شهر اسلامی تبلوری از کارکردگرایی اسلامی

محمدجواد استادی

جستارهایی چون شهر اسلامی، زیارتی و دینی در بازه‌های زمانی گوناگون در مجامع و رسانه‌های ما بازتاب داشته‌اند. این روزها مسئله بافت پیرامونی حرم مطهر رضوی و هویت دینی این دغدغه‌ها را دوباره برجسته ساخته است. این نوشتار به این بهانه به بازتعریف شهر اسلامی از منظر کارکردگرایی اسلامی می‌پردازد.

دین اسلام با جامعیت خویش برای همه ابعاد فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی انسان برنامه و پیش‌بینی دارد. به عبارت بهتر کارکرد دین برای همه حوزه‌های عمومی و خصوصی زندگی انسان مشخص و برنامه‌ریزی شده است و نمی‌توان عرصه‌ای را یافت که اسلام نسبت به آن بی‌تفاوت باشد. از منظر فرهنگی دین مجموعه‌ای از مناسک است که ضمن ارتباط گسترده با یکدیگر منجر به تقویت ایمان می‌شوند.

بنابراین بعد اجتماعی دین بسیار مهم بوده و برخلاف آن‌که عده‌ای تلاش دارند آن را به سطح باورهای فردی تقلیل دهند امری اجتماعی است. نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیز از این حیث متفاوت با تمام الگوهای حکومتی جهان است که تمام اجزایش باید پیوندی مشخص با ایدئولوژی اسلامی داشته باشد. در چنین نظامی به‌جز حوزه‌های خصوصی تمام حوزه‌های عمومی و جمعی باید در چارچوب دین تعریف شوند و عمل نمایند.

مفهوم شهر نیز خارج از این مبنا نیست. تصور فیزیکی از شهر به معنی مجموعه‌ای از ساختمان‌ها، معماری‌ها و امکانات سطحی‌ترین نگاه به شهر است، درحالی‌که شهر را باید محلی برای انباشت و پروش تجارب مختلف زیستی انسان دانست. مجموع دیدگاه‌های مختلفی که درباره شهر وجود دارد از تام ترنر، استفن مارشال، کلود فیشر و دورکیم گرفته تا مانوئل کاستلز همگی جنبه مهم ارتباطات اجتماعی و تراکم پویایی و تحرک را نقطه مشترک تعریف شهر می‌دانند. بر اساس آنچه در مطالعات نظری پیرامون شهر وجود دارد می‌توان سازمان اجتماعی پیچیده،‌ ریخت‌شناسی ویژه،‌ وجود نهادهای متنوع فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و ریخت‌شناسی متمایز فرهنگی و شخصیتی را که با حضور مجموعه‌ای از انسان‌ها بروز می‌یابد مؤلفه‌های مشترک مفهوم شهر دانست.

برای نگارنده در اصل این تعریف بنیادین که میان اندیشمندان جهانی مشترک است مناقشه‌ای نیست اما اختلاف اینجا شکل می‌گیرد که نسبت اضلاع این تعریف با دین اسلام چه خواهد بود؟ شهر در نگره اسلامی از چه ریخت‌شناسی متمایزی با دیگر فرهنگ‌ها برخوردار است یا سازمان اجتماعی شهری چه نسبتی با مبانی اسلامی خواهد داشت؟

نگارنده این سطور که به کارکردگرایی اسلامی معتقد است از همین منظر اسلامی به شهر می‌نگرد. هر نظامی از بخش‌های مختلفی تشکیل شده است و هر بخشی وظیفه خاصی را بر عهده دارد. عملکرد این بخش‌های مختلف در کنار یکدیگر کارکرد نهایی آن نظام را به وجود می‌آورد. بدیهی است هیچ بخشی بدون کمک بخش دیگر سودی نداشته و اگر یکی از بخش‌های آن نظام به‌درستی عمل نکند عملکرد کل آن مجموعه آسیب خواهد دید و کارکرد نهایی و تعریف شده خویش را نخواهد داشت.

شهر یک نظام اجتماعی پیچیده است که از بخش‌های مختلفی تشکیل شده است. از منظر کارکردگرایی اسلامی چنانچه این بخش‌های مختلف از رویکرد دینی برخوردار نباشند درنهایت با شهری که اسلامی باشد مواجه نخواهیم بود. بر همین اساس فارابی معتقد است که شهر و خانه زیستی باید سایه ملکوت باشد. شهر به‌عنوان مهم‌ترین بستر نمود فعالیت‌های فردی و اجتماعی انسان نمی‌تواند بی‌ارتباط با رویکردها و کارکردهای دینی باشد. ابن‌سینا این اندیشمند نامی مسلمان می‌نویسد: «در نظام سیاسه الاخبار، اهل مدینه در جست‌وجوی به دست آوردن خوشبختی این‌جهانی و آن‌جهانی، کوشش و با هم مشارکت می‌کنند» پس شهر باید ظرفیت و کارکرد لازم برای دستیابی به وجوه گسترده‌ای که اشاره گردید داشته باشد.

قرآن کریم نیز به‌عنوان یکی از مهم‌ترین منابع سازنده زیست ما به شهر اشاره دارد. در سوره بلد می‌خوانیم که: «قسم به این شهر مقدس، شهری که تو در آن ساکن هستی» بنابراین و با توجه به کلیت آنچه در این کلام مقدس می‌خوانیم شهر مکانی برای نشر توحید خواهد بود.

چنانچه اشاره شد شهر از شهروند (انسان) نشئت می‌گیرد و شهروند در نظام اسلامی کارکردگرا نقش امت را ایفا می‌کند و باید در چارچوب نظام و قوانین و ایدئولوژی اسلامی ایفای نقش کند. حال باید دید که مبتنی بر این نگاه شهرهای ما چقدر منبعث از دیدگاه‌های اسلامی هستند؟ بدیهی است چنانچه بخش‌هایی از اجزای سازنده شهر اسلامی باشد و بخش‌های دیگر خیر،‌ درنهایت شاهد تأثیرگذاری اسلامی واقعی نخواهیم بود و کارکرد نهایی نیز به‌طور کامل اسلامی نخواهد بود.

سرمایه اجتماعی،‌ هویت،‌ عدالت و ارتباط به‌عنوان چهار مؤلفه اصلی شهر باید نسبت مشخص خویش را با مبانی اسلامی روشن نمایند. در مسیر تحقق شهر اسلامی نخستین گام لزوم تغییر نگرش نسبت به شهر از رویکردی فیزیکی و ماشینی به رویکردی انسان‌محور است. انسانی که در مدار اندیشه اسلامی تعریف می‌شود و نه مبتنی بر اصول اومانیستی.

سرمایه اجتماعی و ابعاد متنوع آن چنانچه اندیشمندان غربی‌ای چون فوکویاما و مایرز و دورکیم نیز اعتراف کرده‌اند در سایه دین و مناسک دینی تقویت می‌شوند. درباره هویت نیز همین مسئله صادق است. چارلز هورتون کولی از اصطلاح Loking-Glass Self استفاده می‌کند، که به معنای درک و آگاهی فرد نسبت به خودش از تلقی و تعبیر دیگران نسبت به فرد حاصل می‌شود. در تعبیر و کارکردگرایی اسلامی پیامبر و اهل‌بیت دیگران اصلی هستند. پس لازمه شکل‌گیری هویت اسلامی برای تحقق شهر اسلامی اتخاذ چنین شاخصی است. عدالت نیز که همواره به‌عنوان یکی از آرمان‌های اصلی اسلامی است رابطه مشخصی با مبانی اسلامی دارد.

انسان ذاتی ارتباطی دارد. ضعف و اخلال در فرایندهای ارتباطی انسجام لازم را از بین برده و کارکردهای اجتماعی را مختل می‌کند. دین و مناسک دینی نقش تقویت کننده و اصلاحی در فرایندهای ارتباطی را دارد.

خلاصه کلام آن‌که برای تحقق شهر اسلامی باید شهر را به‌عنوان یک نظام در نظر گرفته و نسبت تمام اجزای آن را با مبانی دینی مشخص نماییم. اگر یک جنبه از شهر اسلامی و جنبه دیگر غیر اسلامی باشد آن شهر اسلامی نبوده و کارکرد اسلامی نخواهد داشت. در وضعیتی که شهر مبتنی بر کارکردگرایی اسلامی نیست و ملغمه‌ای از نظریات غربی، جهان‌بینی‌های غیربومی، سودمحوری‌های شخصی و جهالت‌های عمیق در ساخت و بروز شهر استوار گشته است باید به دنبال راه‌حلی برای استقرار نگره کارکردگرایی اسلامی بود.

(همچنین منتشر شده در روزنامه صبح نو. دوشنبه ۱۶ تیر)

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.