علم و دین، با هم همکارند و نه دشمن

ریموند ویلیامز

چند سال پیش، مطلبی چاپ شد مبنی بر اینکه متون دینی از سوی نتایج علمی مورد تهاجم قرار گرفته‌اند. اما من ردیه‌ای بر آن چاپ کردم که قائل بودم مطالب آن ستون فاقد اطلاعات دقیق علمی و تفاسیر قابل اطمینان دینی بوده است. اما به هر حال تعارض میان دین و علم مایه اندوه است.
این تعارض وقتی شدت می‌گیرد که ما با مواردی چون پاندمی، تغییرات جوی، سقط جنین، واکسیناسیون و مشاجرات سیاسی مواجه باشیم. چگونه افرادی که عالم یا الهی‌دان نیستند می‌توانند این را درست درک کنند؟ کدام طرف دعوا را بگیرند؟ مادیات در برابر خدا؟ چگونه می‌توان در این طیف گسترده جای درست را یافت؟

علم و دین در کشف حقیقت متحد و یار هم‌اند و نه دشمن هم. منابع، روش‌ها و اهداف آنها در جستجوی حقیقت همپوشانی‌هایی با هم دارند. اندیشه جدی باید حقیقت را دریابد و قضاوت‌های خود را داشته باشد. این گفته قدیمی که “کدام بدتر است، غفلت یا بی‌توجهی؟ من نمی‌دانم و اصلاً به من چه؟ به دَرَک” نشان‌دهنده میان‌مایگی هم در علم و هم در دین است و در زمانه بحران فاجعه می‌آفریند. راه بهتری باید وجود داشته باشد.

افراد محتاط و دوراندیش، توضیح می‌دهند که دو منشأ شناخت درباره خود، دیگران و جهان، چگونگی تصدیق و اجرای درست است. کشف و شهود عمومی مبتنی است بر مشاهده دقیق جهان و اشراق اختصاصی منتج از مطالعه و تأمل در ادیان است.

مردمان عاقل، برآنند اشراق عمومی می‌تواند حقایق درباره ایجاد و چگونگی حفظ نظم اجتماعی را استنتاج کند. اشراق ویژه، درک کامل‌تری درباره خلق، معنا و هدف زندگی‌هایمان به دست می‌دهد. ترکیب این دو، مبنایی برای کشف‌های علمی، اخلاق، عشق، عقل سلیم و نظم اجتماعی خوب فراهم می‌کند. یک شخص باهوش باید چیزهای بسیاری بداند تا درست استنباط کند و از تعارض و آشفتگی غیرلازم بپرهیزد.

حقیقت نمی‌تواند در تعارض با خود باقی بماند. همه راه‌های کشف حقیقت شرکای همراه دارد. آن‌ها وقتی با هم دشمن می‌شوند که دانشمندان و رهبران دینی بیرون از حیطه تخصصی خود به هم می‌رسند و تخصصی عمل نمی‌کنند. یافته‌های علمی به سمت ادعاهای متافیزیکی کشیده می‌شوند یا نتایج الهیاتی جا پای تصدیقات علم می‌گذارند.

عیب بزرگ این نیست که ممکن است غلط به یافته‌ها راه یابد بلکه باور به این است که اصلاً حقیقتی وجود ندارد. اینجاست که ذینفعان می‌توانند حقیقت را جعل کنند. باید در هر دوی علم و دین مراقبت جدی به خرج داد تا حقیقتی را که باید بدان باور داشت شناخت و در پی بهترین کار برای وصول به آن بود.

هر یک از ما همه حقیقت را در اختیار ندارد اما می‌توانیم تصدیق کنیم که می‌توانیم آن را کشف کنیم. عقیده مسیحی من این است که: شناخت آنچه درست و خیر است از هر دومنبع علم و دین ما را به خدا نزدیک‌تر می‌کند نه اینکه دورتر کند.

بقا و رشد انسان منوط به هوش پیشرفته است زیرا ما می‌آموزیم و به ندرت بر اساس غریزه عمل می‌کنیم. ما از خرد و اراده برخورداریم که ما را قادر می‌کند تا به صورت استراتژیک فکر کنیم، به نتایج اعمال خود توجه کنیم، هوس‌ها را کنترل کنیم، برای آینده برنامه‌ریزی کنیم و مسئولیت‌پذیر باشیم. خرد پیشرفته و اراده ما را از دیگر جانوران متمایز می‌کند، گرچه ما باید با دیگران همکاری کنیم تا نظم اجتماعی پایدارای را موجب شویم.

فروتنی فضیلت است زیرا بیشتر ما می‌دانیم و می‌فهمیم که نمی‌دانیم. دانش بشری را به مانند بالونی تصور کنید، همان‌طوری که بالون بزرگ می‌شود نقاطی بیشتری از آن دیگر به راحتی قائل دسترس نیست. اگرچه ما به مرزهای شناخت فیزیکی از جهان یا جنبه‌های ذره‌ای مکانیک کوانتومی نزدیک می‌شویم اما هنوز درگیر پرسش‌های بسیاری درباره معنا، هدف، اخلاق و دین هستیم.

این ادعا که علم نیازمند جهانی مادی، مکانیکی و بی‌خداست که هدفی بیرون از حیطه علم را دنبال نمی‌کند درست مانند این ادعاست که مسیحیت و کتاب مقدس، علم را تأیید نمی‌کنند یا مثلاً می‌گویند ” من به تکامل اعتقاد ندارم یا به دکتر فائوچی [پزشک شهیر عفونی امریکایی]”.

کسانی که داده‌ها را بد و به نفع شخصی تفسیر می‌کنند دانشمند نیستند. رهبران دینی‌ای هم که متون دینی را دست‌کاری می‌کنند تا اهل ایمان را گمراه کنند و آنها را در غفلت نگاه دارند از زی دین خارج‌اند.

بنیادگذاران دموکراسی آمریکا هم بر اصول روشنگری تأکید داشتند و هم باورهای دینی را بزرگ می‌داشتند و به اتحاد این دو می‌اندیشیدند.

دموکراسی با فضای عمومی‌ای احتیاج دارد که قوانین و جهت‌گیری‌های دولت را آزادانه بررسد. آن‌ها باید بتوانند درباره اقدامات مناسب بحث کنند. بنیادگذاران بر بدیهی بودن این حقوق تأکید داشتند، اینکه همه مردم آزاد آفریده شده‌اند و این حق موهبتی الهی است. این اصول است که امروز بیشتر از هر زمان بدان محتاجیم.

منبع ژورنال ریویو
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.