در حکایت مهجوریت دانش حدیث در حوزه

محمد غفوری نژاد

میراث معرفتی گران‌قدر احادیث اعتقادی در نظام آموزشی حوزه مغفول مانده است و طلاب علوم دینی عموماً، به صورت رسمی و سیستماتیک، با میراث حدیث اعتقادی شیعه آشنایی پیدا نمی‌کنند. کم‌توجهی به میراث حدیث اعتقادی ریشه‌های تاریخی دارد. کلام امامیه از مدرسه بغداد به بعد، بر اساس عقل خودبنیاد و غیر محتاج به نقل بنا گردید و در مکتب ری و حله نیز همین روند ادامه یافت. در حال حاضر آموزش‌هایی که طلاب در حوزه اعتقادات می‌بینند، در حد بالایی متأثر از میراث کلامی حوزه حله است. آموزش‌های مزبور، در ادامه این سنت هزارساله، بر پایه متون آموزشیِ غیرِ حدیث‌محور صورت می‌پذیرد.

1. کتاب و سنت دو منبع اصلی معارف اسلامی است. هم از این رو، علم تفسیر و علم حدیث در حوزه علوم اسلامی، از علوم پایه محسوب می‌شود و طالب علم دین ناچار از فراگیری آن دو است. کسی را که با این دو دانش آشنا نباشد، نشاید که عالم دین شمرند. در این میان دانش تفسیر در قرن اخیر به برکت مجاهدت‌های علامه طباطبایی و برخی افاضل شاگردان ایشان پویایی خود را در مقیاسی محدود، در متن حوزه قم بازیافته و در برنامه آزمون‌های عمومی حوزه نیز مورد توجه برنامه‌ریزان قرار گرفته و سهمی هرچند اندک را در نظام آموزشی حوزه از آن خود کرده است. ولی دانش حدیث مهجورتر از همیشه روزگار می‌گذراند.

در عصر حاضر طلاب علوم دینی پس از طی دوره عمومی تحصیل، عموماً یا به ادامه تحصیل در فقه و اصول و دیگر رشته‌های تخصصی علوم اسلامی روی می‌آورند و یا وارد عرصه تبلیغ و ترویج دین مبین می‌گردند. فعالیت‌های تبلیغی به صورت آزاد یا در قالب استخدام در ارگان‌هایی همچون آموزش و پرورش، سیاسی عقیدتی‌ها، دانشگاه‌ها و… صورت می‌پذیرد. مهم آن است که طلبه، در هر صورت، نیازمند آموزش‌های کاربردی اولیه در زمینه استفاده از منابع حدیثی است. پر واضح است که کسب تخصص در هر شاخه از علوم اسلامی اعم از فقه، کلام، تفسیر، تاریخ و … نیازمند علم حدیث و علوم وابسته به آن (همچون علم رجال و درایه) است. بسیار اسفناک است که در نظام فعلی آموزشی حوزه طلبه‌ای که مقطع سطح را به پایان می‌برد، چه بسا در طول مدت تحصیل خود حتی یک بار هم کتاب شریف کافی را در دست نگرفته و در صدد استفاده از آن بر نیامده باشد. می‌توان ادعا کرد درصد قابل توجهی از طلاب درس خارج‌خوان هم در مطالعات فقهی و اصولی خود چنین تجربه‌ای را از سر نگردانده‌اند و اگر هم درس‌خوان و اهل مطالعه باشند، نیاز خود را با جوامع ثانویه حدیثی همچون وسائل الشیعه بر می‌آورند و از اطلاعات پایه پیرامون تاریخ حدیث شیعه، مولفان جوامع اولیه، روند تدوین کتب اربعه، شیوه‌های اعتبارسنجی متقدمان و … بی اطلاعند. واضح است که چنین آگاهی‌هایی احیاناً آثار مستقیمی بر برداشت‌های فقهی و اصولی دارد.

این همه به خاطر آن است که نظام آموزشی حوزه چنین توقعی از طلبه ندارد و به جای آشنا کردن طلاب با زیربناهای علمی مورد نیاز، تا دلتان بخواهد، آنان را به صرف وقت در تحصیل روبناها و کنکاش در عبارت‌پردازی‌های اساطین فقه و اصول –واداشته است. از سویی، فربه شدن دانش اصول در دوره متأخر که در جای خود پدیده‌ای میمون و مبارک است، موجب گردیده که طلاب وقت و انرژی قابل توجهی برای فهم پیچ و خم مباحث اصولی و حلاجی عبارات پیچیده منابع کلاسیک صرف کنند. از دیگر سو، برخی مبانی اصولی همچون حجیت تعبدی خبر واحد، عالمان و دانش‌پژوهان ما را از کنکاش‌های حدیثی، بررسی اختلاف نسخه‌ها، مطالعه مواضع قدما در قبال برخی احادیث کلیدی و سرنوشت‌ساز در علم اصول، همچون حدیث رفع، بی نیاز کرده و موجب گردیده است برخی تحقیقات اصولی بر پایه‌هایی نه چندان استوار بنا گردد.

در نظام آموزشی فعلی حوزه تنها طلابی که به مقطع تحصیلات خارج راه می‌یابند صرفاً به صورت حاشیه‌ای و در لابه‌لای مباحث فقهی و اصولی، در حد دانش استاد، با مباحث حدیثی به صورت کاربردی آشنا می‌شوند و طلابی که تحصیلات را تا این مقطع ادامه نمی‌دهند از این سطح از معلومات هم محرومند و با همین وضعیت وارد فعالیت‌های تبلیغی می‌شوند. پر واضح است که مهم‌ترین ابزار مبلغان دینی، کتاب و سنت است و آشنا نبودن یک مبلغ با منابع حدیثی و شیوه‌های اعتبارسنجی احادیث، آثار زیان‌باری را در عرصه تبلیغ به دنبال خواهد داشت. امروزه درصد قابل‌توجهی از مبلغان ما از دانش کافی برای تشخیص صحیح از سقیم برخوردار نیستند و اگر هم بخواهند به‌طور مستند سخن بگویند، احادیث مورد استفاده خود را به کتاب شریف بحارالانوار مستند می‌سازند و اعتبار آن را مفروغ عنه تلقی می‌کنند؛ بدون آنکه از میزان اعتبار مصادر بحار و موضع علامه مجلسی در قبال آن در مقدمه بحار خبر داشته باشند؛ چه بسا بسیاری از آنان خبر ندارند که مرحوم علامه مقدمه‌ای مبسوط بر بحار نگاشته و بسیاری از اطلاعات ضروری برای استفاده از کتاب را در آنجا بیان داشته است.

2. در نظام آموزشی فعلی آزمون‌هایی از برخی منابع ابتدایی درایه و مصطلح‌الحدیث پیش‌بینی شده است. طلاب نیز برای آنکه در پرونده تحصیلی‌شان نقصی وجود نداشته باشد، با یک دوپینگ علمیِ یک یا چند شبه، آن را از سر  می‌گذرانند. بی‌گمان این حد از آموزش‌های تئوریک کافی نیست و طلاب را در عمل، در مواجهه با منابع حدیثی و استفاده از آن یاری نمی‌کند. خوشبختانه در سالهای اخیر درس حدیث‌خوانی به صورت جنبی و در قالب هفتگی، و نه روزانه، رونقی نسبی یافته که می‌تواند نوید دهنده آینده‌ای روشن در این عرصه باشد. این در حالی است که در حوزه اهل سنت، ختم کتاب صحیح بخاری از برنامه‌های ثابت همه طلاب و از متون اصلی آموزشی است.

3. از دیگر سو شاهد آن هستیم که میراث معرفتی گران‌قدر احادیث اعتقادی در نظام آموزشی حوزه مغفول مانده است و طلاب علوم دینی عموماً، به صورت رسمی و سیستماتیک، با میراث حدیث اعتقادی شیعه آشنایی پیدا نمی‌کنند. کم‌توجهی به میراث حدیث اعتقادی ریشه‌های تاریخی دارد. کلام امامیه از مدرسه بغداد  به بعد، بر اساس عقل خودبنیاد و غیر محتاج به نقل بنا گردید و در مکتب ری  و حله نیز همین روند ادامه یافت. در حال حاضر آموزش‌هایی که طلاب در حوزه اعتقادات می‌بینند، در حد بالایی متأثر از میراث کلامی حوزه حله است. آموزش‌های مزبور، در ادامه این سنت هزارساله، بر پایه متون آموزشیِ غیرِ حدیث‌محور صورت می‌پذیرد.

4. با وجوداین، ضرورت گنجاندن درس «حدیث خوانی تخصصی» با محوریت احادیث اعتقادی به برنامه آموزشی طلاب احساس می‌شود. ویژگی برجسته این درس آن است که در معرفی تئوریک مصطلحات حدیثی خلاصه نمی‌شود و طلاب را به صورت کاربردی در استفاده از منابع حدیثی یاری می‌رساند. به‌علاوه تحقق این مهم، گامی در جهت بازگشت به میراث معرفتی گرانسنگ ائمه اطهار(ع) در حوزه اعتقادات خواهد بود. بدین سان این درس علاوه بر آموزش روش‌های علمی استفاده از منابع حدیثی، طلاب را با میراث احادیث اعتقادی اهل بیت(ع) نیز آشنا خواهد کرد.

5. بی‌گمان کافی شریف از معتبرترین کتب حدیثی شیعه است که در ادوار گوناگون مورد توجه اصحاب بوده و بزرگان طائفه عموماً از آن تمجید کرده‌اند. از طرف دیگر، مخالف و مؤالف، این کتاب را از متون رسمی و کلاسیک شیعی می‌شناسند. بنابراین اگر قرار باشد کتابی به عنوان متن درسی حدیثی در حوزه‌ها انتخاب شود، مناسب‌ترین گزینه همین کتاب شریف است. پیشنهاد می‌شود برای متن این درس، گزیده‌ای از احادیث بخش اصول کافی توسط لجنه ای از اساتید تهیه و ارائه گردد.

به نظر می‌رسد ارائه این درس برای طلاب پایه 6 با 7 مفید و اثربخش باشد. پیشنهاد می‌شود در این درس سر فصل‌هایی به شرح ذیل ارائه گردد:

الف)  معرفی شخصیت کلینی و جایگاه وی در میان اصحاب اعم از قمیان و بغدادیان و علمای دوره‌های بعد، معرفی کتاب کافی، انگیزه نگارش آن، منابع آن، و جایگاه آن نزد اصحاب در دوره‌های گوناگون، تبویب آن، مقایسه آن با دیگر جامع‌نگاری‌های حدیثی شیعه، و قرائت بخشهایی از مقدمه آن، معرفی مهمترین شروح و تعلیقات آن.

ب) قرائت و شرح احادیث منتخب اصول کافی. این سرفصل شامل دو بخش خواهد بود: بخش نخست عهده‌دار اعتبارسنجی حدیث و بخش دوم عهده دار مضمون‌‌شناسی آن خواهد بود. ارزیابی اعتبار احادیث بر مبنای متأخران و بررسی رجال سند، اعتبارسنجی آن بر مبنای قدما و جست‌وجو از شواهد اعتبار، جست‌وجو از متون مشابه در دیگر مصادر حدیثی، تحلیل فهرستی حدیث و تشخیص منابع مکتوب حدیث قبل از کتاب کافی، تقویم نص حدیث با استفاده از متون مشابه، بررسی واژه‌شناختی و فقه‌اللغوی حدیث، بیان دیدگاه شارحان و تعلیقه‌نویسان و ارزیابی آن… زیرفصل‌های این بخش را تشکیل خواهد داد.
 
 

مطالب مرتبط
منتشرشده: 2
  1. موسی

    مهجوریت حدیث در نظام آموزشی حوزه و خود حوزویان، دو مقوله جداست و کاش روشن تر و به تفکیک بهتری بیان می شد. سخن فراوان است اما من هم به روش پراکنده گویی! بسنده می کنم:
    1
    تعریف عالم دین، به آگاهی تخصصی به دو دانش تفسیر و حدیث چندان دقیق نیست. چرا فقیه که سر و کارش با کتاب و سنت است، عالم دین در حوزه فقه نامیده نشود؟ هرچند او در دو دانش تفسیر و حدیث، به صورت تخصصی و طبق نظر نویسنده مشغول نیست، اما بیرون از دایره عالمان دین نیست. این که سرپرستان و جریان سازان سنتی یا تشکیلاتی حوزه از چند دانش تخصصی مهم غافل یا کم توجه هستند، دخلی به تعریف عالم دین ندارد. کتاب و سنت خود دانش ساز گونه های مختلف علمی است که هر کدام از دانشیان و عالمان آن، عالم همان بخش دین محسوب می شوند.
    به نظر نمی رسد که طلاب حوزه که قبل از نیم قرن گذشته زندگی و تحصیل می کرده اند، به این شدت از دانش یا متون حدیثی بیگانه بوده باشند. امروز طلاب و اساتید و مؤسسات حوزوی درگیر مناسبات غیر حوزوی و مشکلات عمومی زندگی هستند و معمولاً برنامه های مصوب را می پذیرند و خلاقیتی در کار نمی بندند و … .
    و دیگر آن که در چند دهه گذشته چرا با وجود تأسیس یا افزایش فعالیت مؤسسات حدیثی (مانند دارالحدیث) و حتی انجمن های تخصصی حدیث و راه اندازی رشته تخصصی حدیث، تغییر ملموس و مفید و مؤثری در نظام آموزشی حوزه نیفتاده است؟ چرا کسی از دانشیان حدیث، کرسی تدریس آزاد در دوره سطح یا خارج را و بر اساس یکی از شروح تخصصی و فنی الکافی برگزار نمی کند؟ چرا بیشتر به تولید محتوای مجموعه ای و دانش نامه ای احادیث و برای تبلیغ دلخوشیم؟ که بدون فقه الحدیث و رعایت همان اصول حاکم بر فقه، اکنون چه بدفهمی ها و کج اندیشی ها به نام حدیث گسترده شده یا می شود.
    طلبه ای که فقیه است، یا فقیهی که حوزوی و عالم دین است، البته که به متون حدیثی توجه دارد و برای خویش یا دیگران اثربخش است. هرچند منطق فهم حدیث، برخاسته از همان منطق اصولی و فقهی فهم حدیث فقهی است اما فقیه نمی تواند به همه ابواب فقه مسلط شود و در عین حال به حوزه های دور و نزدیک دانش حدیث هم تسلط داشته باشد. خوب است فقیهان جوان، به یکی از حوزه های حدیث وارد شوند و آن بخش تخصصی را برای ذات خود آن علم و نیز تأثیر در فقه، علمی تر و فربه تر کنند؛ چه بسا به تولید علم و نظریه ای منجر شود.
    2
    اگر بخشی از حوزه، چه طلبه و چه استاد، از نظام اداری و معیشتی رسمی حوزه، مستقل می بودند و می توانستند حسب علاقه و تخصص خود، درس بگذارند یا درس بروند، تحولات علمی و تمدن ساز خوبی صورت می گرفت. اکنون در امور آموزش طلاب، به نظام آموزشی دانشگاهی ایران شبیه می شویم که جالب است که سال هاست که دانشگاه های موفق دنیا از آن روش ها دست برداشته اند و شیوه هایی را عمل می کنند که با کوچک سازی امور اداری و نظارتی بر روند آموزش و پژوهش دانشجو و استاد، به نظام سنتی و آزاد گذشته حوزه نزدیک تر است.

    1. غفوری نژاد

      با سلام
      از عنایت شما سپاسگزارم. به گمانم پیام نوشته فوق واضح است: کم توجهی به دانش حدیث در نظام آموزشی رسمی حوزه. مراد از دانش حدیث را نیز در پیشنهاد پایانی آورده ام. کاش ناظر به این پیام می نگاشتید تا بیشتر استفاده کنم.
      این واقعا دردآور است که بیشینه طالبان علوم دینی وارد عرصه تبلیغ می شوند بدون آنکه نسبت به مصادر حدیثی شیعه و صاحبان آنان و مبانی اعتبارسنجی شان چیزی به گوششان خورده باشد.
      متاسفانه درس خارج حدیث در حوزه مورد استقبال قرار نمی گیرد، چون، همانگونه که در متن متذکر شده ام، نظام رسمی آموزش حوزه آن را به عنوان یک درس به رسمیت نمی شناسد . پرواضح است که در پی ترویج اخباری گری یا اخبارگرایی در حوزه نیستیم؛ تنها می خواهیم نظام آموزش رسمی حوزه را به این نکته توجه دهیم که زیربناها را فدای روبناها نکنند.

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.