صفویه حوزه‌های فکری و دینی را بارور کرد

سیدحسین نصر

تا حد زیادی صفویه نسبت به بارور کردن حوزه‌های فکری و دینی موفق عمل کرد. آخرین مکتب بزرگ فلسفه اسلامی که حکمت متعالیه باشد، در همین دوران صفویان به وجود آمد. قبل از آن نیز حکمت یمانی میرداماد وجود داشت.

سیدحسین نصر در مصاحبه کوتاهی با شماره ۳۸ مجله مهرنامه رابطه علماء و دربار در عصر صفوی را مثبت توصیف کرده و در این باره می‌گوید: «رابطه میان علمای شیعه و پادشاهان صفوی که بیش از دویست سال مداومت داشته است، هیچ‌گاه یکنواخت نبوده، ولی همواره نهاد سلطنت و مذهب در دوره صفویه با یکدیگر هماهنگ بوده‌اند.‌‌ همان طور که می‌دانید یکی از مهم‌ترین اقدامات صفویان، بسط و گسترش مذهب تشیع در ایران بود که آغاز این کار به کمک روحانیون و علمای جبل عامل صورت گرفت. در ابتدای سلطنت صفویان و در عهد سلطنت شاه اسماعیل صفوی، ‌رابطه بسیار منظمی بین علمای شیعی و دربار ایران وجود داشت. از یک سو شاهان صفوی مدافعان سرسخت مذهب تشیع بودند و از سوی دیگر خانوان صفویه برآمده از یک طریقت صوفی بودند که شیخ صفی‌الدین اردبیلی مؤسس آن بود. همه این‌ها باعث می‌شد که در دوره‌های نخستین سلطنت صفویان، رابطه نهاد سلطنت و مذهب تشیع و طریقت تصوف نزدیک به هم باشد.»

این فیلسوف «سنت‌گرا» درباره تغییر دیدگاه حکومت صفوی و ایجاد محدودیت‌هایی درباره تصوف و صوفیان معتقد است:‌ «در دوران شاه عباس صفوی، شیخ بهایی که شیخ‌الاسلام اصفهان بود، خودش رساله‌های صوفیانه می‌نوشت؛ اما به تدریج در دوره‌های میانی سلطنت این سلسله، ‌ عنادی میان برخی علمای شیعی و متصوفه به وجود آمد. تحت تأثیر همین فضا محدودیت‌های زیادی برای اهالی تصوف به وجود آمد. اگر در ابتدای دوره صفویه سه نهاد سنت، مذهب و تصوف در جامعه ایران نقش بازی می‌کردند، در پایان دوره صفویه نهاد واپسین از صحنه جامعه غایب شد و صوفیان زیادی از ایران به هندوستان و دیگر مناطق کوچ کردند؛ اما درباره نهاد سلطنت و مذهب نیز باید اذعان کرد که رابطه یکنواختی وجود نداشته است؛ اما همواره علمای شیعه از سلاطین صفوی به خاطر رسمیت بخشی به مذهب شیعه در ایران پشتیبانی می‌کردند.»

وی درباره افول تفکر عقلی و فلسفی در پایان حکومت صفویان اضافه می‌کند: ‌ «در زمان شاه سلطان حسین، علمای دیگری نیز وجود داشتند که جامعیت بیشتری از علمای مشهور آن دوره نظیر مجلسی داشتند، ‌ اما آن‌ها کنار گذاشته شده بودند. به دلیل همین سختگیری‌ها محیط دینی در پایان دوره صفوی بسیار بسته شد و مخالفت با عرفان و تصوف و فلسفه زیاد شد. در پایان دوره صفویه کمتر نشانی از مکتب اصفهان و فلسفه ملاصدرا مشهود بود. نمی‌خواهم بگویم که علوم عقلی و تصوف به کلی از میان رفت؛ اما به هر حال این علوم در صحنه جامعه بروز و ظهور نداشتند. این بستگی محیط دینی توسط برخی از علمای مشهور، فضا را به کلی تغییر داد و به همین دلیل نسبت میان این علما و سلطنت زوال یافته شاه سلطان حسین بسیار قابل توجه است و به هیچ عنوان قابل قیاس با نسبت ارتباطی که میان علمای جامعه عصر شاه عباس نظیر شیخ بهایی با دربار وجود داشت نبود.»

نصر درباره چگونگی کشیده شدن معاندت به فلسفه به معاندت با عقل می‌گوید: «ابتدا بحث این بود که سهم عقل در تشخیص و تبیین احکام فقهی چیست؟ به تدریج بحث به این سمت کشیده شد که سهم عقل در بقیه علوم دینی چیست؟ البته رابطه میان عقل و نقل بسیار گسترده‌تر از این مسائل است و در عرصه فکری اهل تسنن در قرون اولیه اسلام، در نزاع اشاعره و معتزله نیز بروز داشته است. این نزاع بعد‌ها به نوعی دیگر در فقه شیعه به عنوان نزاع اخباری‌ها و اصولی‌ها نیز پیدا شد. ریشه همه این نزاع‌ها در تسنن و تشیع در به کار بردن عقل در مباحث و مسائل دینی است. البته این نزاع در محیط‌های متفاوتی رخ می‌داد و نمی‌توان فضای قرن چهارم سنی را با فضای قرن دهم شیعی یکی دانست. به هر حال سختگیری‌ها برای عدم به کار بردن عقل در عرصه فقه، به دیگر دانش‌ها در پایان عصر صفوی نیز کشده شد و دامن فلسفه و کلام را نیز گرفت.»

استاد دانشگاه جرج واشنگتن آمریکا درباره تأثیر صفویان در گسترش علوم عقلی تصریح می‌کند: ‌ «تا حد زیادی صفویه نسبت به بارور کردن حوزه‌های فکری و دینی موفق عمل کرد. آخرین مکتب بزرگ فلسفه اسلامی که حکمت متعالیه باشد، در همین دوران صفویان به وجود آمد. قبل از آن نیز حکمت یمانی میرداماد وجود داشت.»

نصر در پایان با دفاع از تصوف و با اشاره به اینکه مبارزه با تصوف به خاطر عامیانه شدن آن نبوده است بلکه به سبب سختگیری‌هایی بود که درباره آن بوده می‌گوید: ‌ «همواره بخشی از تصوف، همین تصوف عامیانه بوده است پیش از صفویان نیز در اصفهان و سمرقند و قاهره رواج داشته است و اختصاص به یک دوره زمانی مشخص ندارد.» وی همچنین اضافه می‌کند: «درباره تصوف و افکار صوفیانه و شاعرانه در دوره صفویه باید گفت که دوران صفویان نسبت به دوره‌های غزنویان، سلجوقیان و تیموریان، دوران افول متصوفه در ایران است.»

*مصاحبه فوق الذکر با عنوان «مجلسی یکی از عوامل بسته شدن محیط دینی بود» در صفحه ۱۳۱ شماره ۳۸ منتشر شده است.تا حد زیادی صفویه نسبت به بارور کردن حوزه‌های فکری و دینی موفق عمل کرد. آخرین مکتب بزرگ فلسفه اسلامی که حکمت متعالیه باشد، در همین دوران صفویان به وجود آمد. قبل از آن نیز حکمت یمانی میرداماد وجود داشت.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.