درباب آبرو؛ به بهانه فرارسیدن کارزار مبارزه‌های انتخاباتی| علی مهجور

اکنون که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 1400 هستیم، بحث درباب اخلاق انتخاباتی، بحث کاربردی است. یکی از موضوع‌هایی که ارتباط تنگاتنگی با اخلاق و نیز مبارزه انتخاباتی دارد، موضوع «آبرو» است. در ادبیاتِ علم اخلاق و نیز دین، به مفهوم آبرو پرداخته شده است و به عنوان یکی از مهم‌ترین مفاهیم مرتبط با اخلاق بحث‌های جدی و مهمی را به خود اختصاص داده است.

وقتی درباره آبروی انسان‌ها سخن می‌گوییم، دقیقاً درباره چه چیزی سخن می‌گوییم؟ آیا آبرو واجد عناصر توصیفی است یا هنجاری؟ آیا ما آبروی خود را می‌سازیم یا آبرو برساخته اجتماع است؟ در این نوشتار، بی‌آنکه به منابع خاص جامعه‌شناسی، روانشناسی، فلسفی یا دینی ارجاع دهم، تلاش می‌کنم با تمرکز بر دریافت ارتکازی و شهود عرفی، این مفهوم و کاربست آن را در زبان روزمره واکاوی کنم.

ما وقتی از آبرو سخن می‌گوییم، در واقع منظورمان تصوری است که دیگران از یک انسان دارند و البته این تصور حتماً تصوری است که واجد عناصری مثبت است. آبرو خود به لحاظ معنایی حاوی بار مثبت است و به همین دلیل اگر بخواهیم آبرو را به عنوان تصوری که ما از یک فرد داریم، در نظر بگیریم این تصور حتماً تصوری مثبت است. ما هیچ‌گاه از خصوصیات منفی یک فرد به عنوان ویژگی‌هایی که موجب کسب آبرو برای آن فرد شود، سخن نمی‌گوییم؛ بلکه ویژگی‌های منفی هرکس موجب خدشه‌دار شدن آبروی او می‌شود. بنابراین آبرو همان تصوری است که برآمده از ویژگی‌های مثبت یک فرد از منظر دیگران است. مثبت بودنِ این ویژگی‌ها نیز معمولاً ریشه در اخلاق عامه دارد و همان خصوصیاتی است که به لحاظ اخلاقی در بستر اخلاق عمومی، مثبت تلقی می‌شوند.

ویژگی‌های آبروساز، اغلب خصوصیاتی هستند که به نحو کلی بر افراد اطلاق می‌شوند و کمتر جزئی و خاص‌اند. مثلاً وقتی می‌گوییم یک نفر باصداقت است، کمتر به این می‌اندیشیم که صداقت در اینجا یعنی صادق‌بودن در چه چیزی؛ بلکه منظورمان این است که به طور کلی او دروغ نمی‌گوید و در کارهایش شفاف عمل می‌کند. در عین حال ممکن است تلقی کلی دیگری نیز وجود داشته باشد و صداقت را به عنوان باور به گفته‌ها و تطابق اعمال با باورها و گفتارها درنظر بگیریم. این هردو تلقی در اخلاق عامه، تلقی‌های رایجی است و تقریباً برای هر یک از ویژگی‌های مثبت اخلاقی می‌توانیم یک یا چند معنای کلی از اخلاق عامه، بیابیم که اکثریت کاربران یک زبان در فهم عرفی خود یکی یا برخی از آن معانی کلی را مراد می‌کنند.

آبرو تصوری است که حاصل برجسته‌شدن یک یا چند ویژگی اخلاقی در یک فرد است و برآیند این ویژگی‌هاست که شکل‌دهنده تصوری از شخصیت فرد در ذهن افراد دیگر می‌شود. بدین‌ترتیب وقتی ما از آبروی کسی سخن می‌گوییم تصور مثبت عموم افراد درباره آن فرد که برآیند یک یا چند ویژگی شاخص اخلاقی است را مراد کرده‌ایم. از سوی دیگر آبرو، اغلب به صورت آگاهانه یا ناخودآگاه، توسط خودِ فرد، شکل می‌گیرد. هرکس معمولاً تعمداً رفتارهایی را در تعامل‌های اجتماعی بروز می‌دهد که به واسطه آن‌ها آبروداری کند و گاه برخی از رفتارهای ناخودآگاه نیز در این روند مؤثر واقع می‌شوند. به عبارت دیگر، آبرو تابلویی است که فرد از شخصیت خود طراحی می‌کند و در مقابل دید عموم مردم قرار می‌دهد. ویژگی‌های فردی، عادت‌های رفتاری، اِعمال سلایق شخصی، ابراز عواطف و نیز باورهایی که اشخاص به زبان می‌آورند، همه باهم موجب شکل‌گیری این تصویر در ذهن دیگران می‌شود. گاه رفتارهای ناخودآگاه، موجب نقض ادعاها و یا حتی کم رنگ نمودن ویژگی‌های اخلاقی دیگر می‌شوند و از این رهگذر برآیند رفتارها و نه یک یا دو عمل خاص، تعیین کننده چگونگی شخصیت و آبرو است.

به هر اندازه شهرت یک نفر بیشتر و فراگیرتر باشد، بینندگانِ تابلویی که او از شخصیت خود برساخته، بیشترند و به همبن اندازه حساسیت درباره نقاط ضعف و قوت آن شخص نیز بیشتر خواهد بود. کسی که تنها در یک روستا زندگی می‌کند و روابط اجتماعی او محدود به آن روستاست، آبروی او نیز در تعامل با مردمان همان روستا معنا می‌یابد و آنکه در سطح جهان شهرت می‌یابد، تصوری که در ذهن همه مردم جهان پیدا می‌کند، متضمن آبروی اوست. بر این اساس، آبروی یک فرد می‌تواند بسته به زمینه تعامل‌ها و نیز هنجارهای مطرح در هر زمینه، معنای متفاوتی بیابد و توسعه و تضییق پیدا کند. کسی که در کارزار انتخابات ریاست جمهوری حضور می‌یابد، در واقع، شخصیت و مجموعه‌ای از توانایی‌های خود را در معرض انتخاب عموم جامعه گذاشته است. میزان رأی مردم به این فرد چه بسا مشخص‌کننده اعتبار شخصیت او در بین عموم مردم باشد.

در مبارزه‌های انتخاباتی، گذشته از آنکه یک نامزد انتخاباتی و طرفداران او کوشش می‌کنند تا توانایی‌های این نامزد را اثبات کنند و از این طریق اعتبار او را در منظر عموم مردم افزایش دهند، تلاش می‌کنند تا از اعتبار رقبا نیز بکاهند. کاهش اعتبار رقبا گاه از طریق نشان دادن و یادآوری سوابق مشهور و شناخته‌شده آنهاست که بعضاً مردم آن سوابق را فراموش کرده‌اند؛ و گاه از طریق فاش ساختن اسراری است که مردم از آنها اطلاعی ندارند. این اسرار به خصوص اگر اسرار زندگی شخصی آن فرد باشد، در اغلب موارد ورود به حریم خصوصی است و کاری غیراخلاقی به شمار می‌رود. چرا که کاهش اعتبار فرد برای قرارگرفتن در جایگاه سیاسی ریاست جمهوری به قیمت کاهش اعتبار شخصیت او به عنوان یک انسان به انجام می‌رسد. این به منزله از بین بردن شخصیت آن فرد نه برای کسب کرسی سیاسی ریاست جمهوری، بلکه برای برخوردار بودن از حقوق عادی اجتماعی است. این مسأله گاهی سبب می‌شود که نامزد مورد هجمه، اعتبار خود به عنوان یک پدر یا یک همسر و یا حتی به عنوان یک همسایه و شهروند را از دست بدهد.

در اینجا ما باید یک نکته دیگر را هم در نظر بگیریم. آبرو به منزله مجموعه تصویرهایی است که هر یک از آنها در اختیار فرد یا افرادی از جامعه پیرامونی یک فرد است؛ تصویری در اختیار همسر، تصویر دیگری در اختیار خانواده، تصویر سوم در اختیار افراد محله؛ و در مورد کسی که در فضای یک کشور به عنوان سیاستمدار مطرح است، تصویری از او در اختیار همه مردم آن کشور است. مخدوش شدن شخصیت و از بین رفتن آبرو وجوه متفاوتی ممکن است داشته باشد. مثلاً یک تاجر را تصور کنید که اگر قرار باشد آبرویش در مقابل فرزندش و خانواده‌اش برود و هنوز در جامعه آبرودار باشد، چه اتفاقی باید برایش بیافتد و نیز همین تاجر اگر در جامعه، اتفاقی موجب آبروریزیِ او شود اما همچنان نزد خانواده‌اش محترم باشد، چه وضعیتی پیدا می‌کند؟ در حالت اول مثلاً ممکن است هنگامی که او در خلوت خود سیگار می‌کشد، به ناگهان فرزندش از راه برسد و او را در این وضعیت ببیند، فرزندی که تصورش این بوده، هرگز پدر لب به سیگار نمی‌زند و همیشه دیگران، از جمله فرزندش را از آلودگی به دخانیات منع کرده، اینک از راه می‌رسد و پدر را در این ادعا ناراست می‌یابد. اما به شخصیت پدر در جامعه آسیبی نرسیده و او همچنان تاجر باشخصیتی است. تنها در نزد یکی از اعضای خانواده بی‌آبرو شده. در مقابل، همین تاجر را تصور کنید که در اثر یک توطعه برایش پاپوش بدوزند و او را در یک ماجرای کلاهبرداری بی‌آنکه خودش آگاه باشد، گرفتار کنند. آبروی او بین تجار و بازاریان و احیاناً همسایگان خواهد رفت، اما خانواده که به او اعتماد دارند و از جزئیات ماوقع مطلع هستند، کاملاً او را تبرئه می‌کنند و همچنان جایگاه و شخصیت امین و درستکار او را تأیید می‌کنند.

از این مثال مقصود دیگری را نیز تعقیب می‌کنم و آن این است که با توجه به زمینه اجتماعی و تعامل‌های هرکس با محیط‌های کوچک و بزرگ، چنانکه اشاره شد، می‌توان تصویرهای متعدد -که البته می‌توانند بسیار به هم نزدیک باشند- از شخصیت آن فرد در نظر گرفت. به عبارت بهتر، آبروی هرکس در چهارچوب تعاملی که با نهادهای خرد و کلان جامعه و پیرامون خود دارد، نیز تعریف می‌شود. بدین ترتیب بزرگ‌ترین آبروریزی برای یک شخص این است که شخصیت او در نزد همه کسانی که او را می‌شناسند، اعم از خانواده، دوست، فامیل، همکار و … مخدوش شود. نیز ممکن است تنها در نزد یک گروه خاص آبرویش برود و همچنان در نزد دیگران شخصیت او به مانند قبل قابل احترام باقی بماند. این نکته است که ما را به قبح بدگویی و نیز غیبت منتقل می‌کند. بدگویی اگر در مقابل فرد باشد و در حضور کسانی که از عمل بد آن فرد باخبر نباشند، آبروریزی در مقابل اوست. از آنجا که هیچ کس دوست ندارد تا تصویر بدی از او در ذهن دیگران وجود داشته باشد، لاجرم به دفاع از خود خواهد پرداخت و احتمالاً قدری از شخص بدگو دلگیر و یا حتی عصبانی خواهد شد. بدگویی رودر رو از آنجا که شخصیت فرد را مخدوش می‌سازد و موجب آزردگی خاطر فرد می‌شود، نوعی آسیب به دیگری است و مسلماً قبیح است. (البته باید انتقاد را از این موضوع استثنا کرد که جایگاه خود را دارد و با بدگویی متفاوت است). اما دفاع فرد از خود، ممکن است تا حد زیادی تصویر مخدوش‌شده‌اش را ترمیم کند و آبروی او را بازسازی کند.

از بین بردن آبروی دیگران منحصر در بدگویی رو در رو، پرخاش و توهین نیست. از بدگویی رو در رو، قبیح‌تر و ناشایست‌تر، غیبت است؛ زیرا خود فرد حضور ندارد تا از خود دفاع کند و جراحت‌های وارد بر شخصیتش را مرهم بنهد. غیبت در صورتی تحقق می‌یابد که شخص غایب واقعاً مرتکب عمل ناشایست شده باشد و در عین حال دیگران از عمل او مطلع نباشند. غیبت کننده ایراد او را نزد همگان فاش می‌کند و از این روست که آبروی فرد می‌رود و تصویر قبلی که در ذهن دیگران داشت مخدوش می‌شود، در عین حال او امکان دفاع از خود را نیز ندارد و ممکن است هیچ‌گاه این امکان برای او فراهم نشود. چنانکه پیش‌تر گذشت، تصویری که هرکس در جامعه از خود به وجود می‌آورد، همان آبروی اوست. بنابراین، فاش ساختن آنچه در یک جمع محدود از فرد سر زده و موجب رفتن آبروی او می‌شود قبیح است. قبح این مسأله را شاید بتوان از زاویه دیگری نیز نگریست؛ اعمال هرکس در یک جمع محدود با نظر به یکایک آن افراد است و با درنظر گرفتن تلقیِ آنها از او. مثلاً ممکن است در مثال قبلی ما، تاجر آبرودار در جمع چند تن از دوستانش سیگار بکشد و به دلیل تلقی مثبتی که آنها از شخصیت او دارند، به هیچ وجه نگرانِ از دست رفتنِ آبروی خود و تحت شعاع قرار گرفتن دیگر ابعاد مثبت شخصیتی‌اش نباشد. در عین حال ممکن است هیچ تمایلی نداشته باشد که دیگران از این کار او مطلع شوند؛ چرا که آنها شخصیت او را به اندازه دوستان حاضر در آن جمع نمی‌شناسند و قضاوتشان در مورد او کامل نیست.

این مثال روشن می‌سازد که اعمال و سخنان افراد در هر جمع و محفلی به منزله امانتی است که در اختیار دیگر اعضای آن محفل قرار می‌گیرد و انتقال این اعمال و سخنان به بیرون از جمع به لحاظ اخلاقی باید با اجازه صاحب آن سخن یا عمل باشد. این مسأله تنها یک استثنا دارد و آن کارهایی است که افراد در مجامع عمومی به قصد بروز و ترویج یا حداقل ابراز عمومی عمل، انجام می‌دهند. مثلاً کسی که در استادیوم صدهزار نفری آزادی سخنرانی می‌کند یا در یک جلسه با حضور اصحاب جراید سخن می‌گوید یا آگاهانه در مقابل دوربین‌های خبرنگاران کاری را انجام می‌دهد، تمایل به ابراز آن سخن یا عمل در عرصه عمومی دارد و با آگاهی از عمومی شدن آن سخن یا عمل، اقدام به انجام آن کرده است.

برای مسأله آبرو باید بین محیط رسمی و محیط غیررسمی نیز تمایز قائل شویم. بر خلاف روانشناسان که از طریق رفتارهای افراد در محیط غیررسمی و خصوصی آنها درباره روان و ذهن آنها قضاوت می‌کنند، ما برای آبرودار بودن یا نبودن یک فرد باید از طریق رفتارهای او در محیط‌های رسمی قضاوت کنیم و اخلاقاً مجاز نیستیم که رفتارهای او را در محیط غیررسمی به عنوان عناصر تشکیل دهنده آبروی او تلقی کنیم. این نکته مهمی است که با حریم خصوصی افراد ارتباط پیدا می‌کند. در محیط غیررسمی هرکس تا اندازه‌ای که افراد حاضر در آن محیط اقتضا می‌کنند پرده از تمایلات و رفتارهای شخصی و خصوصی‌اش برمی‌دارد و در موارد بسیاری این رفتارهای شخصی همان رفتارهایی نیستند که افراد تمایل دارند در محیط‌های رسمی از خود بروز دهند. بدین ترتیب اگر حریم خصوصی را امری ذومراتب تلقی کنیم، محیط غیررسمی، هرچند عمومی‌تر از محیط تنهایی یک فرد است اما خصوصی‌تر از محیط رسمی است.

نکته پایانی این است که پی‌آمدهای آبروریزی هرقدر که فرد مشهورتر باشد و افراد بیشتری او را بشناسند، گسترده‌تر و غیرقابل پیش‌بینی خواهد بود. نخستین پی‌آمد آبروریزی در یک مقیاس وسیع، احساس بی‌پناهی در فردی است که آبرویش رفته است؛ زیرا معمولاً هیچ کس به خود جرأت دفاع از این فرد را نمی‌دهد و همه نزدکان و آشنایان او تلاش می‌کنند تا اگر از او تبری نمی‌جویند، حداقل سخنی نگویند تا با او همراهی کنند و آماج تیرهای جامعه قرار گیرند. بنابراین فردی که آبرویش رفته آکنده از احساس بی‌پناهی و تنهایی می‌شود. پی‌آمد این بی‌پناهی غیرقابل پیش‌بینی است؛ یأس، افسردگی، انزوا، از بین رفتن اعتماد به نفس، از بین رفتن بهداشت روانی، ضایعه‌های جسمانی و حتی خودکشی. پی‌آمد دیگر، آسیب‌هایی است که به نزدیکان این فرد وارد می‌شود. از آنجا که همسر، فرزندان، اقوام و دوستان نزدیک، او را بخشی از هویت خودشان تلقی می‌کنند، با چنین آبروریزی‌ای احساس می‌کنند که خودشان بی‌آبرو شده‌اند. احساس اضطراب، افسردگی، پرهیز از حضور در جامعه و نابود شدن موقعیت‌های اجتماعی آینده، نتیجه ناگوار آبروریزی برای خانواده و نزدیکان است. بنابراین باید توجه داشت سنگی که ما بر دریاچه شخصیت یک نفر می‌اندازیم گاه به امواجی منتهی می‌شود که سیلاب آن، افراد زیادی را به کام خود می‌کشد و نابود می‌کند.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.