رویکرد و عمل سیاسی و کارکردهای آن با تاکید بر تشکل‌های دینی

به نظر می‌رسد تشکل‌های با خاستگاه دینی در نگاه نخست خود را متکفل دین آحاد جامعه می‌دانند. ولی احزاب سیاسی برای کسب قدرت تاسیس شده‌اند. هرچند آن‌ها نیز در حکومت اسلامی به گونه ای در خدمت بسط و گسترش ارزش‌های دینی ‌باشند. لکن مهم این است که با هر هدفی تأسیس شوند آنگاه گفتمان متناسب و همسو با آن شکل می‌گیرد و الزامات خاص خود را دارد.

احزاب‌، گروه ها‌، جریانات سیاسی به عنوان گروه های مرجع در جامعه تاثیر گذارند .  مطالعات جامعه شناختی نشان می‌دهد یکی از عوامل مؤثر بر هویت‌یابی نسل جوان گروه‌های مرجع هستند‌. گروه‌های مرجع را می‌توان از جنبه های گوناگون دسته بندی کرد . از جمله مبنای معرفتی زیر است :

گروه‌های مرجع دینی { روحانیون ، علما و مراجع تقلید }،  برون دینی ،  فرا دینی وغیر دینی

 گرو‌ه‌های مرجع سیاسی { احزاب و جریانات سیاسی }

 گروه‌های مرجع فکری { جریانات فرهنگی ، مکاتب فکری ، گفتمانی و جریانات دینی }

 گروه‌های مرجع اجتماعی { گروه های عضویت و غیر عضویت }

گروه‌های  مرجع برون مرزی { سیاسی ، اجتماعی ، علمی ، گفتمانی و معرفتی }

 

با این پیش درآمد ، پرسشی در رابطه با تشکل‌های وابسته به روحانیان یا برآمده از خاستگاه دینی  { مانند جامعه مدرسین ، جامعه روحانیت،‌ مجمع روحانیون و مجمع مدرسین و محققین و …} مطرح می‌شود  که آیا آنها کارکرد حزبی دارند  ؟ آیا ضرورت دارد این تشکل‌ها همانند سایر احزاب و گروه های سیاسی در تمام عرصه های دینی، ‌سیاسی ،‌اجتماعی به عنوان کنشگری فعال حضور هدفمند  داشته باشند  ؟ و بالاخره آنها در کدامین دسته از گروه های مرجع { پیش گفته } تعریف می شوند : دینی ، سیاسی ، فکری یا همه ابعاد ؟شاید آنچه در نگاه نخست به ذهن متبادر  شود جمله معروف حضرت امام {ره } است که " دیانت ما عین سیاست ماست "   و جمله شهید بهشتی که فرمود  حزب معبد است.براین پایه مجموعه تشکل های مذکور در عین دینی بودن ، سیاسی نیز هستند .

اما لازم است بیان حضرت امام تبیین شود تا از رهزنی ها و کژ تابی های کلامی محتمل پیش گیری شود. براساس  تحلیل جامعه شناختی ، گفتمان سیاسی و گفتمان دینی از حیث ماهوی از هم متمایز اند . گفتمان دینی از باید و نباید ، حلال و حرام ، وجوب حرمت و جواز و عدم جواز و… سخن می گوید ، الهیاتی { عالم و مروج دین } نمی‌تواند از احتمال عقاب و ثواب بگوید بلکه بر اساس آموزه های معتبر دینی باید با قطعیت درباره اعمال {‌در دنیا و آخرت } صحبت کند، ولی یک جامعه شناس سیاسی و نخبه سیاست ورز همواره در راستای سعادت بشری با زبان احتمالات تحلیل‌،  برآورد وضعیت ،  پیش بینی و توصیه می‌کند . از منظری دیگر گفتمان دینی با هدف توسعه و اجرای شریعت و نهادینه شدن  ارزش‌های دینی از تکنیک ها و ابزارهای حزبی و  سیاسی برای تبیین گفتمان خویش بهره می‌گیرد . ولی گفتمان سیاسی با هدف توسعه سیاسی ظهور و بروز می‌یابد. هرچند ممکن است در پاره ای از موارد از آموزه‌ها و ارزش‌های دینی نیز برای ایصال به مطلوب استفاده کند‌. بدیهی است که انطباق اهداف / نتایج دینی با اهداف / نتایج سیاسی، چندان دور از ذهن نیز نمی باشد.

با توجه به سطور پیشین ، در تشکل های یاد شده  اولاً و بالذات { یا فلسفه وجودی }  توسعه دینی است و سیاست ثانیاً و بالعرض به منزله یک امکان و ابزار تعریف می‌شود یعنی به مقوله قدرت سیاسی، صرفاً به منظور مقدمه تحقق حاکمیت دینی نگریسته  شود

شایان ذکر است که از نظر نگارنده این تحلیل، منافاتی با جمله پیشگفته حضرت امام ندارد ولی مهم هدف‌گذاری است که یک تشکل از آغاز با هدف سیاسی تاسیس می شود یا با هدف دینی .از زاویه ای دیگر نیز می توان به موضوع نگریست. در یک کشور مسلمان و در حاکمیت حاکمان مسلمان و حاکمیت اسلام نهاد دانشگاه دایر می‌شود طبیعی است تأسیس دانشگاه متناسب با فرهنگ و مبانی دینی، برای  خدمت به مردم و دین اسلام است. از طرفی حوزه های علمیه  هم برای تولی اموردین مردم و تبیین  احکام الهی در خدمت مردم می باشند. اما سوال این است که آیا تمام تعاملات و ارتباطات و ارزش های حاکم بر آموزه ها و برآیندها و خروجی هر دو یکی است.  با این که پیداست که هر یک ساختار مدیریتی و روش‌ها، روابط و ارزش‌های خاص خود را دارند.

به نظر می‌رسد تشکل‌های با خاستگاه دینی در نگاه نخست خود را متکفل دین آحاد جامعه می‌دانند. ولی احزاب سیاسی اساساً برای کسب قدرت تاسیس شده‌اند. هرچند آنها نیز به نوعی در خدمت بسط و گسترش ارزش‌های دینی ‌باشند. لکن مهم این است که با هر هدفی تأسیس شوند گفتمان متناسب و همسو با آن شکل بگیرد و الزامات خاص خود را بیابد.

 گفتمان دینی حضور در انتخابات را واجب و عدم حضور را حرام و فردی را که در انتخابات شرکت نکرده باشد جهنمی توصیف می‌کند در حالی که گفتمان سیاسی حضور را مشارکت در تعیین سرنوشت خود و جامعه تلقی می‌کند. با این وصف به نظر می‌رسد تشکل‌هائی که خود را متولی دین مردم می‌دانند در صورتی که قصد ورود به عرصه سیاسی را دارند لازم است که با نشانه و نمادهای سیاسی حضور یابند و الزامات  و  پیامد های فعالیت سیاسی را هم بپذیرند. ولی اگر بخواهند با نماد کاملا دینی فعالیت کنند پیشاپیش بپذیرند که  رقابت سیاسی عرصه برد و باخت است و باید ملتزم به الزامات ، قواعد و پیامد‌های فعالیت‌های سیاسی خود باشند. و در این عرصه فراز و فرود بدیهی است. و در این فضا مورد نقد و احیاناً تعریض جدی و افشاگری و حتی در پاره‌ای موارد،( چون تقوای سیاسی رعایت نمی شود) مورد تهمت ، ‌افترا هم قرار می‌گیرند و با چالش‌هایی مواجه می‌شوند.

 در هر صورت جای تأمل و بررسی دارد که تشکل‌هایی که با  وجوب و حرمت و … سر و کار دارند و به مسائل مهم از قبیل  تعیین مرجع تقلید و تمشیت امور محض دینی و حوزه های علمیه می‌پردازند آیا ورود در عرصه‌ها و رقابت های سیاسی و حزبی و تعیین مصداق برای انتخابات‌های مختلف  ضرورت دارد  و اگر ضرورت دارد، آیا با همان خاستگاه و تابلو یا با نمادی دیگر و همچنین با چه گفتمانی ورود در این عرصه داشته باشند که  شکست در این عرصه به منزله شکست در سایر عرصه ها تلقی نشود و به اعتقادات مردم لطمه وارد نشود. اینجاست که نباید نقد را نقد دین یا حاملان دین تفسیر کرد { گرچه حاملان دین نیز قابل نقد هستند} و یا ناقدین را خارج از دین تلقی نمود. و همچنین نباید از قدرت سیاسی جهت سرکوب و منکوب ناقدین و رقبا و مخالفین سیاسی – فکری خود تحت عنوان خارجین از دین استفاده نمود.

 
به نظر می‌رسد تشکل‌های با خاستگاه دینی در نگاه نخست خود را متکفل دین آحاد جامعه می‌دانند. ولی احزاب سیاسی برای کسب قدرت تاسیس شده‌اند. هرچند آن‌ها نیز در حکومت اسلامی به گونه ای در خدمت بسط و گسترش ارزش‌های دینی ‌باشند. لکن مهم این است که با هر هدفی تأسیس شوند آنگاه گفتمان متناسب و همسو با آن شکل می‌گیرد و الزامات خاص خود را دارد.دکتر محمّدهادی فلاح‌زاده

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. رضا

    تحلیل جالبی است باتوجه به این تحلیل به نظر میرسد تشکلهایی مثل جاعه مدرسین اگر می حواهند در عرصه سیاسی فعالیت کنند بهتر است رسما یک حزب سیاسی تاسیس کنند

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.