تأملی در سخنان اخیر آیت الله هاشمی درباره کسی که رهبری ۱۰ سال با او قهر بود

آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار با بیت شهید آیت الله قدوسی از قهر ده ساله رهبر معظم انقلاب با یکی از آقایان گفت که مبارزه با شاه را حرام می دانست.

به گزارش دین آنلاین، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در این دیدار به بیان خاطره ای از همراهی با آیت الله خامنه ای برای مجاب کردن یکی از آقایان پرداخته که برای ادامه مبارزه با رژیم شاه در سال 48 می گفته من دیگر مبارزه نمی کنم و مبارزه حرام است و می خواهم کار علمی و فرهنگی کنم.

 

ادامه خاطره ای که ایشان بیان کرده بدین شرح است: «دو نفری صبحانه رفتیم منزل آقای قدوسی. این آقا هم آنجا بود. نشستیم تا ظهر با او بحث کردیم تا قانعش کنیم. برای ادامه مبارزه. آخرش هم گفت من این مبارزه را حرام می دانم!، به جامعه مدرسین هم گفته ام، مبارزه با شاه حرام است. حضرت آیت الله خامنه ای از او پرسیدند: دلیلت چیه؟ آن آقا در جواب گفته بود: مبارزه ای که مجاهدین و چپی ها در آن باشند، حرام است!. آقای خامنه ای هم به تلخی به او گفته بود: اگر اهل مبارزه نیستی، خب مبارزه نکن ولی لااقل مبارزه را با این حرفها خراب نکن!   از کم فروشی این آقا، کار بجایی رسید که رهبری 10 سال با او قهر بودند و از سال 48 تا سال 57 با آن آقا یک کلمه هم حرف نزد.»

 

بی گمان کسانی که با تاریخ انقلاب و رجال نقش آفرین در این نهضت آشنا بوده اند به درستی می توانند تشخیص بدهند که منظور آیت الله هاشمی رفسنجانی از آن آقا که بوده است، پیش تر هم آیت الله در مواجهه با یکی دیگر از شخصیتهای روحانی مطرح، وی را با اشاره به افشای برخی خاطرات تهدید کردند که البته آن شخص هم مجبور به سکوت شد، اما سیره بعد از انقلاب آن آقا که سخنش در خاطره آیت الله هاشمی با رهبری رفته، نشان می دهد ایشان از شنیدن این خاطرات هم ابایی نمی کند و در حقیقت از آن موارد پشیمانی ندارد و شاید اگر کسی از ایشان بپرسد همواره بر درستی رفتار آن موقع خود نیز تأکید خواهد کرد.

 

با این حال، باید دید آیت الله هاشمی با بیان این خاطرات در حقیقت در پی چه هستند؟ آیا در تاریخ انقلاب رجالی مانند آن آقا کم بوده اند که حضوری اندک در انقلاب داشته اند و بعد از انقلاب به توجیه مؤثر در این نهضت مشتاق شده اند؟ به گمان می رسد صرف اینکه شخصی در لحظات مبارزه رفتاری انبساطی یا انقباضی داشته، عیب و ابراد نیست و شاید فرد یا افراد این چنین کم نبوده اند که جسارت همراهی با انقلابیان مبارزی چون آیت الله خامنه ای و هاشمی رفستجانی را نداشته اند اما بعد از انقلاب از هر خدمتی کوتاهی نکرده اند، چنانکه از آن سوی هم کسانی بوده اند که از انقلابی های مبارز بوده اند و بعد از انقلاب راه خود را از باقی انقلابیان جدا کردند و سر به وادی های عناد گذاشتند.

 

به نظر می رسد درباره این خاطره و مانند آن که آیت الله هاشمی کم در دفتر خاطراتشان ندارند، باید از ایشان پرسید چرا با پیروزی انقلاب و به ثمر نشستن خون شهیدان وطن و با اهمیت یافتن حضور انقلابیان درجه یک در جبهه های فرهنگی و علمی، سعایت شماری از همان آقایان مذکور در خاطره، چنان بالا گرفت و مؤثر افتاد که بعد از سه دهه امروزه دانشگاه ها به بهانه اسلامی سازی و بومی سازی علوم انسانی، روز به روز از محتواهای علمی و غنی فاصله می گیرند و در این تضعیف علمی همچنان نقش مؤثر آن آقایان دیده می شود و تنها مسئله فرهنگی که در مملکت غوغا می آفریند و تیتر یک روزنامه ها می شود گشت ارشادی است که آن آقایان می خواهند؟

 

آیا اگر آیت الله هاشمی در هشت سال سازندگی اقتصادی به ساخت و سازهای جبهه های فرهنگی هم عنایتی ویژه داشتند و به فعالان جبهه های فرهنگی، اهمیتی بسان فعالان جبهه های اقتصادی می دادند این جبهه ها چنین تضعیف شده می ماند که به یکباره به سبب یکی دو خرده گیری امثال آن آقا و شاگردانشان، علوم انسانی دچار عقبزدگی شود یا به وادادگی مبتلا گردد؟ آیا با وجود این همه معضل اجتماعی که مثل خوره روح و جان این بزرگ میراث فرهنگی بشر معاصر را در انزوای گاه سیاسی و گاه اقتصادی می خورد، همواره باید دلواپسی و دق دل آن آقایان بر کرسی بنشیند که چرا تار موی زنان کوچه و بازار آشفتگی می کند و هیچ صدایی برنخیزد که کجا شد آن میراث و آن پوستین کهنه یادگار از نیاکانمان؟  

  

اگر دلسوزان نظام درباره این نمونه خاطره و مجموع خاطره های مشابه مربوط به تاریخ انقلاب تأملی جدی نکنند و تفسیری راهبردی ارائه ندهند، شاید در آینده کسانی که به مطالعه این انقلاب می پردازند گمان کنند که انقلاب ایران هم آینده ای بسان انقلاب های دیگر داشته  و بعد از پیروزی دچار همان بلایی شده که به خاطر آن انقلاب کردند و به قول کرین برینتون در کالبد شکافی چهار انقلاب دچار ترمیدور شده است؟
آیت الله هاشمی رفسنجانی در دیدار با بیت شهید آیت الله قدوسی از قهر ده ساله رهبر معظم انقلاب با یکی از آقایان گفت که مبارزه با شاه را حرام می دانست.

مطالب مرتبط
درج دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.