قصیده آپوکالیپتیک* نعمت‌الله کرمانی

مهدی فردوسی مشهدی

قصیده‌ای به سَرسلسله نعمت‌اللهی مرحوم نعمت‏‌الله بن‏‌محمد کوه‏بنانی‏‌کرمانی شاعر و عارف سده هشتم قمری[1] منسوب است که وی در آن روی‌دادهای دوره صفویه و افشاریه و قاجاریه و پهلوی و جمهوری اسلامی را تا ظهور امام دوازدهم شیعیان، پیش‌گویی کرده و حتی از رهبران جمهوری اسلامی؛ یعنی آیت‌الله خمینی و ‌آیت‌الله خامنه‌ای و حتی محمود احمدی‌نژاد نام برده است. غیب‌گویی نعمت‌الله از دید پذیرندگانَش بر دو چیز دلالت می‌کند: هم جلالت مقام نعمت‌الله کرمانی؛ هم مشروعیت انقلاب.
قدرت کردگار می‌بینم
حالت روزگار می‌بینم
از نجوم این سخن نمی‌گویم
بلکه از کردگار می‌بینم

 غیب‌گویی در سنت دینی مسلمانان، کار ناشناخته‌ای نیست؛ چنان‌که خود قرآن پس از بازگویی قصه نوح (ع) می‌گوید: «تلک من اَنباء الغیب …[2]»؛ این از خبرهاى غیب است که آن را به تو وحى مى‌‏کنیم؛ پیش از این نه تو آن را مى‌دانستى و نه مردمَت.

از همین روی، خبر دادن از «مَغیبات» یا «مُغیّبات»؛ یعنی روی‌دادهای گذشته و آینده، در ادبیات این سنت، مصادیق کم‌شماری ندارد و البته جذاب و محورِ محافل است. اگر از گوگل در این‌باره بپرسید، افزون بر اندک پاسخ‌های مستنَد، مُشتی یافته‌های شتاب‌زَده پیش چشمتان خواهد نهاد که حاصل ابتهاج همان پذیرندگان زودباور است.

باری، قصیده‌ای با آن مطلع، در دیوان شاه نعمت‌الله با مقدمه سعید نفیسی هست[3]. دیگر مصححان دیوانَش نیز این قصیده را آورده‌اند[4]، اما مرحوم دکتر فرزام که سال‌ها احوال و اشعار و اقوال نعمت‌الله را برمی‌رسید و سرانجام، مقالات فراوان و سه تک‌نگاشته ویژه در این‌باره بر جای نهاد، همه آثار چاپی نعمت‌الله را «فاقد مزایای طبع انتقادی» دانسته[5] و گفته است: «برخی از فرقه‌ها و احزاب بنا به امیال و اغراض خصوصی از دخل و تصرف ناروا در قصیده مزبور که متضمن پیش‌گویی است، خودداری نکرده‌اند تا آن جا که بازشناختن ابیات اصلی و تشخیص صحیح از سقیم و سره از ناسره در این قصیده کاری بس دشوار است[6]».

دشوار است؛ زیرا همین قصیده دست‌کم از 150 سال پیش در «مجمع الفصحاء[7]» رضاقلی‌خان هدایت طبرستانی هست؛ یعنی با فرض ردّ انتسابش به نعمت‌الله، سؤال این است که غیب‌گویِ روی‌دادهای یک قرن بعد در آن زمان، کیست؟

برکنار از راست‌آزماییِ انتساب این قصیده و مناقشات سندی در این‌باره، تطبیق مفاهیم آن مَغیبات بر مصادیق معاصر نیز دشوار می‌نُماید؛ زیرا چنان مفاهیمی تفسیرپذیرند. برای نمونه، این بیت را بر آیت‌الله خمینی تطبیق کرده‌اند:
سیدی را ز نسل آل رسول
نام او، برقرار می‌بینم

گفته‌اند: شماره کلمه «برقرار» بنابر حساب جُمل (ابجد) 710 و کلمه «خمینی» هم با همین محاسبه، 710 است و قِس علی هذا. دیگر تفسیرهای باطنی و ریاضی این قصیده همچون مدعیات محمد رشاد خلیفه[8] درباره معجزات ریاضی قرآن، متکلفانه و متصنعانه است؛ زیرا با تغییر معیارها و مبناها و محاسبه‌ها، دیگر کسان را می‌توان از مصادیق آن مفاهیم برشمرد. افزون بر اینکه چنین مفسرانی درباره بیت‌های زیر ساکت مانده‌اند:
تا چهل سال ای برادر جان
دور آن شهریار می‌بینم
دور ایشان تمام خواهد شد
لشکری را سوار می‌بینم
یعنی یکی دو سال دیگر، «سید حسنی» ظاهر می‌شود و عُمر حاکمیت جمهوری اسلامی به فرجام می‌رسد!

با فرض درستیِ انتساب قصیده به نعمت‌الله و با توجه به مضامین این اشعار، سؤال دیگر این است که چرا ماجرای غیب‌گویی‌های نعمت‌الله از سده هشتم تا پانزدهم مسکوت مانده و چنان قصیده «غریبی[9]» ناگهان پیش یا پس از انقلاب 1357 رخ نموده است؟ باری، گمان می‌رود نعمت‌الله از اخبار کتاب‌های «ملاحم» و «فتن» متأثر بوده است؛ کتاب‌هایی که با توجه به انگیزه‌های سیاسیِ غیب‌گویی در تاریخ؛ یعنی ایجاد بهانه برای دست گشودن به جنگ‌های خونین (ملاحم) و براندازی مخالفان، مجعولات کم ندارند. از همین روی، علی بن‌موسی بن‌طاووس از عالمان شیعه سده هفتم که کمابیش هفتاد سال پیش از نعمت‌الله درگذشت و از نخستین نویسندگان شیعی «ملاحم و فتن» بود، خود را از پی‌آمدهای اُخروی و دنیوی دروغ‌های محتمَل ملاحم‌نویسان تبرئه کرده و گفته است: «و دَرَک ما تضمّنته على الرواه و انا بری‏ء من خطره لأننی احکی ما أجده بلفظه و معناه[10]». نیز گفته است: «انّنا قصدنا کشف ما رأیناه و لا درک علینا فیما علّقناه[11]‏»؛ ما چیزهایی را در این کتاب آوردیم که آنها را دیدیم؛ پس عواقب سوء این منقولات، بر ما نیست.

بسیاری از اهل معرفت بر پایه همین روایات، روزگار خود را «آخرالزمان» می‌دیدند؛ چنان‌که جلال‌الدین محمد بلخی متأثر از یورش مغولان به ایران، در سده هفتم می‌سرود:
ای فلک در فتنه آخر زمان
تیز می‌گردی بده آخر زمان
خنجر تیزی تو اندر قصد ما
نیش زهر آلوده‏ای در فصد ما
ای فلک از رحم حق، آموز رحم
بر دل موران مَزَن چون مار زخم[12]

چنان‌که معاصران نیز ملهَم از همان اخبار «آپوکالیپتیک»، گاه گاه مصداق دجّال و خراسانی و سفیانی را در خاورمیانه و فرنگ می‌یابند.

باری، به گفته محققان انتساب آن قصیده آپوکالیپتیک به نعمت‌الله کرمانی، انتسابی دفاع‌پذیر نیست و با فرض صحت این نسبت، به ابهامات تاریخی و تفسیری دچار است و الله العالم.

ارجاعات:
*. «Apocalypse» به معنای «آخر الزمان» و برگرفته از آپوکالیپس یونانی به معنای «اِفشای معرفت» است.
[1]. رضاقلی‌خان هدایت طبرستانی، مجمع الفصحاء، ج 2، بخش 1، ص 134.
[2].  هود، آیه 49.
[3]. نعمت‌الله کرمانی، دیوان شاه نعمت‌الله ولی، تقدیم سعید نفیسی، ص 527.
[4]. برای نمونه، ر.ک: همان، تصحیح عباس خیاط‌زاده، ص 892.
[5]. حمید فرزام، نکته‌ها و نقدها، ص 114.
[6]. همان، تحقیق در احوال و نقد آثار و افکار شاه نعمت‌الله ولی، ص 375.
[7]. این کتاب 1284 قمری نوشته شده است.
[8]. او متخصص زیست‌شیمی مصری‌تبار امریکایی بود که از دید خودش نظم ریاضی قرآن را کشف و بر اعجاز عددی‌اش تأکید کرد.
[9]. عنوان قصیده در دیوان مقدَم به تقدیم سعید نفیسی چنین است: «قصه‌ای بس غریب».
[10]. علی بن‌موسی بن‌طاووس، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن‏، ص 34.
[11]. همان، ص 350.
[12]. محمد بلخی، مثنوی معنوی، دفتر دوم.
مطالب مرتبط
منتشرشده: 2
  1. چرا کلام خدا را با ادعاهای باطل غیب گویان مخلوط میکنید؟

  2. محمد دشتی

    باسلام
    پیشگو یی های شاه نعمت الله ولی یاد آور پیش گویی های نوستراداموس فرانسوی است و اشکال مبنایی ندارد
    کلیت آن همسو با پیش گویی های نوستر داموس قابل تایید است. جزئیات آن به تدریج خود نمایی خواهد کرد و روند تحولات منتطر نمی ماند.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.