دین و راست‌گرایی افراطی در اروپا

علی مهجور

خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا هرچند به لحاظ سیاسی بسیار مهم است اما مهم‌تر از آن اتفاقی است که این رأی گیری تنها نشانه‌ی آن اتفاق محسوب می‌شود. به باور بسیاری از تحلیل‌گران، کاروانی از حوادث در راه است که برکسیت جرس از راه رسیدن آنها را به صدا درآورده است.

در سال‌های اخیر برگزاری انتخابات در کشورهای اروپایی، غیر از تب انتخاباتی‌ای که به طور معمول برای سیاستمداران، به همراه داشته، بسیار از اندیشمندانی را که دغدغه صلح جهانی دارند، نیز نگران کرده است. تقریبا در هر انتخابات، چالش بزرگی که در پیش روی احزاب میانه‌رو قرار داشته، جذابیت یافتن شعارهای احزاب و گروه‌های ملی‌گرا بوده. هرچند ملی‌گرایی، در آغاز شکل‌گیریِ جغرافیای سیاسی در عصر جدید، راه‌حلی کارآمد برای پرهیز از جنگ به شمار می‌رفت، اما در دهه‌های پایانی قرن بیستم، منافع مشترک پیش روی کشورهای اروپایی دربرابر سایر قدرت‌های جهانی، موجب هم‌گرایی آنها و به وجود آمدن نخست، بازار مشترک و سپس اتحادیه اروپا شد.
در این مجال به دنبال بررسی چند و چون شکل‌گیری این اتحادیه یا منافع و مضار فروپاشی اتحادیه اروپا به سبب رشد ملی‌گرایی نیستیم؛ بلکه آنچه برای ما اهمیت دارد نسبت دین با راست‌گرایی رادیکال و احیانا تبعاتی است که از این جریان، خواه ناخواه، در آینده دامان پیروان ادیان را در این قاره خواهد گرفت. پیش از هرچیز نباید فراموش کرد که دلایل شکل‎‌گیری اتحادیه اروپا، نخست کسب منافع اقتصادی مشترک و دوم جلوگیری از بروز جنگ‌هایی بود که پیش از آن، در قالب جنگ‌های جهانی، روند پیشرفت را کند و در موارد زیادی ساکن کرده بود. نکته‌ی دیگری که  در این میان اهمیت دارد، تأثیر اندیشه‌ی اروپای واحد در پیش‌زمینه‌های فرهنگی مردم در این قاره بود. اروپای متحد رؤیایی تحقق نایافتنی بود که بسیاری از سیاستمداران در طول تاریخ این قاره به دنبال آن بودند. این آرمان همچنان مطمح نظر نخبگان سیاسی و فرهنگی در کشورهای مختلف اروپایی بود. شاید شهروند اروپا بودن، در آغاز شکل‌گیری اتحادیه آنقدر برای برخی از مردم عامی جذابیت داشت که برخی از آنها به سایر منافعی که از این اتحاد نصیب کشورها می‌شد نمی‌اندیشید.
اما مانند هر جامعه‌ی دیگری، جامعه‌ی تازه وسعت‌یافته‌ی برآمده از این اتحاد نیز مشکلات خود را داشت. نخست آنکه وضعیت نامتوازن اقتصادی و اختلاف رشد اقتصادی، تورم، میزان بیکاری، ارزش پول ملی بین کشورهای این اتحادیه، هر روز موجب می‌شد تا گروه‌ها و احزابی که به هر دلیل خواستار جدایی کشور خود بودند، در رسانه‌ها و تریبون‌های رسمی و غیر رسمی، افکار عمومی را به سوی خود جلب کنند و از مشکلاتی بگویند که ناشی از شکل‌گیری این اتحادیه است. در این میان، آنچه نقش مهمی در اقناع توده مردم را داشته و دارد، تکیه بر مؤلفه‌های فرهنگ‌های بومی در هر کشور و نیز خرده‌فرهنگ‌هایی است که به باور گروه‌های ملی‌گرا با وجود اروپای متحد، مجال بقا و بالندگی نمی‌یابند. فارغ از درستی یا نادرستی این ادعا، باید به خاطر داشته باشیم که در تقابل‌های بالقوه‌ای که در اروپا هنوز هم وجود دارد، موضوع ملی‌گرایی و و حفظ مؤلفه‌های فرهنگی مانند، زبان، خط، دین، پوشش، آداب و رسوم از اهمیت فراوانی برخوردار است. رد پای پررنگ قوم‌گرایی و ملیت را به خوبی می‌توان در جنگ‌های  بالکان، به ویژه در نسل‌کشی مردم بوسنی و هرزگوین به عنوان یکی از جدال‌های خونین و دردناک بشری در اروپا تعقیب کرد.
با این مقدمات، وضعیت حال حاضر اروپا و جدایی انگلیس که  ظاهرا برآمده از یک اراده ملی است چه چشم‌اندازی در پیش روی ما قرار می‌دهد؟ نخست آنکه ملی گرایی و نگرش افراطی به آن، تقریبا در همه‌ی کشورهای اروپایی در حال رشد است. طرفداران راست‌گرایی افراطی از همان عواملی که سبب شکل‌گیری اتحادیه شده است برای سست‌کردن پیوند‌های آن استفاده می‌کنند. اولا از این موضوع بحث می‌کنند که منافع اقتصادی‌ای که قرار بود از این اتحاد نصیب مردم کشور ما شود، تحصیل نشده و به باور آنها مشکلات اقتصادی کشور ربط  وثیقی با پیمان‌های مشترک بین کشورهای اتحادیه دارد. دوم آنکه این اتحادیه با تحمیل مؤلفه‌های فرهنگی واحد از یک سو، و مهم‌تر از آن، با وضع قوانینی که مهاجران را از سراسر جهان به کشور ما گسیل می‌دارد از سوی دیگر، موجب از بین رفتن هویت فرهنگی ما شده است. این تبیین مسأله، بدون راه حل نیز نیست. راه حلی که از سوی راست‌گرایان ارائه می‌شود، پر رنگ ساختن تفاوت‌های ملی و قومی، تکیه بر مؤلفه‌های مذهبی مسیحی، وضع قوانین سخت‌گیرانه برای ورود مهاجران به اروپا، تقویت روحیه دیگرستیزی برای برخورد با پناهجویان و در یک کلام تقویت تعصب قومی با شعار حفظ هویت ملی است. تعداد رو به رشد نمایندگان راست‌گرا در پارلمان اروپا این گروه‌ها را در دستیابی به اهدافشان امیدوارتر از پیش ساخته است و قابل پیش‌بینی است که با شدت گرفتن شعارهای این احزاب خروج پیاپی کشورها از اتحادیه امری دور از ذهن نیست.
مسیحیت هرچند به لحاظ محتوایی از آموزه‌های غنی روادارانه برخوردار است اما در چنین معرکه‌ای، نه محتوای آن، بلکه خود مسیحی بودن به عنوان یک مؤلفه هویت ساز برای ملی‌گرایان اهمیت پیدا می‌کند. این مسأله هرچند به عنوان یکی از ابزارهای تبلیغاتی راست‌گرایان همواره مطرح بوده است اما رشد مهاجرت پناهجویان مسلمان از یک سو و پدیده‌ی داعش وترورها و  انفجارهایی که از سوی این گروه تروریستی قلب اروپا را لرزانده است از سوی دیگر، موجب شده است تا این ابزار، کارآمدتر از هر زمان دیگری، در اختیار راست‌گرایان قرار گیرد. اسلام‌هراسی‌ای که همواره از سوی رسانه‌‌های حامی این گروه‌ها ترویج می‌شد، در سال‌های اخیر، به مثابه حربه‌ای پرنفوذ در کنار سایر عناصر تبلیغات پوپولیستی این احزاب بروز کرده است. فراموش نباید کرد خوراک تبلیغاتی‌ای را که مهاجمان به هفته‌نامه شارلی‌ابدو برای اسلام‌ستیزان در اروپا فراهم کردند تا در نتیجه‌‌ی آن اعمال محدودیت برای مسلمانان در سراسر اروپا شدت بگیرد.
روشن است که برای راست‌گرایان، خشونت‌هایی که به نام اسلام به انجام می‌رسد تا چه اندازه اهمیت دارد؛ هم به جهت آنکه با تکیه بر اسلام‌هراسی از ورود مهاجران و پناهجویان جلوگیری کنند و چه بسا در آینده به تصقیه‌های نژادی‌ای از نوع کشتار بوسنی و هرزگوین دست بزنند و هم به این جهت که بر مؤلفه‌ها و ارزش‌های مسیحی پای بفشرند و از این رهگذر مسیحیت را بیش از پیش چنان ابزاری ملی‌گرایانه در معرکه سیاست به کارگیرند. نخستین نقشی که دین برای این‌گروه‌ها در تحولات جاری سیاسی اروپا ایفا می‌کند، مسلماً کارکردی است که دین را به ابزاری هویت بخش برای تقویت تعصب قومی و ملی‌گرایی افراطی تنزل می‌دهد. هرچند برای نخبگان و خردمندان روشن است که این نحوه تمسک به دین، سوء استفاده از دین است، اما برای توده‌های مردم که خالی از تأملات ژرف و دقت‌‌های علمی‌اند، تبلیغات پرطمطراق متکی به مؤلفه‌های ملی و دینی اثرگزار خواهد بود.
جدای از این کارکرد، قرارگرفتن راست‌گرایان افراطی در هرم قدرت، ربط دیگری نیز با دین و پیروان ادیان به ویژه مسیحیت و کلیسا پیدا می‌کند. جدال‌ها و نزاع‌هایی که اروپا در تاریخ خود تجربه کرده در موارد بسیاری متأثر از دین بوده است. شکل‌گیری فرقه‌ها و گرایش‌های جدید دینی، انشعاب‌های مسیحیت، برداشت‌های متفاوت از آموزه‌های واحد و پدیدآمدن جنبش‌های اجتماعی و سیاسی با درونمایه‌های دینی در تاریج نزاع‌های اروپائیان با یکدیگر بی‌تأثیر نبوده است. با قدرت گرفت راست‌گرایان یکی از خطرات جدی‌ای که اروپا را تهدید خواهد کرد، اختلال در نظم سیاسی این قاره است. سیاست‎‌های سخت‌گیرانه‌ای که از سوی نمایندگان این احزاب در پارلمان اروپا اتخاذ می‌شود مسلما محدود به مهاجران و مسلمانان نخواهد ماند و شعله‌های افراطی‌گری و تعصب دینی دامان خود اقوام و احزاب اروپایی را نیز خواهد گرفت.  
مار خفته‌ی عصبیت دینی، نژادی و قومیتی در ظل حرارت‌های پوپولیسم راست‌گرایانه افراطی در اروپای قرن بیست و یکم آهسته آهسته بیدار می‌شود. ممکن است سیاستمداران در جدال هر روزه برای کسب قدرت فراموش کنند، اما مورخان، حقوق‌دانان، طرفداران صلح و خردمندان، هرگز فراموش نخواهند کرد که شعله‌های دو جنگ جهانی در میانه‌ی قرن بیستم، چگونه از زیر خاکستر تعصبات هویت‌ساز و ملی‌گرایانه‌ی همین اروپائیان سربرآورد و پیش از هر ملتی، سرزمین‌های خودشان را به خون و آتش کشید. راست‌گرایی افراطی بستر مناسبی برای ساخته‌شدن ایدئولوژی‌های خطرناک از آموزه‌های دینی فراهم خواهد ساخت. در این معرکه مسلما کمترین اختلاف سلایق در ادیان، تمامی خطوط قرمز سکولاریستی را درمی‌نوردد و به عنوان ابزاری علیه خصم به کار گرفته خواهد شد و مسیحیتی که برای فرو نشاندن آتش دشمنی توصیه می‌کند اگر بر گونه‌ی راست‌تان سیلی خورد گونه‌ی چپ را نیز پیش بیاورید، مبدل به مسیحیتی خواهد شد که برای حفظ ملت و وطن، مجوز خشونت‌بار ترین جنگ‌ها را صادر خواهد کرد.
 
مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. سالار

    سلام.با تشکر از تحلیل زیبایتان

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.