
هدیهای از فرهنگ ایران به واتیکان؛ خاطرهای از استاد فرشچیان و پاپ ژان پل دوم
در زمستان ۱۳۷۳، دو جلد کتاب نفیس از آثار استاد محمود فرشچیان، چاپ شده توسط یونسکو، به دست محمد مسجدجامعی، سفیر ایران در واتیکان رسید. او این گنجینه هنری را به مناسبت کریسمس به پاپ ژان پل دوم تقدیم کرد؛ هدیهای که چنان تحسین رهبر کاتولیکهای جهان را برانگیخت که شخصاً با ارسال تلگرافی، شگفتی و تشکر خود را ابراز داشت. این روایت، نهتنها نشاندهنده جهانشمولی هنر فرشچیان است، بلکه گواهی بر ظرفیت هنر برای گفتوگوی تمدنهاست.
محمد مسجدجامعی: علیرغم آنکه پس از درگذشت جناب آقای فرشچیان توسط این قلم نسبت به مقام ایشان عرض احترام و ارادت شده بود، دریغم آمد خاطرهای را نقل نکنم. موضوع به مجموعهای از آثار ایشان مربوط میشود که توسط سازمان یونسکو در دو جلد منتشر شده بود.
در زمستان سال 1373 یکی از دوستان دو جلد کتاب یاد شده را که به گونه نفیسی چاپ شده بود، برایم آورد. در آن زمان سفیر ایران در واتیکان بودم.
از فرصت استفاده کردم و به مناسبت کریسمس و سال جدید مسیحی کتاب مستقیماً به دفتر پاپ ارسال شد. البته نامه مستقلی در حدود دو صفحه نوشته شد مبنی بر اینکه جهت دریافت مفاهیم تصاویر، فرد میباید با تاریخ و فرهنگ و اعتقادات ایرانیان آشنا باشد، اما نکته این است که برخی از این تصاویر به داستانهایی بازمیگردد که در کتاب مقدس آمده است. اگر چه این نگارهها عمیقاً متأثر از فرهنگ و تفکر و عقیده ما درباره این داستانهاست. و این خود میتواند مدخلی باشد برای شناخت متقابل و دریچهای برای گفتگو.

دو جلد کتاب ارسال شد و دو سه روزی بعد نخستوزیر واتیکان، کاردینال آنجلو سودانو تلگرافی فرستاد مبنی بر اینکه پدرمقدس با اشتیاق کامل این اثر بسیار زیبا و شکوهمند را دیده و بدین وسیله مراتب تقدیر و تشکر ایشان، ابلاغ میشود.
در آن هنگام جانپل دوم، پاپ بود. او شخصاً هنرمند بود و حداقل یکی از مجموعه آثار او تا آنجا که میدانم و دیدهام، به چاپ رسیده بود؛ چنانکه مجموعه اشعارش نیز. مضافاً به دلیل آمیختگی عمیق و تاریخی مسیحیت و نقشهای فراوان و متنوع محراب و سقف و دیوارهای کلیسا و دیرها، عموم شخصیتهای کاتولیکی با هنر تصویرگری و حتی با هنر سنگتراشی آشنا و بلکه کاملاً آشنا هستند. بدون شک نگارگریِ بینظیر مرحوم فرشچیان تا بدان حد موجب خوشحالی و تعجب پاپ شده بود که با ارسال تلگرامی از ارسال چنین هدیه ارزشمندی، تشکر کرد. چنین واکنشی از جانب آنان بسیار کم اتفاق میافتاد و این بهواقع نشان دهنده تأثر آنان از این اثر هنری بود.
سالها بعد داستان را برای استاد فرشچیان نقل کردم که برایش بسیار جالب بود. بهطور همزمان از ایشان خواستم که آثارشان در نمایشگاههای داخلی و خارجی به نمایش بگذارند که به دلایلی چندان استقبال نکرد. گویی مایل بود ناشناخته بماند. در ملاقات با وی انسان احساس میکرد نوعی بزرگمنشی و استغنا روحی و اخلاقی و انسانی دارد. خداوند ایشان را غریق رحمت واسعه خویش فرماید.
25/5/1404 – محمد مسجدجامعی