درباره دو قرن سکوت؛ گفت‌وگو با دکتر عبدالنبی قیم، مورخ و پژوهشگر درباره مغالطه‌های عبدالحسین زرین‌کوب

تاریخ، روایتی است که گاه با احساسات ملی‌گرایانه و پیش‌فرض‌های نادرست درهم‌آمیخته و تصویری مخدوش از گذشته ارائه می‌دهد. گفت‌وگوی سعید دهقانی با دکتر عبدالنبی قیم، مورخ و پژوهشگر، درباره کتاب «دو قرن سکوت، افسانه یا واقعیت؟» نشان می‌دهد که چگونه تاریخ‌نگاری عبدالحسین زرین‌کوب، تحت تأثیر ناسیونالیسم افراطی، از تاریخ واقعی فاصله گرفته و نیاز به بازنگری با اسناد معتبر تاریخی دارد. این گفت‌وگو تلاشی است برای زدودن غبار کلیشه‌ها از تاریخ ایران و ترسیم چهره‌ای شفاف‌تر از پایان دوران ساسانی.

سعید دهقانی: «بوی متعفن جنازه‌ها و کتاب‌های سوخته درهم‌آمیخته‌اند. می‌تازند و هرچه بر سر راهشان باشد را یا خود زیر پا له می‌کنند یا به شعله‌های آتش می‌سپارند. تمدن کهن و باشکوه ایرانی‌ها ویران شده است؛ آن هم به دست عرب‌های مسلمان.»

 

این تصویر کلیشه‌ای که به عنوان «حمله عرب‌ها به امپراطوری ساسانی» در ذهن بسیاری از ایرانیان نقش بسته است عمر چندان درازی ندارد. شاید بتوان گفت با ظهور مفهوم دولت-ملت یعنی بیش از یک قرن پیش، موجی از ملی‌گرایی افراطی در ایران پدید آمد. گرد و خاک حاصل از این موج بر تصویر پایان حکومت ساسانی نشست. در تصویری که گنگ و نارسا بود و وضوح چندانی نداشت تنها دو عنصر شفاف وجود داشت؛ خیر و شر. مظلوم و ظالم. ایرانی‌ها و عرب‌ها. کتاب «دو قرن سکوت» اثر عبدالحسین زرین‌کوب روایت‌کننده این تصویر از تاریخ است. اما آیا این تصویر را باید پذیرفت صرفاً به این علت که رایج است؟

 

در طول سال‌های گذشته نه چندان دور، علوم تاریخ و باستان‌شناسی پیشرفتی شگرف داشته‌اند؛ آن‌چنان که برجسته‌ترین اساتید این علوم نیز دستاوردهای درخشانی داشته‌اند که نوعی کلیشه‌زدایی از تاریخ ایران به شمار می‌رود. برای نمونه، دکتر «تورج دریایی» که از استادان تاریخ ایران باستان در آمریکاست با گفتارهای «گذر از دو قرن سکوت» نقش مهمی در پیدایش تصویری شفاف‌تر از پایان دوران ساسانی و مسلمان شدن ایرانیان ارائه داده است.

اکتشافات باستان‌شناسی و داده‌های تازه‌کشف‌شده نیز چیزی جز این را اثبات نمی‌کنند که دست‌کم باید به تاریخ‌نگاری زرین‌کوب شک کرد. اگرچه همیشه باید به تاریخ شک کرد اما در این مورد باید بیشتر از پیش شک کرد چراکه آمیخته است با احساسات و عواطف ملتی که خود را مورد تجاوز قرار گرفته می‌دانند. اکنون وقت آن فرا رسیده که با کاوش در منابع، تاریخ را معتبرتر نوشت.

هر چند بسیار دشوار است و شهامت می‌خواهد. به تازگی «عبدالنبی قیم» از این بار سنگین سبک‌دوش شده است؛ او چندی پیش ثمره سال‌ها پژوهش و بررسی و بازنگری خود درباره یکی از مبهم‌ترین دوره‌های تاریخ ایران را در کتابی با عنوان «دو قرن سکوت، افسانه یا واقعیت؟» منتشر کرده است.

 

درباره درون‌مایه این کتاب و حواشی آن گفت‌وگویی با دکتر «عبدالنبی قیم» داشته‌ام که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

 

کتاب دو قرن سکوت

سعید دهقانی: پس از آن‌که کتاب را خواندم، به این فکر فرو رفتم که اگر همین کتاب با همین موثق بودن و شیوه بهره‌گیری از منابع مختلف فقط کمی بعد از انتشار «دو قرن سکوت» زرین‌کوب منتشر می‌شد، نمی‌توانست اشتیاق عوام را از فهم تاریخی زرین‌کوب کم کند. به جز او، در آن زمان توده‌های مردم به شدت متأثر از روشنفکران رادیکال پان‌ایرانیستی مانند صادق هدایت بودند. در نتیجه آن‌ها نسبت به مقوله تاریخ با احساسات و عواطفشان مواجه می‌شدند نه با سند و مدرک. به این اعتبار هر نویسنده یا تاریخ‌نگاری که همسو با افکار عمومی می‌نوشت مورد تأیبد عموم قرار می‌گرفت. اما اگر بر خلاف فهم رایج از تاریخ می‌نوشت-حتی اگر مثل شما انبوهی از اکتشافات باستان‌شناسی و سندهای تاریخی را پیوست کار خود می‌کرد- باز هم مورد استقبال قرار نمی‌گرفت. نظر خودتان در این‌باره چیست؟

عبدالنبی قیم: درست است که تاریخ‌نگاری ما به ویژه در دوره پهلوی ناسیونالیستی بوده و به قول خانم دکتر سیمین فصیحی”منحط و غیرقابل اعتنا” است؛ چون از دوره رضاشاه این تاریخ‌نگاری بر اساس باستان‌گرایی و عظمت بخشیدن به ایران باستان و تاکید بر تژاد آریا و عرب‌ستیزی و تعصب بر هر آن‌چه که در خصوص ایران باستان بوده نوشته شده است. با این حال در زمان چاپ نخست این کتاب («دو قرن سکوت» مقالاتی بوده که در مجله مهرگان چاپ می‌شده و قرار نبوده در قالب کتاب چاپ شود) زرین‌کوب گفته بوده که اگر کوشش یکی از دوستانش به نام «محمد درخشش» نمی‌بود هیچ‌گاه این مقالات را به صورت کتاب منتشر نمی‌کرد.

زمانی که او در 1330 این کتاب را نوشت با انتقادات فراوانی روبه‌رو شد. یعنی چنین نبوده که افکار عمومی پذیرای آن‌چه او نوشت باشد. تنها در میان قشری از تحصیل‌کردگان فضایی وجود داشت که چنین گفتمانی را می‌پذیرفتند.

با این حال باز هم در همان زمان این کتاب از سوی نخبگان با انتقادات شدیدی روبه‌رو شد. به همین دلیل زرین‌کوب بعدها اعتراف کرد که من در زمان نگارش این کتاب تحت تأثیر تعصب یا خامی بوده‌ام که من را بر این باور واداشته بود که هرچه خوب است از آن ایران باستان است و هرچه بد است از آن انیران (غیر ایرانیان) است. حتی در یکی از مقالاتش اعتراف کرده که چقدر برای نوشتن «دو قرن سکوت» اذیت شده است.

در نتیجه چنین نبوده که این کتاب در همان زمان مورد استقبال قرار بگیرد، برعکس با انتقادات فراوانی مواجه شد. حتی روزبه زرین‌کوب، برادرزاده او در یکی از مقالاتش می‌نویسد که این کتاب با انتقادات زیادی روبه‌رو شد. به دلیل همین انتقادات است که زرین کوب درصدد برمی آید تندروی‌ها، اجحاف‌ها، اشتباهات و موارد ناشی از تعصب خود را اصلاح کند.

این موارد آن چنان ریاد بودند که پنج سال طول می‌کشد تا زرین‌کوب آن‌ها را حذف و یا اصلاح  و چاپ دوم کتاب را منتشر کند. پس از انتشار چاپ دوم کتاب در سال 1335 کتاب با استقبال چندانی مواجه نشد. به همین دلیل تا سال 1357 یعنی نزدیک به 21 سال تنها هفت بار تجدید چاپ شد. یعنی هر سه سال تنها یک‌بار چاپ می‌شد. این نکته را نیز باید افزود که در همان دوران جوابیه‌هایی به این کتاب داده می‌شد که یکی از آن‌ها کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» نوشته مرحوم مرتضی مطهری بود.

کتاب دو قرن سکوت در سال‌های پیش از انقلاب کتابی معمولی بود و استقبال چندانی نداشت. پس از انقلاب این کتاب ممنوع شد. اصولاً ممنوعیت باعث حرص و کنجکاوی می‌شود، بخشی از استقبال از این کتاب در سال‌های پس از انقلاب به دلیل ممنوع بودن آن بود. از 1357 تا 1378 به مدت 21 سال این کتاب به صورت زیرزمینی و قاچاق در تیراژ انبوهی چاپ می‌شد. خلاصه کلام این است که حتی در فضای زمان شاه نیز این کتاب با استقبال چندانی روبه رو نشد.

سعید دهقانی: شما در کتاب خود هفت ویژگی را برای یک کتاب تاریخ برشمردید و معتقدید که کتاب دوقرن سکوت واجد هیچکدام از این ویژگی‌ها نیست. لطفاً در این باره بیشتر توضیح دهید.

عبدالنبی قیم: زرین کوب زمانی دیده به جهان گشود که ناسیونالیسم رمانتیک در کشور ما گفتمان مسلط بود. همچنین این دوران مقارن بود با تبلیغات پان ژرمنی نازی‌ها مبنی بر برتری نژاد آریا، که در ایران نیز طرفدارانی داشت.

زرین کوب در چنین فضایی بزرگ شد و پرورش یافت، از این رو هنگامی که نویسندگان مجله مهرگان، از زرین کوب جوان خواستند تا دورنمایی از”گذشته ادبی ایران” ترسیم کند، او به جای ترسیم گذشته ادبی ایران در پی یافتن مابازای تاریخی برای سخن سرجان ملکم درباره دو قرن اول هجری بود و از آنجایی که مورخ نبود، و ادیب بود،

لذا مجموعه مقالات خود را نه به روش تحلیلی و علمی، بلکه به روش روایی و با جنبه داستانی و نثری تهییجی و احساسی نوشت. به همین دلیل کتاب او فاقد ویژگی‌ها و معیارهای یک کتاب تاریخ است.

 

سعید دهقانی: البته خود زرین کوب ادعا ندارد کتاب دو قرن سکوت یک کتاب تاریخ است.

عبدالنبی قیم: درست است، زرین کوب بهتر از هرکس می‌دانست آنجه او نوشته تاریخ نیست، چون فاقد معیارها و ویژگی‌های یک کتاب تاریخ است. او در مقدمه چاپ اول کتاب این حقیقت را تصریح می‌کند و آن را “یادداشت‌ها” می‌نامد. او می‌نویسد:”من در تهیه این یادداشت‌ها، که جرأت نمی‌کنم آن را تاریخ بحوانم جز آن که صحنه یی چند از تاریخ گذشته را از روزنه وجدان و عواطف خویش، و از پشت شیشه‌های تاریک و رنگارنگ اسناد و منابع موجود تصویر کنم کاری نکرده‌ام.”

علاوه بر این اعتراف, در این سخن زرین کوب حقیقتی دیگر نهفته است که نشان دهنده بزرگ‌ترین اشکال کار او است. تاریخ را نباید از”روزنه وجدان و عواطف”دید. تاریخ را باید از روزنه اسناد و منابع و مأخذ معتبر دید، اسناد و منابعی که ممکن است با وجدان و عواطف تاریخ نگار همخوانی نداشته باشند و گاهی در تضاد با آن‌ها باشد.

 

سعید دهقانی: زرین کوب در کتاب‌های بعدی برخی از مطالب محوری و اساسی را که فرضیه دوقرن سکوت را برمبنای آن بنا نهاده بود، رد کرده و در صحت آن‌ها تشکیک کرده است، آیا شما در بررسی و نقد خود این مطالب را مدنظر داشته‌اید؟

عبدالنبی قیم: اساس و بنیان استدلال زرین کوب برای نشان دادن سکوت زبان فارسی در این دو قرن، استناد او به نوشته ابوریحان بیرونی درباره آتش سوزی کتاب‌های شهر خوارزم است، ایشان در کتاب کارنامه اسلام در صحت این سخن تشکیک می‌کند و می‌نویسد:”آنچه هم بیرونی راجع به نابود شدن کتب خوارزم گفته است مشکوک است و به هرحال مؤید این واقعه نمی‌تواند بود.”بدین ترتیب هرآنچه زرین کوب درباره سکوت زبان فارسی در این کتاب گفته، بخودی خود بی اعتبار می‌شود.

 

سعید دهقانی: یکی از مشکلاتی که پس از انقلاب اسلامی در فضای فکری ایران به وجود آمد این بود که اگر پژوهشگری در تأیید اسلام و پذیرش اسلام توسط ایرانیان قلم می‌زد، برچسب «حکومتی بودن» به او می‌چسباندند در حالی که آن پژوهشگر صرفاً حاصل پژوهش‌های خود را فارغ از هرگونه سوگیری سیاسی نوشته، آیا به شما هم از این برچسب‌ها چسبانده‌اند؟

عبدالنبی قیم: فضای جامعه ما و بالطبع فضای ناشران ما فوق‌العاده تعصب‌آلود و غیرعلمی است. نباید تاریخ‌نویسان یک صدسال اخیر و روایت‌های آنها را مورد نقد و بررسی قرار داد و اشکالات و ایرادهای آنها را بیان کرد،

شما فقط مجاز هستید مجیز آنها را بگویید و هرآنچه را آنها گفته‌اند طوطی‌وار تأیید کنید. بدون شک یکی از دلایل ضعف و رکود و انحطاط تاریخ نویسی ما همین روحیه و همین نحوه نگرش است. وقتی مشاور یک انتشارات معروف که تقریباً نقش اصلی  در تأیید و یا عدم تأیید یک کتاب را برای چاپ دارد، ابوالفضل بیهقی را ضد ایرانی و عجم ستیز می‌داند و بیهقی را عرب‌مآب و یا عرب‌گرا معرفی می‌کند و این را در کتاب خود تصریح می‌کند، بدیهی است، نقد و بررسی زرین کوب را بر نمی‌تابد و کتاب من را پس از 18 ماه سردواندن و چندین بار جرح و اصلاح رد می‌کند. بدبختی اینجاست که بنا به اذعان خودش کتاب من را نخوانده بود. ایشان براساس سخنان ویراستار آن انتشارات اظهارنظر کرده بود. ویراستاری که اصلاً چیزی از تاریخ نمی‌دانست.

بعدها فهمیدم این مشاور بهره‌ای از تاریخ ندارد و علاوه بر آن نسبت به زرین کوب تعصبی خاص دارد، چون مرحوم زرین کوب استاد راهنمای او در دوره دکنرا بوده، همین شخص برای این که من را از نقد دوقرن سکوت منصرف کند به من گفت: «هنگامی که این کتاب منتشر شود، شما را متهم به جانبداری از جمهوری اسلامی ایران خواهند کرد.»

پاسخ من به او این بود که “مگر دوقرن سکوت، ضدّ جمهوری اسلامی است؟ من یک کلمه ضدً جمهوری اسلامی در این کتاب ندیده‌ام.”  در ادامه گفتم: “شما به عنوان یک فرد تحصیلکرده باید از نقد استقبال کنید، و حتی اگر این اتهام را به من نسبت دهند، بسیار اتهام پوپولیستی و بی خردانه‌ای است. این گونه سخنان نشان دهنده تعصب، جمود فکری و نگاه غلط به تاریخ و رسالت تاریخ است. از نظر آن‌ها نباید در قرائت‌ها و خوانش های تاریخ نویسان قبلی تشکیک کرد و هرآنچه آن‌ها گفته‌اند وحی منزل است و مقدس است.

ناشر دیگری بعد از دو سال که کتاب نزد او بود و در این مدت بیش از شش بار کتاب در رفت و برگشت جرح و تعدیل شد، در شرایطی که من انتظار داشتم کتاب به چاپخانه برود، به من گفت: کتاب را چاپ نمی‌کند. وقتی از او پرسیدم، چرا؟ به من گفت: دوقرن سکوت کتاب تاریخ نیست و کسی آن را نمی‌خواند. به او گقتم این کتاب از 1358 تا 1378 به صورت زیرزمینی و قاچاق ده‌ها بار چاپ شده، و از 1378 که مجوز آن صادر شد تا امروز یعنی 1399، سی و شش بار تجدیدچاپ شده و نقل محافل شده است، چطور می گویید کسی آن را نمی حواند؟ در جواب گفت فقط افراد متعصب آن را می‌خوانند و  اهل علم اعتنایی به دوقرن سکوت نمی‌کنند.

ناشر دیگری که کتابی با نام”پایان دوقرن سکوت”جاپ کرده بود و حداقل باید کتابی که دیدگاه مخالف داشته باشد را چاپ کند، به بهانه این که شما قبلاً کتابی با این مضمون را به انتشارات ارائه کرده بودید و مورد پذیرش واقع نشده است، از قبول این کتاب سرباز زد. هرچه گفتم این کتاب هم از نظر عناوین و هم از نظر حجم با آن کتاب متفاوت است، توجه نکردند و حتی از مطالعه کتاب امتناع کردند. هرچند می دانم با جو حاکم بر این انتشاراتی، حتی اگر حاضر به مطالعه کتاب می‌بودند، باز نظرشان منفی می‌بود.

شوربختانه در جامعه ما هنوز مقوله «نقد» به درستی فهمیده نشده؛ حتی برخی از کسانی که دستی در تولید محصولات فرهنگی، از جمله شماری از ناشران  به این عارضه مبتلا هستند؛ به تعویق افتادن چاپ این کتاب و موانعی که بر سر راهم قرار می‌دادند همه ناشی از احساسات افراطی ناسیونالیستی بوده. من محصول سال‌ها پژوهش‌هایم درباره درستی یا نادرستی تاریخ‌نگاری زرین‌کوب را گردآوری کردم و با اسناد موثق تاریخی نشان داده‌ام که آن‌چه او در «دو قرن سکوت» نوشته هرچقدر هم که عامه‌پسند باشد، درست نیست. من فقط یک کتاب را نقد کرده‌ام. همین. معتقدم خوانش رایج از تاریخ ایران قبل از اسلام برای بسیاری از ایرانیان آن‌چنان مقدس نمود می‌کند که حتی اگر کسی بخواهد آن را نقد کند نیز مورد هجمه قرار خواهد گرفت. این نکته را به تجربه دریافته‌ام.

 

سعید دهقانی: شما از عرب‌های ایران هستید. آیا از زمان چاپ این کتاب تا کنون در معرض این اتهام قرار گرفته‌اید که شما نیز همانند زرین‌کوب تاریخ را به نفع اعتبار خاستگاه خود نوشته‌اید؟

عبدالنبی قیم: من درصدد بوده‌ام اشکالات و ایرادهای زرین کوب و تعصب او را با دلیل و مدرک و سند نشان دهم، بدیهی است اولین شرط انجام این کار دوری و مبرا بودن من از این اشکالات و ضعف‌هاست. چون اگر غیر از این باشد،  نقد من ارزش نخواهد داشت. زرین کوب در این کتاب به طور مرتب به عرب توهین می‌کند، کمتر صفحه‌ای را در کتاب می‌بینید که زرین کوب در آن به عرب توهین و دشنام و ناسزا نگفته باشد، وقنی من منتقد این رویه هستم و آن را مصداق نژادپرستی می دانم، معلوم است چنین رویه‌ای را دنبال نمی‌کنم.

یا زرین کوب با نگاهی ستایش آمیز از کینه یاد می‌کند، گویی کینه از فضایل اخلاقی است. حتی ایرانیان را مردمی کینه جو معرفی می‌کند. اما من کینه و کینه جویی را از رذایل اخلاقی می دانم و طبیعی است که در کتاب به شدت از آن انتقاد کنم. فرق فراوان است بین این دو کتاب. با وجود این من از هرگونه نقدی درباره این کتاب استقبال می‌کنم، البته «نقد» هر اثر فرهنگی مانند نقد یک کتاب تاریخی اصول و معیارهایی دارد. در نتیجه اگر منتقد آن‌چه را که نقد می‌پندارد، با تعصب‌های ملی‌گرایانه درآمیزد دیگر نمی‌توان بر آن نام «نقد» نهاد بلکه بیشتر عنوان «دفاعیه» می‌توان بر آن اطلاق کرد. حالا این ماجرا پیچیده‌تر می‌شود وقتی من را به عنوان یک «عرب» می‌شناسند. در چنین شرایطی احساسات ملی‌گرایانه‌ای که مخرب نقد علمی است چند برابر می‌شود.

از زمان چاپ کتابی که در موردش صحبت می‌کنیم حدود چهار ماه گذشته است. طبیعی است که این مدت زمان اندک است. باید منتظر ماند تا کتاب خوانده شود.

 

سعید دهقانی: به نظر می‌رسد مرحوم زرین‌کوب برخی از تکه‌های پازلِ تصویر تاریخ ایران در اواخر عهد ساسانی را به دور انداخته بود. شما اکنون آن تکه‌ها را پیدا کرده‌اید. سر جایشان گذاشته‌اید تا تصویری واضح‌تر از تاریخ آن دوره داشته باشیم. درست است؟

عبدالنبی قیم: قطعاً چنین است. من در تمامی آثارم کوشیده‌ام که از تازه‌ترین یافته‌ها بهره ببرم. همان‌طور که احتمالاً بدانید اکنون شماری از کاوش‌گران به یافته‌هایی رسیده‌اند که حاکی از آن است که در همان دو قرنی که زرین‌کوب «دو قرن سکوت» نامیده، نوعی از تداوم فرهنگ ایران پیش از اسلام وجود داشته است. مثلاً تاریخ نامه‌ها به تاریخ یزدگردی است، نشانه‌هایی از خرید و فروش شراب در همان دو قرن نخست را در دست داریم. افزون بر این‌که زبان فارسی نیز سیر تغییر و تحول طبیعی خودش را داشته. در نتیجه این‌گونه نبوده که فرهنگ ایران پیش از اسلام به یک‌باره خاموش شده باشد.

شوربختانه تصویری که عامه مردم از آن دوران دارند متأثر از همین دیدگاه زرین‌کوب است؛ چنان می‌پندارند که عرب‌ها آمدند و ویران کردند و کشتند و بردند. این دیدگاهی است که اواسط قرن نوزده توسط پدر نژادپرستی کنت گوبینو و با اهداف کاملاً استعماری مطرح شد و نویسندگان ما تحت تأثیر سخنان او قرار گرفتند و در راه اشاعه آن کتاب‌ها نوشتند. در آن زمان یافته‌های تاریخی و باستان‌شناسی بسیار اندکی نسبت به زمانه کنونی وجود داشت. در حال حاضر ما می‌دانیم که چنان نبوده که ایرانی‌ها یک شبه مسلمان شده باشند بلکه آن‌ها در طول سه و یا چهار قرن، آن هم به تدریج به اسلام گرویده‌اند. حتی تا قرن چهارم نیز آتشکده‌ها فعال بوده‌اند که نشان از آزاد بودن زردشتیان در ذیل حکومت‌های اسلامی است.

 

سعید دهقانی: آیا بر این باور هستید که همچنان این تصویر کامل نیست و باید به دنبال تصویری واضح‌تر گشت؟

عبدالنبی قیم: صد در صد. نخست باید توجه داشت که زرین‌کوب ایده «دو قرن سکوت» یا همان استیلای مسلمانان  را از افسر اسکاتلندی به نام «سِر جان مَلکُم» گرفت. جان ملکم در ابتدای سده نوزدهم برای عقد قرارداد میان دولت بریتانیای کبیر و حکومت قاجار به ایران فرستاده شد. این‌که زرین‌کوب ایده «دو قرن سکوت» را از یک افسر بریتانیایی گرفته است، صرفاً سخن من نیست بلکه بزرگانی همچون ادوارد براون نیز به این واقعیت اذعان داشته‌اند. از آن مهمتر نیز این است که مرحوم زرین‌کوب، مقوله خاموشی زبان فارسی در دو قرن نخست پس از سقوط امپراتوری ساسانی را نیز از  گوبینو گرفته است. پس آن‌چه زرین‌کوب نوشته، بیشتر گرته‌برداری از ایده‌های دست‌دوم پژوهشگران فرنگی بوده است تا حاصل پژوهشی منسجم در دل ایران.

زرین‌کوب، کتاب «دو قرن سکوت» را بر مبنای یک پیش‌فرض نادرست نوشته است؛ این پیش‌فرض که در عهد ساسانی سرزمین ایران پر از ادیب و دانشمند بوده و کتابت و هنر در میان مردم و نخبگان رواج داشته و پس از حمله مسلمان‌ها همه این‌ها از میان رفت و جامعه ایران دچار سکوت و زوال شد و تولید علم و هنر باز ایستاد. همان‌طور که عرض کردم این پیش‌فرض او نادرست است. او در کتاب دو قرن سکوت ادعا می‌کند در دوره ساسانی آثار فلسفی و علمی و ادبی فراوانی نگاشته شده اما حتی عنوان یکی از این آثاری که ادعا می‌کند را به ما ارائه نمی‌دهد. حتی یک منبع نیز ارائه نمی‌کند تا ثابت کند که دوره ساسانی، به ویژه در اواخر آن، دوران شکوفایی فرهنگ و علم بوده است. او چهل سال بعد در آخرین کتاب خود یعنی کتاب روزگاران نتوانست این ادعای خود را ثابت کند. در حقیقت ما وقتی می‌توانیم از «سکوت» سخن بگوییم که قبل از آن، جنب و جوشی وجود داشته است.

در مجموع همان‌طور که اشاره کردید تصویری ناقص و اگزجره‌شده از تاریخ داریم. ما در این زمینه محتاج نقد هستیم. نقد تاریخ و نقد تاریخ‌نویسی.

 

سعید دهقانی: سخن پایانی شما با خوانندگان این گفت‌وگو چیست؟

عبدالنبی قیم: تاریخ یک علم است. در علم هیچ چیز ثابت نیست، از ویژگی‌های علم پویایی و تغییر است. در علم هیچ چیز مقدس نیست. اما در مملکت ما تاریخ مقدس است و کسی نباید روایت و قرائتی خلاف نوشته‌های تاریخ نویسان عهد پهلوی و بویژه  دوره رضا شاه ارائه کند. و اگر کسی جرأت کرد و حتی با انبوهی از مدارک و اسناد معتبر روایتی دیگر از تاریخ عهد باستان و دوره اسلامی بیان کند، با هزار و یک تهمت و برچسب مواجه می‌شود. حتی نباید این روایت‌ها و این قرائت‌ها را نقد کرد. یکی از دلایل اعراض ناشران از چاپ کتاب من همین است. حال آنکه همین ناشران، کتاب‌هایی جاپ می‌کنند که ارزش چندانی ندارند.

برای نمونه آنچه هشتاد و یا نود سال پیش ذبیح الله صفا درباره شعوبیه نوشته، تا به امروز توسط تاریخ‌نویسان و نویسندگان تکرار می‌شود. حسین علی ممتحن، جلال الدین همایی، عبدالحسین زرین کوب، همه و همه در آن چارچوب حرکت کرده‌اند و همان روایت را در قالب جملات و عبارات دیگر تکرار کرده‌اند. هیچ کدام مطلب جدید و موضوع جدید عرضه نکرده‌اند. آخرین آنها حمید بهرامی احمدی است. حال آنکه در این نود سال پژوهش‌ها و مطالعات ارزشمندی درباره شعوبیه در غرب انجام شده است. به دلیل همین رویکرد آمیخته با تعصب است که در دانشگاه‌های ما در زمینه تاریخ، همان مطالب پنجاه سال پیش تدریس می‌شود. به همین دلیل است که استاد ایرانی دانشگاه ویرجینا تک می‌نویسد: ایرانیان برای ضعف تاریخ نویسی خود چه پاسخی دارند؟

 

 

 

سعید دهقانی
سعید دهقانی
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.