در ضرورت عقلانیت و عدالت(به بهانه انتشار کتابی از اسدالله بیات زنجانی)

سید هادی طباطبایی

گاه از مدار خود خارج شده است. عقل و منطق و استدلال که می‌باید متاعِ مبارکِ شیعی لقب می‌گرفت و بدان جهد بلیغ می‌شد، بعضاً به حاشیه رفته است. پای تقلیدِ صِرف در میان آمده و درها به روی تحقیق، نیم بسته مانده است. غافل از اینکه تقلید هم آدابی دارد و مقامی می‌طلبد. بر هر رَطب و یابسی نمی‌توان و نمی باید که مُهر تقلید نهاد و در مقابل آن دَم فرو بست و سخنی در میان نیاورد. بر سخن گذشتگان و رأی پیشینیان نمی‌توان که یکسره قلم مقبولیت کشید و رأی نهایی را از لسان آنان طلبید.

کار به آنجا رسید که سید مرتضی علم الهدی از این خطر بیم داده و دیگران را قَسَم می‌داد که از این مرام پای پس کشند و سخن بزرگان را هم به نقد کشیده و رأی مقبول را بر گزینند. او گفت: «هر آنکه درباره مطالبِ ما اندیشه می‌نماید، قَسَمش می‌دهیم که در هیچ یک از رهیافتها و دلائل آن از ما تقلید نکند و بر اساس حُسن ظن، از اندیشه و تأمل به این سبب که ما به اندازه کافی زحمت کشیده‌ایم، باز نماند. بلکه در هر گزاره‌ای، مانند شخصی که از ابتدا می‌خواهد شروع کند، نظر نماید و از این طریق تلاش نماید تا حق را از باطل و راست را از دروغ تشخیص دهد».[1]

سیدِ مرتضی بیش از ده قرن پیش‌تر می‌زیست؛ اما این قَسَم او هم در نظر برخی چندان افاقه نکرد. بسیاری به آنچه گذشتگان دریافته بودند دل‌خوش داشته و منطقِ معقولی در میان نیاوردند. در نظر آنان، سخن از دین که می‌رود، گویی برگ برنده را آن‌کسی دارد که بی‌چون‌وچرا بر رأی گذشتگان اهتمام ورزد. و این رویّه نامقبول و نامعقولی است.

باید که تأکیدهای مکرر بار دیگر بر عقل و عقلانیت برود. شاید که آب‌رفته در میانِ این جماعت دوباره به جوی بازگردد. آیت‌الله بیات زنجانی چنین کرده است. ایشان کتابی با عنوان «عدل: میران خدا» نگاشته و عدم درک صحیح از عدل را نشانه‌ای از مغفول نهادن عقل و عقلانیت و آزاداندیشی دانسته است. آیت‌الله بیات خود نیز پیش‌ازاین با رأیی که خلاف قول قدما بود، با برخوردهای ناصوابی مواجه شد.[2] و این نه مرام عقلانیت شیعی است که چون به استدلال و منطق و عقل و عقلانیت پای فشاری و رأی قدما را به دیده تردید بنگری، با طعن و تخفیف مواجه شوی.

آیت‌الله بیات زنجانی در این اثر تازه منتشره نیز کوشیده‌اند تا تأکیدهای مکرر در ضرورتِ پاسداشتِ عقل عنوان کنند. ایشان در نقد طایفه‌ای که حُرمت عقل را نگه نداشته، عنوان می‌کنند که «آن‌که عقل را در شناخت حُسن و قبح محدود می‌سازد، از نتایج سخنش این خواهد بود که مجریان اقتدارگرا باید بگویند و مشخص سازند که کدام قانون عادلانه و کدام قانون غیرعادلانه است و کدام رفتار مطابق عدل است و کدام رفتار مطابق عدل نیست. آیا این نوع فکر و اندیشه مقابله با اصل انسانیت انسان نیست که در گرو عقل و عاقله اوست و کمال اصلی او در علم و فهمیدن است؟ مگر “نَفَخنا فیه مِن رُوحی” جز این است که انسان دارای ذاتی علمی و معرفتی است؟ بنابراین چگونه برخی از انسان‌ها به خود اجازه داده و می‌دهند که بگویند انسان‌ها این امور را نمی‌فهمند؟»[3]

این قوم که پای عقل را در میان نیاورده‌اند، در آموزه‌های دین هم هیچ مجاهدتی نکرده و فهم دقیق و صحیحی از آن را نصیب نمی‌برند. به تعبیر آیت‌الله: «ازنظر این دسته در هیچ مسئله‌ای از مسائل دین اعم از اصول یا فروع، نباید بحث و استدلال و چون‌وچرا کرد و باید ساکت محض بود. اگر در کتاب و سنت آمده است که خداوند حی، علیم، قدیر، مرید، عادل است ما باید به‌حکم اعتمادی که به صحت گفتار انبیاء داریم، همه این‌ها را بدون چون‌وچرا بپذیریم و لزومی ندارد درباره اینکه مثلاً عدل چیست و به چه دلیل و منطقی خداوند عادل است، بیندیشیم، بلکه اندیشیدن در این امور، بدعت و حرام است. طبعاً با این گروه طرح پرسش درباره عدل اساساً معنی ندارد و آن‌ها هیچ‌گاه خودشان را ملزم به پاسخ دادن به ایرادات و اشکالاتی که درباره این مسئله مطرح شده یا امکان دارد مطرح شود نمی‌دانند».[4]

هشدارِ غفلت از قرآن

آیت‌الله بیات زنجانی سپس بر قرآن تأکید می‌کنند که چرا آن را مغفول نهاده‌ایم و سخنان صریح قرآنی را در نظر نمی‌آوریم؟ مگر قرآن بر تدبر و تفکر در امور اصرار ندارد؟ مگر به پیروی از برهان تأکید نمی‌کند؟ مگر از تبعیت از ظن و تقلید و تبعیت کورکورانه بر حذر نمی‌دارد؟ ایشان سپس عنوان می‌کنند که این تأکیدات که در کتاب وحی آمده عمدتاً برای این است که نشان دهد انسان و جامعه با تفکر و اندیشه‌ای درست و موزون می‌تواند حیات واقعی خویش را به دست آورَد و به صورتی پویا به تکامل حیات علمی و فرهنگی خود بپردازد. در غیر این صورت به‌تدریج دچار رکود شده و انسانیت و اصالت آن نابود خواهد شد.[5] آیت‌الله بیات تأکید دارد که در نظر نیاوردن عقل و استدلال از سطحی‌نگری برمی‌خیزد و کاملاً مردود است.

عدالت محوری‌ترین اصل اسلامی

اصرارهای ایشان بر عقل و عقلانیت، توجه به موضوع عدل را نیز برجسته کرده است. آیت‌الله بیات معتقد است که عدالت در اسلام از محوری‌ترین مسائل در شمار می‌آید. به تعبیر ایشان: «اصل عدالت از مقیاس‌های اسلامی است». ایشان در تأکیدی دقیق عنوان می‌کنند که: «عدالت در سلسله علل احکام است نه در سلسله معلولات. بنابراین این‌طور نیست که هر چه دین گفته است عین عدل باشد، بلکه آنچه عدل است، دین آن را گفته و تأکید کرده است. و معنای مقیاس بودن عدالت همین است که دین نباید برخلاف عدل چیزی بگوید. تدین و تعهد دینِ سطحی، اقتضا می‌کند که بگوییم دین مقیاس عدالت است، اما حقیقت این‌طور نیست».[6]

این سخن را در قیاس آورید با رویکردی که به بهانه‌های تعبد خالصانه، چشم بر عقل و استدلال و منطق می‌بندد و به‌زعم خود، کلام معصوم (ع) را حُرمت می‌نهد و آن را یکسره و بدون تحلیلِ صواب، بر مسند قبول می‌نشاند. به عنوان نمونه، به این تعابیر بنگرید که: «آیا عقل ما به درجه عقل انبیاست و مصون از خطا و اشتباه؟ یا اینکه آنچه در ما وجود دارد فکر است و مخلوطی از عقل و خطا و اشتباه و جهل مرکب؟»[7]

این‌گونه تعابیر، هیچ‌گونه خردورزی را در کلام معصوم (ع) جایز نمی‌داند. گاه سخنی مقبول اعلام می‌شود، صرفاً به این بهانه که از لسان معصوم (ع) جاری شده است. اما این سخن را در نظر نمی‌آوریم که سخن معصوم (ع) هم به پشتوانه خِرَدی مقبول و عدالتی معقول است که مورد توجه است. کلام معصوم (ع) همواره در پاسداشت امر عدالت بوده و اگر امروزه به بهانه تفسیری ناصواب، عدالت قربان می‌شود، نمی‌توان پای دین و امام (ع) را در میان آورد و بر امرِ ناصوابِ خود، گردی به دامن امام (ع) نشاند و بر رفتار ناعادلانه خود، امضای معصوم (ع) را قرار داد. به تعبیر آیت‌الله بیات زنجانی: «اگر چیزی خوب و حسن و از مصادیق عدالت نباشد، متعلق امر الهی نیز قرار نمی‌گیرد. بنابراین هر کار زشتی را به حساب دین گذاشتن و با انگیزه دین به انجام رساندن از آثار انکار اصل عدل و عدم حجیت عقل است».[8]

بر همین مبنا، آیت‌الله بیات زنجانی معتقد است که حتی نماز هم باید بر معیار و مبنای عدالت توزین شود. ایشان در تعبیری عنوان می‌کنند که: «اگر اصل عدل ملاک بود و عقل آدمی از حجیت لازم و جایگاه رفیع و میزان و مقیاس برخوردار بود، هر صفیری و فریادی نماز معرفی نمی‌شد و هر جاروجنجال و هیاهویی تحت عنوان عبادت و شعار دینی به خورد مردم داده نمی‌شد و واقعیت‌های زشت و قبیح و مشمئزکننده به‌صورت امور زیبا و مشروع و مقدس جا نمی‌افتاد».[9]

آیت‌الله بیات زنجانی در این اثر خود، انحاء تعاریف از عدالت را بیان می‌کنند. برخی سخنان فلاسفه غرب را به بحث می‌گذارند. از آیات و مأثورات دینی و کلام حضرت امیر (ع) نیز مدد می‌گیرند تا ترسیم دقیق و نیکی از مفهوم عدالت را نشان دهند. ایشان بر وظایف حکومت دینی هم اشاره کرده و معیار عدالت را اصل و اساسی بر آن می‌دانند و عنوان می‌کنند که پای نظارت مردم را می‌باید به میان آورد تا عدالت حاکمان برقرار گردد و برخلاف آن قدمی نهاده نشود. «اگر قرار است از چیزی تحت عنوان حکومت اسلامی و دینی به معنای درست کلمه هم یاد شود، در آن مردم باید اعمال و رفتار حاکمان و متصدیان امر را زیر نظر گرفته و به‌طور دقیق آنان را مهار کنند و در هرجایی که نیاز به یادآوری و تذکر و جلوگیری دیدند دست‌به‌کار شوند و در برابر اجحافات و تعدیات بایستند و ظالمان و ستم‌کاران را در سر جای خود نشانده و به مرز عدالت و رعایت حقوق و مرزهای قانونی برگردانند و از این طریق زمینه تحقق خارجی عدالت را هموار کرده و اجرای آن‌ها را با تعمیم آگاهی‌های عمومی و اجتماعی تضمین کنند. بنابراین می‌توان گفت یکی از مهم‌ترین و مطمئن‌ترین عوامل تضمین عدالت و آزادی انسان‌ها در سطوح گوناگون فکری و اجتماعی و سیاسی و فردی و ایجابی و سلبی، نظارت عامه و همه‌جانبه آحاد افراد جامعه بر حکومت و مسئولان اجرایی و سیاسی و صاحبان قدرت است».[10]

آیت‌الله بیات، عدل را نشانه حیات و ظلم را نشانه مرگ دانسته و دست به خشونت بردن را نشانه‌ای از مرگِ عدالت می‌دانند. و مرگِ عدالت زمانی در می‌رسد که پای عقل در میان نیاید. جامعه دینی را باید که قَسَم داد تا به این مرگ مبتلا نگردد. همان قَسمی که سید مرتضی علم الهدی آن را بیان کرد و قرن‌ها بعدتر، آیت‌الله بیات زنجانی هم به آن اصرار می‌ورزد. «هر آنکه درباره مطالبِ ما اندیشه می‌نماید، قَسَمش می‌دهیم از اندیشه و تأمل به این سبب که ما به‌اندازه کافی زحمت کشیده‌ایم، بازنماند. …».

 

 

ارجاعات:

[1] سید مرتضی علم الهدی، الذخیره، ص 607

[2] آیت الله بیات زنجانی در حکمی اعلام کردند که: «با استناد به موثقه عمار و روایت مفضل ابن عمر از امام صادق (ع) که در باب ۱۶ وسائل الشیعه از ابواب “من یصح منه الصوم” آمده است، کسانی که روزه می‌گیرند ولی تاب و تحمل تشنگی را ندارند، فقط به اندازه‌ای که جلوی تشنگی‌شان را بگیرد می‌توانند آب بنوشند و در این حالت روزه‌شان باطل نبوده و قضا هم ندارد». این رأی ایشان با مخالفتهایی مواجه شد.

[3] آیت الله بیات زنجانی، عدل: میزان خدا، ص 4

[4] همان، صص 9-10

[5] همان، ص 10

[6] همان، ص 49

[7] حجه الاسلام و المسلمین حسن میلانی، نظری اجمالی بر کتابهای نهایه الحکمه و بدایه الحکمه، منتشر در وبسایت حسن میلانی

[8] عدل: میزان خدا، ص 50

[9] همان، ص 51

[10] همان، ص 96

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.