
ضرورت تبیین معانی شعایر دینی؛ ذبح گوسفند یا ذبح خود؟
عید قربان، فرصتی برای بازنگری معنای واقعی قربانی است؛ نه فقط ذبح حیوان، بلکه ذبح نفس خودخواه و متکبر. ابراهیم احمدیان در مقالهای تأملبرانگیز، با استناد به قرآن، مثنوی مولانا و آرای ابنعربی، از غفلت از معانی عمیق شعائر دینی انتقاد میکند. او با تأکید بر بحرانهای زیستمحیطی و ضرورت تدبر در قرآن، ظاهرگرایی در مناسک را تهدیدی برای اخلاق و مسئولیتپذیری اجتماعی میداند و دعوت میکند که عید قربان را با تمرین اخلاص، گذشت و پالایش درونی بازشناسیم.
ابراهیم احمدیان: در جوامع اسلامی، بهویژه در روزهای منتهی به عید قربان، بسیاری از مردم با شور و اشتیاق به سراغ سنت ذبح حیوان میروند، اما متأسفانه، در بیشتر موارد، معنای باطنی، اخلاقی و عرفانی این عمل، مغفول میماند. آنچه به مثابه «قربانی» رخ میدهد، در عمل، صرفاً به صورت مناسکی از خونریزی و توزیع گوشت درآمده، بی آنکه لایههای عمیقتر آن، که به پالایش نفس، گذشت از خویشتن و عبور از تعلقات نفسانی اشاره دارد، تبیین و تبلیغ شود.
گویا این آفت را گذشتگان ما نیز دریافتهاند و از این رو آثار اهل معنا و عرفان سرشار است از تلاش برای نشان دادن معنای واقعی قربانی و امثال آن و پرهیز از ظاهرگرایی. در مثنوی معنوی هم مولانا بارها و بارها بر معنوی و تمثیلی بودن داستانهای قرآنی و وقایع و حکایات تأکید کرده، میگوید:
“این حکایت نیست، تعلیم نهان
راه و رسم زندگی است ای فلان”
در دفتر اول مثنوی، ابیات مشهوری دربارهٔ اسماعیل و ابراهیم آمده که در آن، دعوت میکند به این که مانند اسماعیل، با اختیار، به قربانگاه دل برویم:
«همچو اسماعیل پیشش سر بنه
شاد و خندان پیش تیغش جان بده»
در اینجا «جان دادن» نه بهمعنای پایان یافتن حیات جسمانی، بلکه نشانهای از فنا و ترک خودخواهی است. محیالدین ابنعربی نیز در فصوصالحکم، در فص اسماعیلی، به این نکته تصریح میکند که «ذبح» در این داستان، اشاره به «فناء فی الله» دارد و اسماعیل نماد عشق به خویش است که باید در قربانگاه عقل و عشق الهی ذبح شود.
با این حال، متأسفانه این تأویلها و خوانشهای عمیق از دسترس عموم مردم دور مانده و تنها در لایههای خاصی از معرفت دینی محدود شدهاند حال آن که دین برای عموم مردم آمده است، نه برای طبقهای خاص از متفکران یا صوفیان. نباید اجازه داد که این معانی بلند و تربیتی، تنها در میان خواص بماند و عامه مردم از آن بیبهره باشند. حتی در آیات قرآن، توجه به باطن و عقل و عبرتگیری از احکام الهی، بارها تأکید شده است:
“أفلا یتدبّرون القرآن أم علی قلوب أقفالها” (محمد: ۲۴)؛ آیا در قرآن تدبر نمیکنند یا بر دلهایشان قفلهایی نهاده شده است؟
در کنار این مسئله، توجه به موقعیت امروز بشر، نیز اهمیت دوچندان دارد. با گرمایش جهانی، بحران زیستمحیطی و رنجی که حیوانات میکشند، چگونه میتوان معنای قربانی را به ذبح حیوان محدود کرد؟ نگارنده با توجه به اوضاع وخیم زمین و حقوق ذاتی حیوانات، کشتن استحبابی حیوانات را مجاز نمیداند، مگر در موارد اضطراری و ضرورتهای مشخص. در غیر این صورت، ما با ذبح حیوانات، نماد را بر اصل مقدم داشتهایم و این دقیقاً خلاف حکمت دین است که آمده تا معنا را محور قرار دهد، نه صورت را.
متأسفانه، این تنها مشکل ذبح نیست. در بسیاری از باورها و اعمال دینی ما، چنین انحرافی رخ داده است. نوعی ظاهرگرایی حاد پدید آمده که شکل و قالب را بر محتوا و گوهر، مقدم میدارد. این ظاهرگرایی، نه تنها اعمال عبادی ما را بیمعنا کرده، بلکه اخلاق دینی، مسئولیتپذیری، همدلی اجتماعی، و تفکر را نیز بهشدت تهدید کرده است. در نتیجه، آنچه باقی مانده، آیینهایی گاه تهی از معنا است؛ نماهایی که کمتر به نیایش شباهت دارند و بیشتر به عاداتی بدون هدف.
در این میان، عید قربان فرصتی است. فرصتی برای بازگشت به معنا. فرصتی برای یادآوری این نکته که خداوند از انسان، نه خون حیوانات، که دل و اخلاق و اخلاص و درستکاری میخواهد. همانگونه که در قرآن آمده:
“لَن ینالَ اللَّهَ لُحومُها وَلا دِماؤُها وَلـٰکن ینالُهُ التَّقویٰ مِنکم” (حج: ۳۷)
«نه گوشت آن قربانیها و نه خونشان به خدا میرسد، بلکه آنچه به او میرسد، تقوای شما است.»
بنابراین، عید قربان را باید نه صرفاً به مثابه یک آیین ذبح، بلکه چونان آیینهای از مجاهده اخلاقی، ترک خویشپرستی و تمرین گذشت بازشناخت. باید این معانی را نه فقط در کوچه و بازار راه داد بلکه به سیاست، بازار و اداره و کار و کارخانه راه نمود. باید برای مردم توضیح داد که قربانی، تنها به معنای ذبح گوسفند نیست، بلکه به معنای ذبح نفس خشمگین، خودخواه، متکبر و بدخو است. اگر کسی گوسفندی قربانی کند اما همچنان بدزبان، تندخو، بخیل یا مغرور و قدرتطلب باشد، آیا واقعاً تقرّبی حاصل کرده است؟