مقدمه‌ای بر پرونده «پس از برکسیت؛ همه‌پرسی و ناراضیان آن»

اسکات استفنز سردبیر وب‌سایت دین و اخلاق ای بی سی

یادداشت سردبیر: تصمیم بریتانیا مبنی بر ترک اتحادیۀ اروپا تصمیم بسیار سنگینی بود. من از تعدادی از الهیدانان، فلاسفه و نظریه‌پردازان سیاسی تیزبین و نکته‌سنج دعوت کرده‌ام تا در کنار یکدیگر در باب معنا و مفهوم همه‌پرسی و این که آیا این کار به لحاظ اخلاقی الزام‌آور، یا به لحاظ دموکراتیک مشروع است و نیز دربارۀ اهمیت آن برای آینده تأمل کنیم.

ماه‌ها است که بریتانیا درگیرودار مباحثه‌ و گفتمانی بوده است که آیا صلاح است اتحادیۀ اروپا را ترک کند یا خیر. به نظر من این بحث را می‌توان یکی از تصمیمات عمومی‌ای دانست که بیشترین تبعات اخلاقی که در طول سال‌ها شاهد آن بوده‌ایم را داشته است، چرا که این موضوع درست در محور هویت سیاسی، شالودۀ فعالیت سیاسی و تعهّد فراملّی قرار دارد.
در حقیقت هر دو طرف ابتدا تلاش‌ می‌کردند تا سطح گفتگوهای ملّی را بالا ببرند. عدّه‌ای در کمپینِ طرفدار «ترک اتحادیه» بر چشم‌انداز گسترده‌تر و بسیار دموکراتیک‌تری از استقلال بریتانیا تأکید می‌کردند و بعضی نیز در کمپین طرفدار «ماندن در اتحادیه» شکل احیاءشده‌ای از همبستگی مدنی را در سرتاسر اروپا مطرح می‌نمودند. اما با نزدیک‌ شدن همه‌پرسی، مباحثات به ناخوشایندترین و بی‌ارزش‌ترین حالت خود رسید. در شرایطی که رسانه مشغول ایفای نقش مبتذل و غلو‌آمیز خود بود (همان‌ طور که پیش‌بینی می‌شد رسانه‌ها به افراطی‌ترین مبارزان در دو منتهی‌الیه خوش‌خدمتی می‌کردند)، تنزّل یافتن همه‌پرسی به مبارزه‌ای بین بومی‌گرایی مهاجرستیز، حمایت‌گرایی ضدّبازار و مردم‌گرایی ضدّنظام از یک سو و سرمایه‌داری بازار آزاد، قانون‌پرستی تکنوکراتیک و جهان‌وطنی لیبرال در سوی دیگر اجتناب‌ناپذیر بود. لذا از بعضی از جهات مباحثۀ برکسیت مباحثه‌ای پیش‌پاافتاده بوده است، چراکه تنها کاری که کرد این بود که گسل‌هایی را که در غرب امروز امتداد یافته‌اند را آشکار ساخت.
اما آنچه جالب‌توجّه است آن است که کمپین طرفدار «ترک اتحادیه» تلاش کرد نوعی کلکسیون ایدئولوژیکی از انواع گروه‌هایی که از اتحادیۀ اروپا سرخورده شده‌اند را گرد هم آورد که از راست نئومارکسیستی گرفته تا برتری‌طلبان سفید را شامل می‌شد. شاید بتوان گفت این ائتلاف شکننده و نهایتاً پیروزمندِ متشکّل از مخالفان دولت مصداق تامّ همان چیزی بود که پیر روزان‌والون آن را دموکراسی منفی می‌خواند: “مخالفت ساده‌ترین چیزی است که می‌توان جمع کرد. در واقع همۀ مخالفت‌ها صرف‌نظر از انگیزه‌ای که در پس آنها وجود دارد مشابه یکدیگر هستند. لذا در جهانی که دیگر حول محور مقابلۀ ایدئولوژیکی سامان نیافته است، کنار هم نهادن اکثریت‌های واکنش‌گر سیاسی راحت‌تر و راحت‌تر شده است.”
جوش و خروش این مجموعه‌های ناهماهنگ (شور و احساسات و اسطوره‌های ملّی‌گرایانه‌ای که می‌توانند منتقل کنند) آنها را سخت در از بین بردن بعضی ساختارهای ناخواسته کارگر و مؤثر می‌سازد. اما همان‌طور که ارسطو دربارۀ خشم بیان داشته است، این نوع از مردم‌گرایی ضدّسیاسی عقیم نیز هست (به لحاظ سیاسی زایا و قابل سامان‌یابی و جهت‌دهی به سمت منافع مشترک نیست). روزان‌والون این موضوع را به بیان مختصر این گونه عنوان می‌کند که “خلاص شدن از شرّ مالیات‌های مزاحم از دنبال کردن «عدالت مالی» راحت‌تر است.”
بی‌ثمری و بیهودگی بومی‌گراییِ زننده‌ای که بابی‌شرمی در هفتۀ آخر کمپین اعمال شد کاملاً گویای همین قضیه است. ممکن است این بومی‌گرایی توانسته باشد بعضی از محلّات را به‌خوبی بسیج کند تا خود را علیه گروه‌های مهاجرین قوی سازند، اما در عین حال موجب بیزاری و رانده شدن بسیاری از حامیان شریف و مبتکر کمپین طرفدار «ترک اتحادیه» مثل بارونس سعیده وارثی نیز شد.
وقتی پس از برکسیت بریتانیا دید که چقدر تمنّا‌های کمپین «ماندن در اتحادیه» مبنی بر منافع اقتصادی شخصی بی‌ثمر بوده است، شاید مهم‌ترین سؤالی که برایش مطرح شد این بود که: کدام اصل سیاسی (به مفهوم غائی‌ای که هانا آرنت مطرح می‌کند) می‌تواند به اندازۀ کافی الزام‌آور و جذّاب باشد تا بتواند وقتی پوچی نتیجۀ همه‌پرسی جای خود را به آشوب مدنی و دعاوی متعارض می‌دهد، یک بار دیگر حسّ هویت و هدف مشترک را در بین مردم احیاء نماید؟
مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.