نابسندگی رویت هلال باچشم مسلح

حجت‌الاسلام و المسلمین رضا مختاری نویسنده کتاب «رؤیت هلال» که انتشارات بوستان کتاب قم آن را منتشر کرده در نوشتار زیر به تبیین دیدگاهی می‌پردازد که رؤیت ماه را تنها در صورتی موضوع حکم شرعی می‌داند که با چشم غیر مسلح دیده شده باشد.

مقاله‌ای که در ادامه به قلم حجت‌الاسلام و المسلمین رضا مختاری آمده به این موضوع می پردازد که موضوع احکام شرعى گوناگونى همچون روزه، زمان معینى دارد و رؤیت هلال یا امورى مانند آن طریقى براى احراز موضوع است. از میان پدیده‏هاى نجومى، رؤیت هلال تنها طریق براى احراز پدیده تکوینى «رؤیت پذیرى هلال» است، از این رو تنها این پدیده موضوع حکم شرعى خواهد بود. اما رؤیت پذیرى با چشم مسلّح وغیر مسلّح به این دلیل که گاهى داراى نتایج متفاوت و مغایر هستند، هر دو نمى‏توانند موضوع حکم باشند. از سوى دیگر ممکن نیست فقط رؤیت پذیرى با چشم مسلّح موضوع باشد. پس چاره‏اى نیست جز این که موضوع حکم شرعى را تنها «رؤیت پذیرى با چشم غیر مسلّح » بدانیم. این نظر با مسلک عدم لزوم اشتراک آفاق نیز قابل جمع است، هر چند دیدگاه لزوم اشتراک آفاق به دلایل متعدد رجحان دارد.

 

 (1)

تردیدى نیست که موضوع حکم وجوب روزه «ماه رمضان» است، همچنان که هنگام وجوب وقوف براى حجاج، نهم «ماه ذى حجه» و زمان انجام احکام روز عید قربان دهم ماه ذى حجه» است، و همین طور موضوع واجبات و مستحبات دیگرى که بر عناوینى مثل شبهاى قدر، عید فطر، شب و روز مبعث و عید غدیر مترتّب شده است. بدین معنى که واقعِ «ماه رمضان» و مانند آن، تمام موضوع حکم است نه «ماه رمضان» معلوم. بنابراین با تحقّق «ماه رمضان»، حکم وجوب روزه محقق مى‏شود ـ هر چند علم به آن پیدا نشود ـ این موضوع ـ علاوه بر روایات ـ از قرآن مجید به خوبى استفاده مى‏شود و کسى منکر آن نیست و یکى از ادلّه طریقیت رؤیت در روایات رؤیت هلال نیز همین نکته است. (1)

(2)

اکنون که معلوم شد موضوع حکم، «ماه رمضان» و مانند آن است، باید دید مقصود شارع از «ماه» چیست و در اصطلاح شارع «ماه» بر چه معنایى حمل مى‏شود؟ در این که این «ماه»، قمرى است نه شمسى، تردیدى نیست، ولى «ماه قمرى» در اصطلاح منجّمان و عرف، چند اطلاق و معنى دارد:

1. «ماه وسطى یا زیجى»، که بر اساس آن اوّلین ماه سال قمرى(محرّم) را سى روز و دومین را بیست و نه روز محاسبه مى‏کنند. بر این مبنى همیشه ماه شعبان ناقص(29 روزه) و ماه رمضان تامّ(30 روزه) است. این تعبیر در اصطلاح منجّمان و کتب زیج است.

2. «ماه نجومى یا طبیعى» که عبارت است از سیر ماه از یک نقطه معین در فضا تا بازگشت به همان نقطه، که مدّت آن 27 روز و 7 ساعت و 33 دقیقه است.

3. «ماه اقترانى یا اصطلاحى یا حقیقى» که عبارت است از فاصله زمانى دو لحظه مقارنه متوالى نیّرین، که مدّت آن 29 روز و 12 ساعت و 44 دقیقه و 3 ثانیه و 3 ثالثه و 9 رابعه و 36 خامسه است.

4. «ماه هلالى عرفى یا شرعى» که با رؤیت هلال شروع و با رؤیت هلال ماه بعد خاتمه مى‏یابد که گاهى 29 روز و گاهى 30 روز است و ممکن است چهار ماه متوالى30 روزه، و سه ماه متوالى 29 روزه باشد و بیش از این ممکن نیست. (2)

مسلّماً مراد از «شهر» در قرآن کریم و روایات شریفه، سه معناى اوّل نیست، بلکه معناى چهارم است؛ زیرا عرف مخاطب شارع مقدس از کلمه «شهر» همین معنى را مى‏فهمیده و آن را بر همین معنى حمل مى‏کرده است. توضیح این که معناى چهارم از مخترعات شرعى نیست بلکه عربِ زمان جاهلیت هم، «ماه» را از رؤیت هلال تا رؤیت هلال بعدى مى‏دانسته‏اند…

(3)

حال، اگر پذیرفتیم که «ماه» ـ نزد عرف مخاطب شارع ـ یعنى محدوده رؤیت‏پذیرى هلال تا رؤیت‏پذیرى هلال بعدى و به عبارت دیگر ملاک شروع ماه نزد عرف، رؤیت پذیرى هلال هنگام غروب آفتاب یا اندکى قبل و بعد از آن است، که هیچ و گرنه ـ چنانکه اثبات خواهد شد ـ مى‏گوییم ملاک شروع ماه به نظر شارع، رؤیت پذیرى هلال هنگام غروب آفتاب است. (8)

یکى از بزرگان در این زمینه سخنى دارند که از چند جهت غریب و مخدوش است: «أنّ أوّل الشهر و آخره من الأُمور التکوینیه، و لاوجه للتعبّد فی التکوینیّات…» (9)

اوّلاً، چنان که گذشت «ماه» چهار معنى و اصطلاح دارد، و در هیچ یک از آنها اوّل ماه به معناى خروج قمر از تحت الشعاع و بروز آن در افق، نیست تا ماه در کلام شارع را بر آن حمل کنیم.

ثانیاً، این که تعبّد در تکوینیات وجهى ندارد، درست نیست، زیرا:

مانعى ندارد که تعریف امور تکوینى را از بیان شارع استفاده کنیم، خصوصاً اگر این امور حقایق عرفى باشد که وضع و اعتبار عرفى در آنها یا در تعریف آنها دخالت داشته باشد. بسیارى از امور تکوینى، موضوع یا متعلق احکام شرعى واقع شده و شارع مقدس به تعریف و اندازه‏گیرى آنها پرداخته است و مدار فقه بر همین تعاریف مى‏چرخد.

نمونه این تعاریف شرعى را در اوزان و مقادیرى از قبیل کرّ، رطل، درهم و دینار و در اوقاتى مانند وقت زوال، غروب، فجر، و در پدیده هایى مانند حیض و اوصاف و مدت و اقلّ و اکثر ایّام آن و سنّ یائسگى و نشانه‏هاى بلوغ در بسیارى از ابواب فقه مى‏بینیم. هیچ فقیهى در استفاده از این تعاریف، به ادّعاى این که پدیده‏هاى تکوینى است و تعبّد در آنها راه ندارد، اشکال نکرده است. کاربرد تعاریف شرعى امور تکوینى، نه تنها در فقه با هیچ اشکالى روبه رو نیست، بلکه بر عکس، این تعاریف شرعى مبناى عمل و ضابطه‏مند شدن و دقّت یافتن این مفاهیم حتى نزد عرف شده است.

براى تعاریف شرعى از امور تکوینى یکى از این دو محمل و دو تفسیر وجود دارد:

این تعاریف در صدد بیان تعریف شرعى خاص و متفاوت با تعریف تکوینى عرفى ـ عام یا خاص ـ از پدیده‏هاى طبیعى است؛ خواه الفاظ و اسمهایى که شرع در این معنى به کاربرده است به حدّ حقیقت شرعیه رسیده یانرسیده باشد. بنابراین، همان گونه که حیض تکوینى، تعریف خاصّ خود را در علم پزشکى دارد، حیض شرعى نیز تعریف شرعى خود را داراست.

2. تعریف‏هاى شرعى درصدد بیان ماهیت حقیقى و دقیق امور تکوینى عرفى است و از آنجا که این مفاهیم دقیق است و نظر سطحى عرفى گاه در آنها به خطا مى‏رود، در شأن شارع است که این گونه مفاهیم تکوینى عرفى را هر گاه متعلق احکام شرعى و مورد نیاز مردم باشد، تبیین و فهم سطحى عرفى را تصحیح کند. در این صورت، بیان شرعى حجّت است و اگر علم به صدور آن از شارع داشته باشیم موجب قطع به صحّت این تعریف مى‏شود و اگر تعریف اهل فن بر خلاف آن باشد، یا خطاست یا حمل بر اصطلاح خاص مى‏شود، چنان که در مورد تعریف ماه نجومى گذشت.

بنابراین، درست نیست که مفاد روایات مزبور در باره پدیده‏هاى تکوینى از قبیل مبدأ فجر و زوال و غروب یا مبدأ ماه قمرى کنار گذاشته شود، به صِرف ادّعاى این که این امور پدیده‏هایى تکوینى است و تعبّد در آنها راه ندارد و باید در آنها به اهل فن رجوع کرد. (10)

بنابراین، صِرف خروج قمر از تحت الشعاع، در اصطلاح شرع و اهل نجوم و عرف، مبدأ و نشانه حلول ماه نیست. بله، بعضى شروع ماه اقترانى یا حقیقى را که عبارت از فاصله زمانى دو لحظه مقارنه متوالى نیّرین است ـ چنان که در بند دوم این مقاله گذشت ـ لحظه اقتران مى‏گرفته‏اند. البته این ربطى به اصطلاح شرع و عرف صدر اسلام ندارد. اکنون نیز در عربستان بر همین مبنى عمل مى‏کنند بدین صورت که: اگر در روز بیست و نهم ماه قمرى دو شرط وجود داشته باشد روز بعد اوّلین روز ماه جدید خواهد بود. این دو شرط عبارتند از: 1. مقارنه زمین مرکزى، قبل از غروب خورشید باشد؛ 2. غروب ماه بعد از غروب خورشید اتفاق بیفتد که البته این مبنى شرعى و مستند به رؤیت نیست و در آن احتمال شروع ماه قمرى با هلال با سنّ کم‏تر از 12 ساعت، زیاد است؛ و از طرفى حتى با محاسبات نجومى، وجود چنین هلالهایى غیر ممکن است، چه رسد به رؤیت با چشم مسلّح . بنابراین به کار بردن کلمه «هلال» در این موارد صحیح نیست و ـ مثلاً ـ بهتر است گفته شود: «ماه با سنّ شش ساعت»، و نه «هلال شش ساعته»؛ چون هلال یعنى بازتاب نور خورشید از لبه ماه و این بازتاب در ماه با سنّ کمتر از هشت ساعت ـ به علت پستى و بلندیها و عوارض سطحى ماه و سایه‏هاى کوههاى آن ـ روى نمى‏دهد. براى مثال، ما هرگز هلال هفت ساعته نداریم. (11)

(4)

رؤیت هلال به صِرف خروج ماه از تحت الشعاع امکان‏پذیر نیست و به عوامل و مشخّصه‏هاى گوناگونى بستگى دارد. در کشورهاى مختلف براى پیش بینى رؤیت هلال ماههاى قمرى، روشهاى گوناگونى به کار مى‏گیرند. در هریک از این روشها، مجموعه‏اى از مشخّصه‏هاى خورشید و هلال در لحظه غروب خورشید روز 29 هر ماه به کار مى‏رود. این مشخّصه‏ها در چهار قسمت به شرح ذیل قابل دسته بندى است:

1. مشخّصه‏هاى زمانى، شامل: لحظه مقارنه ماه و خورشید، لحظه غروب خورشید و لحظه غروب ماه.

2. مشخصه‏هاى قسمتى، شامل: قسمتهاى ماه و خورشید در لحظه غروب خورشید، اختلاف سمت بین ماه و خورشید در لحظه غروب خورشید، سمت ماه در لحظه غروب ماه.

3. مشخصه‏هاى حد دار، شامل: ارتفاع ماه در لحظه غروب خورشید، اختلاف زمان لحظه‏هاى غروب خورشید و ماه(مدّت مکث هلال بعد از لحظه غروب خورشید)، فاصله زاویه‏هاى ماه از خورشید در لحظه غروب خورشید، اختلاف طولهاى دایره البروجى ماه در خورشید لحظه غروب خورشید، سن ماه در لحظه غروب خورشید(اختلاف زمان لحظه‏هاى غروب خورشید و مقارنه)، درصد سطح روشن ماه در لحظه غروب خورشید.

4. مشخصه‏هاى موقعیتى، شامل: عرض دایره البروجى ماه در لحظه غروب خورشید، موقعیت ماه در مدار خود به دور زمین نسبت به لحظه‏هاى حضیض و اوج در لحظه غروب خورشید، موقعیت زمین در مدار خود به دور خورشید در لحظه غروب خورشید.

نقش و میزان تأثیر این مشخّصه‏ها در رؤیت پذیرى هلال ماه و میزان وابستگى هریک از آنها به سایر مشخّصه‏ها متفاوت است و براى صدور حکم مطمئن و قطعى در باره رؤیت هلال وضع همه مشخّصه‏هاى یاد شده به طور دقیق ملحوظ واقع مى‏شود.

مى‏افزایم که لحظه پس از مقارنه، همان لحظه تولّد ماه نو است، و هر چه لحظه غروب خورشید یا لحظه اوّلین رؤیت هلال ماه، دیرتر از آن صورت بگیرد، آن هلال را در اصطلاح مسن‏تر مى‏نامند و هر چه این مدت کمتر باشد، آن هلال را جوان تر به شمار مى‏آورند. برخى از اهل فن، هلال ماههاى با سنّ کمتر از 20، بین 20 تا 24 و بیشتر از 24 ساعت را به ترتیب: جوان، میان سن و مسنّ دسته بندى مى‏کنند.

با توجه به تجربیات و گزارش دستاورد تلاش 127 ساله عدّه‏اى از اهل فن و شیفتگان شکار هلال، این نتایج به دست آمده است:

الف) رؤیت ناپذیرى هلال با چشم مسلّح در مورد هلال ماه‏هایى که سنّ آن در لحظه غروب خورشید از 11 ساعت و 56 دقیقه کمتر است.

ب) رؤیت ناپذیرى هلال با چشم غیر مسلّح در مورد هلال ماههایى که سنّ آن در لحظه غروب خورشید از 14 ساعت و 9 دقیقه کمتر است… . (12)

براى وضوح بیشتر مطلب، در اینجا سخن تعدادى از اهل فن را نقل مى‏کنیم:

ـ اگر سنّ ماه حداقل 8 ساعت نباشد، هلال قابل رؤیت تشکیل نمى‏شود و کمترین سنّ هلال براى رؤیت با چشم مسلّح در حدود 12 ساعت است. از طرفى در رصد هلال با چشم غیر مسلّح نیز نتایج رتبه دار جهانى براى کمیته سنّ هلال، در حدود 18 ساعت ثبت شده است. لذا… هلالهاى با سنّ بالاتر از 18 ساعت ـ به شرط نبودن موانعى همچون ابر یا آلودگى هوا ـ با چشم عادى قابل رؤیت است. (13)

ـ چنانچه ارتفاع ماه حدود 5/7 درجه، مکث آن حوالى 35 دقیقه، فاصله زاویه‏اى حدود 5/8 درجه(زمین مرکزى) عرض آن شمالى، و دیگر شرایط رصدى نیز مناسب باشد، به شرط برخوردارى از هواى تمیز و افق باز، تازه این گونه هلال را با چشم مسلّح مى‏توان مشاهده کرد. امّا اگر فاصله زاویه‏اى 5/9 درجه، ارتفاع ماه بیش از 9 درجه، مکث آن بالاى 45 دقیقه، و سایر شرایط رصدى مساعد باشد، در صورت وجود هواى تمیز و بدون مانع، هلال با چشم غیر مسلّح قابل رؤیت خواهد بود. (14)

ـ الگوى روشنایى ماه(یعنى مرئى بودن هلال) مستلزم محاسبات پیچیده‏اى در حوزه‏هاى مکانیک سماوى و روشهاى جوّى و اختر فیزیکى است… اوّلین گام آن است که ابتدا معیار عدم رؤیت(نامرئى بودن) را به دست آوریم. پس از آن، دسترسى به معیار واقعى ساده‏تر خواهد بود.

پیشگویى مرئى بودن ماه نو بسیار مشکل است… هدف ما… این بود که میزان خطا در مشاهده ماه نو، با بهره مندى از روشهاى جدید اختر فیزیکى… کاهش یابد.

روشهاى متعددى براى پیشگویى اوّلین رؤیت هلال وجوددارد. از بیش از 5000 سال قبل به این طرف، تقریباً همه تمدنهاى بشرى ـ از بابلى‏ها گرفته تا به امروز ـ معیارهاى متفاوتى را یافته و به کاربسته‏اند… .

آخرین مطالعاتى که دانشمندانى نظیر فادرینگهم و ماوندر (15)(1910م) دانژون (16)(1932 ـ 1936م)، بروئین (17)(1977م)، الیاس(1981ـ 1989م)، مک نلى (18)،(1983م)، شِفِر (19)(1989 ـ 2000 م) و یا لوپ (20)در سده گذشته انجام داده‏اند، همگى کوششهایى براى یافتن پاسخ سؤال مذکور بود. (21)

(5)

در روایات بسیارى از شیعه و سنّى نشانه حلول ماه یا وجوب روزه وافطار، رؤیت هلال دانسته شده است از جمله:

ـ سئل أبو عبداللّه‏(ع) عن الأهلّه، فقال: «هی أهلّه الشهور، فإذا رأیت الهلال فصم، و إذا رأیته فأفطر».

ـ «صُم لرؤیه الهلال و أفطر لرؤیته».

ـ «لیس على أهل القبله إلاّ الرؤیه، لیس على المسلمین إلاّالرؤیه».

ـ «صیام شهر رمضان فریضه، یصام للرؤیه و یفطر للرویه».

ـ «صوموا لرؤیته، و أفطروا لرؤیته».

ـ «لاتصم إلاّ للرؤیه» (22).

مى‏دانیم که طبق بسیارى از ادله، «رؤیت» در این احادیث و مانند اینها طریقیت دارد نه موضوعیت. ادله طریقیت رؤیت را به تفصیل در رؤیت هلال نقل و درج کرده‏ام و دو باره به آن نمى‏پردازم. اکنون باید دید «ذوالطریق» چیست؟ یعنى پس از آنکه مسلّم شد رؤیت، موضوع حکم نیست که حکم دایر مدار آن باشد، سؤال این است که حکم دایر مدار چیست و چه چیزى واقعاً نشانه حلول ماه و موضوع حکم است؟

برخى گفته‏اند: رؤیت، طریق است براى خروج قمر از محاق و تحت الشعاع. بنابراین، خروج قمر از محاق و تحت الشعاع، موضوع واقعى است.

این سخن البته خطاست؛ زیرا:

اوّلاً، ادّعایى است بدون دلیل و اگر بنا باشد بدون دلیل سخن گفت، چه بسا کسى ادّعا کند که رؤیت براى لحظه مقارنه نیّرین یا لحظه پس از مقارنه یعنى لحظه تولّد هلال(به اصطلاح صحیح در تولد هلال، که خواهد آمد) طریق است.

ثانیاً، موضوع قراردادن «خروج قمر از محاق وتحت الشعاع» تالى فاسدى دارد که قابل التزام نیست، به بیان برخى از بزرگان:

إذا جعلنا مبدأ الشهر هو خروج القمر عن تحت الشعاع مثلاً، و هو أمر وحدانی فی جمیع العالم، فربّما یخرج القمر عن تحت الشعاع بعد ساعه من اللیل و ربّما بعد ساعتین أو بعد ثلاث ساعات و هکذا، و ربّما یکون خروجه أوّل طلوع الفجر أو أوّل طلوع الشمس أو بعد ساعه من طلوعها أو بعد ساعتین أو بعد ثلاث ساعات، أو فی وسط النهار وقت زوالها، فلا یمکن تعیینه و تقدیره بوجهٍ من الوجوه… فلا بدّ و أن نلتزم بأنّ ثلث الیوم الثلاثین أو نصفه أو تلثیه و هکذا من شهر رمضان و الباقی من شوّال… .

فهل یمکن لأحدٍ أن یلتزم بهذه المحاذیر…؟ فهذه الوجوه لم‏یلتزم أحد، بل لم یتّفوه بأنّ مبدأ الشهور القمریّه هو نفس الخروج عن تحت الشعاع، بل الجمیع متّفقون على أنّ للرؤیه دخلاً فی ذلک. فجمیع الملل و الأقوام بانون على الرؤیه ؛ فإذا رأوه حکموا بانقضاء الشهر السابق و دخول اللاحق (23).

ثالثاً، لازمه‏اش نادیده گرفتن روایات مصرّحه به «رؤیت هلال» به عنوان نشانه شروع ماه است.

بنابراین صرف خروج ماه از تحت الشعاع ـ که به دست آوردن آن یکى از ساده‏ترین محاسبات نجومى قدیم و جدید است ـ موضوع شروع و ثبوت ماه جدید نیست و حتّى آیه اللّه‏ خویى(رحمه اللّه‏) که شاید بیش از همه براى تثبیت مدّعاى خود از آن استفاده کرده، در پاسخ به استفتایى فرموده است:

«لا أثر للإطمئنان بتولّده، بل ولا الإطمئنان بقابلیّته للرؤیه، بل لابدّ من الرؤیه خارجاً. (24)

البته ذیل سخن ایشان، یعنى «ولا الاطمئنان…» پذیرفتنى نیست.

(6)

اکنون که معلوم شد نمى‏توان «رؤیت هلال» را در احادیث طریق براى صِرف خروج ماه از محاق و تحت الشعاع، یا طریق براى مقارنه نیّرین یا تولّد هلال(یعنى لحظه پس از مقارنه) دانست، مى‏گوییم: با توجه به تأکید روایات فراوان بر «رؤیت» ـ حتّى به صورت حصر مانند «لاتصم إلاّ للرؤیه» یا «لیس على أهل القبله إلاّ الرؤیه» ـ و عدم امکان نادیده گرفتن آنها، و از سوى دیگر موضوعیت نداشتن «رؤیت»، مقتضاى رعایت این دو جهت آن است که بگوییم: «رؤیت هلال» در ادلّه طریق است براى «رؤیت پذیرى هلال به هنگام غروب آفتاب»، «قابلیه الهلال للرؤیه» یا «امکان رؤیت هلال» یا «رؤیت تقدیرى نه فعلى». یعنى شارع مقدّس رؤیت‏پذیرى هلال را به هنگام غروب خورشید ـ یا اندکى قبل و بعد از آن ـ ملاک و نشانه شروع ماه قمرى و تحقق عنوان «ماه» و ترتّب آثار «ماه» قرار داده است، هر چند به سبب مانعى مانند ابر، هلال، رؤیت نشود یا اساساً کسى استهلال نکند.

با این بیان، هم طریقیت رؤیت محفوظ مانده، و هم آن همه تأکید بر رؤیت نادیده گرفته نشده است. توضیح این که: ذوالطریق ما «هلال که قابل رؤیت» است و حمل رؤیت بر طریقیت بیش از الغاى موضوعیتِ رؤیت، موجب چیزى نمى‏شود و سبب نفى مرتبه مفروض در «مرئی» نیست. یعنى پس از قِران هنگامى که ماه در مدار خود به حدّى برسد که با وجود سایر شرایط، رؤیت هلال امکان‏پذیر باشد، این مرتبه هلال ـ که از آن به «رؤیت پذیرى» تعبیر مى‏کنیم ـ موضوع واقعى حکم و نشانه شروع «ماه» است.

این نکته در پاسخ آیه اللّه‏ خویى به علامه تهرانى(رحمهمااللّه‏) به خوبى تبیین شده که نقل آن مناسب است:

«حمل الرؤیه على الطریقیّه المحضته لا یعنى أن یکون المیزان واقع خروج الهلال عن تحت الشعاع أو المحاق بل هناک مطلب ثالث عرفی و مطابق أیضاً مع ما هو المستفاد من أدلّه الباب، وهو أن یکون الشهر عباره عن بلوغ الهلال فی الأُفق مرتبه یمکن للعین المجرّده رؤیته.

و هذا غیر أخذ الرؤیه أو العلم موضوعاً، بل الرؤیه لیست إلاّ طریقاً إلى إحراز هذه المرتبه فی تکوّن الهلال و ظهوره فى الأُفق.

و وجه عرفیه هذا المطلب و مطابقته مع المرتکزات واضح؛ حیث قلنا: إنّ الشهر بحسب المرتکزات العرفیه أمر واقعی على حدّ الأُمور الواقعیه الأُخرى التکوینیه، فلایناسب أن یکون للعلم و الجهل دخلٌ فیه… .

فیتعیّن أن یکون المیزان عندهم ما ذکرناه من ظهور الهلال و تکوّنه و بلوغه مرتبه قابله للرؤیه بالعین المجرّده.

و وجه مطابقه هذا المطلب للروایات أنّ عنوان الرؤیه الوارد فیها و إن کان على نحو الطریقیه المحضه، إلاّ أنّ ذا الطریق هوالهلال البالغ مرتبه قابلهً للرؤیه بالعین المجرّده، لا مجرّد الخروج عن المحاق و لو لم یکن قابلاً للرؤیه. والحمل على الطریقیه لایقتضی أکثر من إلغاء موضوعیه الرؤیه، لا المرتبه المفروضه فی المرئیّ کما هو واضح.

مضافاً إلى أنّ هذا هو مقتضى حمل الدلیل على المیزان العرفی الارتکازیّ فی کیفیه تکوّن الشهر الهلالی، و قد عرفت أنّه یقتضی ذلک أیضاً. (25)

 (7)

اکنون که معلوم شد موضوع حکم، «قابلیه الهلال للرؤیه» یا «رؤیت پذیرى هلال» است، مى‏افزایم که گاهى دورى ماه از لحظه اقتران به قدرى است که فقط با چشم مسلّح قابل رؤیت است نه با چشم عادى، و هنگامى که فاصله‏اش از این مقدار بیشتر و وارد حدّ دیگرى از مدار خود شد، با چشم عادى هم قابل رؤیت مى‏شود. بنابراین، رؤیت پذیرى با چشم مسلّح موضوعى است، و رؤیت پذیرى با چشم عادى موضوعى دیگر، که با یکدیگر متباین اند؛ چون خود کره ماه، موضوع حکم نیست تا گفته شود در هر دو حالت یک چیز است، بلکه ـ مثلاً ـ دورى ماه از لحظه اقتران به اندازه ده درجه که فرضاً با چشم عادى قابل رؤیت است منزلى از منازل ماه، و دورى آن به اندازه شش درجه که فرضاً فقط با چشم مسلّح قابل رؤیت است، منزلى دیگر از منازل ماه است «… والقمر نوراً و قدّره مَنازِلَ لِتَعلموا عَدَدَ السِنینَ و الحسابَ.» (27)

اکنون این سؤال پیش مى‏آید کدام یک از این دو موضوع و دو منزل ماه، موضوع حکمند؟ «رؤیت پذیرى با چشم عادى» یا «رؤیت پذیرى با چشم مسلّح » یا هردو؟ روشن است که نتیجه و اثر این دو موضوع هم متفاوت است، یعنى اگر اوّلى موضوع حکم باشد در بسیارى از آفاق و در بسیارى ازماه‏ها لازم مى‏آید که ماه قمرى قبلى 30 روزه و مثلاً شنبه روز اوّل ماه بعد باشد، و اگر دومى موضوع باشد، لازم مى‏آید که ماه قمرى قبلى 29 روزه و مثلاً جمعه روز اوّل ماه بعد باشد.

اکنون باید به این سؤال پاسخ داد که در واقع و مقام ثبوت حکم، کدام یک از این دو موضوع یعنى: «رؤیت پذیرى با چشم عادى» و «رؤیت پذیرى با چشم مسلّح» موضوع حکمند؟ روشن است که باید فقط یکى موضوع باشد. از سوى دیگر معتبر نبودن رؤیت با چشم عادى که بدیهى البطلان، و مخالف هم به آن معترف است پس باید رؤیت با چشم مسلّح معتبر نباشد؛ زیرا محال است در مقام ثبوت، موضوع یک حکم، دو چیز متباین، و اثر مترتب بر یکى با دیگرى متضاد باشد. بدین معنى که اگر ثبوتاً «الف» موضوع حکم باشد لازمه و اثرش آن است که شنبه اوّل ماه است، و اگر «ب» موضوع باشد لازمه‏اش آن است که ـ در همان فرض ـ جمعه اوّل ماه است. در چنین موردى محال است که شارع به صورت مانعه الخلوّ، موضوع بودن هر دو را معتبر دانسته باشد.

این تالى فاسد منحصر به موضوع مورد بحث به نظر ما یعنى «رؤیت پذیرى هلال» نیست، بلکه هر چه را که موضوع حکم بدانیم، ثبوتاً محال است که ـ به گونه مانعه الخلوّ هم رؤیت با چشم عادى معتبر و طریق آن باشد، هم رؤیت با چشم مسلّح ؛ زیرا اثر مترتّب بر یکى متضاد و منافى اثر دیگرى است؛ یعنى اگر رؤیت با چشم عادى معتبراست، لازمه‏اش آن است که شنبه اوّل ماه است نه جمعه، و اگر رؤیت با چشم مسلّح معتبر است لازمه‏اش آن است که جمعه روز اوّل ماه است نه شنبه. و چگونه معقول‏است که در مقام ثبوت شارع هر دو را معتبر دانسته باشد و در یک افق هم جمعه ـ واقعاً ـ اوّل ماه باشد و هم شنبه! و چون عدم اعتبار رؤیت با چشم عادى و بدون ابزار بدیهى البطلان است، به ناچار باید رؤیت با چشم مسلّح معتبر نباشد.

ظاهراً به همین دلیل که رؤیت پذیرى با چشم مسلّح موضوعى است متباین با رؤیت پذیرى با چشم عادى، محقق اصولى، میرزاى نایینى(م 1355ق) در پاسخ به استفتایى، رؤیت با چشم مسلّح را معتبر ندانسته و نوشته‏اند:

لو فرض کون الهلال غیر قابل للرؤیه بالعیون القویّه فالظاهر أنّه لاعبره بالرؤیه بمعونه الآلات المکبّره و المقرّبه الخارجه عن المتعارف و بعباره أوضح: لو لم یتحقّق أوّل درجه البعد المتوقّف علیه رؤیه الهلال بالعیون القوّیه و کانت الآلات المذکوره موجبه لرؤیتها مع عدم تحقّق ذلک المقدار من البعد، فالظاهر أنّه لاعبره بمثل هذه الرؤیه. (29)

(8)

اختلاف در اعتبار رؤیت با چشم مسلّح اختصاصى به مسلک مشهور فقها یعنى لزوم اشتراک و اتّحاد آفاق ندارد، بلکه بر مبناى مرحوم آیه اللّه‏ خویى وعدّه‏اى دیگر نیز ـ مبتنى بر عدم لزوم اتّحاد آفاق ـ سارى و جارى است و فرق مسأله این است که طبق مسلک مشهور، رؤیت پذیرى هلال با چشم عادى به هنگام غروب آفتاب در اُفقى از آفاق فقط اثبات کننده حلول ماه نو در همان افق است، و طبق مبناى غیر مشهور، اثبات کننده حلول ماه در آن افق، و سایر آفاقى است که در بخشى از شب با آن افق مشترکند.

دراین مسأله مى‏توان گفت که حق با مشهور است و مبناى مرحوم آیه اللّه‏ خویى و عده‏اى دیگر، مخدوش و مبتلا به اشکالات و شبهات مختلفى است. (30)

ورود اشکال اوّل ـ بلکه اشکال دوم نیز ـ در مسأله مورد بحث ما بدین بیان است که با توجه به این که رؤیت موضوعیت ندارد تا با عدم آن، حکم مترتّب نشود و ماه نو حلول نکند، اگر ثبوتاً رؤیت با چشم مسلّح معتبر باشد لازمه‏اش گمراه شدن مکلّفین از ناحیه شارع در مدت بیش از هزار سال است؛ یعنى در بیشتر یا بسیارى از ماهها، در بیشتر یا بسیارى از آفاق، ماه نو یک روز زودتر حلول مى‏کرده و بر اثر عدم دسترسى مسلمانان به ابزار رؤیت، آنان به اشتباه افتاده‏اند و در هزاران ماه، شبهاى قدر و عید فطر و عید قربان و عرفه ـ و بسیارى از مناسبت‏هاى دیگر ـ را یک روز دیرتر از وقت واقعى، دانسته‏اند، و علت آن هم چیزى جز این نیست که شارع ـ بنابر فرض ـ رؤیت با چشم مسلّح را معتبر دانسته است.

آیا معقول است بگوییم مسلمانان در هزاران ماه، تکالیف مربوط به ماههاى قمرى را بر خلاف واقع ویک روز دیرتر انجام مى‏داده‏اند؛ چون رؤیت با تلسکوپ هابل ـ مثلاً ـ معتبر است و مقصّر خود مسلمانانند که در بیش از هزار سال گذشته از آن استفاده نکرده‏اند!! وگرنه، ماه یک روز زودتر برایشان ثابت مى‏شد، چون هابل قادر است چیزهایى را ببیند که روشنایى آنها000/000/11 نورى است که چشم انسان مى‏بیند و فاصله‏اى را که با هابل مى‏توان دید از حدّ دو میلیارد سال نورى مى‏گذرد. (33)اساساً آیا ممکن است که شارع درمقام ثبوت رؤیت، رؤیت با هابل را ـ که هنوز در دسترس مسلمانان نیست ـ ملاک شروع ماه قرار دهد؟

منابع

(1) رک: رؤیت هلال، ج2، ص862، 893 ـ 894؛ ج4، ص2704.

(2) رک: رؤیت هلال، ج2، ص794ـ 795، 807 ـ 808 ،1296ـ 1297، 1451 ـ 1452، و ج4، ص2903، 29010 ـ 29013 و 2916.

(3) رؤیت هلال، ج4، ص2910 ـ 2911.

(8) یعنى در هر افقى که هلال هنگام غروب رؤیت پذیرباشد، ماه قمرى جدید در همان افق شروع مى‏شود. بر خلاف نظر مرحوم آیه اللّه‏ خویى(رحمه اللّه‏) و تابعینش که رؤیت پذیرى در یک نقطه را براى سایر نقاطى که در جزئى از شب با آن نقطه مشترکند، کافى مى‏دانند. رؤیت هلال، ج2، ص1150 .

(9) رؤیت هلال، ج2، ص1150.

(10) رؤیت هلال، ج2، ص1475ـ 1476؛ فقه اهل بیت علیهم السلام، شماره 36، ص62.

(11) تحقیقات اسلامى، سال 15، ش2 وسال 16، ش1، ص75 و 78.

(12) گزارش جامع طرح سراسرى رؤیت هلال ماههاى قمرى، ص13ـ 15، 30 ـ 31؛ نیز ر.ک: تحقیقات اسلامى، شماره پیشگفته، ص 107 ـ 109.

(13) تحقیقات اسلامى، شماره پیشگفته، ص76.

(14) همان، ص126.

(15) Fotheringham B Maunder

(16) A. Dengon

(17) Bruin

(18) D. Mcnally

(19) B.E. shaefer

(20) B.Yallop

(21) تحقیقات اسلامى، شماره پیشگفته، ص192 ـ 193 و 201.

(22) رک: رؤیت هلال، ج2، ص1188، 1267 ـ 1268، 1383 ـ 1384. ـ اسناد و نشانى همه مآخذ این روایات را به تفصیل در رؤیت هلال، ج5، بخش هفتم ذکر کرده‏ام و براى پرهیز از تطویل از ذکر آنها در اینجا خوددارى مى‏کنم. ـ رؤیت هلال، ج2، ص816 ـ 818، نیز ر.ک: ص 820.

(23) رؤیت هلال، ج2، ص816 ـ 818، نیز ر.ک: ص820.

(24) رؤیت هلال، ص1084.

(25) رؤیت هلال، ج2، ص894 ـ 895.

(26) همان، ص1384.

(27) یونس، آیه5.

(28) رؤیت هلال، ج2، ص1383.

(29) رؤیت هلال، ج4، ص2544.

(30) این اشکالات و نقوض را در رؤیت هلال، ج2 و 4، به تفصیل نقل و درج کرده‏ام.

(31) رؤیت هلال، ج2، ص1335 و 1336.

(32) رؤیت هلال، ج2، ص 393، پانوشت.

(33) رک: رؤیت هلال، ج1، مقدمه، باب چهارم.

(34) رؤیت هلال، ج2، ص 862 ـ 863.

(35) اعتبار ابزار جدید در رؤیت هلال، فقه اهل بیت(ع) ش 43، ص181 ـ 182. از این پس، بعد از نقل سخن ایشان، شماره صفحه آن در متن ذکر مى‏شود.

(36) درکتاب العین خلیل و برخى از دیگر منابع لغوى در ماده «هلل» آمده است: «الهلال غُرّه القمر حتّى یُهلّه الناس فی عزّه الشهر»، غرّه القمر یعنى یعنى پیشانى نورانى کره ماه و به عبارت دیگر نور پیشانى ماه.

(37) گزارش جامع طرح سراسرى رؤیت هلال، ص15.

(38) تحقیقات اسلامى، شماره پیشگفته، ص93.

(39) گزارش جامع طرح سراسرى رؤیت هلال، ص15.

(40) رؤیت هلال، ج5، بخش هفتم.

(41) رک: رؤیت هلال، ج2، ص 923 ـ 925، 936 ـ 937، 1902 و 1245.

(42) رؤیت هلال، ج2، ص1189.

(43) جواهر الکلام، ج6، ص115.

(44) وسائل الشیعه، ج24، ص128، أبواب الأطعمه و الاشربه، باب 8 ، ح3.

(45) همان، ص129،ح7.

(46) ر.ک: رؤیت هلال، ج2، ص849 ـ 850، 861،880، 881، 917 ـ 928، 1012ـ 1013، 1035،1038.

(47) رویت هلال، ج2، ص862.

(48) رک: رؤیت هلال، ج2، ص883.

 

برگرفته از: فقه اهل بیت، شماره43
حجت‌الاسلام و المسلمین رضا مختاری نویسنده کتاب «رؤیت هلال» که انتشارات بوستان کتاب قم آن را منتشر کرده در نوشتار زیر به تبیین دیدگاهی می‌پردازد که رؤیت ماه را تنها در صورتی موضوع حکم شرعی می‌داند که با چشم غیر مسلح دیده شده باشد.حجت الاسلام والمسلمین رضا مختاری

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.