ایمان در روزگار محاصره؛ سه ساحت زندگی از نگاه کی‌یرکگور و نسبت آن با مواضع انسان معاصر در برابر بحران غزه

عظیم محمودآبادی در مواجهه با فاجعه غزه، با نگاهی تحلیلی بر اساس فلسفه کی‌یرکگور، واکنش‌های انسان‌معاصر را در سه ساحتِ زیبایی‌طلبانه، اخلاقی و دینی بررسی می‌کند. او در این یادداشت با رویکرد به اندیشه‌های اگزیستانسیالیستی، نشان می‌دهد که چگونه برخی با گریز از مسئولیت و پناه بردن به لذت‌های زودگذر، سکوت می‌کنند؛ برخی با تعهد اخلاقی، فریاد عدالت سر می‌دهند؛ و برخی با ایمانی راسخ، مبارزه را تکلیف الهی می‌دانند. عظیم محمودآبادی با الهام از کی‌یرکگور، این سه ساحت را ترسیم می‌کند تا آشکار سازد که انسان در برابر رنج دیگران چگونه انتخاب می‌کند: فرار، مسئولیت‌پذیری یا فداکاری. غزه، در نگاه نویسنده، تنها فاجعه انسانی نیست، بلکه محکی است برای ساحت وجودی هر فرد؛ آزمونی که معنای انسانیت را در روزگار محاصره به شکلی تأمل‌برانگیز آشکار می‌سازد.

عظیم محمودآبادی: سورن کی‌یرکگور (Søren Kierkegaard)، فیلسوف دانمارکی و نیای اگزیستانسیالیسم مسیحی، در آثار خود تلاش کرد تا امکان‌های مختلف زیستن را صورت‌بندی کند. او از سه «مرحله» یا «ساحت» (stage) سخن می‌گوید که انسان می‌تواند در مسیر وجودی خود آن‌ها را به‌عنوان راه و رسم زیستن خویش برگزیند:

  1. ساحت زیبایی‌طلبانه (aesthetic stage)
  2. ساحت اخلاقی (ethical stage)
  3. ساحت دینی (religious stage)

این سه ساحت – که اولی و دومی را در کتاب «یا این یا آن» و سومی را در کتاب «ترس و لرز» مطرح می‌کند – گرچه با واژگان مسیحی بیان شده‌اند، اما در بطن خود تحلیلی جهان‌شمول از امکان‌های زیستن انسانی به همراه دارند. کی‌یرکگور، برخلاف نظام‌سازان سنتی، این ساحت‌ها را نه به‌عنوان مراتب صعودیِ قطعی، بلکه به‌مثابه انتخاب‌های هستی‌شناختی پیش روی انسان توصیف می‌کند. هر یک از این مراحل، با نحوه‌ای خاص از مواجهه با معنا، مسئولیت، اضطراب، رنج و حقیقت همراه است.

اما حال به این مسأله بپردازیم که کی‌یرکگور دقیقاً چه معنایی از مفاهیمی همچون «ساحت زیبایی‌طلبانه»، «ساحت اخلاقی» و «ساحت ایمانی» در نظر دارد.

ابتدا «ساحت زیبایی‌طلبانه» و «ساحت اخلاقی» را مورد بررسی قرار می‌دهیم که مقاله حاضر بیشتر بر مبانی آن دو استوار شده است. یادآوری این نکته نیز خالی از فایده نیست که کی‌یرکگور این دو ساحت را در کتاب «یا این یا آن» تئوریزه می‌کند. کتابی که در واقع، آغازی بود برای دوره نویسندگی پربار وی که البته طولانی‌ترین اثر او نیز هست. این کتاب چند سال پیش به قلم صالح نجفی به فارسی ترجمه و توسط انتشارات مرکز در دو مجلد منتشر شد.

 

ساحت زیبایی‌طلبانه

کی‌یرکگور در مورد ساحت زیبایی‌طلبانه می‌گوید برای کسانی که در این ساحت زندگی می‌کنند تنها لذائذ ظاهری اهمیت دارد و افراد مقیم این مقام، در لحظه زندگی می‌کنند. (کی‌یرکگور، شلی اوهارا، ترجمه نادیا بدری‌زاده، نشر ثالث، چاپ اول؛ 1398، ص36)

کی‌یرکگور برای توصیف دقیق‌تر این ساحت، به شخصیت دُن ژوان (Don Juan) در ادبیات کلاسیک – مخصوصاً نسخه موزار – اشاره کرده و وی را مظهر شخصیتی معرفی می‌کند که در ساحت زیبایی‌طلبانه، زندگانی خود را می‌گذراند.

 

دُن ژوان؛ جذاب‌ترین شخصیت زیبایی‌طلب

کی‌یرکگور، با معرفی دُن ژوان به‌عنوان «جذاب‌ترین» شخصیت زیبایی‌طلب، او را انسانی می‌داند که با قدرت شهوانی و موسیقیایی‌اش و البته شیوه‌های فریبکارانه‌اش، زنان را مجذوب خود می‌سازد. اما این جاذبه یک‌بار مصرف است و عشقش هرگز پایدار نیست: «دُن ژوان عاشق نیست، او اغواگر است؛ او یک نوازنده است نه یک متعهد». نهایتاً کی‌یرکگور مجموعه خصایص و ویژگی‌های ساحت زیبایی‌شناسانه را این‌طور صورت‌بندی می‌کند:

الف) جستجوی لذت و زیبایی

فردی که در ساحت زیبایی‌شناسانه زندگی می‌کند، به دنبال لذت، زیبایی، هنر، موسیقی و تجربه‌های شگرف و شورانگیز است. اما این لذت‌ها معمولاً سطحی، گذرا و بی‌دوام هستند.

ب) گریز از مسئولیت و تعهد

افراد مقیم ساحت زیبایی‌شناسی از مسئولیت‌پذیری اخلاقی فرار می‌کنند و درصدد آنند که از هر نوع الزام اخلاقی یا دینی رهایی یابند.

ج) پرهیز از یکنواختی و ملال

بزرگ‌ترین ترس انسان ساکن ساحت زیبایی‌شناسانه، ملال (boredom) است. چنین انسانی دائماً درصدد یافتن تجربه‌ای نو و متفاوت است. به همین دلیل، روابطش سطحی و موقت‌اند.

د) استفاده از «فریب» به‌عنوان ابزار زیستن

شخصیت‌هایی مانند دُن ژوان با وعده‌های دروغین عاشقانه ابایی از نیرنگ و فریب ندارند.

هـ) سرانجام: یأس (Despair)

فردی که در ساحت زیبایی‌شناسانه سیر می‌کند، دیر یا زود دچار یأس وجودی (Existential) می‌شود چراکه نهایتاً درمی‌یابد که لذت‌جویی مداوم نمی‌تواند معنای پایدار زندگی را تأمین کند.

 

ساحت اخلاقی (Ethical Stage)

فردی که در ساحت زیبایی‌شناختی زندگی می‌کند، اگر دچار یأس شود و آن یأس را جدی بگیرد، ممکن است به ساحت اخلاقی قدم بگذارد. به بیان دیگر، او با ناامید شدن از لذت‌جوییِ مداوم، ممکن است به سمت و سوی یک زندگی مبتنی بر مسئولیت‌پذیری، انتخاب آگاهانه، و تعهد سوق پیدا کند.

فرد اخلاقی برخلاف انسان زیباشناختی، زندگی را عرصه انتخاب‌های جدی، تعهدات درونی و وظیفه‌مندی می‌بیند: «وظیفه انسانی، از طریق انتخاب شخصی، تحقق می‌یابد.»

لازم به یادآوری نیست که فرد اخلاقی نه بر اساس باورهای دینی، بلکه صرفاً با رویکردی کاملاً عرفی و سکولار، زندگی غیرمتعهدانه مبتنی بر لذت‌گرایی را دون شأن انسانی می‌داند.

کی‌یرکگور در جلد دوم کتاب «یا این یا آن» به معرفی شخصیت خیالی‌ای به نام قاضی ویلیام می‌پردازد که نماینده ساحت اخلاقی است. او در پاسخ به شخصیت اول که در ساحت زیبایی‌شناختی به سر می‌برد، از موضعی مسئولانه به زندگی می‌نگرد. این گفته قاضی ویلیام نشان‌دهنده زندگی مسئولانه و متعهدانه فرد اخلاقی است: «زندگی واقعی، با انتخاب اخلاقی آغاز می‌شود؛ یعنی در آن لحظه‌ای که فرد به خود، به‌مثابه انسان می‌نگرد و مسئول بودنش را می‌پذیرد.»

ویژگی‌های ساحت اخلاقی

کی‌یرکگور ویژگی‌ها و خصائل زندگی فرد اخلاقی را این‌چنین صورت‌بندی می‌کند:
الف) زندگی بر پایه مسئولیت و انتخاب آگاهانه

فرد اخلاقی برخلاف انسان زیباشناختی، زندگی را عرصه انتخاب‌های جدی، تعهدات درونی و وظیفه‌مندی می‌بیند: «وظیفه انسانی، از طریق انتخاب شخصی، تحقق می‌یابد.»

ب) درک گناه و نیاز به خودسازی

کی‌یرکگور گناه را تنها یک امر دینی نمی‌داند بلکه آن را نشانه شکست در تحقق «خودِ اصیل» تلقی می‌کند. لذا اخلاقی بودن یعنی پذیرش ضعف‌ها و تلاش برای اصلاح مستمر.

ج) زندگی در قالب نهادهایی چون ازدواج، کار، و مسئولیت اجتماعی

برخلاف دُن ژوان که به عشق همچون بازی می‌نگرد، انسان اخلاقی عشق را در چارچوب ازدواج متعهدانه دنبال می‌کند.

د) مواجهه با یأس به‌عنوان بخشی از تکامل درونی

یأس در این ساحت به رسمیت شناخته می‌شود، اما نه برای فرار، بلکه برای مواجهه و رشد اخلاقی.

ساحت دینی یا ایمانی (Religious Stage)

کی‌یرکگور در آثار بعدی خود – و البته مهم‌ترین‌شان «ترس و لرز» – به ساحت ایمانی می‌رسد که خود موضوع مقاله مستقلی است و لذا مجال دیگری می‌طلبد.

حال اما بر اساس همین صورت‌بندی از ساحت‌های زندگی انسانی، می‌توان واکنش‌ها به نسل‌کشی در غزه را مورد مطالعه قرار داد.

مواجهه زیبایی‌طلبانه با غزه

اکنون نزدیک به ششصد روز است که مردم بی‌پناه غزه تحت شدیدترین و بی‌سابقه‌ترین حملات وحشیانه قرار دارند. در دنیای امروز، و به‌ویژه در مواجهه با فاجعه‌ای انسانی چون نسل‌کشی مردم فلسطین در غزه، این صورت‌بندی می‌تواند ابزار تحلیلی مفیدی برای فهم واکنش‌های متنوع افراد فراهم آورد. از کسانی که از هرگونه رنج و التزام و تعهد به دیگری می‌گریزند و تنها به رفاه و زیبایی روزمره خود چنگ می‌زنند، تا آنان که از موضعی اخلاقی، بی‌عدالتی را تاب نمی‌آورند و نیز البته افرادی که از منظر دینی و ایمانی، چنین فاجعه‌ای را نه فقط ظلمی انسانی، بلکه گناهی الهی می‌دانند و خود را مکلف به واکنش می‌یابند. در این مقاله تلاش می‌شود تا با رجوع به صورت‌بندی کی‌یرکگور، این سه‌گانگی در واکنش‌های افراد تحلیل شده و نسبت هر یک با ساختار درونی شخصیت و جهان‌بینی آنها سنجیده شود.

موضع شفاف زیبایی‌طلبانه و منطق «به من چه؟»

همان‌طور که اشاره شد، ساحت زیبایی‌طلبانه نزد کی‌یرکگور، مرحله‌ای است که فرد در آن، زندگی را همچون صحنه‌ای برای لذت، زیبایی، هنر، ماجراجویی یا سرگرمی تلقی می‌کند. این ساحت، آکنده از میل به فرار از ملال، اضطراب، مسئولیت و هرگونه تعهد سنگین است. انسان زیبایی‌طلب، در پی «تجربه» است نه «معنا»؛ و همواره از تقابل با رنج و فاجعه می‌گریزد، زیرا این تقابل، لذت او را مخدوش می‌سازد.

لذا این افراد در مواجهه با فاجعه‌ای همچون غزه سعی می‌کنند به هر طریق از خود سلب مسئولیت کنند. اما خود این گروه را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد. دسته نخست که خیلی روشن‌تر و شفاف‌تر مواضع خود را اعلام می‌کنند و هرچند آنها از مسئولیت انسانی خود فرار می‌کنند، اما دست‌کم این حسن را دارند که موضع‌شان، موضع واقعی و غیرریاکارانه‌ای است.

آن‌ها در مواجهه با نسل‌کشی در غزه، چنین فردی ترجیح می‌دهد بی‌خبر بماند. او خود را با گزاره‌هایی چون «همه‌جا جنگ است»، «کاری از دست من برنمی‌آید»، یا «اخبار منفی روحیه را خراب می‌کند» توجیه می‌کند. شبکه‌های اجتماعی‌اش را از اخبار پالایش می‌کند، صفحه‌اش را با عکس قهوه، گل یا فیلم‌های نتفلیکس پر می‌سازد و ناآگاهانه، خود را در حبابی خودساخته حفظ می‌کند. از منظر روان‌شناسی اگزیستانسیال، این حالت، نوعی «خودفریبی» (self-deception) است؛ گویی انسان، آگاهانه تصمیم گرفته از رویارویی با وضعیت واقعی جهان بگریزد. این افراد زمانی هم که به شکل ناخواسته با فاجعه غزه مواجه می‌شوند با شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت انسانی خود در مواجهه با این ظلم آشکار سعی می‌کنند مخالفان خود – و شاید پیش و بیش از آن، ندای وجدان درونی‌شان – را توجیه کنند که خلاصه‌ی آن را می‌توان در عبارت کوتاه «به من چه؟» نشان داد.

موضع ریاکارانه در ساحت زیبایی‌طلبانه

اما در میان کسانی که با اتخاذ ساحت زیبایی‌طلبانه از هر نوع موضع‌گیری غیر مسئولانه طفره می‌روند، هستند کسانی که حتی از حسن شفافیت نظری و موضع غیرریاکارانه نیز برخوردار نیستند. چنانکه آنها سعی می‌کنند به نوعی ژست زندگی اخلاقی را بگیرند به این معنی که می‌گویند آنها نیز نگران مردم فلسطین و از شرایط ایشان محزون‌اند، اما در تحلیل نهایی مقصر اصلی را کسی جز خود مردم فلسطین و گروه‌های مردمی مقاومت آنها نمی‌دانند! این دسته دوم هم در واقع در همان ساحت زیبایی‌طلبانه سیر می‌کنند، اما برای توجیه انفعال خویش با وارونه‌نمایی واقعیت سعی می‌کنند بگویند که اتفاقاً ما خواهان اصلاحیم و به سرنوشت مردم غزه می‌اندیشیم، اما کسی جز خود آن‌ها را در جایگاه متهم اصلی نمی‌نشانند! این منطق بسیار خطرناک‌تر و به بیان دیگر، غیرانسانی‌تر است. چراکه چنان‌که اشاره شد، دسته اول از این ساحت، موضع شفاف و غیرریاکارانه خود را داشتند و به راحتی می‌گویند «به من چه؟!» آنها می‌گویند ما می‌خواهیم صرفاً به زندگی خودمان، رفاه فرزندان‌مان، تعطیلات آخر هفته‌مان و… فکر کنیم و حالا به ما چه ربطی دارد که در چند هزار کیلومتر آن طرف‌تر بمب‌های چند تنی در حال منفجر شدن روی سر زنان و کودکان آواره است؟

کی‌یرکگور در «یا این یا آن»  چنین زیستنی را مبتنی بر «امتناع از انتخاب واقعی» می‌داند. زیبایی‌طلب در پی تأخیر در تصمیم است، تا از مواجهه با اضطراب وجودی ناشی از انتخاب و مسئولیت بگریزد. اما نتیجه نهایی چنین زیستنی، «نومیدی» است؛ ناامیدی ناشی از انکار خویشتن واقعی و گریز از واقعیت.

از همین منظر، زیست زیبایی‌طلبانه در برابر فجایعی چون غزه، نوعی امتناع از انسان بودن است. انسان، تنها هنگامی انسان است که نسبت به دیگری، درد او، مرگ او و فریاد خاموش او واکنش نشان دهد. بی‌واکنشی، نه بی‌گناهی، که گاه شکلی پنهان از همدستی است.

حِسّانی‌هایِ اخلاقی نما

اما دسته دومی که در ساحت حِسّانی زندگی می­کنند سعی دارند خود را بی‌تفاوت نشان ندهند. آنها از قضا با رویکردی به ظاهر انسانی درصدد نشان دادن این هستند که برای آنها مردم فلسطین و کودکان غزه بسیار مهم هستند اما مقصر این وضعیت کسانی نیستند که بمباران می­کنند بلکه دقیقا همان کسانی مقصرند که بمباران می‌شوند!

این موضع خطرناک‌تر از قضا همان موضع سران رژیم صهیونیستی و همراهان بین‌المللی‌شان است. آنها می­گویند ما خودمان به دنبال صلح هستیم اما از موضع قدرت! حتی گاه می‌گویند برای نجات اهالی غزه از دست مجاهدان‌شان و آزاد کردن آنها چاره‌ای جز نسل کشی همان مردم ندارند! منطق آنها درست مانند کسانی است که رویه‌شان در قرآن هم مورد اشاره قرار گرفته است: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ؛ و چون به آنان گفته شود در زمین فساد مکنید مى‏ گویند ما خود اصلاحگریم».(بقره/11)

اینها درواقع همان کسانی هستند که به جهان و نسبت خویش با آن نگاهی حِسّانی دارند اما سعی می­کنند که خود را مقیم مقام ساخت اخلاقی جا بزنند!

آری این دسته دوم در واقع دغدغه­ای جز همان ساحت حسّانی ندارند. آنها صرفا به زندگی خود، درآمد و اوقات خوش، سفر و تفریح، مهمانی و جشن خود فکر می‌کنند و جز این دغدغه‌ای ندارند و برای اینکه احساس حِسّانی به کمترین خدشه‌ای دچار نشود، حاضر نیستند کم­ترین همدردی – ولو لسانی – با قربانیان سبوعیت‌های وحشی‌ترین ابنایِ بشر، ابراز کنند.

مواجهه اخلاقی با غزه

چنانکه اشاره شد در ساحت دوم، کی‌یرکگور با نوعی احترام از انسانِ اخلاقی سخن می‌گوید. این مرحله، گذار از خودشیفتگی لذت‌طلبانه به خودآگاهی اخلاقی است. فرد در این مرحله، خویش را در نسبت با ارزش‌های عام انسانی، عدالت، حقیقت و قانون می‌بیند. او به‌جای گریز از مسئولیت، آن را می‌پذیرد؛ نه از سر ترس یا تقلید، بلکه از درک درونی وظیفه. کی‌یرکگور این انسان را نه‌فقط اخلاق‌مدار، بلکه «خودِ انتخاب‌گر» می‌نامد.

اخلاق‌گرایی در نگاه کی‌یرکگور، مرحله‌ای است که انسان برای نخستین‌بار از قالب تماشاچی خارج شده و وارد میدان کنش می‌شود. او تنها درباره خیر و شر نمی‌اندیشد، بلکه آن را به عمل درمی‌آورد. در این‌جا، وجدان، معیار کنش است و وجدان نمی‌تواند خاموش بماند. همان‌گونه که کی‌یرکگور در «مراحلی بر راه زندگی» می‌نویسد، «انسان اخلاقی، کسی است که هر صبح در برابر حقیقت برمی‌خیزد و از خود می‌پرسد: من نسبت به این جهان چه وظیفه‌ای دارم؟»

لذا در موضوع مورد بحث ما – غزه – فرد اخلاقی در برابر این نسل‌کشی، نمی‌تواند بی‌تفاوت بماند. حتی اگر باور دینی نداشته باشد، حتی اگر گرایش سیاسی خاصی نداشته باشد، باز هم نمی‌تواند جنایاتی چون کشتار زنان و کودکان، تخریب سیستماتیک زیرساخت‌های پزشکی، قطع غذا و آب و برق را بی‌پاسخ بگذارد. او خود را موظف به واکنش می‌داند، خواه در قالب نوشتن، خواه اعتراض، خواه پیگیری حقوقی یا افشاگری رسانه‌ای. به هرحال چنین فردی به صرف «انسان» بودن مسئولیتی برای خود می­شناسد که در برابر این سبوعیت و خون­های پاک و بی‌گناهی که مظلومانه بر زمین ریخته می­شود نمی­تواند سکوت کند و صرفا به زیستی از نوع حِسّانی ادامه دهد. لذا خیل وسیع دانشجویان و غیر دانشجویان غرب – حتی گاه در میان یهودیان – که می‌بینیم در حمایت از مردم غزه دست به تظاهرات می‌زنند و برای آن گاه هزینه­های گزافی را متحمل می‌شوند باید از همین زاویه تحلیل کرد. اکثریت قریب به اتفاق آنها متدین به دیانت اسلام نیستند و به اصول اعتقادی آن پایبندی ندارند اما همین که خود را «انسان» می­دانند واجد مسئولیت­هایی نیز می­شناسند که نمی­توانند دربرابر این حجم از کشتار وحشیانه سکوت کنند و صرفا به کار و بار و درس و بحث خود بپردازند. لذا بسیاری از دانشجویان دانشگاه­های غربی – اعم از آمریکایی و اروپایی- خود را در مواجهه با جنایاتی که در غزه درحال وقوع است سهیم می­دانند که می‌خواهند به هر طریق از آن جلوگیری کنند. آنها این موضع را نه به عنوان وظیفه­ای شرعی یا تکلیفی دینی بلکه صرفا ناشی از مسئولیت انسانی خویش می­دانند که به تعبیر کی­یرکگوری باید گفت این موضع آنها برخاسته از پایبندی‌شان به ساحت اخلاقی است.

ساحت اخلاقی شاید نام دیگر همان مقامی باشد که امام حسین(ع) در روز عاشورا لشکریان یزید را – حتی در صورتی که دین نداشته باشند – به آن فراخواند: « وَیلَکُم إنْ لمْ یَکنْ لَکُم دِینٌ فَکُونُوا أحرارا فی الدُّنیا».

در این ساحت، واکنش به نسل‌کشی، نه برآمده از تعصبات، که برخاسته از درکی ژرف نسبت به کرامت انسان است. اگرچه کی‌یرکگور می‌پذیرد که این ساحت نیز محدودیت‌هایی دارد (چرا که اصول اخلاقی ممکن است در موقعیت‌های پیچیده، ناکافی یا متناقض شوند)، اما آن را مرحله‌ای ضروری در بلوغ انسانی می‌داند.

ساحت دینی: جهش ایمان، فداکاری و وفاداری به فرمان الهی

اما والاترین مرحله از صورتبندی کی‌یرکگور، ساحت ایمانی و دینی است؛ البته ایمان نه صرفا به‌معنای تدین رسمی، بلکه به‌معنای ورود به رابطه‌ای شخصی، رادیکال و پارادوکسیکال با خداوند. ایمان، نزد کی‌یرکگور، نه پذیرش بی‌چون و چرای آموزه‌ها، بلکه جهشی است در دل تناقض، جهشی است ورای عقل و اخلاق، اما نه ضد آن‌ها. در «ترس و لرز»  کی‌یرکگور حضرت ابراهیم(ع) را به‌عنوان نمونه آرمانی انسان مؤمن معرفی می‌کند؛ کسی که برخلاف عقل و اخلاق، فرمان خدا را به قربانی کردن فرزندش می‌پذیرد.

غزه و آزمون ایمان

در جهان امروز، مؤمنان حقیقی (و نه متعصبان سطحی) کسانی‌اند که رنج انسان دیگر را رنج خود می‌دانند. آنان غزه را نه‌فقط مسئله‌ای سیاسی، بلکه آزمونی ایمانی می‌دانند. برای اینان، مقابله با ظلم، همدلی با مظلوم، و تلاش برای برقراری عدالت، نه توصیه‌ای اخلاقی، بلکه امری شرعی و تکلیف الهی است.

در این ساحت، انسان حتی در برابر ناتوانی، نومیدی یا انزوای سیاسی نیز مأیوس نمی‌شود، زیرا اتکای او بر قدرت الهی است. همان‌گونه که ابراهیم(ع) با گام‌های لرزان اما ایمانی سرشار، فرزندش را به قربانگاه بُرد، انسانِ مؤمن امروز نیز با آگاهی از خطرات و هزینه‌ها، در برابر قدرت‌های جهانی، رسانه‌های سانسورگر و سازوکارهای تبعیض‌آمیز ایستادگی می‌کند. او ایمان را به عمل درمی‌آورد، نه با خشونت، بلکه با صداقت، پایداری و فداکاری.

کی‌یرکگور در تحلیل خود از ایمان، تأکید دارد که انسان مؤمن، همواره تنهاست، زیرا راه ایمان، راه جمع نیست. او می‌نویسد: «شوالیه ایمان تنها کسی است که می‌تواند در سکوت، چیزی را از خدا بخواهد که هیچ انسانی آن را درک نمی‌کند.» امروز نیز، مؤمنانی که در برابر این نسل‌کشی می‌ایستند، شاید در اقلیت باشند، اما صدای ایشان، پژواک ایمان در دل تاریخ است.

همراهان با جنایت و کسانی که پیشا نقدند

در این میان، گروهی دیگر نیز البته وجود دارند که نه‌تنها واکنشی به نسل‌کشی و جنایات اسراییل در غزه نشان نمی‌دهند، بلکه با آن به نوعی همدلی یا همراهی نیز می‌کنند. این گروه، اساساً در هیچ‌یک از ساحت‌های سه‌گانه کی­یرکگوری قرار نمی‌گیرند. ایشا در واقع در مرحله‌ای پیشانقدی(pre-reflective) به‌سر می‌برند. در واقع آنها هنوز وارد مرحله پرسشگری، خودآگاهی یا بازاندیشی در هستی خویش نشده‌اند. لذا واکنش‌های این گروه، برخاسته از نفرت، دشمن‌سازی ذهنی، اختلالات روان‌شناختی یا تعصبات کور است.

چنین افرادی، از دیدگاه اگزیستانسیالیسم، هنوز به سطح خودآگاهی نرسیده‌اند. آنان نه با خود رابطه‌ای صادقانه دارند، نه با دیگری، نه با حقیقت. تحلیل ایشان، بیشتر در حوزه آسیب‌شناسی روانی جای می‌گیرد تا فلسفه اخلاق یا ایمان.

به بیان دیگر افرادی که در این گروه قرار دارند اساسا به مرحله­ای نرسیده‌اند که حتی قابل نقد باشند. آنها را حداکثر می­توان تحلیل کرد. آن هم تحلیلی روان شناختی برای کشف این مهم که چه چیزی آنها را از طبیعت انسانی­شان به طور کامل برگردانده و می­توانند خبیث­ترین جنایاتی که نزد هر عقل عرفی محکوم است همراهی کنند.

 

نتیجه

صورت‌بندی سه‌گانه زندگی نزد کی‌یرکگور، ابزاری نیرومند برای تحلیل واکنش‌های انسان‌ها در برابر بحران‌های اخلاقی، سیاسی و انسانی در جهان معاصر است. در مواجهه با نسل‌کشی در غزه، افراد گوناگون از این سه منظر به مسئله می‌نگرند: گروهی می‌گریزند و چشم می‌بندند (زیبایی‌طلبانه)، گروهی اعتراض می‌کنند و عدالت می‌طلبند (اخلاقی)، و گروهی ایمان می‌ورزند و فداکاری می‌کنند (دینی). کی‌یرکگور، گرچه متأثر از سنت مسیحی است، اما صورت‌بندی‌اش، قابلیت بومی‌سازی در زمینه‌هایی چون جهان اسلام را نیز دارد. در سنت شیعی نیز، ما با مفاهیمی چون مسئولیت، ایثار، تکلیف، و شهادت مواجهیم که با ساحت دینی مورد نظر کی‌یرکگور، مشابهت‌های جدی دارد.

در پایان، می‌توان گفت که فاجعه غزه، تنها یک آزمون برای سیاست‌مداران و نهادهای بین‌المللی نیست، بلکه محک اخلاقی و ایمانی برای هر انسان است. ساحت وجودی انسان، در نسبت او با رنج دیگری تعریف می‌شود. به تعبیر کی‌یرکگور، «تنها آن‌گاه انسان می‌شوی که با تمام هستی‌ات، در برابر حقیقت بایستی؛ هرچند در برابر تو، همه ایستاده باشند.»

مطالب مرتبط
منتشرشده: ۱
  1. Mostapha

    کپی بی‌سلیقه از سخنران هفته پیشتون نبود؟

درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.