تفسیر نوین قرآن در عصر فن‌آوری؛ از بحران محیط زیست تا سفرهای فضایی

با در نظر گرفتن تفسیر آیه ۴۱ روم و تفسیری نو از آیه ۱۵ حج

در عصری که پیشرفت‌های خیره‌کننده فناوری، مرزهای فهم بشر را جابه‌جا کرده، آیا می‌توان از قرآن — به عنوان کتابی جاودان — برداشت‌هایی نو ارائه داد که با ظرفیت‌های عصر حاضر همخوانی داشته باشد؟ احسان پاپن در نوشتار حاضر با بررسی دو آیه کلیدی قرآن (آیه ۴۱ سوره روم و آیه ۱۵ سوره حج)، نشان می‌دهد که چگونه گسترش توانمندی‌های تکنولوژیک انسان مدرن، امکان تفسیرهایی تازه از آیات قرآن را فراهم می‌آورد. آیا می‌توان «فساد در خشکی و دریا» را به بحران‌های زیست‌محیطی امروز تعمیم داد؟ و آیا اشاره به «وسیله‌ای به سوی آسمان» می‌تواند پیش‌آگهی‌ای از سفرهای فضایی و پرسش‌های اگزیستانسیلیستی عصر فضا باشد؟ این نوشتار با نگاهی میان‌رشته‌ای و با تکیه بر مفهوم ختمیت پیامبری، به واکاوی این احتمالات می‌پردازد و نشان می‌دهد که قرآن، به مثابه متنِ زنده‌ای است که می‌تواند در هر دوره‌ای، پیام‌های نوی برای بشر به ارمغان آورد.

احسان پاپن: با در نظر گرفتن ادعای ختمیت پیامبر اسلام، قرآن آخرین کتاب مقدس است و لذا این احتمال که پیام مکنونی برای ادوار دیگر انسانی در آن یافت شود، دور از ذهن نیست. در این مقال، دو مثال مطرح می‌شود که با توجه به رشد فن‌آورانه انسان، امکان برداشت معنای جدیدی از آیات قرآن قابل طرح است..

مقدمه

مقایسه همخوانی برخی از آیات قرآن با نظریه‌ها یا یافته‌های علوم مدرن در دهه‌های اخیر، رایج بوده و مثال‌های فراوانی در این خصوص قابل ارائه است. گاهی از این دست همخوانی‌ها با عنوان معجزات علمی قرآن یاد می‌شود که تلویحاً به این موضوع اشاره می‌کند که درک آن مطلب خاص علمی برای بشر در زمان و مکان نزول قرآن امکان پذیر نبوده است، اما این مقاله موضوع دیگری دارد و دو مثال از برداشت‌هایی از آیات قرآن را مطرح می‌کند که این برداشت‌ها در گذشته قابل تصور نبوده ولی در زمان ما با توجه به افزایش قدرت انسان فن‌آور، موجه یا حداقل قابل طرح است.

جواز طرح چنین برداشت‌های نویی از قرآن، ذیل بی‌زمانی قرآن مطرح می‌شود، به عبارت دیگر اگر قرآن ادعای ختمیت پیامبر (أحزاب – ۴۰) را مطرح می‌کند؛

ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکمْ وَ لکنْ رَسُولَ اللَّـهِ وَ خاتَمَ النَّبِیینَ وَ کانَ اللَّـهُ بِکلِّ شَیءٍ عَلِیماً(أحزاب – ۴۰)

نیست محمد پدر هیچ‌یک از مردان شما ولی پیامبر خدا و پایان‌بخش پیامبران است، و می‌باشد خدا به هر چیزی دانا

و پس از او پیامبر دیگر و کتاب دیگری نخواهد آمد، می‌توان پرسید که آیا قرآن مقید به زمان نزول خود است و یا در اعصار بعد نیز هنوز پیام‌های مکنونی برای آیندگان زمان نزول خواهد داشت؟ با این نگاه جستجو برای چنین برداشت‌های جدیدی از قرآن موجه به نظر می‌رسد.

 

۱تخریب محیط زیست

به معنای واژه فساد در آیه زیر دقت فرمایید؛

 

ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ لِیذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ(روم – ۴۱)

آشکار شد تباهی در خشکی و دریا به سبب آنچه فراهم کرده است دست‌های مردم تا بچشاند به ایشان برخی از آنچه را کرده‌اند، باشد که آنان بازگردند

علامه طباطبایی در المیزان ذیل این آیه می‌نویسد؛

«…و مراد از فساد در زمین، مصائب و بلاهایی عمومی است که یکی از منطقه‌ها را گرفته و مردم را نابود می‌کند، مانند زلزله، نیامدن باران، قحطی، مرض‌های مسری، جنگ‌ها، غارت‌ها، و سلب امنیت، و کوتاه سخن هر بلایی که نظام آراسته و صالح جاری در عالم را بر هم می‌زند، چه اینکه مستند به اختیار بعضی از مردم باشد، و یا نباشد، چون همه آنها فسادی است که در دریا و خشکی عالم پدید می‌آید، و خوشی و طیب عیش انسانها را از بین می‌برد.»

 

اما آیا در آیه فوق، می‌توان فساد را به تخریب محیط زیست نیز تفسیر کرد؟

روش علامه در المیزان معمولاً شامل مرور برخی تفاسیر پیشینیان و ذکر احتمالات طرح شده می‌شود، با این حال علامه به تخریب محیط زیست اشاره‌ای نکرده است. شاید این وجه در تفاسیر گذشته مغفول بوده است، زیرا گستردگی تأثیر انسان بر طبیعت، هرگز در روزگار گذشته قابل مقایسه با روزگار مدرن نبوده و لذا چنین امری برای مفسرین پیشیین به سادگی قابل تصور نبوده است. در مقابل در روزگار ما آثار فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی انسانها تا جایی پیش رفته که صحبت از گرمایش بی سابقه زمین، بالا آمدن سطح آب اقیانوسها، انقراض گونه‌های گیاهی و جانوری و مانند آن فراگیر و همه فهم است.

در ادامهٔ آیه، پس از ذکر آشکار شدن تباهی در خشکی و دریا (ظاهراً اشاره محدود به زمین است زیرا آسمان شامل این فساد نشده است) دو وجه مختلف ذکر می‌شود، یکی وجهی که علامه بدان آویخته است یعنی اشاره به اعمال انسانها و چشاندن نتیجه آن اعمال تا شاید که انسان‌ها برگردند و دیگری اشاره به اکتساب دست‌های مردم. اگر به معنی «مردم» در مقایسه با «انسان‌‌ها»، توجه کنیم، مردم یعنی انسان‌ها به علاوه روابط بین آن‌ها. بنابر این، اکتساب دست‌های مردم می‌تواند به فعالیت‌های عملی که در روابط انسان‌ها رخ می‌دهد اشاره کند. به عنوان مثال فعالیت‌‌های اقتصادی انسان‌ها، جنگ‌‌ها و مانند آن همخوانی خوبی با این تعبیر دارد و در نتیجه هماهنگ با تعبیر فساد، به تخریب زیست محیطی است.

از سوی دیگر می‌توان پرسید که چرا تنها به دست‌های انسان‌‌ها اشاره شده است، به عنوان مثال اگر موضوع گناهان انسان‌ها باشد، چرا گناهان زبانی، شامل چشاندن نتیجه نمی‌شود؟ این وجه نیز با تخریب زیست محیطی همخوان است.

اما نکته اصلی دقت بر تعریف «فساد» است. زیرا بسیار متفاوت است که آنگونه که علامه ذکر کرده است فساد را تنها به نابودی انسان‌ها (به قول علامه بر هم زدن خوشی و طیب عیش انسان‌ها) مربوط کنیم و یا نابودی سایر مخلوقات خداوند مانند حیوانات و گیاهان نیز ذیل فساد طرح شود و از همین گذار بسیار متفاوت است که فساد را مترادف پدیده‌‌های طبیعی مانند سیل و زلزله بگیریم و یا پدیده‌‌های مصنوعی حاصل از فعالیت بشر مانند جنگ و یا درخت بُری بی حد و مرز را نیز در نظر بگیریم. به عبارت دیگر، بر خلاف نظر علامه، اینکه این فساد به اختیار برخی مردم مستند (پدیده‌ای مصنوعی) باشد و یا نباشد، در تعریف دقیق فساد متفاوت خواهد شد. از سوی دیگر می‌توان پرسید که عذاب‌‌های الهی کلی که بر اقوام گذشته نازل شده در سایر آیات قرآن به عنوان فساد معرفی شده‌اند؟ زیرا چنین عذاب‌هایی برگشت عالم به مسیر حق و نوعی اصلاح است. اصلاحی که از طریق حذف قوم گنهکاری که امکان برگشت نداشته رخ داده است. به عنوان مثال عذاب قوم نوح را در نظر بگیرید که نوح با آن عمر طولانی و دیدن نسل‌‌ها می‌گوید؛

 

وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیاراً * إِنَّک إِنْ تَذَرْهُمْ یضِلُّوا عِبادَک وَ لا یلِدُوا إِلاَّ فاجِراً کفَّاراً (نوح ۲۶-۲۷)

و گفت نوح «ای پروردگار من، باقی مگذار بر زمین از کافران هیچ‌کس را (۲۶) همانا تو اگر باقی بگذاری آنان را گمراه می‌کنند بندگان تو را و نزایند جز بدکاری کفرپیشه [و ناسپاس] را (۲۷)

 

فساد در قرآن اکثر در رابطه با انسان‌ها و اعمالشان مطرح می‌شود اما در برخی آیات مستقل از انسان نیز معنی دارد، مثلاً

لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَهٌ إِلاَّ اللَّـهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّـهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یصِفُونَ(أنبیاء – ۲۲)

اگر بود در آن‌دو معبود‌هایی جز الله بی‌گمان تباه می‌شدند، پس پاک و منزّه است خدا، پروردگار عرش، از آنچه وصف می‌کنند [او را به آن]

البته هنوز در این آیه می‌توان معنی فساد را مترادف بر هم زدن نظام حق عالم که به سوی هدف غایی پروردگار رهسپار است، قرار داد.

از سوی دیگر به نظر نمی‌رسد که کلمه فساد در قرآن در خصوص پدیده‌‌های طبیعی استفاده شده باشد.

در مجموع در نظر گرفتن رابطه آیه با تخریب زیست محیطی دور از ذهن نیست.

 

۲یاری گرفتن از وسیله‌ای به آسمان

در آیه زیر به معنی «سبب» دقت فرمایید:

مَنْ کانَ یظُنُّ أَنْ لَنْ ینْصُرَهُ اللَّـهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ فَلْیمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَی السَّماءِ ثُمَّ لْیقْطَعْ فَلْینْظُرْ هَلْ یذْهِبَنَّ کیدُهُ ما یغِیظُ(حج – ۱۵)

هر که گمان می‌بُرد که هرگز یاری نکند او [=پیامبر] را خدا در دنیا و آخرت باید بکَشد ریسمانی به آسمان سپس [خود را به دار آویزد و] ببُرد [نفس خود را] آنگاه بنگرد که آیا [از میان] می‌برَد ترفندش خشم او را

ترجمه رایج مترجمین [ترجمه‌‌های آقایان انصاریان، فولادوند، مکارم شیرازی، قمشه‌ای و خرمشاهی و همین طور آقایان گرمارودی، ملکی، ریاعی و مرکز طبع و نشر قرآن] معمولاً ناظر به تفسیر مقبول‌تر این آیه (مثلاً تفسیر المیزان یا تفسیر نمونه)، مشابه چیزی است که در ترجمه بالا [ترجمه تحت اللفظی آقای شیروانی] مشاهده می‌فرمایید.

با این وجود ترجمه تحت اللفظی دقیق بدون افزودن عبارات تفسیری مترجمین چنین می‌شود؛

هر که گمان می‌برد که خداوند او را در دنیا و آخرت یاری نمی‌دهد، پس از وسیله‌ای به سوی آسمان یاری گیرد و سپس بگسلد و بنگرد که آیا ترفندش خشم او را از بین برده است.

عبارات مبهم

با مقایسه این دو ترجمه مشخص است که در این آیه، چندین عبارت،‌ مبهم است؛

۱- ضمیر «ه» در «ینصره»، آیا «او» ی مورد اشاره را مانند ترجمه فوق باید مساوی با پیامبر در نظر گرفت؟ یا می‌تواند همان کسی باشد که گمان برده است؟ در المیزان، علامه به تفسیری از ابن عباس اشاره می‌کند و می‌گوید که در حقیقت، این تفسیرشان نزول است و از این گذار تمایل دارد که با در نظر گرفتن آیات قبلی سوره حج، چنینشان نزولی را مطرح کند که کافران قریش از عالم گیری آوازه پیامبر پس از هجرت خشمگین بود‌ه‌اند و لذا در این آیه، خداوند آن‌ها را نکوهش کرده و می‌فرماید آن‌ها حتی اگر خود را خفه کنند نیز خشمشان فروکش نخواهد کرد.

اما اگر او را همان کسی در نظر بگیریم که گمان برده که خداوند او را به کلی در دنیا و آخرت رها کرده است، چطور؟

این معنی متفاوتی است که بدان خواهیم پرداخت.

 

۲- «سبب» معنی فراخی دارد و همان طور که علامه با استناد به مجع البیان می‌گوید؛ به معنی وسیله‌ای است که با آن چیز دیگری را بدست می‌آورند و طناب را بدین علت «سبب» می گویند که به وسیله آن آب از چاه بیرون می‌آورند. اغلب مترجمین با توجه به هماهنگی مورد نظرشان با سایر عبارات مبهم این آیه، معنی خاص طناب را برگزیده‌اند.

اختیار کردن وسیله‌ای به سوی آسمان هر چند به واسطه پیشرفت فن‌آوری هوا فضا در روزگار ما قابل تصور است برای گذشتگان دور از ذهن بوده است. به خصوص که لفظ «الی» به معنی «به سوی» نه «از سوی» با تفسیر وسیله‌ای به سوی آسمان سازگارتر است تا طنابی که از آسمان آویزان می‌شود.

البته کسانی بدین احتمال اشاره کرده‌اند مثلاً آقای قرائتی در تفسیر نور خود ذکر کرده است که

«شاید معنای آیه این باشد که فضانوردی نیز انسان بی خدا را آرام نمی‌کند. کلمه «بِسَبَبٍ إِلَی السَّماءِ» مراد وسیله فضانوردی و کلمه «لْیقْطَعْ» به معنای پیمودن راه است، که در این صورت این آیه از معجزات علمی و پیش‌گوئی‌های قرآن است. به هرحال مشکل روحی بشر حتّی با تکنولوژی پیشرفته و فضانوردی نیز حل نمی‌شود. «هَلْ یذْهِبَنَّ کیدُهُ ما یغِیظُ»»

 

۳- معنی واضح واژه «السما»، آسمان است و تعبیر به سقف و مانند آن برای همساز کردن معنی با تفسیر خاص ارائه شده است.

(در جای دیگری از قرآن نیز ترکیب «سبب» و «سما» وجود دارد،

 

وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا هامانُ ابْنِ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبابَ * أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلی إِلهِ مُوسی وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ کاذِباً وَ کذلِک زُینَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبِیلِ وَ ما کیدُ فِرْعَوْنَ إِلاَّ فِی تَبابٍ (غافر ۳۶-۳۷)

و گفت فرعون «ای هامان، بساز برای من برجی بلند را، شاید من برسم به اسباب [و وسایلی] (۳۶) اسباب آسمان‌‌ها پس بنگرم به معبود موسی، و به راستی من می‌پندارم او را دروغگو» و این‌گونه آراسته شد برای فرعون بدیِ کارش و بازداشته شد از راه [حق]، و نیست نیرنگ فرعون مگر در تباهی (۳۷)

 

در این آیات «اسباب السماوات» می‌تواند به راه‌های آسمان و یا وسایل دسترسی به آسمان (یا پیمودن آسمان و یا استفاده از وسایلی برای رصد آسمان) تفسیر شود، به هر حال هدف فرعون کسب اطلاع از خدای موسی است.)

 

۴- معنی واضح کلمه «قطع» به معنی گسلیدن و بریدن است. همچنین پیمودن (قطع مسافت و بریدن راه) در مواردی که سبب به معنی وسیله آسمان نوردی تفسیر شده باشد، همراه آن در نظر گرفته می‌شود. از سوی دیگر آن طور که علامه در ادامه تفسیرش می‌گوید:

کلمه” قطع” به معنای بریدن و از جمله معانی آن اختناق است و گویا از این باب اختناق را قطع می‌گویند که مستلزم قطع نفس است.

جمع‌بندی

به نظر می‌رسد که ترجمه و تفسیر رایج برای آیه ۱۵ سوره حج، مذکور در این مقاله، با دشواری‌هایی همراه است؛

نخست، چرا کسی که از یاری خداوند به پیامبر عصبانی است باید خودش را از طریق دار زدن با طناب بکشد؟ چه تناسبی بین این شکل خودکشی و وضعیت آن فرد برقرار است؟ به عبارت دیگر آیا خودکشی به روش‌های دیگر تفاوتی دارد؟

برای نمونه مقایسه کنید با این آیات

قُلْ یا أَیهَا الَّذِینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکمْ أَوْلِیاءُ لِلَّـهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کنْتُمْ صادِقِینَ * وَ لا یتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَیدِیهِمْ وَ اللَّـهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ * قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِیکمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلی عالِمِ الْغَیبِ وَ الشَّهادَهِ فَینَبِّئُکمْ بِما کنْتُمْ تَعْمَلُونَ (جمعه ۶-۸)

بگو «ای کسانی که یهودی شدید، اگر می‌پندارید که شما دوستان خدایید نه دیگر مردم آرزو کنید مرگ [خود] را اگر می‌باشید راستگو» (۶) و آرزو نمی‌کنند آن را هرگز به سبب آنچه پیش فرستاده است دست‌‌های آنان، و خدا داناست به ستمکاران (۷) بگو «همانا مرگی که می‌گریزید از آن بی‌شک آن دیدارکنندهٔ شماست، آنگاه بازگردانده می‌شوید به سوی دانای پنهان و آشکار، پس خبر می‌دهد شما را به آنچه می‌کردید» (۸)

در این آیات تنها تمنای مرگ، بدون تاکید بر شکل خاصی از آن مطرح شده است و به جای وضعیت روانی فرد شکاک به اعمال پیشین یهودیان اشاره می‌کند.

دوم، چرا در آیه ۱۵ سوره حج می‌فرماید به سوی آسمان طناب بکشد و نه از آسمان طناب بکشد؟ علامه می‌گوید

«…چنین کسی طنابی بگیرد. و با آن به بلندی برود- مثل کسی که با طناب به درخت بلندی بالا می‌رود- آن گاه با همان طناب خود را خفه کند، بعد ببیند آیا کید و حیله‌اش خشمش را می‌نشاند یا خیر؟…»

می‌شود پرسید که چرا اول از درخت بالا برود و بعد خود را خفه کند؟

سوم، تفسیر رایج در خصوص آسمان نوردی این مشکل را دارد که اگر قطع را به معنی پیمودن در نظر بگیریم بدین صورت که

هر که گمان می‌برد که خداوند او را در دنیا و آخرت یاری نمی‌دهد، پس از وسیله‌ای به سوی آسمان یاری گیرد و سپس مسیری را بپیماید و ببیند که آیا ترفندش خشم او را میان برده است.

چرا باید پیمودن مسیر خشم کسی را فرونشاند؟

علامه در این خصوص می‌گوید:

«ولی بعضی‌از مفسرین گفته‌اند که ضمیر مذکور به کلمه” من” بر می‌گردد، و معنای قطع هم قطع مسافت و بریدن راه است و مقصود از” مد سبب به سوی آسمان” بالا رفتن به آسمان به منظور ابطال حکم خدا است. و معنای آیه این است که: کسی که می‌پندارد که خدا در دنیا و آخرت یاریش نمی‌کند، به آسمان بالا رود و آن گاه مسافت را بپیماید، و سپس ببیند آیا کید و مکرش حکم خدای را که مایه خشم او شده از بین می‌برد یا نه؟.

و این حرف صحیح نیست و شاید مقصودشان این باشد که مراد از آیه شریفه این باشد که بفرماید: بر هر انسانی لازم است که در امور دنیا و آخرت خود امیدوار خدا باشد، و اگر امیدوار او نباشد و خیال کند که خدا او را یاری نمی‌کند و به خاطر همین خیال دچار غیظ شود پس هر نقشه که می‌تواند بریزد که نقشه‌اش سودی به حالش نخواهد داشت.»

ارائه تفسیر جدید از آیه ۱۵ سوره حج

برای رفع دشواری‌های پیش گفته، تفسیری اینجا ارائه می‌شود که تمرکز آن بر روی عبارت امر به بریدن («ثم لیقطع») است، یعنی فرض بر این است که سایر موارد مطرح شده در آیه فرع بر این عبارت است و یاری گرفتن از وسیله‌ای برای رسیدن به آسمان به منظور رسیدن به جایگاهی است که در آن بریدن امکان پذیر شود.

بنا بر این، بریدن، می‌تواند بریدن از خود وسیله فضا نوردی باشد. یعنی قرآن کسی را که گمان برده است که خداوند در دنیا و آخرت او را یاری نخواهد کرد، به طور عملی دعوت می‌کند که با مغاک حاصل از بریدن از وسیله فضا نوردی و غوطه ور شدن در بی وزنی و خلأ بیکران فضا چشم در چشم شود. بنا بر این، در این تفسیر همه چیز به آن لحظه (لحظه بریدن) مربوط می‌شود.

کسی که گمان برده است که خدا در دنیا و آخرت او را یاری نمی‌کند، یا از اساس به وجود خداوند شک کرده است و یا گمان کرده که خداوند در جهان او بی اثر است و به عبارت دیگر حق بودن خداوند (پیوستگی خداوند به عالم) را منکر است. شبیه به جمله مشهور نیچه که خدا مرده است (مثلاً تمثیل زندانیان در آواره و سایه‌اش، گزین گویه ۸۴ را ببینید) که در واقع انکار پیوستگی و تأثیر گذاری خداوند در عالم است.

در جای دیگری توضیح داد‌ه‌ام [1] که انکار حق بودن خداوند (انکار پیوستگی خداوند به عالم) به انکار حق بودن عالم (انکارپیوستگی عالم به هدف (منظور خداوند)) و همچنین انکار پیوستگی فرد به عالم و در نهایت فرو ریختن نظم معنا می‌انجامد که وضعیت نیهیلیسم جهان مدرن ما است. در تفسیر عرضه شده، مقایسه وضعیت نیهیلیسم با رها شدگی در فضا، قابل توجه و تاثیرگذار است. رها شدن از سفینه به ظاهر آزادی است اما آزادی حرکت در فضای تهی بیفایده و هولناک است، رها شدن از قوانین اولیه طبیعت مانند جاذبه شبیه توهم رها شدن از رابطه با خداوند است. همین طور رها شدن در تنهایی خلأ، شبیه قطع رابطه با عالمی است که مخلوق و مجرای اراده پروردگار است.

جمع‌بندی

در برخی از آیات قرآن این ظرفیت وجود دارد که با در نظر گرفتن رشد فن‌آورانه انسان، تفسیر جدیدی از آیه ارائه گردد. دو مثال مطرح شد که اولی به تخریب محیط زیست سیاره زمین و دومی به تجربه فضا نوردی از یک سو و از سوی دیگر به نیهیلیسم مربوط می‌شود.

به هر حال تذکر این نکته بجا است که تفسیر جدید به معنی رد تفاسیر قبلی نیست به خصوص که طرح پیام مکنون برای آیندگان، نباید در قالب یک پیام نامفهوم برای گذشتگان صورت گیرد. یعنی اگر داعیهٔ این مقاله بر این بوده است که با وجود پیامبر ختمی چه اتفاقی برای امم بعد از پیامبر می افتد، به همین سیاق می‌توان گفت که طرح ابهام در پیام گذشتگان نباید گمراه کننده باشد. به هر حال ما از منظور پروردگار بی خبریم و لذا فراخ‌ترین معنا (در نظر گرفتن همهٔ احتمالات منطقی) موجه است.

 

ارجاعات:

 در کل متن برای ذکر ترجمه آیات قرآن مجید از ترجمه تحت اللفظی آقای شیروانی استفاده شده است، این ترجمه و همچنین تفاسیر مطرح شده از اپلیکیشن قرآن هادی با ترجمه فارسی و تفسیر نسخهٔ

22.0.1 Copyright 2016-2024 Sirat. App & Firstcause.

اخذ شده است.

۱- مقاله با عنوان «معنای واژه حق در قرآن کریم و تقابل آن با نیهیلیسم؛ تراژدی یا حماسه» در سایت دین آنلاین

 

 

مطالب مرتبط
منتشرشده: 3
  1. مرادی

    این مثال بدون زمینه نیست بلکه ریشه در آیات قبل دارد…ضرورت رعایت اتصال آیات هر سوره …مانند آیه ذیل از سوره حج :
    وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَهٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ ﴿۱۱﴾

    چون ایمان بخدا مانند گرفتن ریسمان و رفتن به سمت بالاست در آیه مورد بحث فرموده “الی السماء”….همچون رشد فکری… و وسیله ای الهی مانند قرآن…

    حال اگر در نیمه راه توکل خود را از دست بدهد و در مقابل مشکلات سست شود ، شرک ورزد ، مانند اینستکه ریسمان را پاره کند و بیافتد…شرط عقل نیست ریسمان الهی را بریدن چرا که خدایان دیگری که بنفع ما باشند وجود ندارند…با سر به زمین خواهیم خورد…

    سوره حج متقابل است با سوره کوچک ضحی از انتهای قرآن…جالب اینکه سوره ضحی توضیح و خلاصه رسایی است برای سوره بزرگ حج…در سوره ضحی نیز پیامبر اکرم نگران از توقف موقت ارتباط الهی بوده اند :

    وَالضُّحَى ﴿۱﴾ وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿۲﴾ مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿۳﴾ الضحی

    در ادامه ، محبت ها و نعمات داده شده به ایشان یادآوری میشود…در انتها میخواهد که (بجای نگرانی) به نیازمندان رسیدگی کنند و … :

    فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿۹﴾ وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿۱۰﴾ وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿۱۱﴾ الضحی

    سایت : میزان در میزان

  2. مرادی

    بسادگی خود را به بلندی رساندن و از همانجا به پایین پرتاب کردن نیز مصداق بسبب الی السماء و… میباشد

  3. احسان پاپن

    تشکر فراوان

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.