خشمِ مقدس یا جهلِ مقدس؟ همزیستیِ دینی در رویکردِ آیت‌الله سیستانی

حضور بُهره‌های هند در حرم امام‌حسین(ع) موجی از واکنش‌های احساسی و گاه تند را برانگیخت، محمدهادی زاهد غروی در این یادداشت می‌کوشد نشان دهد که فاصله میان غیرت دینی و تعصب جاهلانه، تنها با چراغ معرفت و رجوع به سیره اهل‌بیت(ع) روشن می‌شود. او با تکیه بر میراث قرآنی، روایی و رویکرد آیت‌الله سیستانی، ثابت می‌کند که مدارا و کرامت انسانی نه تاکتیکی اجتماعی، بلکه جوهره‌ای اصیل از دین است؛ و حضور مسالمت‌آمیز دیگران در اماکن مقدس، تهدید ایمان نیست، بلکه فرصت گفت‌وگو و گشودگی است. اما پرسش بنیادین همچنان پابرجاست:

محمدهادی زاهد غروی: در ایامی که گذشت، هزاران نفر از بُهره‌های هند بارِ نیاز به آستان سیدالشهدا(ع) گشودند و گرداگرد ضریحِ نور، حلقه زدند. جان‌های خویش را به زمزمِ زیارت و مرثیه جلا بخشیدند و زمامِ دل به ساحتِ قدسی آن امامِ هُمام سپردند.

این حضور، گرچه تبلور ارادت و پیوندی روحانی با آستانِ حسینی بود، لیک دریغا که شراره‌ غضبی کور در خرمنِ سینه‌ گروهی افکند؛ آنان که در مکتبِ فقهِ رحمانی، بابِ مدارا، نخوانده بودند. به پوسته‌ حمیّت چنگ زدند و از مغزِ حکمت غافل ماندند و در دام غیرتی، بی‌معرفت اسیر آمدند.

اگر با  منطقِ سترگ ایمانی و کرامتِ انسانی مأنوس بودند، درمی‌یافتند که چنین حضوری نه تحدیدِ ایمان، که تمهیدِ گفتمان است؛ نه تهدیدی بر حریمِ دین، که فرصتی است مغتنم برای گشودنِ دریچه‌ای به مفاهمه و مجالستِ فرهنگی، برای نمایاندنِ سیمای رحمانی و چهره‌ عقلانیِ مکتب اهل بیت(ع). و بسا که همین روزنه، شاه‌راهی به سوی هدایت می‌گشت و دلی را به نورِ معرفت روشن می‌ساخت.

مقدمه

در دنیای امروز که تکثرگرایی دینی و فکری به واقعیتی انکارناپذیر در جوامع بشری بدل شده، پرسش از چیستی و چگونگی تعامل با «دیگریِ» متفاوت، اهمیتی دوچندان یافته است. پاسخ به این پرسش، نقشه راهی را ترسیم می‌کند که می‌تواند به همزیستی مسالمت‌آمیز و شکوفایی فرهنگی منجر شود یا بذر تقابل و خشونت را بپراکند.

این یادداشت می‌کوشد تا با الهام از سیره پیشوایان معصوم(ع) و با تمرکز بر رویکرد فقهی ـ اخلاقی آیت‌الله العظمی سیستانی، پاسخی برای این چالش ارائه دهد. برای تحلیل این موضوع و بررسی حدود و ثغور حقوق پیروان سایر ادیان ـ و به طور خاص، تحلیل پدیده حضور زائران بُهره هندی در اماکن مقدس ـ از دو منظر بنیادین و درهم‌تنیده بهره خواهیم برد:

۱. منظر اخلاقی-کلامی مبتنی بر اصل «مدارا»: این دیدگاه که ریشه در آموزه‌های قرآنی و سیره معصومین(ع) دارد، بر مدارا، رفق، و تعامل نیکو به عنوان یک راهبرد اخلاقی و نه یک تاکتیک سیاسی تأکید می‌کند. در این چهارچوب، مدارا برخاسته از عقلانیت و حکمت دینی است.

۲. منظر حقوقی-اجتماعی مبتنی بر مفهوم «حقوق شهروندی»: این دیدگاه بر حقوق اساسی و برابر تمام انسان‌ها فارغ از دین و مذهبشان تأکید دارد. بر اساس این منظر، امنیت، کرامت و آزادی‌های مشروع، حقوقی هستند که حکومت اسلامی موظف به تضمین آن برای همه شهروندان و حتی بازدیدکنندگان مسالمت‌جو است.

در ادامه، ابتدا به ریشه‌های این دو اصل در قرآن و سیره پیشوایان دین می‌پردازیم و سپس نشان خواهیم داد که چگونه رویکرد آیت‌الله سیستانی، تداوم، تطبیق و تفسیری عمیق از همین مبانی در جهان معاصر است.

مبانی قرآنی و روایی مدارا

برای درک عمیق رویکرد اسلام به مقوله همزیستی با دیگران، باید به سرچشمه‌های اصیل آن، یعنی قرآن کریم، کلام و سیره پیشوایان دین، رجوع کرد. روایات متعددی که از آن بزرگواران به ما رسیده، منشور جامعی از اخلاق اجتماعی را ترسیم می‌کند.

قرآن کریم در آیه‌ای صریح، احسان به کسانی که با مسلمانان در حال جنگ نیستند را نه‌تنها مجاز، بلکه مورد تأیید الهی قرار می‌دهد.

«لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ»[1]

(خدا شما را از نیکی کردن و عدالت نسبت به کسانی که درکار دین با شما نجنگیدند و شما را از دیارتان بیرون نکردند باز نمی‌دارد؛ زیرا خدا عدالت پیشگان را دوست دارد.)

از صدها روایتی که در باب مدار، نرمی بادیگران، آداب معاشرت، مراتب ایمان و پرهیز از تکفیر نقل شده، به عنوان نمونه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

«ستّه تخبر بها عقول النّاس: الحلم عند الغضب، و القصد عند الرّغب، و الصّبر عند الرّهب، و تقوى اللّه فی کلّ حال، و حسن المداره، و قلّه المماراه»[2]

(شش چیز از عقل مردم خبر می‌دهد: بردباری هنگام خشم، میانه‌روی هنگام رغبت، شکیبایی هنگام ترس، تقوای الهی در هر حال، مدارا کردن نیکو، و پرهیز از جدال و بگو مگو)

این روایت، مدارای نیکو (حسن المداره) را در کنار ویژگی‌های بنیادینی چون بردباری و تقوا، یکی از شاخصه‌های اصلی عقلانیت و خردمندی معرفی می‌کند. این بدان معناست که تعامل سازنده و هوشمندانه با دیگران، نه از سر ضعف، بلکه برخاسته از عقلی پخته و رشید است که توانایی مدیریت روابط اجتماعی پیچیده را دارد و از درگیری‌های بیهوده پرهیز می‌کند.

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): ثَلَاثٌ مَنْ لَمْ یَکُنَّ فِیهِ لَمْ یَتِمَّ لَهُ عَمَلٌ: وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ وَ خُلُقٌ یُدَارِی بِهِ النَّاسَ وَ حِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ.»[3]

(رسول خدا(ص) فرمودند: سه چیز است که در هر کس نباشد، هیچ عملی از او به کمال نمی‌رسد: پارسایی که او را از گناهان باز دارد، اخلاقی که با آن با مردم مدارا کند، و بردباری‌ای که با آن جهالت نادان را دفع نماید.)

این روایت، جایگاه مدارا را از یک توصیه اخلاقی صرف فراتر برده و آن را به یکی از سه رکن ضروری برای کمال یافتن اعمال تبدیل می‌کند.

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): أَمَرَنِی رَبِّی بِمُدَارَاهِ النَّاسِ کَمَا أَمَرَنِی بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ.»[4]

(رسول خدا(ص) فرمودند: پروردگارم مرا به مدارا کردن با مردم امر فرمود، همان‌گونه که به انجام واجبات امر کرده است.)

این روایت به صریح‌ترین شکل ممکن، اهمیت مدارا را بیان می‌کند. و اینکه پیامبر اکرم(ص)، مأموریت خود در تعامل با مردم را هم‌وزن و هم‌تراز با انجام فرایض الهی مانند نماز و روزه می‌داند.

«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: إِنَّ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ قُفْلًا وَ قُفْلُ الْإِیمَانِ الرِّفْقُ. و « قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (ع): مَنْ قُسِمَ لَهُ الرِّفْقُ قُسِمَ لَهُ الْإِیمَانُ.»[5]

(همانا برای هر چیزی قفلی است و قفل ایمان، «رِفق» (نرمی و مدارا) است) و (به هر کس که «رِفق» روزی شود، ایمان روزی‌اش شده است. )

رِفق به معنای نرمی، ملایمت و مهربانی در رفتار و گفتار است. این دو روایت، رفق را نه تنها یک فضیلت، بلکه محافظ و نگهدارنده اصلِ ایمان معرفی می‌کنند. همان‌طور که قفل، گنجینه را از دستبرد حفظ می‌کند، نرمی و مدارا نیز ایمان فرد را از آفاتی چون خشونت، تکبر و نفرت که می‌توانند اساس دینداری را از بین ببرند، مصون می‌دارد. در حقیقت، ایمان حقیقی در بستری از نرم‌خویی و مهربانی رشد می‌کند و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند.

درجات ایمان و مراتب نجات

یکی از مفاهیم کلیدی و انسان‌گرایانه در کلام شیعی، مفهوم مستضعف است. این واژه که در نگاه اول ممکن است صرفاً به معنای ضعیف و تحت ستم اقتصادی یا سیاسی به نظر برسد، در روایات اهل بیت(ع) ابعاد عمیق‌تری پیدا می‌کند و به استضعاف فکری و معرفتی اشاره دارد. این دسته از افراد کسانی هستند که نه از روی عناد و لجاجت، بلکه به دلیل عدم دسترسی به حقیقت یا عدم توانایی درک آن، از مسیر ایمان دور مانده‌اند.

«عَنْ زُرَارَهَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (ع) عَنِ الْمُسْتَضْعَفِ فَقَالَ: هُوَ الَّذِی لَا یَهْتَدِی حِیلَهً إِلَى الْکُفْرِ فَیَکْفُرَ وَ لَا یَهْتَدِی سَبِیلًا إِلَى الْإِیمَانِ، لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُؤْمِنَ وَ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یَکْفُرَ، فَهُمُ الصِّبْیَانُ وَ مَنْ کَانَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ عَلَى مِثْلِ عُقُولِ الصِّبْیَانِ، مَرْفُوعٌ عَنْهُمُ الْقَلَمُ.»[6]

(زراره گوید: از امام‌باقر (ع) درباره مستضعف پرسیدم. ایشان فرمودند: او کسی است که نه راهی به سوی کفر می‌یابد تا کافر شود و نه راهی به سوی ایمان می‌یابد. نه توانایی ایمان آوردن دارد و نه توانایی کفر ورزیدن. اینان کودکان هستند و هر مرد و زنی که عقلی همانند کودکان داشته باشد؛ قلم تکلیف از آنان برداشته شده است.)

یکی از مهم‌ترین آموزه‌های امام‌صادق(ع) در زمینه تعاملات انسانی، روایتی است که به مسئله برائت و تبری جستن از هم‌کیشانی می‌پردازد که در سطح معرفتی پایین‌تری قرار دارند. این روایت، منطق تفکر طیفی را جایگزین تفکر دوقطبی (صفر و صدی) می‌کند.

«جَرَى ذِکْرُ قَوْمٍ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّا نَبْرَأُ مِنْهُمْ إِنَّهُمْ لَا یَقُولُونَ مَا نَقُولُ. قَالَ فَقَالَ: یَتَوَلَّوْنَا وَ لَا یَقُولُونَ مَا تَقُولُونَ تَبْرَءُونَ مِنْهُمْ؟ قَالَ قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: فَهُوَ ذَا عِنْدَنَا مَا لَیْسَ عِنْدَکُمْ فَیَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَبْرَأَ مِنْکُمْ؟ قَالَ قُلْتُ: لَا جُعِلْتُ فِدَاکَ. قَالَ: وَ هُوَ ذَا عِنْدَ اللَّهِ مَا لَیْسَ عِنْدَنَا أَ فَتَرَاهُ اطَّرَحَنَا؟ قَالَ قُلْتُ: لَا وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ، مَا نَفْعَلُ. قَالَ: فَتَوَلَّوْهُمْ وَ لَا تَبَرَّءُوا مِنْهُمْ.»[7]

([راوی گوید:] سخن از گروهی به میان آمد. من عرض کردم: «فدایت شوم، ما از آنها برائت (تبری) می‌جوییم، زیرا آنان آنچه را ما می‌گوییم، نمی‌گویند (معرفتشان به اندازه ما نیست).» امام(ع) فرمودند: «آنها ولایت ما را قبول دارند ولی آنچه را شما می‌گویید، نمی‌گویند و شما از ایشان تبری می‌جویید؟» گفتم: «بله». امام فرمود: «پس اینک نزد ما (اهل بیت) چیزهایی (از علم و معرفت) هست که نزد شما نیست، آیا سزاوار است که ما از شما برائت بجوییم؟» عرض کردم: «نه، فدایت شوم.» امام فرمود: «و اینک نزد خداوند چیزهایی هست که نزد ما نیست، آیا فکر می‌کنی او ما را از خود رانده است؟» عرض کردم: «نه به خدا، فدایت شوم! [پس] ما چه کنیم؟» امام فرمود: «آنها را دوست بدارید و از آنها دوری و برائت نجویید.)

در ادامه این روایت امام(ع) به این نکته که اشاره می‌کند که ایمان دارای مراتب و درجات است. ایمان در نگاه اهل‌بیت(ع) حقیقتی ذو‌مراتب است، نه امری یک‌سطحی و مطلق. در روایات متعددی امامان(ع)، مؤمنان را بر پایه ظرفیت و معرفت‌شان به مراتبی تقسیم کرده‌اند؛ و ایمان را چون نردبانی دانسته‌اند که پله‌پله پیموده می‌شود. از این‌رو، هر مؤمنی را تنها به اندازه فهم و طاقت دینی‌اش باید سنجید، نه بیش از آن. امام‌صادق(ع) فرمود: «ایمان ده درجه دارد، همانند نردبانی که از یک پله به پله دیگر بالا می‌روند؛ مباد که صاحبِ مرتبه دوم به پایین‌تر از خود بگوید تو بر چیزی نیستی، که اگر چنین کند، آن که بالاتر است، او را فروخواهد انداخت.» این منطق، سلوک معرفتی و اخلاقی شیعه را از دوگانه‌نگریِ «مؤمن و کافر» رها می‌سازد و تفکر طیفیِ رشد و تربیت را جای آن می‌نشاند.

در حالی که روایات فوق بر مدارا، عدم قضاوت، و پذیرش مراتب ایمان تأکید داشتند، این روایت از امیرالمؤمنین علی(ع) فراتر رفته و به صراحت جایگاه سایر مسلمانان را در منظومه رحمت الهی و شفاعت اهل بیت(ع) تبیین می‌کند. این حدیث، خط بطلانی بر هرگونه تفکر تکفیری و حذفی در قبال عموم مسلمانان می‌کشد.

«إِنَّ لِلْجَنَّهِ ثَمَانِیَهَ أَبْوَابٍ… بَابٌ یَدْخُلُ مِنْهُ النَّبِیُّونَ وَ الصِّدِّیقُونَ وَ بَابٌ یَدْخُلُ مِنْهُ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ خَمْسَهُ أَبْوَابٍ یَدْخُلُ مِنْهَا شِیعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا… وَ بَابٌ یَدْخُلُ مِنْهُ سَائِرُ الْمُسْلِمِینَ مِمَّنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ یَکُنْ فِی قَلْبِهِ مِقْدَارُ ذَرَّهٍ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.»[8]

(امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: «همانا بهشت هشت در دارد: دری که پیامبران و صدّیقان از آن وارد می‌شوند، دری که شهدا و صالحان از آن وارد می‌شوند، و پنج در که شیعیان و دوستداران ما از آن‌ها وارد می‌شوند… و یک در که سایر مسلمانان از آن وارد می‌شوند؛ کسانی که شهادت به “لا اله الا الله” داده‌اند و در قلبشان به اندازه ذره‌ای بغض و کینه ما اهل بیت وجود نداشته باشد.)

«قُلْتُ لَهُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ أَ رَأَیْتَ مَنْ صَامَ وَ صَلَّى وَ اجْتَنَبَ الْمَحَارِمَ وَ حَسُنَ وَرَعُهُ مِمَّنْ لَا یَعْرِفُ [هذا الامر] وَ لَا یَنْصِبُ؟ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ أُولَئِکَ الْجَنَّهَ بِرَحْمَتِهِ.»[9]

([زراره گوید به امام‌صادق(ع)] عرض کردم: «خداوند کارتان را سامان دهد، نظرتان درباره کسی که روزه می‌گیرد، نماز می‌خواند، از گناهان کبیره دوری می‌کند و ورع و تقوای نیکویی دارد، اما این امر (ولایت) را نمی‌شناسد و دشمنی هم نمی‌ورزد (ناصبی نیست)، چیست؟» امام فرمود: «همانا خداوند، این گروه را به رحمت خویش وارد بهشت می‌کند.)

«فَأَمَّا مَنْ وَحَّدَ اللَّهَ وَ آمَنَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَتَنَا وَ لَا ضَلَالَهَ عَدُوِّنَا وَ لَمْ یَنْصِبْ شَیْئاً وَ لَمْ یُحِلَّ وَ لَمْ یُحَرِّمْ وَ أَخَذَ بِجَمِیعِ مَا لَیْسَ بَیْنَ الْمُخْتَلِفِینَ مِنَ الْأُمَّهِ فِیهِ خِلَافٌ فِی أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِهِ وَ کَفَّ عَمَّا بَیْنَ الْمُخْتَلِفِینَ مِنَ الْأُمَّهِ [فِیهِ‏] خِلَافٌ فِی أَنَّ اللَّهَ [أَمَرَ بِهِ أَوْ] نَهَى عَنْهُ [فَلَمْ یَنْصِبْ شَیْئاً] وَ لَمْ یُحَلِّلْ وَ لَمْ یُحَرِّمْ وَ لَا یَعْلَمُ وَ رَدَّ عِلْمَ مَا أُشْکِلَ عَلَیْهِ إِلَى اللَّهِ فَهَذَا نَاجٍ‏ وَ هَذِهِ الطَّبَقَهُ بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ بَیْنَ الْمُشْرِکِینَ هُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ وَ أَجَلُّهُمْ»[10]

(اما کسی که خدا را یگانه بداند و به پیامبر خدا (ص) ایمان آورد، ولی ولایت ما (اهل بیت علیهم‌السلام) را نشناسد و از گمراهی دشمنان ما نیز آگاه نباشد؛ هیچ چیزی را به عنوان شعار و موضع‌گیری (در دین) برپا نکرده باشد، و نه چیزی را حلال و نه چیزی را حرام شمرده باشد، و در آنچه امت (اسلامی) در آن اختلاف ندارند، همان را گرفته باشد ـ بدان معنا که خداوند بدان فرمان داده است ـ و از آنچه امت درباره‌اش اختلاف دارند در اینکه آیا خدا بدان امر کرده یا نهی کرده است، خودداری نموده باشد، و هیچ موضع‌گیری ننموده و نه حکم به حلالی یا حرامی داده و حقیقت را هم ندانسته باشد، و آنگاه علم آنچه را بر او مشکل شده به خدا واگذار کرده باشد، پس چنین کسی رستگار است. و این طبقه (گروه) بین مؤمنین و مشرکین قرار دارند و قسمت اعظم مردم و اکثریت آنها هستند.)

این روایات به نوعی تأییدکننده پلورالیسم نجات می‌باشند. به عبارت دیگر بر اساس این روایات می‌توان میان دو مفهوم؛ پلورالیسم حقیقت و پلورالیسم نجات تمایز نهاد. پلورالیسم حقیقت بر آن است که همه ادیان و مذاهب، به‌طور برابر و هم‌زمان حامل حقیقتِ مطلق‌اند؛ امّا پلورالیسم نجات، بر محور نیت، تقوا و صدق عمل استوار است؛ بدین معنا که درهای رحمت و نجات الهی به روی پیروان آن صراط، محدود و منحصر نیست. بر اساس این رویکرد، خداوند بر مبنای عدالت و رحمت گسترده خود، با کسانی که از روی قصور (عدم دسترسی به حقیقت یا عدم توانایی درک آن) و نه از روی تقصیر و عناد، از مسیر حق دور مانده‌اند، با لطف و بخشش رفتار می‌کند و راه نجات را برای آنان باز می‌گذارد.

روایات ذکر‌شده آشکارا مؤید همین برداشت‌اند. امام‌صادق(ع) نجات کسانی را وعده می‌دهد که هرچند ولایت را نمی‌شناسند، اما ناصبی و معاند هم نیستند؛ و امیرالمؤمنین(ع) جایگاهی مستقل برای مسلمانانی قرار می‌دهد که تنها به توحید و محبت بی‌کینه نسبت به اهل‌بیت(ع) بسنده کرده‌اند. و همچنین گروهی را توصیف می‌کند که میان مؤمنان کامل و مشرکان قرار دارند؛ موحّدانی که توقف می‌کنند و علم امور اختلافی را به خدا وا‌می‌گذارند، و آنان را «ناجی» می‌خواند. حاصل مجموع این احادیث، تأیید پلورالیسم نجات است، یعنی دایره نجات به اندازه صداقت ایمان و سلامت دل گسترده است؛ رحمت الهی نه انحصاری، بلکه دارای مراتب و فراگیر است..

معاشرت و روابط اجتماعی

«عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ کَیْفَ یَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَصْنَعَ فِیمَا بَیْنَنَا وَ بَیْنَ قَوْمِنَا وَ بَیْنَ خُلَطَائِنَا مِنَ النَّاسِ مِمَّنْ لَیْسُوا عَلَى أَمْرِنَا؟ قَالَ: تَنْظُرُونَ إِلَى أَئِمَّتِکُمُ الَّذِینَ تَقْتَدُونَ بِهِمْ فَتَصْنَعُونَ مَا یَصْنَعُونَ، فَوَ اللَّهِ إِنَّهُمْ لَیَعُودُونَ مَرْضَاهُمْ وَ یَشْهَدُونَ جَنَائِزَهُمْ وَ یُقِیمُونَ الشَّهَادَهَ لَهُمْ وَ عَلَیْهِمْ وَ یُؤَدُّونَ الْأَمَانَهَ إِلَیْهِمْ.»[11]

(معاویه بن وهب می‌گوید: به امام‌صادق(ع) عرض کردم: «شایسته است ما در روابط میان خود و قوممان و معاشرانمان از مردمی که بر آیین ما نیستند (شیعه نیستند)، چگونه رفتار کنیم؟». امام فرمودند: «به پیشوایان خود که از آنان پیروی می‌کنید، نگاه کنید و هر کاری آنان می‌کنند، شما نیز انجام دهید. به خدا سوگند که آنان (امامان شما) بیمارانشان را عیادت می‌کنند، در تشییع جنازه‌هایشان حاضر می‌شوند، به نفع و علیه آنان شهادت (عادلانه) می‌دهند و امانت را به آنان باز می‌گردانند.)

مدارا با دشنام‌دهندگان

امامان(ع) با آنکه توهین به امیرالمؤمنین(ع) را عملی نکوهیده می‌دانند، پیروان خود را از واکنش خشم‌آلود، انتقام‌جویانه و یا ترور دشنام‌دهنگان نهی می‌فرمایند، تا جامعه در آتش تعصّب و فتنه نسوزد و ایمان در رفتارِ حکیمانه تجلّی یابد.

« قَالَ عَلْقَمَهُ أَخِی لِأَبِی جَعْفَرٍ ع إِنَّ أَبَا بَکْرٍ قَالَ یُقَاتِلُ النَّاسُ فِی عَلِیٍّ فَقَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنِّی أَرَاکَ لَوْ سَمِعْتَ إِنْسَاناً یَشْتِمُ عَلِیّاً فَاسْتَطَعْتَ أَنْ تَقْطَعَ أَنْفَهُ فَعَلْتَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَلَا تَفْعَلْ ثُمَّ قَالَ إِنِّی لَأَسْمَعُ الرَّجُلَ یَسُبُّ عَلِیّاً وَ أَسْتَتِرُ مِنْهُ بِالسَّارِیَهِ فَإِذَا فَرَغَ أَتَیْتُهُ فَصَافَحْتُهُ.»[12]

(عَلقَمه، برادر من، به امام‌باقر(ع) گفت: «ابوبکر (یکی از مردم) می‌گوید: مردم در کار علی(ع) جنگ خواهند کرد.» امام‌باقر(ع) به من فرمود: «می‌بینم که اگر بشنوی کسی به علی(ع) ناسزا می‌گوید و بتوانی بینی‌اش را ببُری، این کار را خواهی کرد!» گفتم: «بله، چنین می‌کنم.» فرمودند: «چنین نکن. من خود می‌شنوم کسی به علی(ع) ناسزا می‌گوید، و پشت ستونی از او پنهان می‌شوم؛ و وقتی سخنش تمام شد، نزدش می‌روم، با او دست می‌دهم.»)

«قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَقُولُ فِی رَجُلٍ سَبَّابَهٍ لِعَلِیٍّ ع قَالَ فَقَالَ لِی حَلَالُ الدَّمِ وَ اللَّه‏ لَوْ لَا أَنْ تَعُمَّ بِهِ بَرِیئاً قَالَ فَقُلْتُ فَمَا تَقُولُ فِی رَجُلٍ مُؤْذٍ لَنَا قَالَ فَقَالَ فِیمَا ذَا قُلْتُ مُؤْذِینَا فِیکَ بِذِکْرِکَ قَالَ فَقَالَ لِی لَهُ فِی عَلِیٍّ ع نَصِیبٌ قُلْتُ إِنَّهُ لَیَقُولُ ذَاکَ وَ یُظْهِرُهُ قَالَ لَا تَعَرَّضْ لَهُ.»[13]

(به امام‌صادق (ع) عرض کردم: «نظرتان چیست درباره مردی که به علی(ع) بسیار ناسزا می‌گوید؟» حضرت فرمودند: «به خدا سوگند، خونش حلال است.» سپس فرمودند: «اگر بیم آن نبود که در این کار بی‌گناهی نیز گرفتار شود [و کشته گردد، چنین حکمی آشکار می‌شد].» گفتم: «نظرتان در مورد مردی که ما را می‌آزارد چیست؟» فرمودند: «در چه چیز شما را می‌آزارد؟» عرض کردم: «در موردِ شما؛ نام شما را به بدی یاد می‌کند.» فرمودند: «او به علی (ع) علاقه دارد؟» عرض کردم: « او ادعا می‌کند به آن حضرت علاقه‌مند است و علاقه‎‌اش را آشکارا می‌کند» فرمودند: «به او تعرض مکن .»)

بر اساس این روایت امام‌صادق‌(ع) حکم دشنام دهنده به امیرالمؤمنین(ع) را با این شرط که خون بی‌گناهی ریخته نشود بیان می‌کند و سپس می‌فرماید به کسی محبت علی(ع) را در دل دارد هر چند که به من دشنام می‌دهد و از این بابت موجب رنجش شما می‌گردد، آسیبی نرسانید.

 «أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ لَنَا جَاراً مِنْ هَمْدَانَ یُقَالُ لَهُ الْجَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ هُوَ یَجْلِسُ إِلَیْنَا فَنَذْکُرُ عَلِیّاً أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ فَضْلَهُ فَیَقَعُ فِیهِ أَ فَتَأْذَنُ لِی فِیهِ فَقَالَ لِی یَا أَبَا الصَّبَّاحِ أَ فَکُنْتَ فَاعِلًا فَقُلْتُ إِی وَ اللَّهِ لَئِنْ أَذِنْتَ لِی فِیهِ لَأَرْصُدَنَّهُ فَإِذَا صَارَ فِیهَا اقْتَحَمْتُ عَلَیْهِ بِسَیْفِی فَخَبَطْتُهُ «1» حَتَّى أَقْتُلَهُ قَالَ فَقَالَ یَا أَبَا الصَّبَّاحِ هَذَا الْفَتْکُ وَ قَدْ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنِ الْفَتْکِ یَا أَبَا الصَّبَّاحِ إِنَّ الْإِسْلَامَ قَیَّدَ الْفَتْکَ.»[14]

(ابوصبّاح کِنانی می‌گوید: به امام‌صادق(ع) عرض کردم: ما همسایه‌ای از قبیله‌ی هَمدان داریم که نامش «جَعْد بن عبدالله» است. او نزد ما می‌نشیند و ما سخن از علیّ امیرالمؤمنین(ع) و فضیلت‌هایش به میان می‌آوریم و او در آن هنگام به آن حضرت ناسزا می‌گوید. آیا اجازه می‌دهی که دربارۀ او کاری کنم؟ امام(ع) فرمودند: ای اباالصبّاح، مقصودت چیست؟ آیا واقعاً چنین خواهی کرد؟ گفتم: آری به خدا سوگند، اگر اجازه دهی، هنگامی که در میان ما نشست، درنگ می‌کنم تا دربارۀ علی(ع) بدگویی کند، آن‌گاه با شمشیر بر او می‌تازم و چنان بر وی می‌زنم تا او را بکشم. امام(ع) فرمودند: ای اباالصبّاح، این فتک (ترور) است، و رسول خدا(ص) ترور را ممنوع کرده است. ای اباالصبّاح، اسلام فتک را در بند نهاده و ممنوع ساخته است.)

در این روایت، امام‌صادق(ع) میان «غیرت ایمانی» و «فتک» (ترور یا کشتن ناگهانی) فرق می‌گذارد. هرچند دشنام به امیرالمؤمنین(ع) عملی ناپسند است، اما در منطق امامان(ع)، حتی در چنین حالت‌هایی نیز قانون و حرمت حیات بر احساس انتقام‌جویانه مقدم است. بنابراین روایت، مطلقِ غیرت دینی مجوّز خشونت نیست. و در منطق امام‌صادق(ع)، حتی دفاع از امامت باید در چهارچوب قانون صورت گیرد.

سیره امیرالمؤمنین(ع) در مواجهه با خوارج

شاید هیچ نمونه‌ای در تاریخ اسلام به اندازه نحوه برخورد امیرالمؤمنین(ع) با خوارج نتواند اوج سعه صدر، عدالت‌محوری و تفکیک میان عقیده و عمل را به تصویر بکشد. خوارج صرفاً یک گروه مخالف فکری نبودند؛ آنها جریانی تندرو بودند که امام معصوم(ع) و جامعه اسلامی را تکفیر کرده و رسماً از حکومت ایشان خارج شده بودند. با این حال، تا زمانی که آنها دست به سلاح نبردند و امنیت جامعه را مختل نکردند، امام(ع) با آنها در نهایت مدارا و بر اساس حقوق شهروندی رفتار کرد.

«عَنْ عَلِیٍّ (ع) أَنَّهُ خَطَبَ بِالْکُوفَهِ فَقَامَ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ فَقَالَ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ فَسَکَتَ عَلِیٌّ ثُمَّ قَامَ آخَرُ وَ آخَرُ فَلَمَّا أَکْثَرُوا عَلَیْهِ قَالَ: کَلِمَهُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ. لَکُمْ عِنْدَنَا ثَلَاثُ خِصَالٍ: لَا نَمْنَعُکُمْ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ تُصَلُّوا فِیهَا، وَ لَا نَمْنَعُکُمُ الْفَیْ‏ءَ مَا کَانَتْ أَیْدِیکُمْ مَعَ أَیْدِینَا، وَ لَا نَبْدَؤُکُمْ بِحَرْبٍ حَتَّى تَبْدَءُونَا بِهِ.»[15]

(و از علی(ع) روایت شده است که در کوفه خطبه می‌خواند، پس مردی از خوارج برخاست و گفت: «فرمانروایی جز برای خدا نیست». علی(ع) سکوت کرد. سپس دیگری و دیگری برخاستند. چون [شعار دادن را] زیاد کردند، امام فرمود: «سخنی است حق که از آن اراده‌ای باطل شده است. شما نزد ما سه حق دارید: ۱) شما را از مساجد خدا که در آن نماز بخوانید، منع نمی‌کنیم. ۲) سهم شما را از بیت‌المال (فیء) تا زمانی که دستانتان با ماست [و علیه ما اقدام نکرده‌اید]، قطع نمی‌کنیم. ۳) و ما آغازگر جنگ با شما نخواهیم بود تا آنکه شما جنگ را با ما آغاز کنید.)

این موضع‌گیری امیرالمؤمنین(ع) در جایگاه حاکم مسلمین، یک درس‌نامه کامل برای حکومت‌داری و تعامل با مخالفان است و چند اصل بنیادین را پایه‌گذاری می‌کند:

1.  تفکیک میان عقیده و اقدام عملی:

امام(ع) خوارج را به خاطر عقیده تکفیری‌شان مجازات نمی‌کند. ایشان به صراحت می‌فرمایند که شعارشان (لا حکم الا لله) حرف حقی است، اما نیت و برداشتشان باطل است. با این وجود، تا زمانی که این عقیده باطل به اقدام عملی علیه امنیت جامعه (یعنی قیام مسلحانه) منجر نشده، آنها از حقوق شهروندی برخوردارند.

2.  تضمین حقوق بنیادین شهروندی:

امام(ع) سه حق اساسی را برای سرسخت‌ترین مخالفان خود تضمین می‌کند:

حق آزادی عبادت:

منع نکردن از مساجد، به رسمیت شناختن حق آنها برای حضور در فضای عمومی دینی و انجام مناسک، حتی اگر قرائت آنها از دین با قرائت حاکمیت در تضاد کامل باشد.

حقوق اقتصادی:

قطع نکردن سهم آنها از بیت‌المال، یعنی آنها مادامی که به پیمان شهروندی خود (همراهی با جامعه و عدم اقدام مسلحانه) پایبند باشند، از مزایای اقتصادی جامعه محروم نمی‌شوند.

 حق امنیت:

امام(ع) به عنوان حاکم، به روشنی اعلام می‌کند که دولت او هرگز آغازگر خشونت و جنگ نخواهد بود. تنها خط قرمز نظام علوی، اقدام مسلحانه و بر هم زدن امنیت عمومی است.

 

رویکرد آیت‌الله سیستانی به اقلیت‌های دینی

1. مدارا با همه مردم

نقطه عزیمتِ نظری آیت‌الله سیستانی در باب همزیستی با اقلیت‌های دینی، مبنای «مدارا» است، این مبنا، جایگاه ویژه‌ای در دستگاه فکری ایشان دارد. در واقع، تمام احکام و توصیه‌های آیت‌الله‌سیستانی درباره رفتار با غیرمسلمانان بر مبنای این اصل اخلاقی استوار است. این مبنا در دو سطح قابل توضیح است:

الف) اهمیت مدارا

آیت‌الله سیستانی مدارا را تا آنجا مهم می‌داند که حتی اجازه کتمان برخی احکام شرعی را به خاطر آن می‌دهد:

«الْمُدَارَاهُ مَعَ السَّائِلِ وَهُوَ یُصَحِّحُ کِتْمَانَ الْأَحْکَامِ الشَّرْعِیَّهِ بِقِسْمَیْهَا الْمُوَسَّعَهِ وَالْمُضَیَّقَهِ؛ إِذْ قَدْ تَکُونُ حِلِّیَّهُ شَیْءٍ خَاصٍّ مِنَ الْأَحْکَامِ الْمَشْهُورَهِ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ بِحَیْثُ لَا یَتَحَمَّلُ النَّاسُ بَیَانَ حُرْمَتِهِ، کَمَا لَوْ کَانَ السَّائِلُ یَعْتَقِدُ بِحِلِّیَّهِ السَّمَکِ الَّذِی لَا فِلْسَ لَهُ بِحَیْثُ لَا یَتَحَمَّلُ بَیَانَ حُرْمَتِهِ، فَهُنَا یُمْکِنُ – وَلِأَجْلِ الْمُدَارَاهِ – کِتْمَانُ هَذَا الْحُکْمِ الْمُضَیَّقِ وَقَدْ وَرَدَ فِی الْحَدِیثِ: «أَمَرَنِی رَبِّی بِمُدَارَاهِ النَّاسِ کَمَا أَمَرَنِی بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ.»[16]

(مدارا با سائل، کتمان احکام شرعی را در صورتی که مردم تحمل شنیدن آن را نداشته باشند، جایز می‌سازد. مثلاً اگر سائل به حلال بودن ماهی بدون فلس اعتقاد داشته باشد و تحمل شنیدن حرمت آن را نداشته باشد، می‌توان برای رعایت مدارا، از بیان این حکم خودداری کرد. در حدیث آمده است: «پروردگارم مرا به مدارا با مردم فرمان داد، همان‌گونه که به انجام واجبات فرمان داد)

ب) گستردگی مدارا

ایشان تصریح می‌کنند که مدارا تنها با مسلمانان نیست، بلکه شامل همه انسان‌ها می‌شود:

«مُدَارَاهُ النَّاسِ، کُلِّ النَّاسِ، مِنَ الْمُسْتَحَبَّاتِ الشَّرْعِیَّهِ الَّتِی حَثَّ عَلَیْهَا دِینُنَا الْقَوِیمُ، فَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللهِ (ص): «أَمَرَنِی رَبِّی بِمُدَارَاهِ النَّاسِ کَمَا أَمَرَنِی بِأَدَاءِ الْفَرَائِضِ»، وَقَالَ (ص) أَیْضًا: «ثَلَاثٌ مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ لَمْ یَتِمَّ لَهُ عَمَلٌ: دِرْعٌ یَحْجِزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللهِ، وَخُلُقٌ یُدَارِی بِهِ النَّاسَ، وَحِلْمٌ یَرُدُّ بِهِ جَهْلَ الْجَاهِلِ». وَلَیْسَتْ مُدَارَاهُ النَّاسِ مَقْصُورَهً عَلَى الْمُسْلِمِینَ وَحْدَهُمْ دُونَ سِوَاهُمْ، فَقَدْ وَرَدَ عَنِ الْإِمَامِ عَلِیٍّ (ع) أَنَّهُ صَاحَبَ رَجُلًا مِنْ غَیْرِ الْمُسْلِمِینَ جَمَعَهُمَا طَرِیقٌ مُشْتَرَکٌ نَحْوَ الْکُوفَهِ، وَحِینَ وَصَلَ الرَّجُلُ غَیْرُ الْمُسْلِمِ إِلَى نُقْطَهٍ یَفْتَرِقُ طَرِیقُهُ بِهَا عَنْ طَرِیقِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) مَشَى مَعَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ هُنَیْئَهً لِیُشَیِّعَهُ قَبْلَ افْتِرَاقِهِ عَنْهُ، فَسَأَلَهُ الرَّجُلُ عَنْ ذَلِکَ، فَأَجَابَهُ (ع): «هَذَا مِنْ تَمَامِ الصُّحْبَهِ، أَنْ یُشَیِّعَ الرَّجُلُ صَاحِبَهُ هُنَیْئَهً إِذَا فَارَقَهُ وَکَذَلِکَ أَمَرَنَا نَبِیُّنَا»، فَأَسْلَمَ الرَّجُلُ لِذَلِکَ.»[17]

(مدارا با همه مردم از مستحبات شرعی است که دین اسلام به آن ترغیب کرده است. رسول خدا(ص) فرمودند: «پروردگارم مرا به مدارا با مردم فرمان داد، همان‌گونه که به انجام واجبات فرمان داد». و نیز فرمودند: «سه چیز است که اگر در انسان نباشد، عملش کامل نمی‌شود: تقوایی که او را از معصیت خدا بازدارد، اخلاق نیکویی که با آن با مردم مدارا کند، و حلمی که با آن جهل جاهلان را پاسخ دهد». مدارا با مردم مخصوص مسلمانان تنها نیست، بلکه از امام‌علی(ع) نقل شده که با مردی غیرمسلم در راه مشترک به سوی کوفه همراه بود، و چون آن مرد به نقطه‌ای رسید که راهش جدا می‌شد، امیرالمؤمنین(ع) مسافتی با او راه رفت تا او را بدرقه کند. مرد از او پرسید، امام فرمودند: «این از تمام صحبت است که انسان همراهش را بدرقه کند، و پیامبر ما چنین به ما فرمان داد». مرد به خاطر این رفتار مسلمان شد.)

2. حمایت صریح از اقلیت‌های مذهبی

آیت‌الله سیستانی گستره حقوق شهروندی را وسیع تلقی می‌کند و بر این باور است که همه شهروندان یک کشور، بدون توجه به تفاوت‌های اعتقادی، دینی، قومی، نژادی و زبانی، از حقوق برابر شهروندی برخوردارند. از این‌رو ایشان به مناسبت حمله به کلیساهایی در بغداد و موصل در تاریخ ۱۲/۵/۱۳۸۳ بیانیه‌ای صادر کرد و در آن به صراحت بیان داشت:

«إننا نؤکد على لزوم احترام حقوق المواطنین المسیحیین وسائر الأقلیات الدینیه، بما فی ذلک العیش فی وطنهم العراق بأمن وسلام».[18]

(ما بر لزوم احترام به حقوق شهروندان مسیحی و سایر اقلیت‌های مذهبی، از جمله زندگی در سرزمین خود، عراق، در امنیت و آرامش تاکید می‌کنیم.)

تعبیر «سایر اقلیت‌های مذهبی» تعبیری عام است و با توجه به تنوع اقلیت‌های دینی موجود در عراق، شامل پیروان همه ادیان، مذاهب و فرق ساکن در عراق می‌گردد.

3. مشارکت اهل کتاب در امور عمومی

آیت‌الله سیستانی در مورد «حقوق اقلیت‌های مذهبی در جامعه اسلامی و مشارکت اهل کتاب در امور مسلمانان» می‌فرماید:

«لا بأس بمجرد الاستفاده من خبرات غیر المسلمین»[19]

(مجرد استفاده از مهارت غیرمسلمانان حرمت ندارد.)

این پاسخ نشان می‌دهد که ایشان مشارکت اقلیت‌های دینی در امور اجتماعی و اداری را نه تنها ممنوع نمی‌داند، بلکه آن را بدون اشکال می‌داند.

4. حرمت جان و مال غیرمسلمانان

در پیام آیت‌الله سیستانی به رزمندگان در جهاد با داعش، تأکید فراوانی بر حرمت جان و مال غیرمسلمانان شده است. در فرازی از پیام ایشان آمده است:

«الله الله فی حرمات عامّه الناس ممن لم یقاتلوکم، لاسیّما المستضعفین من الشیوخ والولدان والنساء، حتّى إذا کانوا من ذوی‌ المقاتلین لکم ، فإنّه لا تحلّ حرمات من قاتلوا غیر ما کان معهم من أموالهم … وإیاکم والتعرّض لغیر المسلمین أیّاً کان دینه ومذهبه فإنّهم فی کنف المسلمین وأمانهم، فمن تعرّض لحرماتهم کان خائناً غادراً، وإنّ الخیانه والغدر لهی أقبح الأفعال فی قضاء الفطره ودین الله سبحانه»[20]

(شما را به خدا، شما را به خدا در حفظ حرمت‌های مردمی که با شما نمی‌جنگند، به‌ویژه در مورد پیران و کودکان و زنان سعی نمایید، هرچند آنان از بستگان دشمن شما باشند. همانا حرمت‌های کسانی که با شما می‌جنگند بر شما حلال نیست مگر اموالی که به همراه دارند… از تعرض به غیرمسلمانان با هر دین و مذهبی بپرهیزید که آن‌ها در پناه و امان مسلمانان هستند، و هرکس به حرمت آن‌ها تعرض کند خیانت‌کار است.)

این بیانیه نشان می‌دهد که ایشان حرمت غیرمسلمانان را حتی در شرایط جنگی نیز لازم و نقض آن را خیانت می‌داند.

5. حرمت خیانت به غیرمسلمانان

آیت‌الله سیستانی در فتاوای متعددی، سرقت از غیرمسلمانان و خیانت در مال، کسب و پیشه کافران را نه تنها در کشورهای اسلامی، بلکه حتی در کشورهای غیراسلامی نیز حرام دانسته است. جالب این‌که ایشان این حرمت را نه از باب عناوین ثانویه (مانند لطمه به آبرو و حیثیت اسلام و مسلمانان)، بلکه از باب عناوین اولیه و حرمت ذاتی خیانت و فریب‌کاری می‌داند.

«یحرم على المسلم خیانه من یأتمنه على مالٍ أو عملٍ حتّى لو کان کافراً، ویجب على المسلم المحافظه على الأمانه وأدائها کاملهً، فمن یعمل فی محل مبیعات أو محاسب لا یجوز له أن یخون صاحب العمل ویأخذ شیئاً ممّا تحت یده. لا تجوز السرقه من أموال غیر المسلمین الخاصّه والعامّه ولا یجوز إتلافها حتّى وإن کانت تلک السرقه وذلک الإتلاف لا یُسیء إلى سمعه الإسلام والمسلمین فرضاً ولکنّها عدّت غدراً ونقضاً للأمان الضمنی المعطى لهم حین طلب رخصه الدخول إلى بلادهم أو طلب رخصه الإقامه فیها، وذلک لحرمه الغدر ونقض الأمان بالنسبه إلى کلّ أحد مهما کان دینه وجنسه ومعتقده.»[21]

(خیانت کردن مسلمان به کسی که او را بر مال یا کاری امین قرار داده، حرام است، حتی اگر آن شخص کافر باشد. بر مسلمان واجب است که از امانت محافظت کرده و آن را به طور کامل ادا نماید. بنابراین، کسی که در یک فروشگاه یا به عنوان حسابدار کار می‌کند، برای او جایز نیست که به صاحب کار خود خیانت کند و از آنچه تحت اختیار اوست، چیزی بردارد. سرقت از اموال خصوصی و عمومی غیرمسلمانان و همچنین تلف کردن آن‌ها جایز نیست؛ حتی اگر فرضاً این سرقت و اتلاف، به آبروی اسلام و مسلمانان خدشه‌ای وارد نکند. این عمل، پیمان‌شکنی (غدر) و نقض «امان‌نامه ضمنی» محسوب می‌شود که هنگام درخواست مجوز ورود به کشورشان یا درخواست اقامت در آنجا، به آنان اعطا شده است. این حکم به دلیل حرمتِ پیمان‌شکنی و نقض امان در برابر هر انسانی است، دین، نژاد و اعتقاد او هرچه که باشد.)

6. تعامل اخلاقی و اجتماعی با غیرمسلمانان

الف ـ دوستی و همکاری

ایشان دوستی صمیمانه و کمک متقابل با غیرمسلمانان را نه تنها جایز، بلکه فرصتی برای معرفی اسلام می‌داند:

«یَحِقُّ لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَتَّخِذَ مَعَارِفَ وَأَصْدِقَاءَ مِنْ غَیْرِ الْمُسْلِمِینَ، یُخْلِصُ لَهُمْ وَیُخْلِصُونَ لَهُ، وَیَسْتَعِینُ بِهِمْ وَیَسْتَعِینُونَ بِهِ عَلَى قَضَاءِ حَوَائِجِ هَذِهِ الدُّنْیَا، فَقَدْ قَالَ اللهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى فِی کِتَابِهِ الْکَرِیمِ: {لَا یَنْهَاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ} (الممتحنه: ۸). إِنَّ صَدَاقَاتٍ کَهَذِهِ إِذَا اسْتُثْمِرَتْ اسْتِثْمَارًا جَیِّدًا کَفِیلَهٌ بِأَنْ تُعَرِّفَ الصَّدِیقَ غَیْرَ الْمُسْلِمِ، وَالْجَارَ غَیْرَ الْمُسْلِمِ، وَالرَّفِیقَ، وَالشَّرِیکَ، عَلَى قِیَمِ وَتَعَالِیمِ الْإِسْلَامِ فَتَجْعَلُهُ أَقْرَبَ لِهَذَا الدِّینِ الْقَوِیمِ مِمَّا کَانَ عَلَیْهِ مِنْ قَبْلُ، فَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللهِ (ص) لِعَلِیٍّ (ع): «لَئِنْ یَهْدِیَ اللهُ بِکَ عَبْدًا مِنْ عِبَادِهِ خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ مِنْ مَشَارِقِهَا إِلَى مَغَارِبِهَا.»[22]

(هر مسلمانی می‌تواند با غیرمسلمان دوست و آشنا شود، به آنها اخلاص ورزد و آنها نیز به او اخلاص ورزند، و در برآوردن نیازهای دنیوی یکدیگر را یاری کنند. خداوند متعال می‌فرماید: «خدا شما را از نیکی و احسان به کسانی که با شما نجنگیده‌اند و شما را از دیارتان بیرون نکرده‌اند، نهی نمی‌کند، همانا خدا اهل عدالت را دوست دارد». اگر از چنین دوستی‌هایی درست بهره‌برداری شود، می‌توان ارزش‌های اسلامی را به دوست، همسایه، رفیق و شریک غیرمسلمان معرفی کرد و او را به دین اسلام نزدیک‌تر ساخت. رسول خدا (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «اگر خداوند به وسیله تو بنده‌ای را هدایت کند، برای تو بهتر از آن است که آفتاب از مشرق تا مغرب بر آن می‌تابد.)

ب ـ حضور در مراسم تشییع جنازه

ایشان شرکت در تشییع جنازه همسایه غیرمسلمان را نیز، به شرطی که فرد فوت‌شده و اقوام وی به دشمنی با مسلمانان و اسلام معروف نباشند، جایز می‌داند.

«إذا لم یکن هو ، ولا أصحاب الجنازه ، معروفین بمعاداتهم للإسلام والمسلمین ، فلا بأس بالمشارکه فی تشییعه ، ولکن الأفضل المشی خلف الجنازه ، لا أمامها.»[23]

 ج ـ حضور در حرم امامان و حجاب زنان

آیت الله سیستانی هر چند ورود اهل کتاب را به مساجد جائز نمی‌داند، اما ورود آنان به حرم‌های امامان و سایر عبادت‌گاه‌های مسلمانان را بدون اشکال دانسته و همچنین اظهار می‌دارد زنان (غیرمسلمان) تنها در صورتی ملزم به رعایت حجاب می‌شوند، که ترک آن (عدم رعایت حجاب) منجر به هتک حرمت شود.

«لا یجوز على الأحوط دخولهم فی المساجد ، وأمّا دخولهم فی دور العباده وغیرها ، فلا بأس به ، وتلزم النساء بالتحجب ، إذا لزم من ترکه الهتک.»[24]

7. صدقه به غیرمسلمانان

ایشان صدقه دادن به غیرمسلمانان، اعم از کتابی و غیرکتابی، را در صورتی که با حق دشمنی نداشته باشند، جایز و دارای ثواب می‌داند.

«لا بأس بالتصدق على من لا ینصب العداوه للحق وأهله ، ویثاب المتصدّق على فعله ذلک.»[25]

8. حرمت آزار همسایه

آیت الله سیستانی آزار و اذیت همسایه یهودی، مسیحی و حتی فردی که به هیچ دینی باور نداشته باشد را حرام می‌داند.

«و یحرم إیذاء الجار الیهودی أو المسیحی أو حتى من لا یؤمن بدین»[26]

9.  صله رحم با خویشاوندان غیرمتدین

آیت‌الله سیستانی بر حرمت قطع رابطه با خویشاوندان تأکید دارد، حتی اگر آنان به احکام دینی پایبند نباشند.

«تَحْرُمُ قَطِیعَهُ الرَّحِمِ، حَتَّى لَوْ کَانَ ذَلِکَ الرَّحِمُ قَاطِعًا لِلصِّلَهِ تَارِکًا لِلصَّلَاهِ، أَوْ شَارِبًا لِلْخَمْرِ، أَوْ مُسْتَهِینًا بِبَعْضِ أَحْکَامِ الدِّینِ، کَخَلْعِ الْحِجَابِ وَغَیْرِ ذَلِکَ بِحَیْثُ لَا یُجْدِی مَعَهُ الْوَعْظُ وَالْإِرْشَادُ وَالتَّنْبِیهُ، شَرْطَ أَنْ لَا تَکُونَ تِلْکَ الصِّلَهُ مُوجِبَهً لِتَأْیِیدِهِ عَلَى فِعْلِ الْحَرَامِ»[27]

(قطع رحم حرام است، حتی اگر آن خویشاوند خود قاطع رحم باشد، نمازخوان نباشد، شرابخوار باشد، یا به برخی احکام دینی مانند حجاب بی‌اعتنا باشد، به گونه‌ای که موعظه و ارشاد هم سودی نبخشد. البته به شرطی که این صله رحم موجب تأیید و تشویق او بر کار حرام نشود.)

10. تبریک گفتن در مناسبت‌های دینی

آیت‌الله سیستانی تبریک گفتن به پیروان ادیان دیگر را در مناسبت‌های مذهبی‌شان جایز می‌داند:

«یَجُوزُ تَهْنِئَهُ الْکِتَابِیِّینَ مِنْ یَهُودٍ وَمَسِیحِیِّینَ وَغَیْرِهِمْ، وَکَذَلِکَ غَیْرِ الْکِتَابِیِّینَ مِنَ الْکُفَّارِ، بِالْمُنَاسَبَاتِ الَّتِی یَحْتَفِلُونَ بِهَا أَمْثَالَ: عِیدِ رَأْسِ السَّنَهِ الْمِیلَادِیَّهِ، وَعِیدِ مِیلَادِ السَّیِّدِ الْمَسِیحِ (ع)، وَعِیدِ الْفِصْحِ»[28]

(می‌توان به اهل کتاب از یهودیان، مسیحیان و دیگران، و همچنین به غیراهل کتاب، در مناسبت‌هایی که جشن می‌گیرند از جمله عید سال نو میلادی، عید میلاد حضرت مسیح (ع) و عید فصح، تبریک و تهنیت گفت.)

 

حقوق شهروندی و حضور در اماکن مقدس

می‌توان حضور زائران، از جمله شیعیان بُهره هندی، در حرم مطهر امام‌حسین(ع) را همچنین از منظر حقوق شهروندی بررسی و از آن دفاع کرد. در این دیدگاه، سیره و رفتار پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) بهترین الگو و سرمشق است. اگر آن بزرگواران به پیروان ادیان دیگر اجازه می‌دادند تا آزادانه مناسک دینی خود را به جا آورند، چگونه می‌توان مسلمانی را از حضور در حرم‌های مطهر منع کرد؟

سیره پیامبر اکرم(ص) نشان‌دهنده تعامل محترمانه ایشان با غیرمسلمانان است. برای نمونه، در سیره نبوی نقل شده است که در سال دهم هجری، گروهی از مسیحیان نجران برای گفتگو با پیامبر(ص) به مدینه آمدند. این گروه هنگام ورود به مسجدالنبی، با زمانی مواجه شدند که مسلمانان نماز عصر را خوانده بودند. هنگامی که زمان عبادت مسیحیان فرا رسید، آنان در همان مسجد رو به سوی مشرق مشغول نماز خواندن شدند. برخی از صحابه قصد ممانعت از این کار را داشتند، اما پیامبر (ص) آنان را از این عمل بازداشتند [29].

همچنین، در پیمان‌نامه پیامبر (ص) با مسیحیان نجران، علاوه بر تعیین مناسبات مالی با حکومت اسلامی، تأکید شده است که جان، مال، آیین و پرستشگاه‌های آنان همگی در پناه خدا و رسولش محفوظ خواهد بود و هیچ اسقف، راهب یا کاهنی از مقام خود برکنار نخواهد شد [30].

حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) نیز همین رویه انسانی را در برخورد با اقلیت‌های دینی ادامه دادند. منابع تاریخی یهودیان، از آزادی کامل پیروان این دین در دوران حکومت علوی یاد کرده‌اند. بر اساس این گزارش‌ها، یهودیان نه تنها در جامعه اسلامی از آزادی کامل برخوردار بودند، بلکه علما و مدارس دینی آنان نیز می‌توانستند آزادانه به تدریس و ترویج معارف خود در میان هم‌کیشانشان بپردازند. طبیعتاً این سطح از آزادی، شامل انجام آزادانه مناسک و شعائر دینی نیز می‌شد. این رویکرد، نه‌تنها در شهرهای دوردست، بلکه در کوفه، پایتخت حکومت ایشان، نیز جاری بود. افزون بر این، امیرالمؤمنین (ع) پیمان‌نامه پیامبر (ص) با مسیحیان نجران را تأیید کرده و حقوق ذکر شده در آن را برایشان لازم‌الاجرا دانستند[31] .

گزارش‌های تاریخی نشان می‌دهد که در دوره حکومت علوی، رهبران ادیان مختلف در جایگاه خود تثبیت می‌شدند. این روش که برگرفته از سیره نبوی بود، سبب شد تا برای مثال، پیشوای زرتشتیان در مقام خود باقی بماند. آزادی عمل پیروان سایر ادیان در انجام مناسک خود، از جمله‌ توصیه‌های مؤکد امام‌علی(ع) به فرماندارانشان بود؛ البته با این شرط که فعالیت‌های مذهبی آنان به تبلیغ دین خود در میان مسلمانان منجر نگردد [32].

از منظر حقوق شهروندی که در اندیشه آیت‌الله سیستانی تبلور یافته است، حضور زائران غیرشیعه اثنی‌عشری، مانند پیروان مکتب اسماعیلیه (بُهره‌ها) در حرم امام‌حسین(ع)، نه تنها بلامانع، بلکه امری قابل درک و احترام در چهارچوب اصول کلی است. مبنای رویکرد ایشان، «کرامت انسان» و حق برابر همه شهروندان و حتی بازدیدکنندگان مسالمت‌جو در بهره‌مندی از امنیت و آزادی‌های مشروع است. ایشان با استناد به سیره امیرالمؤمنین(ع) بیان می‌کند؛ آن حضرت(ع) در دولت اسلامی میان مسلمان و غیرمسلمان تفاوتی نمی‌نهاد. و به این روایت از امام‌صادق(ع) استناد می‌کند :

 «فَإِنْ جَالَسَکَ یَهُودِیٌّ فَأَحْسِنْ مُجَالَسَتَه‏»[33]

(اگر یک یهودی با تو همنشین شد، به نیکی با او همنشینی کن)

در این نگاه، حرم‌های مطهر بخشی از میراث مشترک انسانی و اسلامی هستند که در آن‌ها به روی هر فردی که با قصد احترام و زیارت وارد می‌شود، باز است. مادامی که یک فرد یا گروه، اقدامی خلاف قانون، امنیت عمومی یا شئونات آن مکان مقدس انجام ندهد، صرف تفاوت در قرائت مذهبی نمی‌تواند و نباید مجوزی برای ممانعت یا ایجاد محدودیت برای او باشد. از این‌رو، حضور بُهره‌های هندی که برای ابراز ارادت به ساحت سیدالشهدا(ع) به کربلا سفر می‌کنند، مصداق بارز یک کنش مدنی و دینی مسالمت‌آمیز است که تحت حمایت اصل کلی «حق امنیت»، «آزادی تردد» و «احترام متقابل» قرار می‌گیرد.

از منظر فقهی آیت‌الله سیستانی نیز، هیچ مانع شرعی برای حضور این زائران در حرم‌های مطهر وجود ندارد. اولاً، پیروان فرقه بهره به عنوان شاخه‌ای از اسماعیلیه، مسلمان محسوب می‌شوند و از طهارت ذاتی برخوردارند؛ بنابراین، رایج‌ترین مانع فقهی که در مورد ورود غیرمسلمانان به برخی اماکن مقدس مطرح می‌شود، در اینجا اساساً موضوعیت ندارد. ثانیاً، رویکرد کلی فقهی ایشان که مبتنی بر مدارا، نفی خشونت و رد روایات جواز «بهتان به اهل بدعت» است، راه را بر هرگونه برخورد حذفی و توهین‌آمیز می‌بندد. این زائران نه تنها متخاصم نیستند، بلکه به قصد تعظیم شعائر و ابراز محبت به اهل بیت(ع) به این سفر آمده‌اند. در چنین شرایطی، هرگونه ممانعت، در تضاد آشکار با سیره عملی امامان(ع) در «رفق و مدارا» و در تقابل با هدف والای اسلام مبنی بر «گسترش رحمت و عدالت» است که آیت‌الله سیستانی آن را روح حاکم بر شریعت می‌دانند. بنابراین، از دیدگاه فقهی ایشان، میزبانی از این زائران و تأمین امنیت و احترام آنان، امری مطابق با اصول اسلامی و اخلاقی است [34].

غیرت همراه معرفت

غیرت دینی، اگر با گوهر معرفت نیامیزد، نتیجه‌ای جز عصبیت نخواهد داشت؛ و حمیت ایمانی، اگر بر سیرت امامان و زلال حکمت منطبق نگردد، جز بازگشت به جاهلیت ثمری ندارد. ادعای پیروی از ولایت، لقلقه زبان نیست؛ پیروی راستین، آن است که در گفتار و کردار آشکار شود؛ ولایت راستین یعنی تسلیم در برابر آنچه اولیای الهی گفتند و زیستند.

ای کاش مدعیان غیرت اندکی به تأمل می‌نشستند و سرفصل‌های «ایمان»، «کفر»، «مدارا و نرمی»، «آداب معاشرت»، «مستضعفین» و سرفصل مهم «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» (آنها که کارشان با خدا است) را ‏در کتب‌های معتبری چون کافی، خصال، محاسن و .. می‌خواندند؛ و در سیره نبوی بر «رفق و رأفت» درنگ می‌کردند و در شأن و منزلت «مستضعفین» می‌اندیشیدند.

کلام «راسخان در علم» را باید شنید و «اخلاق نبوی» و «فقه جعفری» را آموخت؛ که حریم قدسی شریعت، جای قیاس، استحسان و امیال شخصی نیست. سخن باید از چشمه علم و تقوا بجوشد، که هر آوازی، نشانی از حقیقت ندارد و هر خروشی، زاییده غیرت و حمیّت نیست.

نتیجه

روایات اهل‌بیت(ع) افق روشنی از تعامل انسانی پیش روی ما می‌گشایند؛ افقی که در آن مدارا هم‌سنگ واجبات دینی است و ایمان، واقعیتی طیفی و دارای مراتب. مفهوم «مستضعف معرفتی» و روایات امیرالمؤمنین(ع) و امام‌صادق(ع) درباره نجات کسانی که صادقانه جستجو کرده‌اند، پلورالیسم نجات را تأیید می‌کنند؛ یعنی راه‌های نجات برای جویندگان صادق، متعدد و باز است. سیره امام‌علی(ع) در برخورد با خوارج درس بزرگی است از حفظ حقوق شهروندی مخالفان، مستقل از باورهای اعتقادی.

آیت‌الله سیستانی در دنیای معاصر، مترجم این میراث است. ایشان با تأکید بر مدارا با همه انسان‌ها، تضمین حقوق شهروندی برابر برای همه شهروندان بدون تبعیض دینی، و حرمت جان و مال غیرمسلمانان، نشان می‌دهد که فقه اسلامی می‌تواند الگویی زنده برای همزیستی مسالمت‌آمیز باشد. پیام نهایی این است که غیرت بدون معرفت، جهالت است و پیروی واقعی از اهل‌بیت(ع) یعنی زیستن سیره آنان؛ سیره‌ای که در آن مدارا و رحمت، هسته دینداری‌اند و همزیستی سازنده با دیگران، بخشی جدایی‌ناپذیر از دین.

ارجاعات:

[1] . ممتحنه، 8.

[2] . غرر الحکم و درر الکلم، 401.

[3] . الکافی، ۲/ ۱۱۶.

[4] . الکافی،۲/117.

[5] . الکافی، ۲/118.

[6] . الکافی، ۲/404.

[7] . الکافی، ۲/43.

[8] . الخصال، 2/408.

[9] . المحاسن، 1/158.

[10] . کتاب سلیم بن قیس الهلالی، 2/607 ـ 608.

[11] . الکافی، ۲/636.

[12] . المحاسن، 1/260.

[13] . الکافی، 7/270.

[14] . الکافی، 7/375.

[15] . دعائم الإسلام، 1/393.

[16] . تعارض الأدله و اختلاف الحدیث، ۳۵۳، تقریر أبحاث آیه الله العظمی السید علی الحسینی السیستانی، بقلم السید هاشم الهاشمی.

[17] . فقه للمغتربین، ۲۱۳.

[18] . النصوص، رقم 68.

[19] . خبرگزاری بین‌المللی شفقنا، 14 آبان 1396 ،کد خبر : 477169.

[20] . موقع مکتب سماحه المرجع الدینی الاعلی السید علی الحسینی السیستانی، ما یخص الوضع الراهن فی العراق، نصائح وتوجیهات للمقاتلین فی ساحات الجهاد (12/2/2015).

[21] . موقع مکتب سماحه المرجع الدینی الاعلی السید علی الحسینی السیستانی، الاستفتاءات؛ أموال غیر المسلمین.

[22] . فقه للمغتربین، ۲۰۹.

[23] . فقه الحضاره فی ضوء فتاوى سماحه آیه‌الله العظمى السید علی الحسینی السیستانی، اعداد محمدحسین علی‌الصّغیر، دارالمؤرخ العربی، 175 ـ 176.

[24] . فقه الحضاره فی ضوء فتاوى سماحه آیه‌الله العظمى السید علی الحسینی السیستانی، اعداد محمدحسین علی‌الصّغیر، دارالمؤرخ العربی، 176.

[25] . فقه الحضاره فی ضوء فتاوى سماحه آیه‌الله العظمى السید علی الحسینی السیستانی، اعداد محمدحسین علی‌الصّغیر، دارالمؤرخ العربی، 176.

[26] . فقه الحضاره فی ضوء فتاوى سماحه آیه‌الله العظمى السید علی الحسینی السیستانی، اعداد محمدحسین علی‌الصّغیر، دارالمؤرخ العربی، 176.

[27] . فقه للمغتربین، ۲۰۱.

[28] . فقه للمغتربین، ۲۰۹-۲۱۰.

[29] . بیهقی، دلائل النبوه محقق عبد المعطى قلعجی ، 5/1382 و ابن کثیر، البدایه والنهایه، محقق علی شیری، 5/68.(به نقل از کتاب، آزادی دینی از منظر فقه اسلامی، سیدحمید موسویان، 70.

[30] . آزادی دینی از منظر فقه اسلامی، سیدحمید موسویان، 75.

[31] . آزادی دینی از منظر فقه اسلامی، سیدحمید موسویان، 90.

[32] . آزادی دینی از منظر فقه اسلامی، سیدحمید موسویان، 91.

[33] . فقه للمغتربین، اعداد سیدعبدالهادی محمدتقی حکیم، مکتب آیه‌الله السیستانی ، 214 ـ 215؛ وسائل الشیعه، 12/201.

.[34] حجیه خبر الواحد، تقریرا لابحاث سماحه آیه‌الله العظمی السیدعلی الحسینی السیستانی، بقلم السیدمحمدعلی الربانی، 23 ـ 26.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.