سخنرانی‌های رمضانی/ شب بیستم: جایگاه انسان در قرآن به روایت آیت‌الله ایازی

سخنرانی آیت‌الله محمدعلی ایازی در شب بیستم رمضان ۱۳۹۹ با عنوان «جایگاه انسان در قرآن»

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث ما درباره جایگاه انسان در قرآن است. یکی از پرسش‌هایی که همواره درباره قرآن مطرح است، این است که قرآن چه نگاهی به انسان و جایگاه او دارد. در این زمینه یکی از مباحثی که به عنوان مقدمه جایگاه انسان مطرح است، این است که در قرآن انسان چگونه دیده شده است. جهان‌بینی قرآنی نسبت به انسان چیست. در این زمینه می‌توان از دسته‌ای از آیات سخن گفت که با عنوان انسان یا بنی‌آدم یا آدم یاد کرده است. و در زمینه آفرینش انسان، نسبت انسان با موجودات دیگر، و شرایط و فرصت‌های ویژه‌ای که برای انسان تعیین کرده است، سخن گفت. به تعبیر دیگر اگر بخواهیم درباره جهان‌بینی قرآن نسبت به جایگاه انسان بررسی کنیم، باید به مجموعه‌ای از آیاتی توجه کنیم که بدون این که جنبه دینی و اعتقادی بدهد، درباره اصل انسان و انسانیت سخن می‌گوید. بحث ارزش‌گذاری، بحث تربیت، بحث هدایت مطرح نمی‌شود. درباره این که این انسان از نظر فرهنگ قرآن چه جایگاهی دارد، سخن می‌گوید. در این باره با دو شیوه می‌شود سخن گفت. یکی بر اساس آن چیزی که در ترتیب سوره‌ها و آیات آمده، به آن دسته از آیات اشاره کرد و دیگری بر اساس ترتیب منطقی این دسته از آیات سخن گفت. من به دلایلی ترجیح می‌دهم از روش اول استفاده کنم و به دسته‌ای از آیات اشاره کنم که تبیین‌گر جایگاه انسان در قرآن است. نخستین آیه‌ای که در این زمینه در سوره دوم قرآن سوره بقره مطرح شده است، داستان گفت‌وگویی است که بین خداوند و ملائکه مطرح شده است. وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً.

در این داستان سخن از آفرینش آدم نیست. سخن از جعل است. یعنی گویی انسانی هست. انسان‌هایی وجود دارند اما در یک شرایطی از تحول و تکامل انسان، خداوند به ملائکه می‌گوید من می‌خواهم از میان این موجودات، کسی را در روی زمین خلیفه قرار دهم. خلیفه این‌جا با تعبیر نکره است. چون یک بار می‌گوید خلفا و یک بار می‌گوید خلیفه. اما این‌جا به صورت نکره می‌گوید. یعنی من میخواهم یک جانشین قرار دهم. مفاد این جانشینی هم این است که فردی باشد که مظهر صفات خداوند در روی زمین باشد. إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ. گویی برای ملائکه این سخن سخت و سنگین به نظر می‌رسد و به اعتراض می‌گویند که قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ.

آیا کسی که الان در روی زمین دارد فساد می‌کند و خون‌ریزی می‌کند، این را می‌خواهید به عنوان خلیفه قرار دهید؟ خداوند هم در این زمینه نمی‌گوید که نه این‌طور نیست و آدم خون‌ریزی و فساد نمی‌کند. می‌گوید إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ. این آیه بحث از خلافت انسان می‌کند. این که از نظر قرآن کریم انسان خلیفه خداوند است. خداوند با همه نیرو و دارایی و صفات جلال و جمال در روی زمین از نظر قرآن خلیفه خدا است.

آیه دومی که در این جهت باز نشان‌گر جایگاه انسان است، بحث تعلیم اسماء است. در این‌جا آن صحبتی که مقایسه‌ای است بین انسان و سایر موجودات از آن جمله ملائکه. در این‌جا قرآن می‌گوید که خداوند به آدم، اسماء را تعلیم داد «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَهِ». بعد به ملائکه عرضه کرد و به آن‌ها گفت أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ اگر شما ادعا دارید که نحن نسبح لک. ما تقدیس‌گر و تسبیح‌گر تو هستیم. پس چرا ما نباید خلیفه باشیم و انسان باید خلیفه باشد، خداوند می‌گوید به آدم که تو اگر این اسمائی را که آموخته‌ای عرضه کن. و ملائکه می‌گویند لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا. خدایا تو چیزی را که با ما آموزش می‌دهی همان را یاد می‌گیریم. اما آدم که علم اسماء را یاد گرفته است چیزی است که بر مبنای این دانش و علم توسعه پذیر و پایان‌ناپذیر است و به همین جهت خداوند آدم را در این جهت بر ملائکه ترجیح می‌دهد که انسان دارای دانشی است که موجودات دیگر حتی ملائکه نیستند که این اسامی پایان‌ناپذیر و تمام نشدنی هستند. پس امتیاز دوم که این‌جا از نظر قرآن گفته می‌شود، تعلیم اسماء است. نکته سومی که در همین سلسله آیات از آیات ۳۰ به بعد مطرح می‌شود مسئله کرنش و سجده ملائکه بر انسان است. از نظر قرآن در این دسته از آیات می‌گوید فَسَجَدَ الْمَلائِکَهُ کُلُّهُمْ. خداوند گفت حالا که اعتراف کردید که شما این دانش را ندارید و آدم دارد، پس باید در مقابل این انسان کرنش کنید و ملائکه هم این را پذیرفتند. پس امتیاز سوم برای انسان از نظر جهان‌بینی قرآن، لزوم کرنش همه موجودات حتی ملائکه بر این انسان است. چهارمین دسته از آیاتی که این آیات چون بحث مسئله جایگاه انسان نسبت به ملائکه در سوره‌های مختلفی مثل طه و مریم و اعراف مطرح هستند. و سوره‌های دیگر که حالا هرکدام جای بحث دارد ولی این سه تا محور مورد قبول است. نکته چهارمی که قرآن کریم درباره جایگاه انسان قائل است، این است که انسان بر گرفته شده از روح الهی است. نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی. در سوره حجر در برخی سوره‌های دیگر این مسئله را مطرح می‌کند که انسان برگرفته شده از روح خداوند است. یعنی روح خداوندی بر این انسان است. توجه کنید که در تمام این صحبت از عقیده و دین نیست و صحبت از اصل انسان است. و در این‌جا می‌گوید نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی. من این انسانی را که در زمین خلیفه قرار داده‌ام و به او تعلیم اسماء کرده‌ام و به ملائکه گفته‌ام که در برابر او کرنش کنند، این انسان کسی است که از روح من آفریده شده و برگرفته شده است. نه تنها از روح من گرفته شده است بلکه در آیه دیگری می‌گوید خَلَقْتُ بِیَدَیَّ. من این را با دست‌های خودم آفریدم. این یک استعاره‌ای است در قرآن کریم که نهایت بزرگی و عظمت یک چیز این است که خدا می‌خواهد بگوید اگر من موجودات دیگر را با واسطه آفریده‌ام امام عنایت ویژه‌ای نسبت به انسان داشته‌ام که خَلَقْتُ بِیَدَیَّ. این شاید در زمان ما هم مرسوم است که وقتی فردی کسی را میهمانی می‌کند و می‌خواهد پذیرایی کند و می‌خواهد نهایت نزدیکی خودش و اهتمام خودش را نشان دهد می‌گوید من این غذا را خودم درست کرده‌ام و با دست‌های خودم این کار را انجام داده‌ام این برای شدت علاقه و نزدیکی خودش این تعبیر را بیان می‌کند. نکته پنجمی که درباره جایگاه انسان می‌توانیم صحبت کنیم و ناظر به هستی‌شناسی این انسان است، آیه ۷۲ سوره احزاب است إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ. آن‌جا در این آیه بحث عرضه امانت است که از نظر قرآن کریم می‌گوید خداوند می‌خواست یک بسته پیشنهادی را به جهانیان و زمین و آسمان و موجودات دیگر عرضه کند و عرضه کرد اما آن‌ها ظرفیت و طاقت پذیرش را نداشتند. فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا. آن‌ها ابا کردند و بلکه ترسیدند که چنین بار امانتی را بر دوش بکشند اما انسان، وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ. پس مسئله ششم از نظر قرآن کریم انسان امانت‌دار خداوند در روی زمین است. مسئله هفتمی که در دسته فراوانی از آیات درباره جایگاه انسان سخن می‌گوید، در آن دسته از آیات بحث نسبت انسان و پدیده‌های دیگر و موجودات دیگر است. در یک جا می‌گوید خَلَقَ لَکُم ما فِی الأَرضِ. من این زمین را برای شما انسان‌ها آفریدم. یعنی از میلیون‌ها سال که این سیاره بنا نهاده شده است و مقدمات پیدایشش فراهم شده است، با یک بازه زمانی طولانی از نظر قرآن این است که می‌گوید آن مقدمات و آن هدف برای ساختن این زمین برای انسان بوده است و خَلَقَ لَکُم ما فِی الأَرضِ. به این اکتفا نمی‌کند قرآن و در دسته‌ای از آیات سخن از چیز دیگری می‌کند و می‌گوید و سخر لکم الشمس و القمر. می‌گوید ما آسمان و زمین و خورشید و ماه و این سیارات را به گونه‌ای آفریده‌ایم که انسان می‌تواند آن‌ها را در تسخیر خودش قرار دهد. قوانین این سیارات را بشناسد و بتواند از این سیارات و از این منظومه و تمام این نسبتی که در هستی اطراف این زمین هست، این انسان استفاده کند و بهره‌برداری نماید. این هم از آن نگاه جهان‌بینی قرآن کریم است که درباره انسان سخن می‌گوید و یک چنین نسبتی را بین انسان و موجودات اطراف خودش مطرح کند.

این دسته از آیات را اگر کنار بگذاریم می‌رسیم به آن دسته از آیاتی که درباره خود انسان و جایگاه حقوقی و اجتماعی انسان صحبت می‌کند. آیه ۷۰ سوره اسرا از این جهت صحبت می‌کند. وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ. می‌گوید ما بر این انسان کرامت بخشیدیم و کرامت دادن به انسان هم یک امر عرضی نیست که در آینده این انسان کرامت یابد. با صیغه ماضی می‌گوید کرامت دادیم. این انسان دارای کرامت هست و کرامتش هم ذاتی است و این‌جا هم نمی‌گوید ولقد کرمنا المؤمنین یا مسلمین یا موحدین بلکه می‌گوید ولقد کرمنا بنی آدم. البته در سوره حجرات یک آیه دیگری هست که آن بحث کرامت بیشتر است و می‌گوید إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ أَتقاکُم. اگر این انسان آن تقوا و خویشتنداری را رعایت کند اکرم است اما آن دیگر مربوط به فعل انسان است. اما این‌جا بحث ذات انسان را می‌کند و آیه آخر این بحث را بگویم و نتیجه گیری کنم و آن آیه بحث حق حیات است که در قرآن کریم به طور خاص مسئله ارزش جان انسان را به طور ویژه در مقایسه با موجودات دیگر تبیین می‌کند که می‌گوید مَنْ قَتَلَ نَفْسَا بِغَیرِ نَفْسٍ أوفَسادٍ فِی الأَرضِ فَکانَّما قَتَلَ النَّاسَ جمیعاً. هرکس این انسان را بکشد مانند این است که همه انسان‌ها را کشته است وَ مَن أَحیَاهَا. و هرکسی مانعی از مرگ یک انسان شود، چه مرگ مادی باشد و چه مرگ معنوی باشد، وَ مَنْ أَحْیاها فَکأَنَّما اَحیا النَّاسَ جمیعاً. هرکس یک انسان را نجات دهد مانند این است که همه انسان‌ها را نجات داده است.

این دسته از آیات هم به لحاظ مسئله آفرینش و هم به لحاظ نسبت این انسان با موجودات دیگر و هم ارزش‌گذاری که نسبت به انسان می‌کندو هم برای او جایگاه خاصی را تبیین می‌کند بیان‌گر نوعی جهان‌بینی است که قرآن نسبت به انسان فراتر از مسائل اعتقادی و فکری و رفتاری را بیان می‌کند و نشان می‌دهد که مسئله و محور قرآن کریم، انسان است.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.