عقایدِ معیوبِ دلچسب

حسین پورفرج

روزی در حال تماشای برنامه‌ای تلویزیونی بودم که در آن پدر و دختربچه‌ای چهار یا پنج ساله مهمان بودند. کودک بیماری نادری داشت که درمان آن ساده نشان نمی‌داد. می‌بایست هربار خون او در بانک جهانی خون جستجو می‌شد و نمونه‌های همگِن پیدا و خریداری می‌شدند. کاری که در ماه چندین بار صورت می‌گرفت و البته عموماً نتیجه‌‌‌ای نیز به بار نمی‌آورد. پدر از مخارج بالای درمان سخن می‌گفت و اظهار تنگ دستی می‌کرد. البته امیدوار امیدوار بود. او می‌گفت ما می‌باید برای هربار جستجو مبلغی در حدود یک و نیم میلیون تومان را بپردازیم و بیمه نیز این هزینه‌کردها را پوشش نمی‌دهد. با این حال، همه‌ی این جزئیات فرع بر مطلبی است که خواهم گفت.

برای من تماشای این صحنه‌ها اگرچه دردآور بود امّا ذهنِ فلسفیِ من را قلقلک نمی‌داد. البته من بسیار از دیدن این پدر و دختر متأثر بودم، امّا، چه می‌توانستم بکنم. مع‌هذا، برنامه جلو رفت تا اینکه مجری سوالی از دختربچه پرسید که مرا به فکر فرو برد. مجری گفت: آینده را چگونه می‌بینی؟! چه آرزوی داری؟! چه دعایی داری؟! در پاسخ آن دخترک حرفی زد که بسیار برایِ من دغدغه شد. او با آن لحن معصوم و کودکانه گفت که دوست دارم خوب شوم و پیاده به کربلا بروم. از امام حسین(ع) خواستم و از او قول گرفتم که اگر مرا خوب کرد، به دیدار او بروم و از او حضوراً تشکر کنم. او به من گفت که تو خوب خواهی شد و… . شنیدن این پاسخ از زبان آن دختربچه برای من بسیار جذاب و هیجان‌انگیز بود. او کلامی گفت که خوب می‌دانستم می‌توانم آن را مسئله‌شناسی کنم و درباره‌ی آن مطلبی بنویسم. مطلبی که شاید در آینده و در قالب کتابی مجزا به انتشار دربیاید و ابعاد گوناگون آن تشریح شود. آنچه که در اینجا می‌آید گزیده‌ای از انبوهِ دریافت‌هایی‌ست که نگارنده در سر می‌پرواند و به شرط حیات حتماً آن را مفصلاً قلمی خواهد کرد. 
 
ایضاح بحث
حال، خوب است به ایضاحِ اصل داستان بپردازم. روایت بالا به خوبی آنچه را می‌خواهم بگویم بر آفتاب میفکند. منظور من از «عقایدِ معیوبِ دلچسب» با تعریف و تشریح کوتاه هریک از مفاهیم سه گانه بالا ساده‌تر بیان می‌شود. مراد از عقاید در کوتاه‌ترین و سر راست‌ترین تعریف یعنی: مجموعه باورهایِ هر فرد که می‌تواند مورد صدق و کذب قرار گیرد. به این گزاره‌ها دقت کنید: «علی کریمی فوتبالیستِ با تکنیکی‌ست»،« نظام سیاسی در ایران مردم‌سالاری دینی‌ است»، «پیامبران بزرگترین معملمان اخلاق هستند» و… . همه این گزاره‌ها عقیده هستند. می‌توانیم در پیرامون خود باورمندانِ فراوانی را برای هریک از این نمونه‌ها سراغ بگیریم. البته می‌باید بدانیم که عقاید عموماً می‌توانند در میان افراد گوناگون واکنش‌های متفاوتی را دربرداشته باشند و برای برخی درست و برای برخی نادرست جلوه کنند. من ممکن است واجد این عقیده باشم که ایران کشور دموکراتی‌ست و شما معتقد باشید خیر، ایران دارای نظامی دینی و غیردموکراتیک است. بنابراین، در بیانی ساده «عقاید» به معنای باورهای قابل چانه‌زنی آدمیان از سوی دیگر آدمیان است و هرگز وحی منزل یا امری ابدی و جهان‌گیر نیست. ممکن است عقیده‌ای همچون "«حزب جمهوری‌خواه» در آمریکا حزبی جنگ‌طلب است" مورد قبول بسیاری از آدمیان باشد، امّا مورد قبول بسیاری نیز نباشد.
امّا منظور من از واژه‌ی «معیوب» به آن دسته از عقایدی برمی‌گردد که احتمالِ عقل‌ستیزی و کذب بودنِ آنها اگر نگوییم صددرصد امّا بسیار محتمل است. در یک کلام و با فاکتور گرفتن موارد استثناء مراد باورهای‌ست که به قول «مصطفی ملکیان» با توجه به قوای ادراکی و نیروی استدلال آدمی می‌توان با قاطعیت بالا آنها را کاذب خواند و به نادرستی آنها حکم کرد. او میان سه نوع گزاره‌ تفاوت قائل می‌شود که به ترتیب چنینند: «گزاره‌های خردپذیر: در حالت اول، مجموعه  قوای ادراکی، یا نیروی استدلال گر خود انسان می‌تواند  گزاره ‘الف، ب است’ را اثبات صدق کند. بر طبق معرفت‌شناسی اگر حکم و گزاره‌ای خردپذیر باشد، باید پذیرفته شود. گزاره‌های خردستیز: در حالت دوم، مجموعه قوای ادراکی، یا نیروی استدلال‌گر خود انسان می‌تواند این گزاره ‘الف، ب است’ را اثبات کذب کند. در این صورت حکم یا گزاره خردستیز خوانده می‌شود. بر اساس معرفت‌شناسی گزاره خرد‌ستیز را باید رد کرد. گزاره‌های خردگریز: در حالت سوم و آخرین حالت، مجموعه قوای ادراکی، یا نیروی استدلال گر خود انسان نه قدرت اثبات صدق گزاره ‘الف، ب است’ را دارد و نه توان اثبات کذب آن را که در این صورت حکم یا گزاره خرد‌گریز خوانده می‌شود[1]». اینک برای نمونه به این عقاید معیوب دقت کنید: «عدد سیزده عدد منحوسی‌ست»، «بدحجابی علت زلزله است»، «با دخیل بستن بیماران شفا می‌یابند»، و… . من این نمونه‌ها را "عقاید معیوب" می‌دانم. معتقدم این عقاید با هیچ «خردِ منصفی» به چنگ درنمی‌آیند، و تأیید نمی‌شوند. "عقاید معیوب" عقلِ آدمی را به حیرت نمی‌اندازند، بلکه به انکار می‌کشانند. عقل با توانایی خود می‌تواند دریابد که این عقاید نادرست و از خرافاتِ ذهنی‌اند و می‌باید آنها را کاذب دانست.   
تا کنون دانستیم که"عقاید معیوب" به چه معناست؛ اینک می‌خواهیم بدانیم که واژه‌ی "دلچسب" در ترکیب و در دل این اصطلاح چه می‌کند. مراد من از به کار بردن این مفهوم توجه به آن دسته از عقاید معیوبی‌ست که اگرچه عقل‌ستیزند امّا به نوعی جنبه‌های ارزش‌آفرین و معنابخش دارند و می‌توانند به زندگی باوردارانِ خود جهت بدهند.  کسی که  واجد "عقاید معیوب دلچسب" است واجد باورهای کاذبی‌ست که گمان می‌رود زندگی فرد در نتیجه‌ی الزام و پایبندی به این باورها آرام‌تر و مثبت‌تر است و می‌تواند زندگی مطلوب و غیربحرانی لقب بگیرد. در همین مثال بالا ببینید که چگونه دختربچه‌ی بیمار ما از اینکه با امامِ حسین(ع) سخن گفته و از او قول شفا گرفته مسرور و سبک‌بار است و تا چه‌ اندازه این باور امید و انگیزه را به زندگی او بازگردانده است؟! من به شخصه اگر در دل چنین شرایطی قرار بگیرم هیچگاه حاضر نمی‌شوم تصویرسازی‌های اشتباه اما امیدبخشِ چنین انسان‌هایی را برهم بزنم و برای آنان کلاس توجیهی بگذارم. بله، اصلاً یکی از ویژگی‌های چنین عقایدی این است که در مواجهه‌ی با آنها ناباوران بیشتر تمایل به دروغ‌های همدلانه‌اند تا حقایقِ ناهمدلانه. به قول سعدی «دروغ مصلحت‌آمیز به ز راستِ فتنه‌انگیز[2]». "عقایدِ معیوبِ دلچسب" از آنجا که می‌توانند به زندگی باورمندانِ خود امیدِ بهبودی و رهایی از مصائب پیرامونی را بدهند و ادامه‌ی حیات را برای آنها ساده‌تر و شدنی‌تر سازند، قابل عنایت‌اند و می‌باید جدی گرفته شوند. لطفاً گمان نکنید که من می‌گویم چنین باورمندانی را می‌باید همیشه در اشتباه نگه داشت، خیر؛ حرف من این است که این باورها وابسته به شرایطند و در پی تغییر اوضاع و احوال می‌توانند مورد اصلاح و بازاندیشی قرار بگیرند. "عقاید معیوب دلچسب" حاملِ پیامِ انگیزه و امید برای زندگی و برای تحملِ مصائب و دشواری‌های امروز و اکنونند و می‌توانند اندکی تا بسیاری از درد درمندان بکاهند.
 
کلام آخر
من در اینجا مختصری در باب مسئله‌ی "عقاید معیوب دلچسب" سخن گفتم و کوشیدم مقدمتاً تعریفی کوتاه از آن ارائه دهم. امری که قطعاً آن را در آینده به صورت مفصل و در قالب کتابی مجزا به رشته‌ی تحریر درخواهم آورد و آن را به چاپ خواهم رساند. مع‌الوصف، چنانکه گفتم "عقاید معیوب دلچسب" ناظر بر باورهای عقل‌ستیزی‌ست که دارای جنبه‌های معنابخش و امیدآور است و می‌تواند حالِ باورمندان خود را خوب نگه دارد. این عقاید نشان می‌دهد که همه‌ی باورهای کاذب از یک سنخ نیستند و میان آنها از حیثِ معنابخشی و انگیزه‌آفرینی تفاوت‌های مشهودی وجود دارد. عقاید معیوب انزجارآفرینی نیز وجود دارند که کمتر می‌توان در برابر آنها سکوت کرد و آنها را کارآمد دانست.
با این حال، این مطلب نگاشته شد تا ما در میانِ انواع و اقسام عقاید و باورهایی که داریم، جایی هر چند کوچکی را نیز به این دست عقاید(عقایدِ معیوبِ دلچسب) اختصاص دهیم و متجاوزانه امور مشابه یا مزاحم را بر روی صندلی آنها ننشانیم. این عقاید آنگونه که من می‌‌فهمم در عمومِ ساحات و ابعاد هستی و نه تنها ساحت دین قابل ردیابی‌اند و هر کس می‌تواند نمونه‌هایی از آن را با خود مرور کند؛ در علم، عرفان، سیاست و… .
 
پایان
بیست و دوم فروردین‌ماه هزار و سیصد و نود وهفت
 
[1] -بنگرید در: معنویت و عقلانیت/گفت‌وگو با مصطفی ملکیان، نغمه پروان؛ اطلاعات حکمت و معرفت.
[2] -بنگرید در: گلستان، باب اول.
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.