مسجد و کارکردهای چندگانه در عصر کلاسیک اسلامی

زهرا قزلباش

در کتاب آدام متز با عنوان تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری بارها ذکر شده که مسجد در دنیای اسلامی قدیم یک نقش محوری داشته و محل معاشرت مردم، ‌مباحث و حلقه‌های علمی و برخی اعمال خیرخواهانه بوده است. اما پیش‌تر در قرن سوم و دوم بیت‌الحکمه‌هایی برای کارهای علمی تأسیس شدند که به مرور بعد از عهد متوکل عباسی و مخالفت وی با جریان رو به رشد علوم، اعتبار و کارآیی‌شان رو به ضعف نهاد و بنابراین، مسجد جایگزین این بیت‌الحکمه‌ها شد.

بحث تاریخی مسئله دیگری است، اما آنچه قصد دارم بگویم این است که این عدم تفکیک و کاربری چندگانه مسجد چندان هم چیز جالبی نبوده است. دست‌کم با توجه به ضعف رشد دانشی و  عقلایی جمعیت زیادی از مردم عادی، چنین چیزی را در جهت عکس منافع جهان اسلام سوق داد؛ زیرا مسجد مکان مقدسی است که بیشتر باید برای اعمال مذهبی و  امور اطراف آن  به کار رود تا قداستش زیر سوال نرود. درست مثل کلیسا که فقط برای عبادت است. این را با مباحث سکولاریسم و جدایی دین و زندگی خلط نکنیم. اینکه مسجد در محوریت نزدیکترین مسائل زندگی مردم قرار داشته نشان از ابعاد اجتماعی آن دارد، ولی این امر مضّراتی هم داشته که مورد نظر این نوشته آن مضرّات است. مثلاً جمع چند نهاد اجتماعی همچون دانشگاه و  بیت الحکمه یا  حتی نهادهای حقوقی مثل محکمه و دادگاه در مسجد یا محل رتق و فتق مسائل عمومی مردم (مثل شورای حل اختلاف امروزی) در مسجد، مانع رشد مستقل این نهادها و تحت‌الشعاع قرار گرفتن آنها شد، یعنی با تضعیف هویت مستقل این نهادها، طبیعتاً ماهیت و کارکردشان نیز معنای اصلی خود را از دست داد که این از موارد مهم آسیب‌شناسی رشد علوم در جهان اسلام بوده است.
از طرفی دیگر، عدم رشد فرهنگی و اجتماعی مردم عادی باعث خلل در حفظ آداب مسجدها شد که نمونه‌هایی از آنها در کتاب متز آمده است. با اندک تأملی مشاهده می‌کنیم که امروزه نیز  وضع مسجدها همانطور است و  بسیاری از نمونه‌های بی مبالاتی در حفظ آداب مسجد وجود دارد. مثلاً  من شخصاً‌ بررسی کرده‌ام 90 درصد مردمی که برای نماز وارد مسجد می‌شوند تلفن همراه خود را خاموش یا silent نمی‌کنند و این در موقع نماز جماعت مزاحمت‌های زیادی به همراه دارد؛ یا بهداشت عمومی را رعایت نمی‌کنند، یا کودکانشان را آداب مسجد نمی‌آموزند، یا بلند بلند صحبت می‌کنند، یا  به حرمت وعظ یا قرائت قرآن سکوت نمی‌کنند و موارد مشابه دیگر؛ این مسائل شاید کم اهمیت، اما نتایج ناپسندی به همراه دارد؛ مزیت اسلام بر ادیان دیگر این است که اسلام همواره همزمان بر حیات معنوی و مادی انسان سفارش می‌کند، اما در مواقع زیادی عکس آن رخ داده، چون اولاً آداب زندگی اجتماعی ـ اسلامی آنطور که باید به مردم آموزش داده نشده؛ از عهد کلاسیک باید به مردم آموزش صحیح اسلام ـ به خصوص در بعد اجتماعی ـ داده می‌شد، اما این اتفاق خیلی دیر افتاد. به عبارتی، صرفاً آموزش اعتقادات در اولویت قرار گرفت که این امر چندان کمکی به رشد فرهنگ عمومی مردم نکرد. مثلاً نماز خواندن در اسلام آداب خاصی دارد که از محل نماز و غصبی نبودن آن تا جزئی‌ترین مسائل مربوط به بهداشت و نظافت در نماز را شامل می‌گردد، که این نشان از رشد عقلانی و شخصیتی فرد نمازگزار دارد، اما این مسائل در آن برهه چندان با دقت تعلیم داده نشد و در دوره‌های بعد هم تداوم یافت. امروزه هم صرفاً همینطور است. مردمی که با انگیزه‌های خوبی مثل یکپارچگی و تحکیم وحدت و ایمان به مسجد می‌آیند،  اما دریغا که کمتر آداب مسجد به عنوان یک مکان اجتماعی را حرمت می‌گذارند و کمتر خرد را در این امر به کار می‌گیرند. بنابراین، در آن دوران یک سوءتفاهم رخ داد. اینکه مسجد پایگاه زندگی اجتماعی مردم بود چیز خوبی است، اما با آسیب شناسی آن می‌توان ابعاد منفی قضیه را هم کشف کرد.
مطالب مرتبط
منتشرشده: 2
  1. بسمه تعالی
    این که در نوع تعامل مسلمانان با مرکز بودن مسجد حتی در پاره ای از امور آموزشی ممکن است آسیب هایی وجود داشته باشد نباید موجب شود تا راهبرد مرکزیت مسجد در بعد آموزشی و فرهنگی به عنوان رکن تمدنی اسلام به کنار گذارده شود. تجربه ناموفق توسعه فرهنگسرا ها به جای مسجد در بعد از انقلاب اسلامی که بی توجه به سابقه بدیل آن ها در دوران طاغوت(کاخ جوانان) کلید خورد؛ امروزه مدیران ارشد در شهرداری ها را نیز متنبه کرده است . آموزش توحید محور با مرکزیت مسجد چنان قدرتی داشت که جوانان پیش از انقلاب را در برابر نهاد های آموزشی اختصاصی که مروج فرهنگ آلوده آن زمان بود بیمه می کرد؛ در حالی که سپردن کار فرهنگی آموزشی و فعالیت های فوق برنامه به فرهنگسراها و مانند آن، سطوحی از تربیت دینی جوانان ما را به نقطه ای تنزل داده است که امروزه شاهد آن هستیم. فراموش نکنیم که تمدن اسلامی بر دو پایه استوار است : خانه و مسجد. رویکرد ارائه شده در متن، نسخه ای است که در غرب عمل شده است و نتایج آن اگر چه ممکن است لا اقل در کوتاه مدت برای آن جوامع قابل تحمل باشد؛ اما آیا در کشور ما و برای مردم مسلمانی که به تعلیم اسلام به انسان و هستی به گونه ای دیگر نگاه می کنند هم قابل توصیه است؟؟؟///

    1. برای داشتن فعالیتهای سالم و مفید فرهنگی و دینی بیش از مهم بودن مکان، نحوه آموزش و بیان و انتقال ارزشها و هنجارها مهم است که در این صورت در یک برهه زمانی مسجد کارساز بود چون در برابر هجمه فعالیتهای غیر اخلاقی فرهنگی در قبل انقلاب مناسب ترین مکان بود، اما در بعد انقلاب که فعالیتهای دینی به شکلی آزادانه تر قابل انتقال بوده، حتی مکانهایی غیر مسجد همچون فرهنگسراها نیز میتوانند در این زمینه انتقال مناسب باشند منتها روش درست و مدبرانه لازم است!!!!

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.