گفت‌وگو با عباس عبدی  : ساختارها باید افراد ناتوان را به نپذیرفتن مسئولیت وادار کند نه گزاره‌های دینی و اخلاقی

عباس عبدی درباره استعفای نخست‌وزیر ژاپن و وجود گزاره‌های فراوان دینی در رابطه با عدم پذیرش مسئولیت در صورت ناتوانی و ناکارآمدی فرد و نبود چنین رفتاری از سوی برخی مسئولان کشور گفت: حکومت نباید سیاست و سرنوشت مردم را به این انگیزه تقلیل دهد که کسی در پذیرش مسئولیت دین‌دار است یا خود را ملتزم به این گزاره دینی می‌داند یا خیر. فرد باید به لحاظ ساختاری با وضعیتی مواجه شود که اگر توانایی ندارد آن مسئولیت را نپذیرد.

آبه شینزو، نخست‌وزیر ژاپن، جمعه هفته گذشته بر اثر بیماری از سمت نخست‌وزیری استعفا داد، اما نکته مهم‌تر دلایل استعفا بود که در یک سخنرانی تلویزیونی چنین بیان کرد: «از ماه گذشته بیماری قدیمی‌ام عود کرده و وضعیت جسمانی‌ام را تحت تأثیر قرار داده است.

ضعف جسمانی ممکن است باعث اشتباه در قضاوت و تصمیم‌گیری سیاسی شود. به همین دلیل از نخست‌وزیری استعفا می‌دهم. همچنین بابت کارهایی که نتوانستم به سرانجام برسانم عذرخواهی می‌کنم.»

حال سؤال این است که چرا با وجود آموزه‌ها و تأکیدات صریح دینی مبنی بر سپردن مسئولیت‌ها در صورت ناتوانی جسمی و فکری، ناکارآمدی و دلایل مختلف دیگر، چنین اتفاقی در نظام جمهوری اسلامی بسیار کم به وقوع پیوسته است.

در این باره گفت‌وگویی با عباس عبدی، پژوهشگر مسائل سیاسی و اجتماعی، انجام داده است که متن آن به شرح ذیل است:

با وجود مجموعه فراوانی از گزاره‌ها و تأکیدات دینی مبنی بر خطیر بودن پذیرش مسئولیت در عرصه حکومتی و کناره گرفتن از مسئولیت در صورت ضعف و ناتوانی فکری و جسمی یا وجود فرد توانمندتر، این مسئله در عمل در کشور ما به ندرت اتفاق افتاده است. دلیل آن را در چه می‌بینید؟

بسیاری از افراد هستند که مسئولیت به آنها پیشنهاد می‌شود و نمی‌پذیرند و به دلایل مختلف اظهار ناتوانی می‌کنند و از پذیرش مسئولیت پرهیز می‌کنند.

به طور طبیعی هم کسی از این مسئله خبردار نمی‌شود چون خبر این رفتار به‌طور معمول منتشر نمی‌شود، اما این عدم پذیرش مسئولیت از سوی این افراد لزوماً از منظر دلایل دینی نیست.

چون این مسئله ارتباطی به دین ندارد و بسیاری از افراد در دنیا هستند که دین هم ندارند اما این نکته را رعایت می‌کنند زیرا نه تنها یک مسئله اخلاقی و وجدانی بلکه موضوعی عقلانی نیز است.

اگر کسی به ما بگوید مسئولیت هدایت هواپیما را برعهده بگیر این کار را انجام نمی‌دهیم و این ربطی به آموزه‌های دینی ندارد؛ بلکه یک امر بدیهی و ساده است و چنین کاری را انجام نمی‌دهیم چون جان خود و دیگران را به خطر می‌اندازیم.

بنابراین در این زمینه مشکل از جایی آغاز می‌شود که می‌خواهیم چنین مسائلی را دینی کنیم. حال فرض کنیم چنین مسائلی به دین هم ربط داشته باشد و یک سری افراد از منظر دینی مسئولیتی را نپذیرند، اما این انگیزه آنان به ما ربطی ندارد.

حکومت؛ سیاست و سرنوشت مردم را نباید به این انگیزه تقلیل دهد که کسی در پذیرش مسئولیت دین‌دار است یا خود را ملتزم به این گزاره دینی می‌داند یا خیر. فرد باید به لحاظ ساختاری با وضعیتی مواجه شود که اگر توانایی ندارد آن مسئولیت را نپذیرد.

برای مثال بهترین ورزشکاران دنیا وقتی احساس کنند قادر به رقابت با سایر ورزشکاران نیستند، فوری کناره‌گیری می‌کنند و حاضر نیستند آبروی خود را ببرند.

این ناشی از دینداری، گذشت و ایثارگری آن‌ها نیست بلکه از شعور آن‌ها ناشی می‌شود؛ می‌دانند وقتی نتوانند پیروز شوند، آبروی گذشته موفقشان بر باد می‌رود و هزینه‌های اقتصادی سنگینی بر آنها تحمیل می‌شود و طرفداران آنان هم علیه‌شان شعار خواهند داد.

بنابراین تقلیل همه مسائل به دینداری مشکلی است که در جامعه ما وجود دارد؛ مدیریت کشور را نباید به این مسائل کاهش داد.

اینکه کسی دیندار است یا وجدان دارد برای خودش مهم و خوب است ولی ساختار و فضا باید به گونه‌ای باشد که افراد با صلاحیت پایین در یک مسابقه و رقابت شفاف و نظارت‌پذیر کنار بروند.

از طرفی دینداران به اندازه کافی می‌توانند توجیه کنند که صلاحیت یک مسئولیت را دارند. در امری مانند ورزش، صلاحیت یک ورزشکار در رقابت مشخص می‌شود اما در مسئله مدیریت صلاحیت‌ها به راحتی مشاهده نمی‌شود و هر کسی فکر می‌کند بهترین صلاحیت و کارایی را دارد و شاید هم در این باره صادقانه فکر می‌کند.

بنابراین ارجاع ارزیابی مدیریت به عوامل و ویژگی‌های درونی امری غلط و ریشه ناکارآمدی‌هاست.

 آیا این کدها و گزاره‌های دینی ذاتاً قابلیت نظام‌مندی و تبدیل شدن به قانون را ندارند و در حد و سطح توصیه و تذکر هستند؟

برای اینکه کار درستی انجام دهیم نیازی به ارجاع به این گزاره‌ها نیست. این گزاره‌ها، فردی هستند. در دنیا سعی می‌کنند افراد با صلاحیت را سر کار بیاورند و افراد بی‌صلاحیت را حذف می‌کنند، مگر آنها دین دارند که این‌گونه رفتار می‌کنند؟

این‌ها مباحث عقلی و مستقلات عقلیه است اما ما می‌خواهیم همه مسائل را به دین ارتباط دهیم، در حالی که لزوماً ارتباط خاصی ندارد و ارتباط دادن آنها به دین عوارض خاصی را هم به دنبال دارد. زمانی بود که می‌خواستند فیزیک و شیمی و حتی برنامه‌نویسی اسلامی درست کنند!

 آیا می‌توان گفت شاخص مسئولیت‌پذیری حاکمان به عنوان یکی از مؤلفه‌های مهم حکمرانی مطلوب، ارتباط مستقیمی با وضعیت توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی یک کشور دارد؟ به عبارتی این تعبیر عامیانه در موضوع استعفای آقای آبه که «چه چیز در کشور ما به ژاپن شباهت دارد که این مسئله کناره‌گیری از قدرت بخواهد شبیه باشد»، درست است؟

این شاخص‌ها به هم مرتبط است؛ اساساً اگر مسئولیت‌پذیری وجود نداشته باشد، توسعه اتفاق نمی‌افتد و از طرفی بدون توسعه نیز مسئولیت‌پذیری هم در حکومت‌ها شکل نمی‌گیرد. ذات رفتار آقای «آبه» لزوماً یک رفتار اخلاقی نیست، گرچه اخلاقی دیده می‌شود.

مانند کسی که در ساعات پایانی شب پشت چراغ قرمز می‌ایستد و آن را رد نمی‌کند. شاید این رفتار در ظاهر اخلاقی باشد اما واقعیت آن است که اگر چراغ قرمز را رد کند تصویر تخلف او گرفته و جریمه سنگینی می‌شود؛ همین است که نظم را ایجاد می‌کند.

بنابراین تقلیل مسائل مدیریتی کشور به مسائل اخلاقی موجب می‌شود اخلاق ضعیف شده و کم کم از بین برود.

 در کشور ما مسئولان از مفهوم دینی تکلیف و خدمت برای پذیرش و تداوم مسئولیت با هر کارنامه‌ای استفاده می‌کنند. آیا این ریشه در فرهنگ ما دارد یا توجیهی برای پوشش مطلوبیت ذات قدرت و پیوند قدرت و ثروت در کشور ماست؟

به طور طبیعی هر رفتاری ریشه‌های فرهنگی دارد و برخلاف انتظار شکل نمی‌گیرد. اما بعد از انقلاب چون دین به محمل مناسبی برای توجیه مسائل تبدیل شده خیلی از افراد به آن استناد می‌کنند که این تکلیف و وظیفه ماست.

در حالی که بیشتر مردم در امور عرفی کاری به انگیزه‌ها ندارند و اینها مسئله‌ای است که فرد بین خودش و خدا می‌تواند رعایت کند، اما در مقابل مردم حق ندارد از این تعابیر و اصطلاحات استفاده کند.

مسئول در مقابل مردم یک کارگزار است و باید در قالب رابطه کارفرما ـ کارگزار با مردم رفتار کند و پاسخگو باشد. به عبارتی او به عنوان یک کارگزار حقوق می‌گیرد که یک سری وظایف مشخص را به شکل درست انجام دهد.

متأسفانه در سال‌های گذشته ارجاع به گزاره‌های دینی محملی برای توجیه رفتارهای غلط و نادرست شده و حتی در ظواهر افراد نیز نمایان شده است؛ مانند پینه بستن پیشانی یک فرد سی ساله و امثال این ظاهرسازی‌ها.

منبع خبرگزاری ایکنا
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.