سلوک مدرن در گذر زمان: تأملی بر عرفان خراسانی و دغدغه‌های زمانه ما

سروش دباغ در مقدمه‌اش بر کتاب «درگذرگاه زمان: گشتی در بوستان بوسعید» با روایتی بینارشته‌ای، به آسیب‌شناسی معنویت، عرفان معاصر و نسبت آن با مفاهیم بنیادینی چون زمان، ملال و زیست اگزیستانسیل می‌پردازد. نویسنده ضمن واکاوی تطور مفاهیم کلیدی عرفانی و فلسفی در چهارده سال تجربه و تأمل، با نگاهی نقادانه و تطبیقی به سنت عرفانی خراسانی، مواجهه سالک مدرن با دشواری‌های روزگار کنونی و پیوند عمیق عرفان و امر سیاسی را برجسته می‌سازد و مخاطب را به سفری تامل‌برانگیز در مسیر سلوک معنوی، اخلاقی و زیسته دعوت می‌کند[1].

سال‌هاست دل‌مشغول بازخوانی و روایت‌گریِ میراثِ ستبرِ حکمی-ادبی-عرفانیِ پسِ پشت هستم. در این میان، به‌قدر وسع، آثار گفتاری و نوشتاری متعددی سر برآورده و پیش روی مخاطبان و علاقه‌مندان قرارگرفته است. پس از انتشار اثر دوجلدی «شمّه‌ای از شوریدگیِ شمس» که صورت منقح، بازنویسی شده و به آب ویرایش شسته شده درس‌گفتار سی‌جلسه‌ای «میراثِ شمس تبریزی» با محوریتِ اثر گران‌سنگِ «مقالاتِ» شمس تبریزی بود؛ حال نوبت به یکی دیگر از بزرگانِ سنتِ عرفان خراسانی رسیده است.

درس‌گفتار بیست و هشت جلسه‌ای «بازخوانی میراثِ بوسعید ابی الخیر»، با محوریتِ اثر خواندنیِ «چشیدن طعم وقتِ» بوسعید، در بازه زمانیِ ده ماهه تیرماه 1401 تا فروردین ماه 1402 برگزار شد. همچون درس‌گفتار «میراثٍ شمس تبریزی»، در این دوره، فقراتی از سخنان نغزِ بوسعید را اختیار و انتخاب کردم و به بازخوانیِ، بازآفرینیِ و روایت‌گریِ آنها در اینجا و اکنون پرداختم. روزگاری که مشغول گشت‌وگذار در بوستانِ بوسعید بودیم، جنبش مبارکِ «زن، زندگی، آزادی» در کشور سربرآورد و همه ایرانیان را، در داخل و خارج کشور، در آن دوره چهارماهه به خود مشغول کرد. به همین سبب، در ابتدای جلسات این درس‌گفتار، به اقتضای عمل به وظایفِ مدنی و شهروندی، به تحولاتِ آن روزهای پر تب و تاب می‌پرداختم.

اکنون، «در گذرگاه زمان: گشتی دربوستان بوسعید»، که نسخه منقح و ویراسته این درس‌گفتار است، پیش روی مخاطبان قرارگرفته است. به پیشنهاد ویراستار محترم، در این نسخه، سخنان ابتداییِ یاد شده جهت حفظ یکدستی و انسجامِ بیشتر مطالب حذف شده است. دو گانه «زمان-بر»/ «زمان- در»، همچنین «سالک آستانه‌نشین»، از مفاهیمی است که طی برگزاری این درس‌گفتار، جوشید و بر زبانم جاری شد؛ چنانکه دو گانه «سلوک افقی»/ «سلوک عمودی»، در ایامی که درس‌گفتار «قصه‌های شیخ اشراق» را القاء می‌کردم، سربرآورد. از اینرو، «در گذرگاه زمان» را می‌توان ایستگاه بعدیِ سفر پر نشیب و فرازِ «طرحواره ای از عرفان مدرن»/ «سلوک اگزیستانسیل در روزگار کنونی» انگاشت؛ سفری که از ابتدای دهه نود سده پیشینِ خورشیدی آغاز گشته، منازل متعددی را درنوردیده، محصولات و فراورده‌های رنگارنگی را به بار آورده و عمر و قدمتی 14 ساله دارد.

در بخش ضمایمِ «در گذرگاه زمان»، مطالب و جستارهای سیزده گانه ای گنجانده شده که به فهم بهترِ گشت و گذار نگارنده در بوستان بوسعید و توسعا حدود و ثغور «سلوک اگزیستانسیل در روزگار کنونی» مدد می‌رساند.

“سالک مدرن، «لمس حضور» و تجربه ملال”، متکفلِ بحث از مقوله «ملال» است و بدست دادن راهکارهایی پنج گانه برای کاستن از حجم آن. دوگانه «زمان در/ زمان بر»، همچنین سه گانه «سکوت اخلاقی/ سکوت عرفانی/ سکوت معنوی» در این میان بکار گرفته و بسط داده شده‌اند. نوشتار” از حریم زمان سوزی تا قربتِ زمانیدن”، پس از آن در می‌رسد و تشابه و تفاوتِ میانِ مفهوم زمان و «زمانیدن» در کتابِ «حریم علف‌های قربت» و جستارِ” سالک مدرن، «لمس حضور» و تجربه ملال” را بر می‌رسد و روایت می‌کند.

” ازصدقِ مطابقتی تا صدقِ «اقناعی- روایی» ” پس از این سر بر می‌آورد. هر چند این جستار محتوای فلسفی دارد و سلوک فلسفیِ نگارنده و تطور آراء او درباره مفهوم «صدق» طی دو دهه گذشته را به تصویر کشیده، در عین حال ارتباط وثیقی با حال و هوای کارکِ «سلوک اگزیستانسیل در روزگار کنونی» دارد و یکی از ستونهای آن بحساب می‌آید. توضیح آنکه، صدقی که با «بازی- زبانی»، «روایت‌گری»، «قدرت اقناعی» و «آشکارگی هستی در زبان» گره خورده و تبارِ ویتگنشتاینی- فوکویی- هایدگری دارد، مجال را برای بروز و ظهورِ «شبانی وجود» و تفکر غیر متافیزیکی که از مقوماتِ سلوک اگزیستانسیل اند، فراهم‌تر می‌کند.

” شایگان، سالک مدرن و سلوک در کناره‌ها”، مروری است بر کتاب خواندنیِ «شایگان و سلوک در کناره‌ها»، نوشته محمد منصور هاشمی. این نویسنده، پیش‌تر در کتاب «آمیزش افقها: منتخباتی از آثار داریوش شایگان»، از تعبیر بصیرت زای «سالک فضاهای بینابین»، برای نامیدن این متفکرِ فقید استفاده کرده؛ در این اثر هم از تعبیرِ «سلوک در کناره‌ها» بهره برده است. هر چه پیشتر آمده‌ام، وجه تسمیه «سلوک» و تفاوت و تشابه میان مفاهیمِ «عارف» و «سالک» بر من بیشتر نمایان گشته و مفاهیم «سالک مدرن/ سالک سنتی»، «سلوک افقی/سلوک عمودی»، «سالک آستانه‌نشین» و «سلوک اگزیستانسیل» بر زبان و قلمم ریزش کرده و ربط و نسبت و تشابه کارک‌های فکری‌ام با زیست-جهان شایگان را بهتر دریافته‌ام.

” مرگ گاهی ریحان می‌چیند”، روایت‌گر شیوه مرگ ناگهانیِ همکار روان درمانگر کانادایی‌ام، اریک بِرن است؛ روی در نقاب خاک کشیدنی که تداعی کننده «مرگ آگاهی» و بر جای نهادن زمین سوخته برای مرگ در «سلوک اگزیستانسیل» است.

پس از آن نوبت به دو جستار خواندنیِ “جوانمردی، دیالکتیکِ «صلح با خلایق» ” و “سکوت و امکان معنا: سکوت اگزیستانسیل در چارسوی هرمنوتیک“، نوشته فرهاد مشکور می‌رسد؛ جستارهایی که بر وضوح و غنای مفاهیم «جوانمردی» و سه‌گانه «سکوت معنوی/ سکوت عرفانی/ سکوت اخلاقی» در کارکِ «سلوک اگزیستانسیل در روزگار کنونی»، به نیکی می‌افزاید.

در دهه سومِ خرداد ماه امسال، ارتش اسرائیل به خاک کشور عزیزمان حمله کرد و از پی آن جنگی دوازده روزه درگرفت. سوگمندانه، بیش از هزار نفر از هموطنان ما طی این تجاوز آشکار و جنگ خانمانسوز پرپر شدند و جان باختند. چنانکه در جستار «سلوک عرفانی و امر سیاسی» آورده‌ام،[1]«عرفان مدرن/ سلوک اگزیستانسیل» به روایت نگارنده، با امر سیاسی و آنچه در شهر (پولیس) و میان مردمان می‌گذرد، ارتباط وثیقی دارد.[2] سالک مدرن، دل‌مشغول کاستنِ از حجم درد و رنج شهروندان پیرامونی وافزایش «خیر عمومی» است. در ایامی که بوی باروت و گلوله و خون همه جا را آکنده بود، همچنین در هفته‌هایی که آتش بس برقرار گشته، به‌قدر وسع، در کسوت یکی از اهالی فرهنگ و قلمِ این مرز و بوم، در این باب کنشگری کرده، قلم زده و سخن گفته‌ام.

جستارهای “کجای این شب تیره؟ “، “گناه نابخشودنیِ خیانت”، “جاهلان سرور شدستند” و “در بابِ دوگانه وطن فروشی/ وطن پرستی” که محصول این روزهای پر تب و تاب، غمناک وغبار آلودند، در ادامه در رسیده‌اند. حسن ختامِ بخش ضمایمِ کتاب، دو بیانیه‌ای است که طی یک ماه گذشته، در ایام جنگ و دوران آتش بس امضا کرده‌ام.

«زبخت خفته ملولم»[3]؛ از جانِ جهان به نیایش می‌خواهم سایه شوم جنگ که بر سر هموطنان ام سنگینی می‌کند، از میان رخت بربندد و مام میهن مجدداً روی امنیت را به خود ببیند.

ناگفته نگذارم که تمام جستارهای بخش ضمایم، پیش‌تر در دو سایتِ «دین آنلاین» و «زیتون» منتشر شده‌اند. اگر نبود زحمات بی دریغِ ویراستارعزیز، حسین جمالی پور، این اثر بسامان نمی‌شد؛ از او سپاسگزارم. در نهایی شدنِ جستارهای بخش ضمایم، از ملاحظات و نکته سنجی‌های رهگشای دوستان نازنین، فرهاد مشکور و محمد منصورهاشمی بهره بردم؛ از ایشان ممنونم. همچنین، ارج می‌نهم زحمات سینا بابلی و سپهر زارع، مدیر فرهنگ دوست نشرِ «سهروردی» را برای نشر این اثر.

«در گذرگاه زمان»[4]، از پیِ «شمّه‌ای از شوریدگیِ شمس»، «از خیام تا یالوم»، «سرشاری خوشه زیست» و «در کشاکشِ رنج و معنا» سر بر می‌آورد و پیش روی مخاطبان قرار می‌گیرد. امیدوارم خواننده کتاب که چند صباحی ست در سپهر لاجوردیِ «سلوک اگزیستانسیل در روزگار کنونی» سیر کرده، دم زده و زیر و زبر گشته، با پای نهادن در بوستانِ بوسعید، «به وسعت تشکیل برگها» و «خلوت ابعاد زندگی» برود و «در حرارت یک سیب دست و رو» بشوید، «ارتباط گمشده پاک» و روح نوازی را تجربه نماید، «در حوضچه اکنون» آبتنی کند، «زمان-در» را بچشد، «سکوت معنوی» و «لمس حضور» را مزه مزه کند و هم نورد افقهای دور گردد:

«عبور باید کرد

و هم نورد افقهای دور باید شد

و گاه در رگ یک حرف خیمه باید زد

عبور باید کرد

و گاه از سر یک شاخه توت باید خورد.»[5]

 

سروش دباغ

تورنتو، تیرماه 1404

 

 

 

ارجاعات:

[1] سروش دباغ، «سلوک عرفانی و امر سیاسی: طرحواره ای از عرفان مدرن 5»، در آبی دریای بیکران: طرحواره ای از عرفان مدرن، تورنتو، نشر سهروردی، 1397.

[2] در همین راستا، اخیراً درسگفتار بیست و پنج جلسه‌ای «درهوای بوستانِ سعدی» را، با محوریت اثر گرانسنگِ «بوستان» و تاکید بر باب «در عدل و تدبیرو رأی» آغاز کرده‌ام.

[3] اشاره به یکی از ابیات نغز حافظ:

ز بخت خفته ملولم بُوَد که بیداری

به وقت فاتحهٔ صبح یک دعا بکند؟

[4] در نهایی کردنِ عنوان کتاب، واژه «گذرگاه» را از اشعارِ حافظ وام کرده‌ام:

در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است

صُراحیِ میناب و سفینهٔ غزل است

جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است

پیاله گیرکه عمرعزیز، بی بَدَل است

 

چند سال پیش نیز در برساختن و بکاربستنِ مفهومِ «گذارطلبی» و صورتبندیِ آن در جستار” گذارطلبی؛ برون رفتِ از انسداد سیاسی”، از اشعار حافظ الهام گرفتم:

 

ز زیر زلفِ دوتا چون گذر کنی بنگر

که از یمین و یسارت چه سوگوارانند

گذارکن چون صبا بر بنفشه زار و ببین

که از تطاول زلفت چه بیقرارانند

 

[5] سهراب سپهری، هشت کتاب، دفتر «مسافر».

مطالب مرتبط
منتشرشده: 3
  1. مائده

    سلام
    امکان تهیه کتاب هست؟

  2. محسن برجی

    جناب آقای سروش دباغ؛
    آیا عرفان مبتنی بر سکوت و پذیرش، واقعاً می‌تواند زمینه‌ساز کنشگری و مطالبه‌گری مدنی باشد یا گاه بهانه‌ای برای انفعال و دوری از تغییرات اساسی می‌شود؟

  3. یه بنده خدا

    عجب، جنبش مبارک زن زندگی آزادی؟!
    برکت آن از کجا یافتید؟ شهود کردید؟
    اصلا مبارک که یک لفظ عربی است و درک برکت و اصل مفهومش مبتنی بر فضای روایی هست که به قول ابویتان طرحات ملاهای شیعی است در لسان شما چه می کند، چرا به زبان شما آمد؟
    خسته نشدید از فضای پارادکسیکالی که با این الفاظ پر طمطراق برای خود ساختید؟
    بس کنید آقای دباغ، فیلسوف اگزیستانسیال را چه به سلوک؟
    اگر ملاهای قم متهمند به تحجر لا اقل بنیادگرا هستند و به این نسبت تناقضات کمتری از شما و ابوی دارند… آخر با کدام خوانش اگزیستانسیال، عرفان ابوسعید را مرور می کنید؟!!
    اصلا یعنی چه؟!
    فقط ماشین تولید اصطلاحات عمدتا پارادکسیکال، تبریک و مبارکتان باشد این دستاورد.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.