چارلز تیلور؛ اقتدار دین در مقابل سکولاریسم

چارلز تیلور (1931-) فیلسوفی کانادایی است. او احیاء و نجات مسیحیتِ کاتولیک در عصر حاضر را وجهه تاملات خود ساخته است. وی سکولاریسم را مهمترین مانع در تقابل با دغدغه‌های دینی خود می‌داند. تیلور کتاب مهم خود درباره دین را “عصر سکولار” می‌نامد. وی در این کتاب، معتقد است که بهبود وضعیت دین، بدون شناخت و نقد سکولاریسم ممکن نیست.

چارلز تیلور معتقد است که دینداری زمانی کالای رایج بود. در سال 1500 میلادی، بی‌دینی در اروپا تقریباً ناممکن بود. اما اینک دینداری صرفاً یکی از گزینه‌های متعددی است که به انسان عرضه می‌شود. وی عامل این تغییرِ بزرگ را ظهور سکولاریسم می‌داند.

چارلز تیلور ابتدا برای سکولاریسم سه تعریف بیان می‌کند:

 مورد نخست بر سازمانها و افعال عمومی تأکید دارد که آشکارترین مصداق آن، دولت است. ساختار سیاسی در همه جوامع پیشامدرن، با دین یا مفهومی از واقعیت غایی مرتبط بود، در حالی که دولت مدرن غربی، از این اتصال فارغ است.

در معنای دوم سکولاریسم به معنی سقوط اعتقاد و عمل مذهبی در مردمی است که از خدا دور می‌شوند. به این معنا، کشورهای اروپای غربی، عمدتاً سکولار شده‌اند.

در معنای سوم سکولاریسم، بر شرایط باور تأکید می‌شود. در این تعریف گذر به سکولاریسم یعنی جامعه‌ای که در آن باور به خداوند، بی چالش و در واقع بی مشکل است، به جامعه‌ای تبدیل شود که در آن اعتقاد به خدا، گزینه‌ای در میان سایر گزینه‌ها محسوب شود.

چارلز تیلور بر این مسأله تأکید دارد که در سکولاریسم، امر متعالی به اشکال مختلف مورد مخالفت یا غفلت قرار می‌گیرد و هرگونه ارجاع به هدف یا معنایی ورای انسان نفی می‌شود. این امر با بی‌اعتقادی دینی یا انکار خداهمراه می‌شود.

تیلور بر این باور است که فرهنگ غرب زمانی پیش رفت که حاکمیت مسیحی شکست خورد و دیگر هیچ فلسفه‌ای تا آن حد اهمیت نیافت که یگانه تفکر مسلط در جامعه شود، بلکه بعد از آن همواره مجموعه‌ای از نگرش‌های مختلف در جامعه شروع به رقابت کردند.

چارلز تیلور معتقد است که اگر در لیبرالیسم اصلاحاتی صورت گیرد، پاسخگوی مسائل جهان خواهد بود. او همچنین بر این باور است که آزادی مدرن و پلورالیزم، مستلزم آن نیست که مسیحیان در این فضا سکوت کنند. بلکه امروز صدای آنان بهتر از ازدحام قرون صلیبی شنیده می‌شود و افرادی می‌توانند به میل خود به خدا روی آورند.

به اعتقاد چارلز تیلور اما حکومت مسیحیِ امروز نه مطلوب است و نه ممکن. به این معنا که حکومتهای دینی دیگر نمی‌توانند مشکلات جامعه را برطرف کنند و مورد توجه قرار گیرند.

دین در نظر چارلز تیلور

چارلز تیلور با توضیحاتی که در خصوص سکولاریسم می‌دهد، اینک به سر وقت دین رفته و آن را موشکافی می‌کند. وی دین را در معنای عام و بر اساس تمایز امر متعالی از امر زمانی- مکانی تعریف می‌کند. دین متضمن باور به وجود واقعیتی متعالی است و این امر متعالی، مفهومی از کمال را برای زندگی روزمره انسان عادی شکل می‌دهد. تیلور نقش امر متعالی در دین را در سه بُعد مطرح می‌کند:

الف) دین به ما می‌گوید که هدفی فراتر از موفقیت مادی و دنیوی انسان وجود دارد. به بیان دیگر دین از کمالی فراانسانی سخن می‌گوید که انسان می‌تواند و باید به آن برسد.

ب) مفهوم خیر فراانسانی قابل دستیابی توسط انسان، مستلزم باور به قدرتی والاتر یعنی خدای متعالی است.

ج) این مفهوم ایجاب می‌کند ما حیاتی فراتر از مرزهای طبیعی زندگی – که با مرگ به پایان می‌رسد- را باور کنیم.

اگر قرار است امری جایگزین دین شود باید از ساختاری مشابه و واجد هدف و منبع و غایت برخوردار باشد. در عصر سکولار همین اتفاق رخ داده است، یعنی دریافتی از انسان، سبب تغییر جایگاه دین و رواج سکولاریسم شده است.

چارلز تیلور انسان‌محوری را مهم‌ترین رقیب دین می‌داند. به اعتقاد وی حتی می‌توان سکولاریسم را بر مبنای انسان‌محوری تعریف کرد و گفت عصر سکولار، دوره‌ای است که در آن همه اهداف، تحت الشعاع رشد انسان قرار می‌گیرد. به اعتقاد وی، با ظهور جامعه غربی این نخستین بار در تاریخ است که انسان‌محوری مطلق خود بسنده به گزینه‌ای مسلّط بدل شده است.

چارلز تیلور در تحلیلی از دین و سکولاریسم اینگونه می‌گوید که: انسان در زندگی خود نیازمند معنا و نیز مجموعه‌ای از خیرها است. انسان‌محوری نیز به این نیاز پاسخ می‌دهد و از فضیلت، اخلاق و کمال سخن می‌گوید. لیکن این مفاهیم را به انسان و زندگی این زمانی، این مکانی او پیوند می‌زند. انسان‌محوری بدون توسل به خدا و توجه به زندگی پس از مرگ برای انسان چارچوبی تعریف می‌کند که بتواند در آن زندگی بالنسبه معنا داری را داشته باشد. در مقابل، در گذشته مردم ارزشها و خیر را از مرجعی بیرونی مانند خدا یا جهان یا ماهیت امور اخذ می‌کردند.

تیلور در تمجید دین می‌گوید: دینداری موجب تعالی و فراتر رفتن از خود می‌شود و می‌تواند به مثابه پادزهری برای فرهنگِ خودمحور، کنونی عمل کند. امروزه هراس از زندگی عاریه‌ای انسان مدرن را از همه امور ارزش آفرین جدا می‌کند، اما انتخاب شخصی، به عنوان معیار اخلاق، انسانی را که خواهان حیاتی معنا دار و اصیل است به زندگی گزافی و دلبخواهی می‌رساند. بدین ترتیب، انسان محوری متجلّی در اخلاق اصالت، پایانی مبتذل دارد. به اعتقاد تیلور فقدان تعلق به زنجیره وجود، نظم جهانی، جامعه و خدا سبب از دست رفتن هر هدف مهم شده است.

چارلز تیلور اما حسرت می‌خورد که امروزه همهٔ اهداف با عقلانیت ابزاری سنجیده می‌شود و بیشترین سود و اقتصادی‌ترین محصول، معیار موفقیت است. در غیاب هر ساختار مقدس، یگانه معیار ارزشمندی، رفاه است. به اعتقاد تیلور، نتیجه روندهای آزادی‌جویانه و انسان‌محور در غرب مدرن، عبارت است از: فقدان معنا و اخلاق، فقدان هدف و تأکید بر عقل ابزاری و در نهایت، فقدان آزادی واقعی.

چارلز تیلور در نقد رویکردهای مدرن و غالب شدن سکولاریسم عنوان می‌کند که: والاترین آرمان‌های سکولار نیز در نهایت به مرزهای زمان و مکان محدود است؛ فقط دین با محوریت تعالی است که می‌تواند پیشنهاداتی عرضه کند که از مرزهای زمان و مکان فراتر رود.

همچنین تعالی دین، مستلزم یک تغییر هویت است که در اخلاق سکولار غایب است. بدین ترتیب دین، ارائه دهنده اموری است و انسان‌محوری، قادر به تأمین آنها نیست. به اعتقاد تیلور، علاقه انسان مدرن به هنر، رجوع افراد به دین در وقایع مهم زندگی مانند تولد، ازدواج و مرگ و بسیاری دیگر از تنش‌ها و عطش‌های جامعه سکولار نشان می‌دهد که بشر به راهکاری برای فراتر رفتن از قالب‌های مدیریت و کسب معنا نیاز دارد.

چارلز تیلور در نهایت پیشنهاد خود را با عنوان مدرنیته کاتولیک ارائه می‌کند که پیامش این است: باید چالش‌های سکولاریسم را جدی گرفت و دین را به شکلی مورد بازبینی قرار داد که در عصر سکولار فعلی، بخت بیشتری برای بقا بیابد و مانند گذشته، موجب اختلاف و عدم تساهل نشود. وی پیشنهادی در این زمینه بیان نمی‌کند و فقط هشدار می‌دهد که اگر هم سخنی دینی شکل نگیرد، جهان ما بیشتر گرفتار خشونت خواهد شد.

 

دیدگاه چارلز تیلور قابل نقد است. در این متن فقط به گزارشی از دیدگاه وی بسنده شده است.

 

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.