عیسای مسلمانان نماد هم‌زیستی ادیان| فاطمه عبّاسی

خالدی در «انجیل به روایت مسلمانان» با نگاهی تاریخی می‌کوشد منابع و چگونگی شکل‌گیری تصویرهای گوناگون عیسی را در متون اسلامی معرفی کند. او با ریشه‌یابی حکمت‌ها و روایت‌های نقل‌شده از عیسی در منابع اسلامی، می‌خواهد جایگاه او را در متون مرتبط با پارسایی در اسلام نشان دهد. از این طریق ماهیت ترکیبی «انجیل اسلامی» روشن می‌شود که خالدی آن را نتیجهٔ هم‌زیستی میان دو دین اسلام و مسیحیت در گذشته می‌داند و به‌عنوان آموزه‌ای مفید در زندگی امروز بر آن تأکید می‌کند.

مقدمه

طریف خالدی (متولد 1938) مورخ فلسطینی است که در جریان جنگ 1948 مجبور به مهاجرت به بیروت شد. بعدتر به انگلستان رفت، کارشناسی و کارشناسی‌ارشد را در دانشگاه آکسفورد در رشتهٔ تاریخ جدید گرفت و در 1970 در مطالعات اسلامی از دانشگاه شیکاگو فارغ‌التحصیل شد. بعدتر تدریس و پژوهش را در دانشگاه امریکایی بیروت، آکسفورد و کمبریج ادامه داد و اینک صاحب کرسی شیخ زائد در مطالعات عربی و اسلامی در دانشگاه امریکایی بیروت است. از او ترجمهٔ قرآن به انگلیسی و آثار دیگری به ویژه در حوزۀ تاریخ اسلام و عرب به انگلیسی و عربی منتشر شده‌اند. خالدی در «انجیل به روایت مسلمانان» (2001) با نگاهی تاریخی می‌کوشد منابع و چگونگی شکل‌گیری تصویرهای گوناگون عیسی را در متون اسلامی معرفی کند. او با ریشه‌یابی حکمت‌ها و روایت‌های نقل‌شده از عیسی در منابع اسلامی، می‌خواهد جایگاه او را در متون مرتبط با پارسایی در اسلام نشان دهد. از این طریق ماهیت ترکیبی «انجیل اسلامی» روشن می‌شود که خالدی آن را نتیجهٔ هم‌زیستی میان دو دین اسلام و مسیحیت در گذشته می‌داند و به‌عنوان آموزه‌ای مفید در زندگی امروز بر آن تأکید می‌کند. اصل این کتاب به انگلیسی است و به عربی هم ترجمه شده است (2003)؛ گزارش پیش‌رو اما بر مبنای ترجمهٔ فارسی آن (1399) به‌قلم منصور معتمدی است.

معرّفی کتاب انجیل به روایت مسلمانان

کتاب «انجیل به ‌روایت مسلمانان» از دو بخش تشکیل شده است. بخش نخست مقدمه‌ای 65 صفحه‌ای است که نویسنده چارچوبی تاریخی و ادبی برای اقوال و قصص به دست می‌دهد و بخش دوم آن چیزی است که خالدی آن را «انجیل اسلامی» می‌نامد و شامل 303 نقل یا گزارش مختلف منسوب به عیسی است که از متون گوناگون اسلامی استخراج کرده و با رعایت ترتیب و توالی تاریخی و ذکر منبع کنار هم آورده و گاهی شرحی نیز بر آن افزوده است. به‌گفتهٔ او، مجموعهٔ کامل انجیل اسلامی در هیچ‌یک از مآخذ اسلامی و عربی یافت نمی‌شود، بلکه به‌صورت پراکنده در آثار مربوط به اخلاق و معاملات عامه، نوشته‌های ادبی، مکتوبات صوفیه، کلمات قصار و سرگذشت‌نامه‌‌های انبیا و اولیا به چشم می‌خورد. منابعی که نویسنده از آنها استفاده کرده از سدۀ دوم تا دوازدهم هجری را در بر می‌گیرد، اما کار او اولین گردآوری این اخبار نیست. پیش‌تر، دیوید مارگلیوث، خاورشناس انگلیسی، در اواخر قرن نوزدهم مجموعه‌ای از ۷۷ خبر را از منابع عربی ترجمه و منتشر کرد. دو دهه بعد، میگل پالاسیوس، خاورشناس اسپانیایی،  ۲۲۵ خبر را از پنجاه‌وشش منبع عربی گردآوری و به لاتین ترجمه کرد که همچنان اساس انجیل اسلامی را تشکیل می‌دهد. خالدی در گردآوری خود به منابع جدیدی دست یافته که حاوی قدیم‌ترین سخنان «عیسای اسلامی» است. او به‌علاوه در کتاب خود از منظر ادبی و بررسی جایگاه تاریخی این اثر در تطور زهد اسلامی نیز به موضوع می‌پردازد. سپس در بخش دوم یا همان انجیل اسلامی،‌ یک به یک روایت‌های مرتبط با عیسی یا منقول از او را در کهن‌ترین شکل خود آورده است. اغلب این روایت‌ها در بیش از یک منبع ذکر شده‌اند که خالدی تمام آن‌ها را هم ذکر می‌کند. آنگاه نظر تحلیلی‌اش را بر مبنای آنچه در بخش مقدمه تبیین کرده می‌آورد تا نشان دهد مسلمانان این روایت را چگونه و در چه بافتی درک می‌کرده‌اند. گاهی نیز به موارد مشابه این روایت در اناجیل یا کتب غیررسمی یا آثار مطرح در خاورمیانه اشاره می‌کند.

خالدی در اولین بخش مقدمه، پیشینهٔ تاریخیِ تصویر اسلامی از انجیل و عیسی را بررسی می‌کند. او می‌گوید تصویر اسلامی عیسی نخست در قرآن ترسیم شد و انجیل اسلامی نیز از همین‌جا نشئت گرفت. اگرچه عیسای انجیل اسلامی هویتی کاملاً متفاوت با هویت تصویرشده از عیسی در قرآن پیدا کرد، مایه و مبنای اصلی شخصیت‌پردازی‌هایی که بعدها از او به عمل آمد همان عیسای قرآنی بود. به‌گفتۀ او، اسلام در زمان و مکانی ظهور کرد که شخصیت عیسی شناخته‌شده بود. در عربستان آن روزگار، علاوه بر مسیحیت با وجوه مختلف، می‌دانیم که نوعی یهودیت متعلق به آن مناطق وجود داشت که ملغمه‌ای پُروپیمان از متون مقدس، فرهنگ قومی و اساطیر بود. با توجه به اینکه این منطقه از مرکز جهان یونانی‌مآب دور افتاده بود، باید آن را مأوای سنت‌های دینی گوناگون در نظر بگیریم. با این همه، نقطهٔ آغاز بررسی اقوال و قصص اسلامی دربارهٔ عیسی را خود قرآن باید دانست نه عربستان پیش از اسلام. قرآن به‌عنوان متن پایه راه را بر پیدایش ترکیبی تازه گشود که بر اساس آن به طریقی بدیع زبان و باورهای دینی به کار گرفته ‌می‌شد.

در مطالعات قدیم‌تر غربیان در باب تصویر عیسی در قرآن، اغلب این تمایل وجود داشت که خاستگاه‌های پیدایش این تصویر را نوشته‌های غیررسمی یا فرقه‌های مسیحی یا یهودی‌ـ‌مسیحی بدانند. آن‌ها معتقد بودند اطلاعات محمد دربارهٔ مسیحیت مغشوش یا برآمده از فرقه‌های بدعت‎‌گرای مسیحی بوده است و اقوال و داستان‌های قرآن دربارهٔ عیسی که محمد نقل کرده داستان‌سرایی و خیال‌پردازی یا دست‌کم مطالبی از نوشته‌های مجعول مسیحی بوده است. چه‌بسا اگر منبعی هم نمی‌یافتند، آن‌ها را حاصل تخیل بارور شرقی می‌دانستند. در دوره‌های بعدی، چندین عامل دست به دست هم دادند و این تصاویر و تفاسیر محققان غربی از عیسای قرآنی را ـ اگر نگوییم کاملاً تغییر دادند ـ دست‌کم تعدیل کردند. یکی از عوامل مؤثر در این تغییر رویکرد، احیای علاقهٔ علمی به مطالعات مربوط به فرهنگ و باورهای عامه و بازبینی بنیادین در جایگاه و کارکرد اسطوره در نظام‌های عقیدتی بود. عامل دیگر کشف مجموعۀ نسخه‌های خطی «نجع حمّادی» بود که مجموعه‌ای است از متون گنوسی و سایر نوشته‌های دینی که در ۱۹۴۵ در این شهر مصر یافت شدند؛ انتشار این مجموعه برداشت ما را از شکل و انتشار متون اولیهٔ مسیحی و عقاید فرقه‌های مسیحی از اساس تغییر داد. به‌علاوه، انتشار متون مسیحیت سریانی، حبشی و قبطی هم به شناخت اقسام مسیحیت مرتبط با عربستان پیش از اسلام و مسیحیت شرقی، که زمینهٔ مستقیم پیدایش عیسای قرآنی است، کمک کرد. در نتیجهٔ این تغییرات، به متون غیررسمی عهد جدید با دقت و هم‌دلی بیشتری توجه شد و تحقیقات جدید نشان داد که قرائت این متون تا مدت‌ها بعد از قرن چهارم و پنجم میلادی که از متن رسمی کنار گذاشته شده بودند در میان مسیحیان شرقی ادامه داشته است. در نهایت، به کارگیری ابزارهای نقد ادبی جدید در تحلیل متن قرآن منجر به بازبینی در بحث «تأثیر و نفوذ و اقتباس» شد و تأکید بیشتری بر فهم متن در قلمرو خود متن به وجود آورد.

در ادامه، خالدی نگاهی گذرا به عیسای قرآنی دارد. قرآن از پیامبران زیادی حکایت می‌کند. زمان این روایت‌ها نوعی «مضارع سرمدی» است، به این معنا که گذشته و حال و آینده چنان به هم پیوسته‌اند که تفاوت محسوسی میان آنها به چشم نمی‌آید. خداوند، گویندهٔ این روایت‌ها، در واقع خالق‌ـ‌راوی تاریخ است. از آنجا که ادیان و ملل پیشین وحی‌های نازل‌شده را تحریف یا قلب کرده بودند، قرآن اعلام می‌کند که قصد دارد این گزارش‌ها را تصحیح کند و تقریر همهٔ مواجهه‌های پیامبران پیشین با خدا را بازگویی و ترمیم کند. قرآن گونه‌شناسی مخصوصی دربارهٔ پیامبران دارد که در آن داستان‌های پیامبران حکایت‌های مستقلی نیستند بلکه مواعظی‌اند که تقابل رفتار آن‌ها با امت‌هایشان را نشان می‌دهند. از سوی دیگر، پیروان راستین پیامبران همواره «مُسلم» بوده‌اند و خواهند بود. عیسای قرآنی را نیز باید در چارچوب گونه‌شناسی عام نبوت دید. عیسی در قرآن جایگاهی استثنایی دارد و کلمه و روح خداوند خوانده شده اما چیزی در تصویر قرآنی عیسی هست که در انجیل نیست. او در قرآن یگانه پیامبری است که خود را از عقایدی که امتش دربارۀ او پیدا کردند مبرا می‌دارد: عقیده به تثلیث و تصلیب. البته رد تصلیب از جانب قرآن با عقیدهٔ مسیحیان شبح‌گرا، که معتقدند شبحی از عیسی بر صلیب رفته و حاضران به اشتباه پنداشته‌اند که جسم او بر صلیب رفته، متفاوت است. قرآن کشته‌شدن مسیح به‌دست یهودیان را رد می‌کند و عروج عیسی به آسمان را نقطهٔ اوج داستان می‌داند. انکار شدید تثلیث هم در آیهٔ ۱۱۶ مائده در استنطاق خداوند از عیسی دیده می‌شود اما آیات فراوان دیگری در قرآن مسئلهٔ همسر و پسر داشتن خدا را توهین می‌دانند. در مجموع، می‌توان گفت هرچند در آیات زیادی به پیروان عیسی به‌طورمستقیم اشاره نشده، اما خرده‌گیری‌های اعتقادی به آنان در قرآن فراوان است.

خالدی اشارات قرآن به عیسی را به چهار دسته تقسیم می‌کند: داستان‌های تولد و کودکی، معجزات، گفتگوهای عیسی با خدا یا عیسی با بنی‌اسرائیل، و اظهارات خداوند دربارهٔ بشربودن عیسی و منع سخنان و عقاید غلوآمیز دربارۀ او. دربارهٔ دو دستۀ اول، دلیلی ندارد که در شباهت نزدیک آنها با برخی از اناجیل غیررسمی (آپوکریفا) و آثار سریانی، قبطی و حبشی تردید کنیم. قرآن، برخلاف اناجیل رسمی، به جای آنکه به مراحل پایانی زندگی عیسی یعنی «مصائب» او توجه کند، بیشتر تولد خارق‌العاده‌اش را توصیف می‌کند، اغلب از او با عنوان «پسر مریم» نام می‌برد و بارها به او و مادرش با هم اشاره می‌کند. اما «مرگ» او نیز خارق‌العاده است چرا که به نزد خدا بالا برده می‌شود و طبق آنچه در سنت متأخر اسلامی آمده در همان‌جا زنده می‌ماند و منتظر است تا در آخرالزمان نقشی را که برایش در نظر گرفته شده است ایفا کند. در مجموع، تصاویر ناهم‌گونی از مسیحیان در قرآن دیده می‌شود و مشخص‌کردن سرشت عیسی در قرآن دشوار است، اما بررسی دقیق طرز بیان قرآن نشان می‌دهد که این کتاب، که در محیطی پر از جدل و استدلال‌های متقابل نازل شده است، می‌کوشد پیامی تصحیحی به پیروان نحله‌های پیشین بدهد و آن‌ها را اصلاح کند.

در بخش بعدی، خالدی تصویر عیسی در انجیل مسلمانان را بررسی می‌کند. او می‌گوید عیسای انجیل اسلامی ریشه در اسلام آغازین دارد. برای درک درست نحوهٔ شکل‌گیری این تصویر باید هم به محیط پرمَنفذ اسلامی در قرون اولیه نظر داشته باشیم که در آن مسلمانان به منقولات و آثار دینی یهود و نصاری و دیگر ادیان بزرگ قلمرو جدید اسلامی به دیدهٔ قبول می‌نگریستند، و هم به مسیحیت شرقی در قرون هفتم و هشتم میلادی. پرسش مهمی که باید به آن پرداخت این است که وقتی قرآن به تورات، زبور یا انجیل اشاره می‌کند دقیقاً چه منظوری دارد. در اوایل اسلام چه مقدار از بایبل و به چه شکل شناخته‌شده بود؟ آیا شواهدی وجود دارد که نشان دهد این کتاب‌ها در محیط صدر اسلام به زبان عربی در دسترس بوده‌اند؟ خالدی معتقد است شواهد تاریخی و زبان‌شناختی در متن قرآن برای اثبات وجود یک بایبل عربی در زمان نزول قرآن کافی نیست. تحقیقات فعلی تاریخِ نخستین تلاوت‌نامه یا بایبل عربی را به حدود نیمهٔ قرن سوم هجری می‌رساند. در عین حال، در بسیاری از متون پیش از قرن سوم مثَل‌هایی اخلاقی از تورات یا «حکمت» نقل می‌شود که نمی‌توان آن‌ها را در بایبل ردیابی کرد. در توضیح این موضوع، تحقیقات جدید اغلب از منبعی عمومی سخن می‌گویند؛ هرچند هنوز نتوانسته‌اند منبع اصلی خاصی را معلوم کنند. این تحقیقات با انجیل اسلامی نیز ارتباط پیدا می‌کنند چون در این متون سخنان منسوب به عیسی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

پس از این توضیحات، نویسنده زمینهٔ اولیهٔ شکل‌گیری انجیل‌ اسلامی را بررسی می‌کند و توضیح می‌دهد که در احادیث و اخبار قرون اولیه دو دسته حدیث مرتبط با عیسی وجود داشته‌اند: احادیث آخرالزمانی که از رجعت و نقش فرجام‌شناختی عیسی سخن می‌گفتند و احادیث «بایبلی» که اغلب مرتبط با پارسایی و اخلاق است. در رسمی‌سازیِ مجموعه‌های حدیثی در اواسط قرن سوم، عیسای آخرالزمانی در این متون باقی ماند اما از عیسای برگرفته از بایبل نشانی باقی نماند و حکایت‌های مرتبط با او وارد مجموعه‌های «قصص الانبیاء» و آثار زاهدانه شد. همین تصویر دوم از عیسی است که در جهان اسلام تا پیش از قرن هجدهم رواج داشته و همان چیزی است که «انجیل اسلامی» نامیده شده است. می‌توان ادعا کرد که این آثار از اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم وجود داشته‌اند، هرچند به مرور زمان از نظر حجم و ظرافت ادبی روندی روبه‌رشد داشته‌اند. گردآورندگان این داستان‌ها فضا و لحنی کاملاً اسلامی برای آن‌ها ساخته‌اند، آن‌ها را «روزآمد» کرده‌اند و با ارجاعات پی‌در‌پی به قرآن آن‌ها را تقویت کرده‌اند. به‌علاوه، همان خط سیر فکری قرآن دربارهٔ استمرار نبوت انبیا در یک مسیر اینجا نیز به شکل‌های مختلف به نمایش گذاشته می‌شود.

نویسنده آنگاه به‌طورخاص به سخنان عیسی در این مجموعه‌ها می‌پردازد و می‌گوید این منقولات از جایگاه بالاتری نسبت به بقیه برخوردارند. یکی از دلایل این موضوع حضور فراگیر مسیحیت در سه قرن نخست اسلام در مناطق مرکزی جهان اسلام است. بررسی چندین متن متعلق به قرون دوم و سوم هجری، که اِسناد اصلی اقوال عیسی را حفظ کرده‌اند، کمک می‌کند تا خاستگاه و پراکندگی اولیهٔ این مطالب را در جهان اسلام دقیق‌تر درک کنیم: به نظر می‌رسد اغلب آباء پایه‌گذار انجیل اسلامی در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم در کوفه می‌زیسته‌اند و زاهدها و عابدهایی بوده‌اند که اغلب سر سازگاری با سیاست و حکومت را نداشتند. برای این افراد هیچ پیامبر دیگری مناسب‌تر از عیسی نبود. البته با گذشت زمان و تغییر شرایط، محتوای کلی این روایت‌ها در دوره‌های بعدی متفاوت می‌شود.

در کهن‌ترین داستا‌ن‌ها، که عمدتاً به دو مجموعهٔ اصلی از آثار زاهدانه، یعنی «الزهد و الرقائق» نوشتۀ عبداللّه بن‌ مبارک (د. 181) و «کتاب الزهد» احمد بن ‌حنبل (د. 241)، تعلق دارند، چهار موضوع اصلی را می‌توان تشخیص داد: اخبار آخر‌الزمان، اخبار شبیه به آنچه در اناجیل آمده،‌ داستان‌های زاهدانه، و اخباری که گویا مناقشات میان مسلمانان را بازتاب می‌دهند؛ مانند سخنانی از عیسی که تمایل به مرجئه یا مخالفت با خوارج در آن‌ها دیده می‌شود. اما با گذشت زمان و گسترش این هستهٔ اصلی،‌ دیگر مشرب‌های فکری همچون حکمت خسروانی، فلسفهٔ یونانی و مشرب شیعی هم بر این مجموعه تأثیر گذاشتند. پس از آن پرداخت صوفیانه به شخصیت عیسی پررنگ شد و سخنان او در متون رسمی صوفیانه نمودِ تازه‌ای پیدا کرد، چنانکه «احیاء علوم‌ الدین» غزالی در میان متون عربی اسلامی بیشترین تعداد سخنان منسوب به عیسی را دربردارد.

در نهایت، خالدی بر سه نکته تأکید می‌کند: اول اینکه عیسی در انجیل اسلامی همه‌جا نبی مسلمان معرفی می‌شود و میان او و محمد رابطه‌ای نزدیک ترسیم شده است. دوم آنکه انجیل اسلامی نمونه‌ای غیرعادی از دادوستد بین ادیان به شمار می‌رود چراکه در اینجا دینی برای تقویت پارسایی خود قهرمانی را از دینی دیگر وام می‌گیرد که نشان از سنتی پذیرا میان اسلام و مسیحیت است. نکتۀ سوم اینکه مسیحیت و اسلام برای تکمیل هم به یکدیگر نیازمندند. اگرچه ممکن است عیسای انجیل اسلامی شخصیت ساختگی باشد و نشود فهمید که چه کسی و چرا او را برساخته است، او به خودی‌خود یک شخصیت دینی برجسته است که در دو محیط دینی جایگاه والایی یافت که یکی او را پدید آورد و دیگری او را به فرزندی گرفت. در پایان، تأکید خالدی بر این است که اکنون و در میانۀ نزاع‌های اسلام و مسیحیت در مناطقی از خاورمیانه و اروپا، از این موضوع که این دو دین در دوره‌ای از تاریخ نگاهی پذیراتر و آگاهانه‌تر به هم داشتند، می‌توان درس‌هایی برای هم‌زیستی ادیان در زندگی امروزی گرفت.

*فصلنامه دورنما

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.