اقتصادی خنثی در برابر عقاید و باورهای فرهنگی!

گفت‌وگوی عمیق با منصور ثابت‌قدم درباره مدلسازی اقتصاد جایگزین و رهایی از اصالت قدرت

تا امروز اقتصاد از ریشه، با باورهای فرهنگی پیوند داشته است. دست راستی‌ها از رزق و روزی‌ای که خدا به آنها ارزانی می‌دارد، آغاز می‌کنند تا جایی که پشت دلارشان می‌نویسند: “به امید خدا” و چپ‌ها معتقدند که اقتصاد از تبعات تکامل انسانِ ذاتاً “اجتماعی” است و چه نهان و چه آشکار به سمت مقبره داروین نماز می‌خوانند. در میان این دو قطب، طیف وسیعی از عقاید مختلف، انواعی از اقتصاد را تعریف می‌کنند که بعضاً “خیالی و غیرعملی” و بعضاً “عمل‌زده و موضعی” هستند.

منصور ثابت‌قدم بر این باور است که انسان با تمامی توان ذهنی خود قادر نیست اقتصاد جایگزین را کشف یا مهندسی کند، بنابراین امید بستن به تولد مارکس دوم یا هر متفکر دیگر در جایگاه مجتهد اقتصادی، امری بیهوده است. در مقابل، امروز برای اولین بار این امکان پدید آمده که انسان بتواند به کمک تکنولوژی، اقتصاد را مدلسازی کند.

منصور ثابت‌قدم مثالی از یک سیستم اقتصاد را تنظیم کرده است که می‌تواند در معرض پروسه مدلسازی در فضای مجازی قرار گیرد و از اندیشمندان و متخصصان دعوت کرده است به چنین ظرفیتی برای رهایی انسان از اصالت قدرت بیندیشند و در یک فعالیت جمعی، شبیه‌سازی اقتصاد را مورد آزمون قرار دهند.

اقتصاد جاری، چه در تمایلات چپ و چه در تمایلات راست حامل تکنیک‌های فریب است و این به علت سیطره اصالت قدرت از طریق سیاست – یا قانون پرتکرار “حق با قوی‌ست” – بر حیات اجتماعی انسان اعمال می‌شود. حال صحبت از این است که می‌توان در مدل جدید رابطه انسان و اقتصاد از اصالت قدرت رها شد.

فراخوانی به گفتمان مدلسازی اقتصاد جایگزین

سوفیا بیغم: آقای ثابت‌قدم شما در سال‌های اخیر بعد از نوشتن سناریوی تعادل از نوعی دعوت به اندیشه و فعالیت عمومی تحت عنوان گفتمان مدلسازی اقتصاد جایگزین سخن گفته‌اید. این رفتار در فضای فلسفه امروز نامانوس است. ممکن است برای شروع بفرمایید شما چگونه یک فعالیت عمومی در تخصص‌های مختلف را به فلسفه ربط می‌دهید؟ و چرا مشابه سایر اندیشمندان که مشغول پروژه فلسفی خودشان هستند، به جای فراخوان، آن را به تنهایی دنبال نمی‌کنید؟

منصور ثابت‌قدم: اجتماعی بودن یا اجتماعی نبودن، مسئله این است! امروز ما افراد اندیشمند بسیاری داریم ولی جامعه اندیشمندی نداریم. اندیشه، کالایی فردیست و اندیشمند، انسانی غیراجتماعی. سناریوی تعادل یا فلسفه تعادل، تئوری تغییر این معادله است و طبیعتاً زیر چتر هنجارهای کنونی، غریب و نامانوس است.

اصالت فرد یا جامعه؟

سوفیا بیغم: بله، آنچه متعارفاً می‌بینیم فعالیت‌های فردی فلسفه‌ورزان هست… منظور شما از جامعه اندیشمند چیست؟ آیا در پاسخ می‌توانید مشخص کنید در دعوای معروف اصالت فرد یا جامعه، شما چه دیدگاهی دارید؟ ممکن است برای خوانندگان معادله جدیدی که از اجتماعی بودن در ذهن دارید را ترسیم کنید؟

منصور ثابت‌قدم: به مالکیت اندیشه توجه کنیم. در سیستم اجتماعی جاری، مالک اندیشه، فرد است. او می‌تواند با استفاده از مناسبات جاری، اندیشه خود را ثبت کند یا توسط سیستم‌های رسانه‌ای موافق، نام خود را به آن اندیشه الصاق کند تا از مزایای متفکر بودن بهره‌مند شود، با جناح‌هایی از قدرت هم‌منفعت شود، مشهور و ثروتمند شود و یا در نهایت یکی از جوائز مشهور را تصاحب کند.

در فلسفه تعادل که من از آن دریچه می‌بینم:

  1. فرد انسان فرد است، زیرا نمی‌تواند احساسات فرد دیگری را تجربه کند؛
  2. هویت هر فرد انسان، تابعی از هویت همنوعان اوست. این درک از نسبت فرد و جامعه را با مثلث هویت یا مثلث من در فلسفه تعادل توضیح می‌دهیم.

این به ما می‌گوید که حیات فردی انسان، بدون حیات اجتماعی او، تاکنون واقعیت پیدا نکرده و تصویرسازی از آن، تنها یک توهم ذهنی است. بر این بستر، شخصیت “متفکر اجتماعی” را می‌توانیم در برابر شخصیت “متفکر جایزه‌بگیر” تعریف کنیم، که این به معنی وقوع انقلاب در درک ما از معنی سیستم اجتماعی است.

چالش‌های مالکیت اندیشه در هویت متفکر اجتماعی

سوفیا بیغم: ممکن است بیشتر توضیح بدهید که فرض مالکیت اندیشه چه مشکلاتی در هویت متفکر اجتماعی ایجاد می‌کند؟ مالکیت معنوی اندیشه علت شکل نگرفتن متفکر اجتماعی است یا از نتایج آن؟ اگر علت است آیا تنها علت است و اگر از نتایج آن است ممکن است شرایط شکل‌گیری متفکر اجتماعی را بسط دهید؟

منصور ثابت‌قدم: مثلث “من” در فلسفه تعادل، کلیه وجوه موضوع را پوشش می‌دهد. ابتدا با همین ادبیات رایج، “من” را از “منیت” تفکیک کنیم:

من، در حوزه معنی فرد قرار دارد و منیت در حوزه معنی جامعه، یعنی رابطه من و دیگری. برای من، در تنهایی و جدا از دیگران، منیت موضوعیت ندارد. من تنها می‌تواند منیت را در رابطه با دیگران اعمال کند، حداقل یک نفر دیگر لازم است تا منیت در میان آن دو فرد تحقق یابد. معنیِ مقابلِ منیت، “انسانیت” است که آن نیز در حوزه معنی جامعه قرار دارد. انسانیت نیز بدون دیگری قابل تحقق نیست.

حال دقت می‌کنیم که متفکر نیز مانند هر فرد دیگر، یک من است، فرد است، اما او به یقین می‌داند – چه شهودی و چه در اکتساب از فضای معرفت – که هویت فردی او تابعی از هویت همنوعان اوست و نتیجتاً تنها بخشی از دستاوردهای معرفتی او به خودش تعلق دارد و بخش بزرگتر آن را در شراکت با همنوعانش که از هزاران سال پیش تا امروز دانش فرهنگی بشر را تولید کرده‌اند، بدست آورده است.

متفکری که خود را غیراجتماعی تعریف می‌کند، قدم به پهن دشت منیت می‌گذارد، خود را می‌فریبد و ناگزیر در تضاد با حقیقت قرار می‌گیرد.

انسان موجود دارای ارزش فردی و موجودی اجتماعی

سوفیا بیغم: آیا شما در این رویکرد از توجه به نوعی جامعه‌شناسی معرفت سخن می‌گویید که در دیدگاه‌های مارکس، ماکس شلر و تا حدودی فوکو بر آن تأکید می‌شود؟ همچنین سخنان شما مرا یاد کتاب ساخت اجتماعی واقعیت اثر پیتر برگر و توماس لوکمان می‌اندازد که معرفت را محصول تعاملات اجتماعی و فرآیندهای نهادینه‌سازی شده می‌داند. حال شما می‌گویید توجه به این جنبه از فرایند شکل‌گیری معرفت، تعبیر ما را از مالکیت ایده متفاوت می‌کند و مجموعاً این رویکرد نجات‌بخش است. درست است؟

منصور ثابت‌قدم: خیر. وجود نسبتی میان منطق در جهان انتزاع و پدیده‌ها در جهان واقعیت‌ها در فلسفه تعادل بارز است و به بسیاری از مباحث آن انسجام می‌بخشد، اما هویت فرد انسان نیز در همین حد مورد توجه و عاملیت است. در این فلسفه، انسان حقیقتاً دارای ارزش فردی است و در عین حال موجودی اجتماعی.

نگرش‌هایی را که به‌عنوان مثال مطرح کردید هیچ یک با تبیین (1) انسان، (2) معرفت و (3) خودآگاهی در فلسفه تعادل تطبیق ندارند. تفاوت بسیار فلسفی و عمیق است و می‌توان آن‌را به اختصار چنین رصد کرد:

“حیات اجتماعی انسان می‌تواند خارج از حیطه معادله قدرت، واقعیت یابد.”

این گزاره در فلسفه تعادل تبیین انسان، معرفت و خودآگاهی را با دیگر نگرش‌ها عمیقاً متفاوت می‌سازد. و اما نقطه عزیمت من در مطرح کردن دیسکورس “مدلسازی اقتصاد جایگزین” در قالب یک فراخوان، حدوث واقعه‌ای آبجکتیو در جهان واقعیت‌ها است که نسبت انتزاع و واقعیت را که در طول تاریخ حیات اجتماعی بشر همواره ناشناخته بوده است، برای اولین بار در معرض آگاهی او قرار می‌گیرد.

گفتمان خروج از معادله قدرت

سوفیا بیغم: بسیار خوب؛ فلاسفه با نقطه شروع‌های متنوعی به بحث وارد می‌شوند. به نظر می‌رسد نقطه آغازین تغییر این معادله از منظر شما آبجکتیو هست. اگر موافقید، چگونگی خروج از معادله قدرت را براساس فلسفه خودتان با این نقطه شروع توضیح دهید. آیا انسان محکوم به تبعیت از مدل قدرت در مناسبات خویش است؟

منصور ثابت‌قدم: نظام اجتماعی جاری را می‌توانیم عبارت از یک سیستم اقتصادی بدانیم که بقای آن توسط سیاست ممکن می‌شود. از آنجا که سیاست، مدل تحقق قدرت است، به خوبی متوجه می‌شویم که رابطه انسان با اقتصاد جاری تحت تحکم سیاست میسر می‌شود.

ما انسان‌ها به سازگاری و تبعیت از این قدرت، عادت کرده‌ایم و غالباً از آن سخن نمی‌گوییم اما در هر تعامل روزمره با اقتصاد، آنگاه که حتی یک بسته کوچک شکلات خریداری می‌کنیم، تمامی مراحل تماس با اقتصاد از تحکم کارفرما تا تناسب درآمد و هزینه‌ها و بی‌اختیاری در برابر تغییرات قیمت‌ها، همگی در ضمیر ما بیدار می‌شوند.

مثالی ساده: وقتی می‌بینیم که قیمت یک بطری کوکاکولا به‌جای 2 یورو، 1 یورو و 99 سنت نوشته شده، می‌دانیم که این تکنیک برای تحمیق ماست، برای اینکه ما آن‌را کمتر از 2 یورو فرض کنیم. این فریبی علنی است. آیا ما می‌توانیم این تحمیق را نپذیریم؟

با پذیرفتن تعداد کثیری از عوامل تحمیلی اینچنینی، چه هویتی خواهیم داشت؟ به این‌گونه، حیات اجتماعی ما در معادله قدرت ادامه می‌یابد و ما امکان خروج از آن را نداریم. در این حالت، یک تحول آبجکتیو که رابطه ما با اقتصاد را دگرگون می‌کند، راه حل این معضل است. در پارادایم پیش رو، انسان‌ها می‌توانند در تعیین و تکامل اقتصاد، دخالت مؤثر داشته باشند و این به معنی پایان تسلط سیاست بر رابطه انسان و اقتصاد است زیرا در این شرایط تعامل انسان با سیستم اقتصاد، نیازمند عنصر قدرت نیست.

خروج از معادله قدرت به نفع تحول ابجیکتیو

سوفیا بیغم: مقابله یک به یک با فریب ممکن هست، اما امکان خروج از معادله‌ای که اصالت با قدرت و فریب است را نمی‌دهد. ممکن است بفرمایید این تحول آبجکتیو چیست و چرا تاکنون اندیشمندان با آن مواجه نبوده‌اند؟

منصور ثابت‌قدم: در نگاه فلسفی، مقابله یک به یک با موارد فریب، در حقیقت، قرار گرفتن در زمین بازی فریب است، نه نفی فریب. همان زمان که برنامه‌نویسان، فعالیت در حوزه امنیت اطلاعات را آغاز کردند، هکرها نیز فعالیت در جهت غلبه بر امنیت اطلاعات را آغاز کردند. امروزه، هکرها، به‌وضوح از برنامه‌نویسان امنیت اطلاعات پیشی گرفته‌اند. اکنون حتی بزرگترین بانک‌ها، خزانه‌داری آمریکا هم مورد دستبرد هکرها قرار می‌گیرد.

“سرعت رشد فریب در سیستم اجتماعی، بیش از سرعت رشد صداقت است”

فریب عبارت از سیستم تولید عناصر ضعیف برای تحقق قدرت است. می‌دانیم که معادله قدرت عبارت از نسبت قوی به ضعیف است. اگر ضعیف‌سازی صورت نگیرد، قوی موجودیت نمی‌یابد. در تعریف علمی آن، سیستم فریب در جامعه، ضرورتاً یک سیستم باز است، به این معنی که از اعضای جامعه تغذیه می‌کند و محصول خروجی را نیز به جامعه تزریق می‌کند.

و “صداقت، عبارت از دفاع فردی در برابر پذیرفتن ضعف است”. همانطور که می‌بینیم، فریب یک سیستم است اما صداقت سیستم نیست، بلکه از سنخ عاطفه است.

حال راحت‌تر می‌توانیم اهمیت تحول آبجکتیوی که در حوزه رابطه انسان و تکنولوژی پدید آمده را درک کنیم. اکنون برای اولین بار در طول تاریخ، انسان می‌تواند اقتصاد را در فضای مجازی مشابه‌سازی کند، از آن فاصله بگیرد و خارج از سیستم فریب، چیستی آن را تجربه کند و رابطه خود با آن را مدیریت کند. این اولین مورد از خروج حیات اجتماعی انسان از معادله قدرت است که امکان می‌یابد.

انقلاب شبیه‌سازی اقتصاد در فضای مجازی

سوفیا بیغم: آیا شما می‌گویید، شبیه‌سازی اقتصاد در فضای مجازی، آن را از یک فریب سیستماتیک رها می‌کند؟ کنشگران آن سیستم جایگزین، آیا غیر از مردمی هستند که قرن‌ها با فریب زیست اقتصادی آشنایی یا همزیستی داشته‌اند؟ چه چیز به نحو انقلابی در این شبیه‌سازی حذف می‌شود که چنین قابلیت فریب‌زدایی کلی از خود نشان می‌دهد.

منصور ثابت‌قدم: اقتصاد، شخصی‌ترین و حیاتی‌ترین حوزه ارتباط هر فرد انسان با طبیعت و با همنوعان اوست، اما علی‌رغم این واقعیت، فرد انسان حق دخالت و کنترل بر اقتصاد را نداشته است. اقتصاد به همگان تعلق دارد اما تاکنون در هیچ دوره‌ای از تاریخ، فرد انسان در شرایط دخالت، ابراز نظر و اعمال رای در رد یا تصویب کلیت سیستم اقتصادی جامعه خود، و یا جزئیات و ضوابط آن به‌طور موضعی، قرار نداشته است.

علت آن روشن است: اقتصاد یک امر تخصصی است و عموم مردم صلاحیت فنی برای دخالت در این حیطه را ندارند. اما در اقتصاد مدلسازی شده، همگان، حتی بدون داشتن تخصص، می‌توانند در مورد سیستم اقتصاد و کارایی آن اعمال رای و نظر کنند و مطمئن هستند که تشخیص و رای آنها صحیح و به نفع مردم جامعه است، زیرا رای آنها بر اساس تجربه زندگی در آن سیستم اقتصادی و مقایسه وضعیت معیشتی خود با زندگی در اقتصاد جاری انجام می‌شود.

حال امکان دخالت مؤثر هر فرد انسان در اقتصاد، برای اولین بار میسر شده است و همچنین برای اولین بار، در مدل ارتباط انسان و اقتصاد، صداقت، بلااستثنا برای هر فرد انسان، نسبت به فریب، رجحان منطقی دارد.

ضمانتی برای غیرمتخصصان در الگوی شبیه سازی اقتصاد

سوفیا بیغم: همانطور که اشاره داشته‌اید، باور رایجی وجود دارد که اقتصاد، حوزه‌ای تخصصی و پیچیده است و اظهار نظر راجع به آن به آسانی ممکن نیست. این چگونه شبیه‌سازی در حوزه اقتصاد است که مردم بدون تخصص هم می‌توانند در آن باره سخن بگویند و رای مستقیم بدهند و حیطه اثرگذاری آنها در چه حوزه‌ای است؟

دوم، امکان ظرفیتی از اقتصاد که از تسلط سیاست در آمده باشد، وجه‌هایی از فریب‌زدایی و میل به صداقت در زندگی اقتصادی آن مدل را آشکار می‌کند اما چه ضمانت وجود دارد که رجحان منطقی صداقت همواره در این شبیه‌سازی اقتصادی به نحوی بلامنازع باقی بماند؟

منصور ثابت‌قدم: هر شهروند بر اساس نتایج تجربی از فعالیت اقتصادی خود، قضاوت خواهد کرد، به این ترتیب، نیازی به داشتن تخصص در علم اقتصاد نخواهد داشت. در اقتصاد مدلسازی شده، اهرم‌های دخالت و تأثیرگذاری برای هر فرد انسان به‌طور کلی عبارتند از:

  • شرکت در رای‌گیری‌های سراسری برای تأیید یا تکذیب کلیت مدل اقتصاد؛
  • ارسال فیدبک از نتایج عملکرد تکنیک‌ها و مکانیزم‌های مختلف به کار گرفته شده در مدل اقتصاد به طراحان آن و ملزم ساختن آنها به پاسخگویی و تکامل مستمر مدل؛
  • ایجاد فشار و اعمال محدودیت بر اقتدار سیاسی جامعه و مدیران نظام اجتماعی از طریق اهرم‌های مداخله در اقتصاد.

می‌دانید که من یک نمونه از نظام اجرایی و مکانیزم‌های لازم و مطرح در تحقق اقتصاد مدلسازی شده را به‌صورت مکتوب ارائه کرده‌ام تا دقیقاً نشان دهم که اقتصاد مدلسازی شده چگونه می‌تواند با تک تک افراد جامعه در رابطه‌ای دوطرفه قرار داشته باشد.

در مورد بخش دوم سوال: وقتی از این صحبت می‌کنیم که انسان‌ها در رابطه با اقتصاد مدلسازی شده با وضعیت “رجحان منطقی صداقت” روبرو می‌شوند، اخلاقیات و تمایل عاطفی انسان‌ها به اخلاق‌مداری را کنار گذارده‌ایم. در حقیقت ما در این مبحث به تمایل انسان‌ها به اخلاق در فعالیت اقتصادی امید نبسته‌ایم، بلکه انسان‌ها در این دیسکورس، سود خود را در صداقت می‌بینند. این ترجیح اخلاقی به صداقت نیست. هیچ انسانی به اقتصادی که برای او ضرر مادی داشته باشد رای نخواهد داد و این به معنی بستر صداقت در اقتصاد آتی خواهد بود.

مفاهیم کلیدی در فلسفه تعادل

اقتصاد خنثی

اقتصادی که از تأثیرپذیری از باورهای فرهنگی، ایدئولوژی‌ها و گرایش‌های سیاسی رها شده و بر اساس اصول علمی و تکنولوژیک طراحی می‌شود.

مدلسازی اقتصاد

استفاده از تکنولوژی برای شبیه‌سازی سیستم‌های اقتصادی در فضای مجازی، که امکان مشارکت عمومی و آزمایش ایده‌های اقتصادی جدید را فراهم می‌کند.

مثلث هویت

در فلسفه تعادل، هویت هر فرد تابعی از هویت همنوعان اوست و حیات فردی بدون حیات اجتماعی واقعیت نمی‌یابد.

متفکر اجتماعی

در مقابل “متفکر جایزه‌بگیر”، کسی که دانش را حاصل مشارکت جمعی می‌داند و به جای مالکیت فردی بر اندیشه، بر نقش اجتماعی معرفت تأکید دارد.

 

 

 

گفت‌وگوکننده: سوفیا بیغم، پژوهشگر فلسفه

 

 

 

منتشرشده: ۱
  1. مرادی

    همین درهم تنیدگی هویت انسان با هویت جهان و همنوعان ، در نهایت ضروری مینماید که فلسفه و هدف غایی اقتصاد نیز توسط خالق و نیرویی که بر هر سه هویت اشراف دارد، بیان گردد…

    الَّذِینَ لَا یُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ بِالْآخِرَهِ هُمْ کَافِرُونَ ﴿۷﴾ فصلت

    وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ مِنْ فَوْقِهَا وَبَارَکَ فِیهَا وَقَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَهِ أَیَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِینَ ﴿۱۰﴾ فصلت

    وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ ﴿۲۴﴾ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿۲۵﴾ معارج

    وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ ﴿۱۹﴾ ذاریات

    یعنی سائلین بر حسب بهره مندی متفاوت از تدبیر و توان ذهنی فردی و اجتماعی و تاریخی ، به میزان متفاوتی از اقوات و نعمات بهره میبرند ولی نیازها مشابه هستند ، لذا توانمندان بعنوان امانت داران امانت الهی ، باید ضمن مالک بودن منافع حاصله ، در مقام مصرف با پرداخت زکات ، بین خود و دیگران مشابه عمل نمایند و اسراف نکنند… و این توزیع و پرداخت زکات با شورای اجتماعی است…

    وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ ﴿۳۸﴾ شورا

    آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ ﴿۷﴾ حدید

    بدیهی است که شورای اجتماعی ، زنده و پویاست یعنی در هر عصر و زمانی افراد شورا حکم خاص خود را دارند و همواره بر بستر رضایت اجتماعی در همان عصر و زمان است :

    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجَارَهً عَنْ تَرَاضٍ مِنْکُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا ﴿۲۹﴾ النساء

    سایت : میزان در میزان

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.