
بایستههای حوزه علمیه؛ به مناسبت صدسالگی حوزه علمیه قم
محمدتقی سهرابیفر (استاد درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم): حوزه علمیه قم در آغاز سده چهاردهم، بازتأسیس، و به تدریج با تلاشهای طاقت فرسایِ عالمانِ بزرگِ شیعه رونق یافت تا اینکه خاستگاه انقلاب اسلامی شد. ورود حوزه علمیه به عرصه راهبریِ جامعه، مهمترین فراز تاریخِ حوزه علمیه است. انقلاب اسلامی، جایگاهِ حوزه را از موضعِ نظارت و انتقاد به جایگاه رهبری و ریاست و مسئولیت، تبدیل کرد. چُنین موقعیتی خطیر همواره نیازمندِ نقدهایِ جدّی و ناصحانه است. نگارنده با ارج نهادن به همه تلاشهای صورت گرفته، و با لحاظِ اینکه تلاشهای مزبور کم و بیش از طریق رسانهها اطلاع رسانی میشود، در نوشتار زیر نگاهی مختصر به کاستیها و بایستهها دارم:
آموزش (حجابهای نورانی بر سرِ حوزه علمیه)
شرط لازمِ فهمِ دین، «تفکرِ آزاد» در دو منبعِ دین، یعنی «قران و سنت» است. این در حالی است که در سیستم آموزشی حوزههای علمیه، بیشترین و بهترین زمانِ اندیشه ورزیِ طلاب در تلاش برایِ فهمِ کتابهایی غیر از قران و سنّت سپری میشود.
سلطه علمیِ تعدادِ معینی شخصیت و کتابِ حوزوی بر طلاب، دست کم دو پیامدِ ناگوار را رقم میزند:
الف) محدود شدنِ تفکر.
انسانها فرصت و توانی محدود برای آموزش دارند. بیشتر این فرصت در فهم چند کتابی که بیش از یک قرن از تألیف آنها میگذرد، صرف میشود و نتیجه آن دور ماندن از تفکر در مباحثِ مورد نیازِ عصرِ حاضر است.
استاد مطهری تصریح میکند که {بعضی} فقها با اینکه هر روز بر القابی نظیر حجه الاسلام و آیت الله میافزایند اما معلوماتشان منحصر در چند کتاب است [1]
جالب اینکه در تاریخِ علم، بسیاری از ابداعات و ابتکاراتِ مهم مربوط به کسانی بوده است که محاصره اشخاص و کُتُب را شکسته و برای خود فرصتِ اندیشدنِ آزاد ایجاد کردهاند.
استاد مطهری در تحلیل مبتکر بودن دو شخصیت، یعنی شیخ انصاری و آیت الله بروجردی یادآور میشود که ایندو زمان کمتری در محضر استاد بودند و بیشتر فرصتِ فکر کردن داشتند. جالب اینکه در همان زمانِ کم هم خود را محصور در یک یا دو استاد نکردند بلکه اساتید مختلف را درک کردند. [2]
ب) غایب بودنِ «قران، سنت و عقل»
قران و سنّت معتبر، دو منبع اصلیِ فهمِ دین است و البته در این میان قران موقعیتی بی بدیل و انحصاری دارد که حتی احادیثِ معصومین (ع) باید از فیلتر آن عبور کند.
آثار و آرایِ شخصیتها همچون حجابی نورانی، حائل میان طلاب و «قران و سنت» است. امروزه بدون دانستن حتّی یک دوره ترجمه قران یا دانستنِ یک دوره سنتِ معتبر، میتوان به مدارک عالی حوزه دست یافت اما بدون مطالعه برخی کتابهای تعیین شده نمیتوان مدارج عالیِ حوزه را طی کرد. اخیراً آیت الله جوادی آملی، این سخن هشدارگونه از علامه طباطبائی را نقل کرد که در فقهِ موجود، استناد به قرآن و عقل تقریباً تعطیل است و سنت نیز در برابر شهرت فتوایی کنار زده میشود و فقه بر مدارِ شهرت است.
ما با قرنها فاصله گرفتن از صدر اسلام چارهای جز بازگشت به منابع اصلی و معتبر نداریم. چارچوبهای ترسیم شده توسط علمایِ دین در مقاطعِ خاص و در شرائط خاص، نباید چارچوبهای دائمی اسلام بشمار آید.
تکیه بر مظنونات با گرایشهای مذهبی و قومی، ما را از منابع اصیل دور نموده است تا جائیکه طبق بیان استاد مطهری، روحانیت شیعه از دو منبع عقل و قران وحشت دارد و از دقّتهای عقلی و از تدبِر در قران دوری میکند[3]
این در حالیست که طبق حدیث نقل شده از امیرمؤمنان (ع) یکی از شرائطِ فقیهِ حقیقی آنست که مرجعش قران باشد و غیرقران را بجایِ قران ننشاند.[4]
استاد مطهری در باره حضور نهج البلاغه نیز بر این باور است که نهج البلاغه همچون خودِ علی (ع) در حوزههای علمیه غریب است. او دردمندانه اعتراف میکند که دنیای روحی و معنوی که ما ساختهایم غیر از دنیایِ نهج البلاغه است. [5]
عرض من به طلابِ فاضل و مستعد آنست که برای رسیدن به اجتهادِ اصیل و واقعی، علاوه بر گذر کردن از انواعِ حجابهای ظلمانیِ مغالطات و معاصی، باید از حجابهای نورانیِ کتب و شخصیتها نیز گذر کنند تا به سرچشمه زلالِ قران و سنت راه یابند.
پژوهش
پژوهش در حوزه علمیه قم همچون دیگر مراکز علمی پژوهشی، دست کم در دو سه دهه اخیر دچار آسیبهای جدّی شده است. از جمله:
دغدغه حقیقت جویی
پژوهش با اهدافِ از پیش تعیین شده مانعِ جوششِ استعداد و ابتکار میشود به قول مولوی:
چون غَرَض آمد، هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
گاه اسم و رسم و موقعیت، ناخودآگاه محقِّق را به سمتِ حفظِ مبانیِ قرائتِ رائج میکشاند و تلاشهای او بر فروعات متمرکز میشود. طبیعتاً از چنین پژوهشی انتظارهمگامی با نیازهایِ زمان نباید داشت.
اگر پژوهشها سعه صدرِ حقیقت یابی و حقیقت گراییِ بی قید را نداشته باشند، انبوهی از سیاهههای خنثی و بلکه مشکل زا تولید خواهد کرد.
متاسفانه در برخی پژوهشها، تعصبهای خاص، حق محوری را مخدوش میکند. همچنین در جمهوری اسلامی گاه چارچوبهای فکریِ ترسیم شده جهتِ اداره کشور، خط قرمزِ پژوهشها تلقی میشود. این در حالیستکه معمولاً ابتکارها و خلاقیتها، البته با حفظِ اصولِ مسلم، با گام نهادن در مسیرهایِ ناشناخته و نامتعارف است.
سیطره کمیّت
نگاهی به آمارِ دروس، مجلات، مؤسسات و … نشاندهنده پیشرفت کمّی است اما نگاه کیفی به محتوایِ خروجیها گاه مأیوس کننده است. متأسفانه درسها، منشورات و نشستهایِ بسیاری با عناوین پر طمطراق، اما با محتوایِ گاه بسیار ضعیف شکل میگیرد و صد افسوس که بسیاری از این موارد صرفاً کاربردِ تبلیغ در رسانهها را دارد.
چند سال پیش پژوهشی درباره مهدویت داشتم به کتابخانه تخصصی مهدویت مراجعه کردم و انواع مجلات و کتابهایِ تازه منتشر شده درباره مهدویت را مرور کردم اما در نهایت کتاب خورشید مغرب مرحوم حکیمی که حدود چهل سال پیش نوشته شده را مناسبتر یافتم. از اینرو امروزه با این پرسشِ مهم مواجهیم که چرا مؤسسات و نشریاتِ حوزوی آنگونه که باید زاینده نیستند.
کم شدنِ مخاطب
طبق گفته مرحوم دوانی، مجله مکتب اسلام در سال 1337 با حمایت مالیِ تُجّار آذربایجان و توسطِ آیت الله شریعتمداری، تحت نظارتِ آیت الله بروجردی، منتشر شد و تیراژِ آن در مدت سه سال به 120 هزار شماره رسید. حدود ده دوازده هزار نفر از کشورهایِ اسلامی، اروپایی و آمریکایی، اشتراک این مجله را داشتهاند. [6]
اکنون با گذشت بیش از شصت سال، انواع مجلات حوزوی با امکاناتِ فراوان منتشر میشود، نمیدانم آیا مجموع تیراژ آنها به عدد 120 هزار میرسد یانه؟ البته میدانیم که شمارگانِ هر نوع کتاب و مجله سیر نزولی داشته است اما در این میان منشورات حوزه که عهده دارِ تأمینِ زیرساختِ فکرِ دینیِ جامعه است، به شدّت افت کرده و معمولاً مخاطبی جز خود حوزویان یا نهادهایِ خاص ندارد.
منشور رسمی امامیه
دفاع و ترویج مذهب امامیه از جمله اهدافِ پیشینی حوزههای علمیه است لکن توجه به این نکته بسیار مهم است که ما هنوز از طرف حوزه علمیه، منشوری رسمی در جهت معرفی مذهب امامیه نداریم.
بسیاری از منابع نقلیِ ما، همچون منابعِ نقلیِ دیگران، از اتقانِ لازم برخوردار نیست.
متشابهات بدون گذر از فیلترِ محکمات، خاستگاهِ بسیاری از باورها در عالمان و دینداران شده است.
همه ما آرا و رفتارهای افراطی و تفریطی از سویِ منتسبینِ به شیعه را در فضای مجازی شاهد هستیم.
به نظر میرسد جهت جلوگیری از هرگونه وهن و غیرمنطقی نشان دادنِ مذهب، لازم است حوزه علمیه قم و نجف منشوری رسمی حاویِ محکماتِ شیعه امامیه منتشر کند. البته چنین منشوری در دورههای چند ساله موردِ بازبینی قرار گرفته و اصلاحات لازم در آن اعمال میشود.
اجرای فقهِ اجتماعی و سیاسی با فقه واصولِ فقهِ سنتی
ورود فقه به عرصه اجتماع و سیاست، بدونِ مبانیِ روشن و قاطع، پیامدهایِ ناگواری بر دین و کشور بدنبال دارد برای مثال:
فرضیه «شمول شریعت» آنگونه که امروزه در قرائتِ رسمی حوزه مبنایِ فقه معاصر قرار گرفته، چندان قابل دفاع نیست. نگارنده مطالبی در این زمینه منتشر کردهام[7] و برخی از محققین معاصر تحقیق مفصل در این زمینه انجام دادهاند.[8] عَلَم کردنِ فقه اجتماعی بر اساسِ «شمول شریعت»، بنایِ خانه بر پایهای لرزان است.
همچنین نمیتوان بارِ سنگینِ فقه اجتماعی را بر دوش نحیفِ خبر واحد، مشهورات و اجماعات، نهاد. به عبارت دیگر فقه با گسترهای که قرائتِ رائجِ حوزه آن را دنبال میکند، بیش از اینکه منتسب به قران و حدیثِ معتبر باشد، منتسب به افکار، آرا و فرهنگِ بشریِ فقیه است وندایِ آسمانیِ «آللَّهُ أَذِنَ لَکمْ أَمْ عَلَی اللَّهِ تَفْتَرُونَ»[9] را تداعی میکند.
گفتگوی سالم
گفتگویِ سالم و بی تعصب و بی غرض، نیازِ شدید هر فکر و ایده است. در انقلاب اسلامی اگر گفتگویی اینچنین میان امام خمینی و برخی از دیگر اندیشمندان همچون علامه طباطبائی رخ میداد، و یا اگر محصولِ فکرِ آندو یعنی استاد مطهری باقی میبود، حوزه علمیه و انقلاب اسلامی کاستیهای کمتری میداشت. به همین دلیل دلسوزان انقلاب و کشور باید فضایِ گفتگو با اندیشههای متضادِ ناصح را گسترش دهند تا روزنههای بیشتری از حقیقت نمایان شود. در بندهای زیر برخی از کاستیهای مربوط به گفتگویِ سالم را مرور میکنیم:
گفتگوی سالمِ میان حوزوی
امکانات و رسانههای حوزوی در راستای تبلیغِ یک مجموعه و یک نوع اندیشه، فعالیت میکنند. بلی آنها اختلافاتِ سطحی را منعکس میکنند اما آرایی که منجر به تحول اساسی میشود در رسانههای حوزوی منعکس نمیشود. باید بپذیریم که عالمان و محققانِ دلسوزی هستند که معتقدند برای دفاع از دینِ ناب، باید صورت بندیِ شکل گرفته در هزار و دویست سال را پالایش جدّی کرد و حوزه علمیه جهتِ ماناییِ خود نیازمندِ پرداختن به آرای آنان است. انعکاسِ نظراتِ تحول خواهانِ حوزه در رسانههای حوزه، بدون بدنام شدن یا محروم شدن از مزایا، زمینه گفتگویِ سالم را شکل میدهد.
گفتگوی میان مذهبی
همه ما در دوران اوج گرفتنِ داعش شاهد بودیم که این گروه برخاسته از یکی از مذاهب، بخاطرِ باورهایی که نسبت به شیعیان پیدا کرده بودند، قتل و غارت شیعیان را بر قتلِ صهیونیستها ترجیح میدادند. حوزههای علمیه همه مذاهب به دلیل نداشتنِ ارتباطِ سازنده و سالم، از مقصرین این مقدار از دشمنی در میان مذاهب هستند. پرورش یافتگانِ حوزههای علمیه غالباً مسلط به زبانِ عربیِ نیستند و فاقدِ ابتدائی ترین وسیله ارتباط گرفتن با دیگر مذاهب هستند. ارتباط میان مذهبیِ موجود، اولاً با مذاهبِ نزدیک و همسو و ثانیاً در قالبِ نهادهایِ خاص اتفاق میافتد و بدنه حوزهها تقریباً فاقدِ ارتباطند.
گفتگویِ میان حوزه و دانشگاه
میدانیم که در حوزه مراکزِ متعددِ علمی پژوهشیِ موازی با دانشگاهها در موضوع علوم انسانی، شکل گرفته است. اختلافاتِ این دو طیف، مربوط به اساسیترین مصالح کشوری است. برای مثال «علوم انسانیِ اسلامی»، بود و نبودش، و در صورت بودن، کمّ و کیفِ بودنش، مهمترین نقش را در سیاستگزاریِ کشور دارد. نبودِ گفتگوی سالم و یکّه تازیِ تفکر حوزوی در سایه پشتیبانیِ حاکمیت، منجر به کنار کشیدنِ دانشگاهیانِ ناصح و در نتیجه منتهی به صدورِ آرایِ ناپخته خواهد شد.
همه ما باید به این باور برسیم که حقیقتِ خالص در اختیارِ هیچ شخص و گروهی نیست و تنها راه برای نزدیک شدن به آن، گفتگویِ سالم با همه صاحبانِ اندیشه است.
اولویتِ وحدت نسبت به دیگر آموزههای دین
قران و سیره اهل بیت (ع) به روشنی بر ضرورت حفظ وحدت میان مسلمانان تأکید دارد. اولویت وحدت چنان است که امام علی (ع) بخاطر آن 25 سال خانه نشینی را بر خلافت ترجیح میدهد[10] متاسفانه برخی تربیت یافتگانِ حوزه، مسیر اظهار ارادت به اهل بیت (ع) را در اعمال و رفتارِ وحدت شکنِ امت اسلامی میبینند در حالیکه این روش در تضادِ با روش و سیره اهل بیت (ع) است.[11] و أسف بارتر اینکه اندیشه دینیِ برخاسته از حوزه، حتی در حفظِ وحدتِ موجود میان شیعیانِ کشورمان دچار مشکل بوده است. به تدریج ارتباط روحانیانِ پرورش یافته در حوزه علمیه، عُمدتاً محصور به طیفِ هیئتیها و چادریها میشود.
تفکیکِ علم دین از علمِ تبلیغ
بدیهی است که حوزه علمیه، دغدغه ترویج دین در جامعه را داشته باشد اما با ورود دین به عرصه حاکمیت، تفکیکِ «دین» از «تبلیغِ دین» ضرورتی دوچندان دارد.
تبلیغِ هر محتوایی اعم از دینی و غیر دینی، نیازمند متخصص بودن در اموری همچون روانشناسی، جامعه شناسی، تربیتی و … است و هر عالمِ دین لزوماً متخصصِ تبلیغ نیست. میدانیم که در ترویج برخی آموزههای دین همچون حجاب، شکست خوردیم. یکی از دلائلِ اصلی این شکست، این بود که عالم دین، عهده دارِ تبلیغ نیز بود و به همین دلیل، تبلیغِ او نتیجه عکس داد. همانگونه که پرکردنِ رسانهها با برنامههای مذهبی و افزایش عزادری ها و ….، گرچه عالمِ دین را راضی میکند، اما منجر به زده شدن مخاطب نسبت به دین میشود.
اردیبهشت 1404
ارجاعات:
[1] با توجه به وجودِ فقیهانی با معلوماتِ عمیق و گسترده، یقیناً مراد استاد مطهری برخی از فقهاست. – یادداشتهای استاد مطهری، ج 13، ص 251
[2] مجموعه آثار استاد مطهری، ج 22، ص 528
[3] یادداشتهای استاد مطهری، ج 13، ص 252
[4] کلینی، کافی، ج 1، ص 36
[5] مجموعه آثار استاد شهید مطهری (سیری در نهج البلاغه)، ج 16، ص 346 و 347
[6] علی دوانی، مفاخر اسلام، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 13، ص 128 – 136
[7] از جمله رک به مقاله: «ورود فقه به منطقه ممنوعه و پیامدهایِ آن» به قلم نگارنده. https://www.dinonline.com/41794/
[8] از جمله رک به: «شریعت حداکثری؛ نگاهی انتقادی به مبانی و ادله» به قلم آقای حیدر حب الله، توسطِ نشر طه اخیراً منتشر شده است.
[9] یونس/59
[10] از جمله: «فرایتان الصبر علی ذلک افضل من تفریق کلمه المسلمین …» ترجمه «صبر و شکیبایی را بهتر از تفرقه میان مسلمانان دانستم» (مجلسی، بحار الأنوار، ج ۲۹، ص ۶۳۲)
[11] رک به مقاله «وحدت، وفاق» سُنّتِ فراموش شده اهل بیت (ع)» https://B2n.ir/qk1723