کار باید دنیای درونی ما را عینی کند

امیرعباس علیزمانی با بیان اینکه دغدغه فیلسوفان جدید که می‌خواهند در متن جامعه زندگی کنند با فیلسوفان کلاسیک متفاوت است، گفت: اگر قرار است فلسفه عینی باشد، باید راجع به انسان عینی صحبت کند. انسان عینی کار می‌کند و باقی زمان خود را استراحت می‌کند، گویی لیوان عمر ما دو نیمه دارد.

امیرعباس علیزمانی در این برنامه گفت: همه آدم‌ها برای زندگی‌شان فلسفه دارند اما فلسفه‌ای ناپخته و نیازموده.

وقتی می‌خواهیم خانه بخریم نمونه‌های مختلفی را می‌بینیم و بررسی می‌کنیم اما به بنای زندگی خودمان توجه نمی‌کنیم تا جایی که کلنگی می‌شود که دیگر دیر است. اسوندسن، فیلسوف نروژی کتابی دارد به عنوان «کار» و کتاب‌های دیگر او درباره ملالت و ترس است.

این نشان می‌دهد دغدغه فیلسوفان جدید که می‌خواهند در متن جامعه زندگی کنند با فیلسوفان کلاسیک چقدر متفاوت است.

اگر قرار است فلسفه عینی باشد باید راجع به انسان عینی صحبت کند. انسان عینی کار می‌کند و باقی زمان خود را استراحت می‌کند گویی لیوان عمر ما دو نیمه دارد.

استاد فلسفه دانشگاه تهران افزود: برخی معتقدند معنای زندگی در کار است و کار در رقم زدن شخصیت ما خیلی نقش دارد. برخی از فیلسوفان این سؤال را مطرح کرده‌اند که آیا ما زندگی می‌کنیم که کار کنیم و یا کار می‌کنیم که زندگی کنیم؟

برخی آن‌قدر کار آن‌ها را فرا می‌گیرد که گویی استراحت می‌کنند که کار کنند و غذا می‌خورند که کار کنند. ارسطو می‌گوید همان‌طور که جنگ برای صلح است، کار نیز برای فراغت است. رضایت شغلی یکی از پایه‌های اصلی رضایت از زندگی است.

وی ادامه داد: یکی از سختی‌های زندگی انسان این است که کار آدم رضایت‌بخش نباشد. فیلم «عصر جدید» چارلی چاپلین را همه دیده‌اند که مفهوم کار در دنیای مدرن را به تصویر می‌کشد.

به او می‌گویند در این کارخانه مدام تسمه‌ای از جلوی تو عبور می‌کند که باید دو پیچ را رد کنی و سومی را سفت کنی و الا کل سیستم دچار مشکل می‌شود.

او گاهی می‌خواهد با همکار خود حرف بزند یا یک استراحتی کند اما اتفاقاتی که برایش می‌افتد به او یاد می‌دهد که باید کاملاً مانند یک ماشین باشد. چاپلین به زیبایی این نقش را بازی کرده است و در پایان با رفتن به داخل چرخ و دنده‌ها نشان می‌دهد که جزئی از ماشین می‌شود.

امیرعباس علیزمانی اضافه کرد: میلان کوندرا در یکی از داستان‌هایش به نام «هویت»، شخصیتی در داستان دارد که می‌گوید در گذشته مشکل معنای زندگی وجود نداشت و در این داستان تفاوت‌های کار در دوران سنت را با دنیای مدرن نشان می‌دهد.

گاهی کار در مباحث فلسفی به معنای عمل، فعل و اکشن به کار می‌رود. در بحث امشب این معنا مدنظر ما نیست. به این معنا خوابیدن، نفس کشیدن و حتی بیکاری هم کار محسوب می‌شود. ما کار را به معنای شغل و حرفه مدنظر داریم.

وی سپس گفت: تعریف کار خیلی مشکل است. مثلاً مادری که از بچه خود مراقبت می‌کند سخت‌ترین کار را انجام می‌دهد اما برای آن مزدی نمی‌گیرد.

یا کارهای هنری که انسان برای دل خود انجام می‌دهد. برخی کارها نوعی اجبار و تحمیل است و با رضایت نیست. کار در دنیای مدرن با سرمایه گره خورده است.

کار مقدمه‌ای برای تولید سرمایه شده در صورتی که کار در دنیای سنت بیشتر برای رفع نیازهای یک جامعه بوده است. کار مدرن، کار پول‌ساز و پول آفرین است که با تکنولوژی، کلان‌شهر، مصرف‌کننده‌ای که نمی‌شناسید و … ارتباط دارد.

میلان کوندرا در داستانش تعبیری دارد که می‌گوید در گذشته سازنده کفش شماره پای همه اهل محل را می‌دانست و حتی سربازان گذشته بااحساس‌تر آدم می‌کشتند.

امیرعباس علیزمانی اظهار داشت: در اروپا در قرن ۱۹ بر اساس قانون کاری که تصویب شده بود برای کارگران زیر ۱۳ سال روزی ۹ ساعت کار اجباری و برای بالای ۱۳ سال روزی ۱۲ ساعت کار تعریف شده بود.

این نوع کار – که مارکس از آن صحبت می‌کند – متفاوت است. امروزه برخی کارها را ماشین انجام می‌دهد. یک نکته‌ای بسیار مهم است و آن این‌که به دلیل پیچیدگی دنیای مدرن، کار شما دیده نمی‌شود.

در خیلی از کارها شما اجازه خلاقیت ندارید و آدام اسمیت به این نکته اشاره کرده است. مارکس می‌گفت در جامعه ایدئال مدنظر من باید بتوانم در روز چند ساعت کشاورزی، ماهی‌گیری و ورزش کنم و بعد بیایم یک نقد ادبی بنویسم.

در صورتی که وقتی شما به یکی از کارهای مدرن امروز می‌پردازید اصلاً فرصت پرداختن به کار دیگر را ندارید. ارتباط با طبیعت در کار مدرن از بین رفته و ارتباط شما تنها با ماشین است.

وی بیان کرد: کانت می‌گوید کار نیاز وجودی انسان و محتوای زندگی انسان است و کار است که به زندگی معنا می‌دهد. گویی کار نوعی تحقق خود و آفرینش است.

کارهای گذشته اضافه‌کاری و بیمه و بازنشستگی و … نداشتند و زمان کارها بسیار طولانی بود. کارهای امروز در مقایسه با آن کارها، کارهای پاره‌وقت محسوب می‌شوند.

کار در یونان قدیم و حتی نگاه افلاطون و ارسطو با نوعی مخالفت روبه‌رو بود. منظور آن‌ها کار یدی بود چون فقط بدن انسان را به کار می‌اندازد. البته آن‌ها چون کار سخت برده‌ها مدنظرشان بود احساس می‌کردند این نوع کار انسان را نابود می‌کند.

در نگاه آن‌ها تقسیم‌بندی‌ای وجود دارد که کار را به دو نوع کار از سر انتخاب و کار از سر ضرورت تقسیم می‌کند.

امیرعباس علیزمانی عنوان کرد: این تفکر در قرون‌وسطی هم وجود دارد و کار را نوعی نفرین می‌دانند. می‌گویند خدا برای عذاب انسان او را از بهشت اخراج کرد تا مجبور شود کار کند.

داستایوفسکی در «خاطرات خانه مردگان» می‌گوید اگر می‌خواهی کسی را نابود کنی به او کاری طاقت‌فرسا، طولانی، عبث و بی‌معنا بده. در اردوگاه‌های کار اجباری هم همین نوع کار وجود دارد.

آلبر کامو در «افسانه سیزیف» که به معنای کار پوچ است می‌گوید خدایان انسان را به بدترین چیز محکوم کرده‌اند. سیزیف سنگ آسیابی را به قله می‌برد و غروب دوباره می‌غلتد و به ته دره می‌رود. این یک کار بی‌معنا و نابودکننده است.

وی در پایان گفت: کار بدون آفرینش سوژه را به ابژه تبدیل می‌کند. تکرار در کار این خاصیت را دارد و هر کاری می‌تواند به کاری شبیه به سیزیف دچار شود. این نوع کار به تنهایی انسان می‌انجامد.

کار باید دنیای درونی ما را عینی کند. کار دل در مقابل کار گِل، کاری است که ذهنیت را درونی می‌کند. نظام سرمایه‌داری ما را برده می‌کند و به جای محقق کردن عالم درونی‌مان باید نقشه او را محقق کنیم.

باید میان کار اصیل و غیر اصیل و کار خلاق و غیر خلاق و کار رضایت‌بخش و اجباری تفاوت قائل شویم.

یادآور می‌شود، برنامه رادیویی «در جستجوی معنا» با موضوع «عشق، تنهایی و معنای زندگی» کاری از گروه اجتماعی رادیو فرهنگ با اجرای یاسر هدایتی و به تهیه‌کنندگی محمدرضا حاج‌حیدری است که دوشنبه هر هفته ساعت ۲۱ از رادیو فرهنگ (موج FM ردیف ۱۰۶) پخش می‌شود. گفتنی است این برنامه به صورت تصویری از سایت رادیو فرهنگ و اپلیکیشن ایران صدا قالب تماشاست.

منبع خبرگزاری ایکنا
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.