که چندین سال مشغول به فعالیت است. همچنین ایشان یکی از فعالان جنبش روشنایی نیز بوده است. همراه ایشان راجع به فعالیتهای این گروه صحبت کردیم.

یک بخش مهمی از فعالان اجتماعی در افغانستان به نام «جامعه مدنی» یاد می‌شوند. اهدافشان چیست؟

جامعه مدنی یک پلی است بین حکومت و ملت که بدنبال رشد اجتماعی، فرهنگی و حکومتداری خوب است؛ در پی نهادینه سازی نظارت فعالان مدنی بر حکومت است؛ می‌خواهد صدای مردم را بازتاب دهد. به طور دقیق‌تر روی موضوعاتی مانند حقوق بشر، حقوق زن، دادخواهی و عدالت انتقالی متمرکز است. در زمینه حکومت نیز بحث نظارت و شفافیت در امر حکومت بسیار مهم است.

به عبارتی دیگر جامعه مدنی یک آرمان‌شهری برای خود متصور است، یعنی فعالین این عرصه یک آرمان‌شهری در ذهن خود دارند که ما به یک جامعه‌ای برسیم که در آن تبعیض وجود نداشته باشد، حقوق انسانی و حقوق بشری مردم این کشور تامین شود و حقوق بشر نقض نشود. شفافیت در امر سیاست و حکومتداری باشد، حکومت صدای ملت را بشنود و پاسخگوی ملت باشد. عدالت جزائی، عدالت انتقالی و توزیع عادلانه ثروت مواردی است که در امر عدالت اجتماعی به دنبالش هستیم. ما وقتی می گوییم آرمان شهر، یعنی همه این‌ها باید ایده‌آل باشد و همه چیز سر جای خودش باشد. لذا به طور کلی برای جامعه مدنی 4 مسئله اساسی مدنظر است: تبعیض زدایی، عدالت، شفافیت سیاسی و تحقق دموکراسی در افغانستان.

جامعه مدنی از چه زمانی شکل گرفته است؟ پیش از 2001 نیز وجود داشته است؟

اگر در چارچوب تاریخ معاصر افغانستان بخواهم صحبت کنم، از دوره شاهی وجود داشته است. در همان دوره  تعدادی از روشنفکران و دانشگاهی‌ها یک سری اجتماعاتی شکل دادند و بعد تظاهراتی برگزار می کردند. دعوی‌شان هم راجع به حقوق بشر بود. در همان زمان رسانه‌های چاپی نیز داشتند. آغاز حرکت‌های مدنی با رویکرد روشنفکرمآبانه از زمان امان‌الله در حدود صد سال قبل شروع شده است. شاه امان‌الله به توصیه برخی از روشنفکران و مشروطه خواهان فرمان بردگی هزاره‌ها را لغو کرد. پس از آن نیز حرکتهایی بوده است تا زمان جنگهای داخلی. در زمان طالبان این گروه ها خفه شدند ولی بعد از 2001 و سقوط طالبان حرکتهای جدیدی شکل گرفت.

در این دوره شاهد حضور جوامع غربی در کشور هستیم که در زمینه تقویت نهادهای مدنی فعال شدند. هدفشان پرهیز از شکل‌گیری یک حکومت تک بعدی است. لذا نهادهای مدنی را به جهت برقراری توازن در قدرت بوجود آوردند تا از استبداد در قدرت جلوگیری کنند. در این سالها جامعه مدنی قدرت زیادی داشت و مورد حمایت واقع می‌شد اما متاسفانه بعد از سال 2014 و شکل‌گیری حکومت ملی ضعیف شد. پس از آن نیز ائتلاف جهانی، هم نیروهای نظامی خود و هم حمایتهایش از جامعه مدنی را کاهش داد. بیشتر توجهشان به سمت سرمایه‌گذاری در ارتش و نیروهای امنیتی کشیده‌شد و به مسائل مدنی کم‌توجه شدند. امروزه نیز حکومت به این بخش کم‌توجه است. آنها وکلای پارلمان را دور می‌زنند چه برسد به یک فعال مدنی که بیشتر بحث عدالت و برابری و عدم تبعیض را مطرح می‌کند.

موسسات غربی و بخصوص سازمان ملل در این سالها در زمینه مالی از جامعه مدنی حمایت می‌کردند ولی از لحاظ محتوایی کار دست فعالان بومی بود؛ جامعه روشنفکری، دانشگاهیان و مهاجرین تحصیلکرده بازگشته به وطن جمع شدند و برای رسیدن به یک جامعه ایده‌آل برنامه‌ریزی کردند. روشنفکرانی مثل قسیم اخگر و عزیز رفیعی همیشه حامی این جریانات بودند. کشورهای شرقی در این قسمت کار نمی‌کنند. کشورهایی مثل ژاپن و چین بیشتر در زمینه‌های عمرانی کار می‌کنند.

کارنامه جامعه مدنی در مسئله سیاست چگونه بوده است؟

برخی از قوانینی که در قانون اساسی جدید تصویب شده با حضور و دخالت فعالان جامعه مدنی بوده است. مثلا قانون منع خشونت علیه زن که در 4 فصل و 44 ماده تصویب شده براساس تلاش‌های فعالین ما است. همچنین قانون حق دسترسی به اطلاعات که به تازگی تصویب شده نتیجه تلاشهای این گروه است. نظارت بر قوانین نیز هست. فعالین مدنی در پارلمان نیز نقش دارند، مثلا در یک مورد می‌خواستند یکی از مفاد قانون خشونت علیه زن را تغییر دهند، که جامعه مدنی مانع کار شد. همچنین فعالان ما با همکاری سازمان ملل بر روند برگزاری انتخابات نظارت می‌کنند. اینها در بخش کمک به شفافیت‌سازی حکومت که کاری سیاسی است، تعریف می‌شود. به طور مثال مجتمع جامعه مدنی افغانستان یا مجما از روند انتخابات در 24 ولایت افغانستان نظارت می کرد.

منتها همانگونه که گفتم این فعالیت‌ها توسط حکومت چندان مورد پذیرش نیست. ما تقلبات را برملا ساختیم و در این زمینه بسیار تهدید هم شدیم. اما حداقل امروز همه می‌دانند که انتخابات سال 2019 مشروعیت ندارد. شاید عده‌ای ایراد بگیرند که شما اینقدر ادعا می‌کنید آخرش نتیجه انتخابات اینگونه شد. پاسخ این است که جامعه مدنی کار خودش را می‌کند اما اینکه این صدا چگونه شنیده می‌شود مسئله دیگری است. جامعه مدنی هم بر حکومت نظارت دارد و هم بر قوه مقننه و پارلمان. البته این گروه دشمن حکومت نیست. فقط سعی می‌کند صدای مردم باشد و برای شنیدن ادعاهای آنان تلاش کند. در این زمینه تظاهرات و تجمعات زیادی انجام داده‌اند. سال 95 هنگامی که 19 نفر از مردم هزاره در زابل اسیر شدند، فعالین مدنی تظاهرات کردند و حدود یک ماه تحصن به راه انداختند تا این اسیران آزاد شوند.

جامعه مدنی که طرفدار شفاف سازی است، برای شفاف سازی خودش کار کرده یا نه؟

هر نهاد مدنی سالانه گزارش سالانه خود را نشر می‌دهد. شما می‌توانید بروید در همین سایت‌های مدنی، بخش ریپورتش را بزنید، هر کدام را دانلود کنید و مطالعه کنید ببینید که آنها چه کارهایی کردند. اگر نهادهای مدنی شفاف فعالیت نکنند، بودجه‌هایشان قطع می‌شود.

کارنامه فعالیتهای اجتماعی جامعه مدنی به چه صورت است؟

طی این بیست سال، سطح آگاهی عمومی جامعه سنتی و بسته افغانستان، به شدت بالا رفته است. در زمینه‎‌های حکومت داری، حقوق بشر، حقوق زن، تحقق دموکراسی، ارزش‌های دینی و فرهنگی خیلی بالا رفته است. همچنین در مسائل زنان و کودکان همین رشد آگاهی بوده است و اینها متاثر از فعالیتهای مدنیون است. ارزشهای انسانی بسیار رشد کرده است.

کارنامه فعالیتهای آموزشی جامعه مدنی به چه صورت است؟

در این بخش جامعه مدنی موثر عمل کرده است. در بخش‌های آموزش نیازهای اولیه، تعلیم، آگاهی بخشی جامعه مدنی فعال بوده است. مثلا امروزه در ولایت دایکندی که جز مناطق محروم به حساب می‌آید، قریه‌ای نیست که آموزش‌های اولیه در آنجا صورت نگرفته باشد. آموزشهایی در زمینه صحت و سلامتی، ارزش تعلیم و تربیت، دموکراسی و حتی اخیرا کرونا صورت گرفته است.

البته ما نهاد آموزشی ویژه‌ای نداریم بلکه تلاش کردیم تا ارزشهای مدنی را در نصابهای تعلیمی وزارت معارف جا بیندازیم تا فراگیر باشد. همچنین در مکاتب خصوصی تلاش کردیم تا دروسی به این مسائل اختصاص بدهند.

دو عنصر مهم در جامعه افغانستان یکی قومیت و یکی مذهب است. نگاه شما به اقوام چگونه است؟

اصل اساسی اهداف جامعه مدنی ارزش‌های انسانی است. فارغ از قوم، زبان، مذهب و غیره. اما این به معنی تضاد با یک قوم نیست. مثلا برای جامعه مدنی این ارزش ندارد که تو تاجیک هستی یا پشتون، تو هزاره ای یا ایماق. برای ما آنچه که مهم است ارزش‌های انسانی و ارزش‌های حقوقی است. ولی وضعیت اقوام در نسبت با این ارزش‌ها یکسان نیست.

اینکه هزاره‌ها در این مسائل پیشرفت بیشتری نسبت به دیگران دارند دلیلش این است که جامعه هزاره خودش یک جامعه مدنی است. فکر مردم هزاره، فکر مدنی است. آنها بیشتر از دیگران به دنبال این مسائل هستند. نسل جدید هزاره یک نسل سنت‌شکن و تابوشکن به حساب می‌آید. بعضی از سنت‌های خرافی که در دنیای هزاره‌ها وجود داشت امروزه رو به نابودی است. ولی مثلا جامعه پشتون یک جامعه سنتی است و حتی در میان آنان ارزشهای قومی از ارزشهای دینی بالاتر است. مثلا بد دادن جزو ارزش‌های سنتی و فرهنگی و اجتماعی پشتون است. جامعه پشتون بیشتر از هزاره سنت‌گرا هستند، درحالیکه هزاره بیشتر ارزش‌گرا هستند.

وجود چنین تفاوت‌هایی به معنای این نیست که جامعه مدنی عادلانه کار نکرده. بلکه به معنای وجود مقاومت بیشتر در برخی جوامع است. یعنی قناعت یک دختر یا پسر هزاره به مراتب آسان‌تر است اما برخی دیگر با همان پیش‌فرض‌­های خود کار می­کنند و گاهی موضع مخالف هم می­گیرد. در جامعه هزاره آن طور نیست بیشتر بحث منطق وجود دارد. من می­گویم جامعه مدنی کار خودش را درست انجام داده است.

چرا افراد زیادی جامعه مدنی را در مقابل دین یا ضددین می‌دانند؟

مطرح‌کنندگان چنین مسائلی اشتباه می‌کنند. به خاطر این هست که جامعه مدنی هیچ حرف و هیچ اقدامی خلاف دین نکرده است و هیچ باوری هم در این ندارد که در مسائل دینی دخالت بکند. کسانی که عضو جامعه مدنی هستند، مردم افغانستان هستند مسلمان هستند، شیعه یا سنی. این ها دنباله‌رو ارزش­های انسانی‌اند.

شما بگویید که کدام ارزش انسانی در دین جواز ندارد. ما مثلا می‌گوییم عدالت. اصول دین ما و شما عدالت است. ما می­گوییم که تبعیض در بین مردم مسلمان افغانستان نباید وجود داشته باشد. تا وقتی که می­گوییم تبعیض، منظور هر تبعیضی است. آیه قرآن است. «انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا وقبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم». ما همین حرف را می­زنیم. مثلا جامعه مدنی طرفدار صلح است. جزو اصول دین ما هست یا نیست؟ جامعه مدنی طرفدار شفافیت است. کجای شفافیت خلاف دین است؟ جامعه مدنی طرفدار حقوق زن است. آیا در اسلام، حق زن وجود ندارد؟

کسی که جامعه مدنی را ضد دین معرفی می‌کند خطا می­کند، حتی کسی که می‌گوید که فعالین جامعه مدنی نسبت به دین توجه ندارند، او هم اشتباه می‌کند. من یک دیندار هستم، یک شیعه هستم و یک فعال مدنی. طرفدار اصول هستم. اصول و ارزش‌های انسانی که در اسلام وجود دارد. ما هیچ‌کدام از فعالیت‌هایمان در تضاد با دین نیست. بدبختی جامعه افغانستان همین است که با هرجایی که منطق، ضعیفی کرد بدان بوی مذهبی می‌دهند و او را تکفیر می‌کنند. جامعه مدنی هیچ وقت به دنبال این نیست که تو شیعه هستی، سنی هستی، مسلمان هستی، هندو هستی. حال اگر مثلا یک هندو یا مسیحی افغانستانی حقش ضایع شود، ما صدایمان را بلند می‌کنیم. بخاطر این که در دین داریم که با کسی که حقش ضایع می‌شود همکاری کنی، حتی اگر در دین تو نباشد.

جامعه مدنی تشکیلات واحد و دفتر واحدی ندارد؟

نه جامعه مدنی به این معنا نیست که یک فرد باشد یا یک تشکیل منظم خاصی باشد. هر نهادی که در راستای تحقق ارزش‌های جهان­شمول انسانی و در واقع همان ارزش­های ناب آن کشور همین کار را می­کند، یک نهاد مدنی است. ما بیش از صدها نهاد مدنی داریم که همه زیر چتر واحدی به حساب می‌آیند. در این نهادی که کار می‌کنم یک چتر است که چندین نهاد دیگر شامل همین نهاد می‌شود.

سرنوشت جنبش روشنایی چه شد؟

جنبش روشنایی یک حرکت سیاسی مدنی بود. نه یک حرکت محض مدنی. داعیه آنان انتقال برق 50 کیلوولت ترکمنستان به میدان وردک بود. فقط بخاطر همین شکل گرفت. بعدها باز اهداف دیگری در درون جنبش روشنایی اضافه شد. اول یک حرکت مشخص بود، یک داعیه مشخص داشت. اهدافش نفع تبعیض و نفی بی‌عدالتی بود. به دنبال عدالت توسعه‌ای بود. این‌ها مهمترین موضع و اهداف جنبش روشنایی بود. اوایل کار انسان‌های نامتجانس و گروه‌های نامتجانس در درون جنبش روشنایی داخل شدند؛ از احزاب سیاسی شیعی گرفته تا فعالین مدنی، فعالین رسانه‌ای و فرهنگی؛ یک حرکت اجتماعی با یک تشکیل نامنظم و نامتجانس شکل گرفت و طی این چهار سال کسانی از این حرکت جدا شدند که می‌خواستند از آن به عنوان یک سکوی پرش استفاده کنند. ما از معاونین ریاست جمهوری تا وزرا عضو جنبش داشتیم ولی الان نیستند. عامل پراکندگی جنبش روشنایی فقط امتیازطلبی‌های احزاب است.

مشکل دیگر این بود که رهبران جنبش روشنایی نتوانستند فضا را مدیریت بکنند. چرا؟ من در قدم اول هم اشاره کردم که این جنبش براساس یک خواست اجتماعی مطرح شد. در واقع مردم و جناح­های سیاسی و جناح­های روشن فکری و دانشجویان مختلف گرد هم جمع شدند، لذا جنبش یک ترکیب ساختارمندی نداشت. لذا این انتقاد کاملا وارد است که جنبش روشنایی نتوانست مدیریت کند اما باید بگوییم که این در توانایی جنبش هم نبود. چون هر کسی با هدف خاصی و مشخصی وارد جنبش شد.

نمونه‌های دیگر میان اقوام غیرهزاره نیز وجود دارد. جنبش گذار در بین تاجیک‌ها شکل گرفت و آن هم یک داعیه مشخص داشت. تظاهرات آنان هم توسط حکومت سرکوب شد، حتی بچه معاون سنا در آنجا کشته شد. خاستگاهش هم یک خواست اجتماعی بود.

آینده جامعه مدنی چه خواهد شد؟ آیا با خروج آمریکا ضعیف خواهد شد؟ حضور طالبان در آینده چه تاثیری خواهد داشت؟

در گذشته، در بدترین اوضاع تعداد زیادی از روشنفکران، در داخل افغانستان صدای اعتراض خود را همیشه بلند داشته‌اند و این با حضور یا با عدم حضور امریکا خاموش نخواهد شد. فعالیت‌های مدنی ادامه خواهد داشت حتی اگر تمامی کشورهای غربی هم افغانستان را ترک بکنند این فعالیت‌ها ادامه خواهد داشت. طالبان هم اگر بیاید از بین نمی‌­رود. چراکه این گروه نمی­تواند به شیوه حکومت­داری قبلی پیش بیاید. البته حضور طالبان چالش و تهدید برای فعالان مدنی خواهد بود، فعالیتها را محدود خواهد کرد، اما هرگز نمی‌تواند آنها را کامل از بین ببرد.

گفتگو از علیرضا صالحی

منبع: شعوبا

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.