هشام شرابی؛ طرح یک زندگی متفکرانه و مسئولانه

مهدی دلیر

هشام شرابی (1927-2005) نویسنده و متفکر اهل فلسطین بود. در خانواده‌ای مرفه به دنیا آمد. تحصیل را در فلسطین آغاز کرده بود. لیسانس فلسفه را در رام الله و سپس در دانشگاه امریکایی بیروت خواند. اما پس‌ازاین به امریکا رفت و توانسته بود مدرک دکترای تاریخ و فرهنگ را در دانشگاه شیکاگو دریافت کند.

دغدغه‌های مردم فلسطین کافی است تا گرایش به سیاست در مردم این منطقه به امری طبیعی بدل شود. شرابی هم در همان ایام جوانی به فعالیت‌های سیاسی وارد شد. به حزب سوسیال ناسیونالیست سوریه رفته و به فعالیت پرداخت. در آنجا تحت تأثیر رهبر کاریزمای حزب، آنتون سعاده قرار گرفته بود. از آنتون سعاده به‌عنوان فردی سازش‌ناپذیر نام برده می‌شود. خصوصاً در موضوع فلسطین وی از منتقدان جدی جهان غرب بود و هیچ راه سازشی در این میان متصور نبود. هشام شرابی نیز همین مرام را پیشه کرد.

او سردبیر ماهنامه این حزب با نام الجیل الجدید (نسل نو) شد. این حزب اما مورد بی‌مهری قرار گرفت. اغلب اعضای آن دستگیر و زندانی شدند. آنتون سعاده نیز اعدام شد. شرابی از این معرکه گریخت و به اردن رفت و دوباره به امریکا بازگشت.

در دانشگاه جورج تاون امریکا تدریس در رشته تاریخ را آغاز کرد و به مرتبه استاد تمامی رسید. وی از فعالیت در حزب سوسیال ناسیونالیست استعفا داد. اما تحولات فلسطین نمی‌توانست وی را از دغدغه‌های سیاسی بی‌نصیب کند. سخنرانی‌های بسیاری در خصوص موضوع فلسطین انجام داد و به تحقیق درخصوص مواجهه با جهان غرب پرداخت.

شرابی در امریکا نقش مهمی در راه‌اندازی مؤسساتی داشت که موضوع جهان عرب و فلسطین را محور فعالیت‌های تحقیقی خود قرار می‌دادند. او یکی از بنیانگذاران مرکز مطالعات عرب در دانشگاه جورج تاون شد. شرابی در سال 1998 از دانشگاه جورج تاون بازنشسته شد.

وقایع فلسطین ذهن شرابی را به خود مشغول کرده بود. زمانی که در امریکا بود هم نمی‌توانست دغدغه مردم فلسطین را به فراموشی سپارد. وی در تعبیر گفته بود که “از بیگانه‌ای که ما را در وطنمان با سبب و بی سبب تحقیر می‌کند متنفر و خشمگینم”.

هشام شرابی برخی از حوادثی را نقل کرده بود که برای او و خانواده‌اش در فلسطین رخ داده و نمی‌توانست آنها را به فراموشی سپارد. وی در بازگویی خاطره کوچ اجباری خانواده‌اش از حیفا اشاره کرده بود که پدربزرگش به سبب شوک ناشی از ترک خانه‌اش که استعمارگران او را مجبور بدان کرده بودند، عقلش را از دست داده و پس از آن دیگر افراد پیرامون خود را نمی‌شناخته است.

شرابی گفته بود که منزل پدربزرگم همچنان پابرجاست اما خانواده‌ای یهودی در آن سکونت دارند. این حوادث کافی است تا شرابی از غرب سیمای توطئه‌ای مستمر را در نظر داشته باشد. او غرب را زنجیره‌ای از توطئه‌ها علیه شرق می‌داند و احساس نفرت خود را از غرب اعلام می‌کند.

هشام شرابی از وضعیتی که جوامع غربی به آن دست یافته‌اند احساس نفرت می‌کند. معتقد است که اگر چه جهان غرب به تمدن مادی دست یافته‌اند و به بالاترین سطوح زندگی رسیده‌اند، اما این قدرت مادی را برای استثمار و سرکوب انسان‌ها در شرق هم به کار گرفته‌اند. وی در تعبیری عنوان می‌کرد که غرب مدرن، مبتنی بر خشونت و استثمار است و آلوده به خون، و اگر غرب را با حجم کشتار و ویرانی‌ای که در عصر ما مرتکب شده است، بسنجیم، آن را وحشی‌تر و سرگردان‌تر از هر جامعه‌ای در تاریخ بشری خواهیم یافت.

شرابی معتقد بود که غرب با تأسیس شرق‌شناسی بیش از آنکه در پی فهم فرهنگ و تمدن مردم شرق باشد، می‌کوشد که تمدن شرق را تحریف کند و آنها را به بدویت متهم کند.

شرابی معتقد بود که جهان غرب برای مبارزه با شرق، ابزارهای مادی را به کناری نهاده و سعی کرده تا با ابزارهای غیرمستقیم به اهداف خود در جهان شرق دست پیدا کند. این عامل سبب شده تا جهان شرق نیز همواره احساس وابستگی به غرب داشته و به فرمان جهان غرب گوش بسپارد. از همینجاست که شرابی، انتقادهایی نیز به جهان عرب می‌کند.

هشام شرابی می‌گوید که این وابستگی، شرق را وادار می‌کند که به فرمان دیگران گوش بسپارد. این وضعیت عقب‌ماندگی در جهان عرب تنها به واسطه فشارهای جهان غرب نیست، بلکه زاییده وضعیت درونی جهان عرب است که خود را آماده پذیرش خواسته‌های جهان غرب کرده‌اند.

شرابی از همین رو به جهان عرب نقد می‌کند که عرب‌ها عادت کرده‌اند که از پذیرش مسئولیت و خطاهای خود شانه خالی کنند و تمام مشکلات خود را به دخالتهای غرب و مانع‌تراشی‌های آنها نسبت دهند.

شرابی سپس تأکید می‌کند که تحولی در نگرش جهان عرب می‌باید رخ دهد تا تغییر اجتماعی حاصل شود. اما این تغییر صرفاً از طریق انقلاب یا کودتا به‌وجود نمی‌آید. تغییر در جهان پس از انقلاب، فرایندی بسیار پیچیده و خطرناک است.

شرابی معتقد است که روشنفکران عرب باید در مسیری مستقل قدم بگذارند تا بتوانند ابزار و مفاهیم مناسب را از مدرنیسم برگزینند.[1]

به باور شرابی باید گفتمانی انتقادی شکل بگیرد. پیش‌نیاز این گفتمان جدید، پایان دادن به سیطره متافیزیک و فلاسفه و مشارکت جستن در گفت‌وگوهای افقی در جامعه است. به این معنا که بحث در خصوص مواجهه با غرب، صرفاً محدود و به متفکران و فلاسفه نباشد بلکه در سطح جامعه نیز این توجه و بینش به‌وجود آید.

این گفتمان باید صرفاً به تئوری پردازی بسنده نکرده و و زمینه‌سازی اجتماعی و فکری لازم برای ساختارهای جدید را ایجاد کند.

هشام شرابی درخصوص مواجهه با حرکت‌های بنیادگرایانه معتقد است که باید با آنها به‌عنوان نیروهای سیاسی روبه‌رو شد. درگیر شدن با آنها در بحث‌هایی دینی یا تحریک و بر سر شوق آوردن این جنبش‌ها به معنای ورود در نبردی شکست‌آور است.[2]

شرابی با این رویکرد و توجه به خیزش جهان عرب در مقابل غرب، برخی آثار را نگاشت. حکومت و سیاست در خاورمیانه قرن بیستم را در سال 1962 منتشر کرد. ناسیونالیسم و انقلاب در جهان عرب را چهار سال بعد نوشت. روشنفکران عرب و غرب را در سال 1970 به چاپ رساند. رُمانی هم به زبان عربی با نام سفر آخر نوشت.

اما یکی از مهم‌ترین کتاب‌های شرابی کتاب “پدرسالاری جدید” بود. در این کتاب، شکل نظامی جدید میان حاکم و مردم بیان می‌شود. پدرسالاری جدید نوعی شکل‌گیری اجتماعی مبتنی بر رابطه پدرانه بین حاکم و مردم است.

شرابی در این کتاب معتقد است که در جهان عرب، همین نحوه از قدرت را که سابقاً در جوامع سنتی وجود داشته، در جامعه مدرن هم به اجرا می‌گذارند.

به باور شرابی، در مواجهه با دنیای جدید و مدرنیته ساختارهای پدرسالارانه جهان عرب به جای تغییر و تبدیل و یا نوسازی، تنها تقویت شده و در اشکالی ناقص دوباره بازسازی شده‌اند. پدرسالاری جدید نه مدرن است و نه سنتی. هم از ویژگی‌های جامعه سنتی در آن وجود دارد و هم برخی از جلوه‌های جامعه مدرن. در این جامعه، چه در سطح حاکمیت و چه در خانواده، اراده پدر، اراده مطلق است.

در این کتاب، شرابی برخی تمایزهای نظام پدرسالارانه و نظام مدرنیته را بر می‌شمرد. او می‌گوید که در زمینه دانش، مدرنیته مبتنی بر عقل پیش می‌رود اما جامعه پدرسالار بر اساس اسطوره و اعتقاد بنا شده است. روابط اجتماعی در مدرنیته به صورت افقی است در حالی که در پدرسالاری این رابطه به نحو عمودی و از بالا به پایین اعمال می‌شود. در مدرنیته روابط بر اساس طبقه شکل می‌گیرد اما در پدرسالاری رابطه‌ها بر اساس خانواده، طایفه و یا فرقه شکل می‌گیرد.

شرابی در این کتاب کوشیده است تا نظام پدرسالار را نقد کند. وی معتقد است تلاش‌هایی که تاکنون برای برچیده شدن پدرسالاری انجام شده، عقیم و ناتوان بوده و بعضاً سبب به‌وجود آمدن خشونت‌هایی شده است. این تلاش‌ها حتی نحوه‌ای پدرسالاری جدید را تقویت کرده است.

به عقیده شرابی رویکردهای انقلابی و خشونت‌گرا جوابگو نیست و باید این تحولات در نهاد جامعه ایجاد شود. شرابی از همین رو تحول در سه حوزه توسعه اقتصادی، نهاد خانواده و عملکرد سیاسی را طرح می‌کند. شرابی معتقد است که با زیربنای نگاهی که مبتنی بر حقوق بشر و آزادی‌های انسانی است می‌باید به سر وقت تحولات رفت.

هشام شرابی با طرح این نحوه مواجهه با غرب، معتقد بود که جهان شرق و عرب نمی‌باید دچار از خود بیگانگی شده و به کلی اسیر غرب شود. از سوی دیگر دستاوردهای جهان غرب را می‌باید به نحو شایسته‌ای و با توجه به خواسته‌ها و نیازهای خود پذیرا باشد.

وی از منتقدان نگاه سلطه‌گرای غرب بود و روشنفکران جهان عرب را از استفاده تام و تمام بدون اندیشه از غرب باز می‌داشت. وی سرانجام در 77 سالگی بر اثر بیماری سرطان درگذشت.

 

ارجاعات:

[1] روشنفکران جهان عرب، مسعود فکری و همکاران، ص 620

[2] شیرین قادری، برای نخستین سال مرگ هشام شرابی، اندیشمند معاصر فلسطینی؛ اخبار ادیان، ش 18، فروردین و اردیبهشت 1385، ص 19

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.